شعر جدید از هرگونه معنی شدن میگریزد
خوانشی بر کتاب رونمایی خیال
مجموعه اشعار آقای حسن صدیق (ریوار)
به قلم: زانا کوردستانی
آقای “حسن صدیق” متخلص به “ریوار” شاعر لرستانی، زادهی یکم تیر ماه ۱۳۵۷ خورشیدی، در روستای درویشآباد الشتر است.
وی دانشآموختهی مقطع کارشناسی روانشناسی عمومیست و اکنون در یک مرکز توانخواهان به عنوان مددکار مشغول به کار است.
ایشان از سال ۱۳۸۵ با شرکت در انجمنهای ادبی و در محضر اساتیدی همچو “شوریدهی لرستانی” پا به وادی شعر و ادب نهاد و اکنون به زبانهای لکی و لری و فارسی به خلق سرودههایی ناب میپردازد.
وی دارای دو اثر مشترک به نامهای “آینههای کِدر” و “بینهایت باران” و دو اثر مستقل، یکی به زبان لکی با نام “زِلف خیال” و دیگری به زبان فارسی به نام “رونمایی خیال” است.
اینک برآنیم که با خوانشی بر کتاب “رونمایی خیال”، به واکاوی و چگونگی قلمفرسایی این شاعر نجیب و محجوب و محترم بپردازیم…
■●■
کتاب “رونمایی خیال” مجموعه اشعار فارسی آقای “ریوار” را انتشارات ماهواره در بهار ۱۴۰۳ خورشیدی، در تیراژ ۱۰۰ جلد و ۷۴ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
این کتاب مجموعهای از غزل، مثنوی، دوبیتی و متن ادبی و چند تک بیتی است.
پیش از هر چیز ابتدا به تعریفی از شعر بپردازیم:
استاد شعر و ادب، دکتر “محمدرضا شفیعی کدکنی” که خدای او را محفوظ بدارد، در صفحهی ۵۴ جلد نخست کتاب “این کیمیای هستی” چنین میفرمایند:
《 شعر جدید از هرگونه معنی شدن میگریزد. اینکه میگویند شعر باید بیمعنی باشد، حرف چندان بیمعنایی هم نیست. در ایران، جوانان بیسواد و بیاطّلاع این مطلب را به صورت خندهداری در آوردند و گفتند که شعر باید اصلاً معنی نداشته باشد. آن کس که گفت شعر چیزی است که معنی نداشته باشد، منظورش این بود که معنی معیّن و محدود و مشخّص و قابل بیان کردن به عبارت دیگر نداشته باشد. او به صورت دیگر قصدش این بود که بگوید شعر چیزی است که بیش از یک معنی داشته باشد، برای هر کس در هر دورهای از زندگی معنایی داشته باشد، نه اینکه اصلاً معنی نداشته باشد. شعر حافظ و مولوی به یک حساب معنی ندارد، زیرا هیچ معنی مسلّمی و قاطعی بر آنها نمیتوان تحمیل کرد. در نتیجه هزاران معنی دارد. 》
ما در اشعار جناب آقای “صدیق”، نه به دنبال معنا و محدوده و عینیتیم، و نه رد و تأیید شعریت و شاعریت، شعر و شخصیت ایشان و با هدف خواندن و لذت بردن و انتقال این مهم به مخاطب دست به فرسایش قلم برداشتهایم.
آقای “توماس ماکائولی” میگویند:
《 منظور ما از شعر، هنر بهکار گرفتن واژههاست، بدانگونه که با خیال، فریبی بیافرینند، هنری که با واژهها به همان کاری دست میزند که نقاش با رنگ. 》
◇ در شعر “حسن صدیق” آرایههای زیبا و به زیبایی گنجانده شده است. وی هنر به کار گرفتن واژهها را بلد است، گرچه اندکی وسعت دایرهی واژگانش کم است و تکرار و تکرار و تکرار در بکارگیری لغات و مفاهیم دارد، ولی میتوان او را نقاشی خوب در آفرینش شعر بشمار آورد.
ایشان در اشعارشان نشان داده که توانایی استفاده از آرایههای ادبی را بلد است و به طور مثال:
◇ وی در شعر “اعجاز” از تضاد به نیکی بهره گرفته است:
خدایم گر نباشی ناخدایی که راهم را به ساحل باز کردی
و یا در شعر “شرم خنجر”:
عطش لبریز و دل بیتاب میگشت زمین از خون او سیراب میگشت
و در شعر “آوار جان”:
در این عصری که آشوب زمان است بهارم چون خزانی در خزان است
◇ و یا در شعر “باران اشک” چند تلمیح زیبا به کار برده است:
داغدار یک نگاهت ماندهام یوسفم در قعر چاهت ماندهام
ای زلیخای خیال روزگار محو چشمان سیاهت ماندهام
در نگاه خستهام ابر بهار سوخت دل در چاه آهت ماندهام
با خوانش این شعر زیبا و ساده، ناخداگاه ذهن و روح مخاطب، گسیل میشود به سوی داستان و ماجرای یوسف نبی(ع) و چند و چون ماجرای آن پیامبر ارژمند.
و یا در شعر “آذر عشق”:
دادیار شعبهی داواپسی حکم این دیوانه را کی میزند
و در شعر “رنگ عشق”:
رنگ و بوی عشق از خون دل است بغض دریا موج غم بر ساحل است
◇ و در شعر “ساحل رویا”، شاعر به رندی و طنازانه از جناس تام (همسان) سود جسته است:
در حضور ماه و مهر و آینه مهر او اندر دلی تنها نشست
و در شعر “شمس خیال”:
در هوایت با خیالت سر کنم هر نفس گویم هوای من تویی
◇ و یا در همان شعر “ساحل رویا”، آرایهی مراعات نظیر را هم به کار برده است:
او چو دریا خستهای از بیم موج تا ابد در ساحل رویا نشست
◇ آقای “حسن صدیق” در شعرهایش تشبیهات فوقالعاده و خارقالعادهای هم به کار گرفته است. تشبیه، مهمترین عنصر خیال و تصویرسازی در شعر است و شاعری که این مهم را دریافته باشد، میتواند در خلق و زایش شعر خوب، موفق باشد.
این نکته را فراموش نکنیم که شعر خوب با شعر زیبا در تضاد است، شعر خوب را منتقد میپسند و شعر زیبا را طبقهی عام مطالعهگر…
فارغ از حسن و زیباییهای شعر “صدیق”، گاهی هم ایرادهایی هر چند جزئی و اندک میتوان از اشعار او گرفت. منظور از زبان شعر، ویژگیهای صرفی، نحوی، واژگانی و ویژگیهای معنایی است، لیکن باید اذعان داشت، اینها هم همهی زبان شعر نیست؛ در واقع، وقتی از زبان شعر سخن رانده میشود، یعنی گونهی خاص استفاده از زبان، گونهی خاصی که ارتباطی به زبان معمولی ندارد.
شاعری که زبان شعرش کهنه و شعرش از قالبهایی که کلاسیک است، نباید زبان شعرش را عامیانه کند. به طور مثال در شعر “الهه”، شاعر زبان شعرش را بر خلاف سایر شعرهایش تغییر داده و عامیانه و کوچه بازاری داد سخن برآورده است.
در کلیت بررسی و واکاوی اشعار این کتاب، باید عنوان کرد، رویکرد و نگاه “حسن صدیق” در این شعرها، ژانر عاشقانه است و گله و گلایه از دلبر و فراق و درد عشق و جز چند شعر انگشتشمار، که به مسائل اعتقادی و دینی و اجتماعی پرداخته، مابقی اشعار عاشقانهاند.
این سخن کوتاه و شیوای استاد “هرمز فرهادی بابادی” را باید یادآور شد که:
《 شعر آن است که عوام بخوانند و خواص بپسندند. 》
و خوانش یکی از دوبیتیهای غیر عاشقانهاش در این بین خالی از لطف نیست:
در شعر “اندوه عالم” میسراید:
به جای نان ماتم داد بابا نگاه آخرش غم داد بابا
همان روزی که ترک خاک میکرد به ما اندوه عالم داد بابا
ذکر این نکته هم جای تعقل و تفکر دارد که چرا ایشان، با کاری ناصواب، مجموعه شعرش را با گنجاندن چند متن ادبی و چند شعر دوبیتی خارج از وزن دوبیتی، دچار لغزش و انتقاد کرده است؟!
■□■
در مقدمهی کتاب «بویی ز مولیان» آورده است: «سخن گفتن از شعر آن را ماند که شما پرندهای را دوست دارید نه برای لحن زیبای او بلکه برای گوشتش؛ شعر اگر شعر باشد بیتردید خود را و صاحبش را معرفی میکند. در ادبیات پیر و جوان معنا ندارد. شاعر یا شاعر است یا نیست … در اعماق وجود هر شاعری زبانی نهفته که با زبان روزمره فاصله دارد. این زبان، زبانی است که با نجواهای درونی و لایههای پنهان ذهن شاعر پیوند خورده و در قالب کلماتی که گاه به سختی قابل تفسیرند، خود را نمایان میسازند. شاعر در هر بیت و مصرعی که میسراید، دنیایی از معانی را در میان خطوط و فواصل کلمات میپندارد و خواننده را به چالش میکشد تا در میان این پیچ و خمها، معنای واقعی شعر را کشف کنند.»
گفتهاند، شعر را، پنج ویژگی و عنصر متفاوت با سخن و کلامی عادی متفاوت میکند. نخست اینکه شعر بایستی عاطفی باشد و از درون ناشناخته شاعر سرچشمه بگیرد. دوم اینکه شعر بایستی خیالانگیز باشد و موضوع و مفاهیم خیالی را واکاوی نماید، سوم، شعر بایستی دارای زبانی متفاوت از زبان عادی و روزمره باشد، بطور کلی سبک شعری این کتاب شعر آقای صدیق، از سبک سهل ممتنع سرچشمه میگیرد و ایشان از واژگان ساده استفاده میکند و دایرهی واژگان این دفتر شعر بسیار زیاد نیست. چهارمین عنصر در شعر وزن و آهنگ است که اشعار آقای صدیق، به حقیقت دارای وزن و آهنگ است، و پنجمین و آخرین ویژگی شعر و ساختار آن بایستی دارای فرم ویژه ای باشد.
#زانا_کوردستانی