مقام عشق

رسول پویان
کلام عشـق و محبت چقدر شیرین است
نبید خسرو و فرهاد و شهد شیرین است
نـوای بـاربـد و گل نغـمه یی نکـیسـایی
مقـام شـادخـوریهـای دور پیشین است
هنوز قصۀ سـیمرغ و زال زر باقیست
ز عشق زال و رودابه گرم کابین است
از این معاشقه رستم، گُرد میدان گشت
تبار عشـق و محبت عجب دیرین است
تهمتن عـاشـق تهمینه شـد؛ ولی، شادی
ز درد قصۀ سـهرابِ یل، غمگین است
منـیـژه دخـتر افـراسـیاب شـیرزن بُـود
که عشق دلبرو بیژن ناز وتمکین است
بیـان عـشـق و وفـا در زمـان اشـکانی
پرازشادی وغمهای ویس ورامین است
شـرار نـاوک عـذرا بسـوخت وامـق را
که عشق تیزتر ازخنجرو تبرزین است
وفـای ورقـه و گلشـاه نمیرود از یـاد
مزارعشق ومحبت همیشه رنگین است
گلی که در دل نـوروز شعلهور گـردید
حـدیـث ریـشـۀ آن درزبـان لاتین است
هوای مهر گلاندام و عـشق بهرام شاه
کهن سرایشی ازمتن چین وماچین است
غزال وحشی وآهو رفیق مجنون گشت
هنوزلیلی به زنجیر بسته خوشبین است
سـرود رابـعـــه و قـصــۀ دل بکـتــاش
ز تیغ جهل و تعصب مدام خونین است
زجهل ووحشت افراطیت چه میپرسید
که پرزعقده وگنداب کین ونفرین است
دوبـیـتـیهـای جـلالـی ســـوز دل دارد
شرار عشـق سیاموی در شرایین است
زدرد وداغ دل سوختگان چه میپرسید
که سوزِلاله سویدای قلب مسکین است
ز سوز سینۀ سـوزان غزل زند فوران
اگر ز پرتـو هور و لهیب برزین است
کنون زوروزروخدعه رهزن عشقست
بدوش عاشق و معشوق کوه سنگینست
مقـام و مـرتـبــۀ عـشـق آنقـدر بالاسـت
که عرش وکرسی ازپلههای پایین است
به پـای عـشـق گـذشـتــن از هـمه ابعاد
ازل بـه چنگ ابـد لحـظۀ نمـادیـن است
در عمق تیرۀ شب عشق ار بُـوَد مشعل
هزار پرتو خورشید وماه وپروین است
بیا که در دل اخلاص وعشق و رویاها
جهان به حالت پالـوده یی نگارین است
25/5/2025