گفتگوی ملی یا خیال پادشاهی
امیر دوست محمد خان بار دوم ؟
برای تحقق هر طرح سیاسی ابزار سیاسی مطابق به ماهیت همان طرح نیاز است .
گفتگوی ملی که آغای غنی مطرح کرده است به چهره های ملی ، جریانات سیاسی ملی دارای پشتوانه ملی و توانمند ضرورت دارد .
گفتگوی ملی یعنی طرق دریافت حل مشکلات موجود در افغانستان که دو جانب یا چند جانب باهم به موقفهای متقارب بر طبق منافع رسیده بتوانند .
بطور طبیعی بنابر وضعیت جاری در کشور یکجانب این گفتگو امارت اسلامی میباشد. معیار ارزش های حکمروایی و دولتداری نزد امارت اسلامی با مبانی شرعیت اسلامی اعلان گردیده است و بیش از چهار سال است که بر همین منوال امور مملکت داری ادامه دارد .
در مبانی فکری طالبان، اسلامی بودن بر ملی بودن برتری دارد و برای حل مسائل مربوط به امور کشور نه بر گفتگوی ملی بلکه بر بحث خبرگان دینی و تصامیم متکی بر احکام شرعی رجحان داده میشود
یک جهت این گفتگو موضع ثابت متکی بر احکام ثابته دارد .
جوانب دیگر :
در عمل چهار کتگوری افراد و جریانات جانب دیگر این گفتگو بوده میتواند:
۱– صاحب نظران ، شخصیتهای وطندوست واقعی و چهره های قابل حسابربرای پیشبرد گفتگوها و اتخاذ تصامیم که در بیرون از کشور اند . اینها نقش،نظریه پردازی دارند تاذتوانمندی اقدامات عملی یعنی میتوانند بر اتکای دانش و تجارب شان در تحلیل ها ، مباحثات برای دریافت راه حل های مشکلات موجود صائب نظر بوده و در اتخاذ تصامیم کلان موثریت لازم بجا گذارند . اما این ها مشکلی دارند و آن عدم حضور مجدد فعال دائمی در سهمگیری تحقق تصامیم اتخاذ شده است . کشوریکه از یک بحران جنکی و سیاسی نیم قرنه باید بیرون شود نیازمند پشت کار از خوذگذرانه است ، اینها در مقاطع زمانی کوتاه در کشور میباشند و بر میگردند( اپاینتمنت داکتر است ، زمان ملاقات و معاش سوسیال است ، بدیدن خانواده میروم، در غیبتم کسی وظایفم را پیش ببرد وغیره ) کشور به کارمندان همیشه فعال و همیشه حاضر به خدمت نیاز دارد .
۲– عده ایکه تعلقات تنظیمی و گذشته جهادی داشتند اما حالا در کشور نیستند ، برخی ازین گروهها برآمد های مطبوعاتی دارند زیرا در بیرون از کشور زمینه فعال کاری ندارند . مشکل اینها رنگ باختگی سیاسی شان است که طی دوره حاکمیت جنگی داخلی و زمان شرکت پنجاه فیصدی حاکمیت دوره اشغال فاقد هویت ملی و ماهیت ملی بوده اند ، چگونه این ها را ابزار گفتگوی ملی و اتخاذ تصامیم ملی خواند آنهم با وابستگی های هزار ویک پیوند مراجع خارجی؟
۳– گروههای دیسانتی غرب و آمریکا در دوران اشغال ؛ توقع ملی بودن و آرمان ملی داشتن ازین ها نه از لحاظ فکری و نه از لحاظ علایق مادی قطعآ گنجایش ندارد ، اینها هم مانند شریکان قدرت جهادی شان در حاکمیت تحت اشغال از سایه شبهات پیوند های بیرونی نمیتوانند دور باشند ( البته چهره های قابل حرمت وغیر وابسته را در جمع این گروه حساب کردن دور از انصاف است ) .
شخص آغای غنی که گفتگوی ملی را مطرح گرده است سالها ازین کشور دور بود ، با قوای نظامی ناتو و آمریکا به کشور آمد، شاهد هزاران جنایت آمریکا در افغانستان بود نه آن وقت صدا بلند کرد ونه حالا حاضر است اندر باب آن جنایات چیزی بگوید .
صرفنظر از حمایت آمریکا از بریاست جمهوری رساندنش او دو موقعیت مهم را برای کسب شخصیت ملی از دست داد ؛ یکی زمانیکه ترامپ در بگرام بازویش را گرفت و از عقب میز خطابه در جمع عساکر آمریکایی ایستاده کرد . اگر واقعآ غرور افغانی و حیثیت ملی میداشت برسم احتجاج صحنه را ترک میکرد و برای تثبیت هویت ملی و افغانی اش بیانیه رسمی صادر میکرد و میگفت این عمل توهین به من نه بلکه توهین به مردم است که مرا رای دادند و رئیس جمهور ساختند آنگاه نامش در تاریخ بحیث یک مرد شجاع و ملی باقی می ماند . گرچه مردم افغانستان از لحاظ سیاسی پختگی ندارند ولی در فرهنگ عامیانه آنها مردی و نامردی بسیار قابل حساب میباشد.
دیگر حین ورود طالبان به کابل که فرار نمیکرد در دفترش میبود، کرزی و عبدالله که مصئون بودند او هم مصئون می ماند . گیریم اگر کشته هم میشد امروز نامش به بزرگی کسانی یاد میگردید که در برابر تهدید سر خم نکرده بودند .
۴– چهره های ملی ، صاحب صلاحیت سیاست سازی و دلسوز حقیقی به مردم و وطن که در کشور هستند . اگر قرار باشد جانب حاکمیت به گفتگو در مورد مسائل بزرگ وطنی بدیگران موقع بدهد همین ها میتوانند یکجانبه موثر گفتگو باشند .
با این وضعیت و این حالت گفتگوی ملی چندان جاذبه نداشته و عملی هم نمیباشد مگر اینکه کدام پلان بیرونی برای ایجاد تنش های نو زیر نام این طرح وجود داشته باشد .