چگونه این بار حقانی ها روی آنتن رسانه ها قرار گرفتند؟
نویسنده: مهرالدین مشید
از یک خلیفه ی انتحاری تا “امید تغییر” برای مردم افغانستان
هرچند سراج الدین حقانی زمانی روی آنتن رسانه ها قرار گرفت که روزنامه ی نیویارک تایمز در تحلیلی از او به عنوان ” امید تغییر برای مردم افغانستان” یاد آوری کرد. روزنامه ایکه چهار سال پیش نیز به نقل از او نوشته بود، هرگاه به قدرت برسند، حکومت آنان همه شمول و مشورتی خواهد بود؛ اما پس از کشته شدن خلیل حقانی در یک حمله ی انتحاری بخت با سراج الدین حقانی بیشتر یاری کرد و او را در محراق دید رسانه ها قرار داده است. از آنجا که اختلاف میان یک گروهی که متشکل از شبکه ها و حلقه های گوناگون تروریستی باشد، یک امر حتمی و اجتناب ناپذیر است؛ اما این اختلاف ها زمانی خطر ساز می شوند که وحدت نمادین گروه ی طالبان را بهم بزند. در این نوشته به این پرداخته شده که چقدر ممکن است تا به خلیفه ی انتحاری ای چشم امید بست و او را ” امید تغییر برای مردم افغانستان” نامید که در خونین ترین حمله های انتحاری صدها انسان بیگناه و مسلمان را زیر نام اسلام به قتل رسانده است یا اینکه این همه بر فراز آنتن کشیدن های رسانه ای توطیه ی دیگری برای بقای تروریسم بر ضد مردم افغانستان است تا دراز راه دشوار آنان برای رسیدن به حکومت قانون و تمثیل کننده ی اراده مردم افغانستان را، طولانی تر و پر مخاطره تر بگرداند.
چهار سال پیش تر از امروز روزنامه ی نیویارک تایمز نوشته ای را به نشر رساند که در آن به نقل از حقانی نوشته بود، هرگاه آنان به قدرت برسند، حکومت آنان همه شمول و مشورتی خواهد بود. او از حکومتی سخن گفته بود که به مشوره ی احزاب بوجود خواهد آمد و هیچ افغانی در ساحه ی حاکمیت آن احساس جدایی و انزوا نکند. یعنی حکومتی که دارنده ی ملی را تمثیل کند و همه کس خود را در آن ببیند. چهار سال پیش نه تنها سراج الدین حقانی؛ بلکه سایر رهبران طالبان چون، شاهین نیز از حکومت همه شمول و از آموزش دختران سخن گفته بود؛ اما دیدیم که این اظهارات رهبران طالبان در واقع کمپاین تبلیغاتی برای اخذ قدرت بوده و توانستند با این سخن پراگنی های دروغین مقام های آمریکایی را به فریب بکشانند. پس از آنکه طالبان به قدرت رسیدند، نه تنها با وعده های دروغین خود پشت دادند؛ بلکه رهبر آنان با صدور فرمان های زن ستیز و برده ساز، افغانستان را تبدیل به زندانی برای زنان و مردان این کشور نموده اند.
شگفت آور این است که نیویارک تایمز پس از چهار سال در تحلیل دیگری نیویارک تایمز در تحلیلی از او به عنوان ” امید تغییر برای مردم افغانستان” یاد آوری کرده و نوشته است. با این حال، خبرنگار میافزاید: «حقانی تنها صدای مخالف از پشت صحنه است. در حالی که اکثر متحدانش در سکوت به سر میبرند، او بهطور فزایندهای به دنبال حمایت از خارج از کشور است تا رقابت را به نفع خود تغییر دهد. او با چندین کشور اروپایی و کشورهای حوزه خلیج فارس و همچنین روسیه و چین روابط دیپلوماتیک برقرار کرده است.»
طبق این گزارش، ایالات متحده امریکا کمتر تمایلی به تعامل با سراجالدین حقانی دارد و هنوز هم او را بهعنوان تروریست تحت تعقیب میشناسد. امریکا در سال ۲۰۱۲ شبکه حقانی به رهبری سراجالدین حقانی را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد. اداره فدرال این کشور سراجالدین حقانی را بهعنوان یک تروریست بینالمللی شناخته و برای اطلاعاتی که منجر به دستگیری او شود، در ابتدا پنج میلیون دالر جایزه تعیین کرد. پس از تسلط طالبان بر افغانستان، این جایزه به ده میلیون دالر افزایش یافت و هنوز هم لغو نشده است. با این حال در سه سال گذشته امریکا با وجود آگاهی از محل اقامت سراجالدین حقانی به دستگیری و یا قتل او اقدام نکرده است. این نشریه با اشاره به روابط تاریخی خانواده حقانی با ایالات متحده نوشته که جلالالدین حقانی، پدر سراجالدین، در دهههای گذشته روابط نزدیکی با سیآیای برقرار کرده و صدها هزار دالر پول نقد و سلاح از آن دریافت می کرد.
در روزهای ابتدایی تهاجم امریکا به افغانستان، حقانیها سعی کردند از روابط قدیمی خود برای برقراری آشتی با مقام های امریکایی استفاده کنند، اما این تلاشها با شکست مواجه شد و درگیریها ادامه یافت. به گفته ی این نشریه، در سال ۲۰۱۰، حقانیها بهطور مخفیانه با مقام های امریکایی نامههای رد و بدل کردند. همچنین ابراهیم عمری، کاکای سراجالدین حقانی، در سال ۲۰۱۱ با مقام های امریکایی در دبی ملاقات کرد. چهار سال بعد، آقای عمری با مقام های امریکایی در یکی از شهرهای اروپایی به گفتوگو نشست. او در آن دیدار به مقام های امریکایی گفت که خانوادهاش او را برای رساندن پیام فرستادهاند و تأکید کرد که حقانیها و ایالات متحده خواهان صلح در افغانستان هستند.
از نوشته ی نیویارک تایمز فهمیده می شود که حقانی ها رابطه ی دیرینه با مقام های امریکایی دارند و آنان پیهم تلاش کرده اند تا روابط خود را با آمریکا حفظ کنند. حقانی ها ازگذشته ها آموخته اند که با قدرت های بزرگ بویژه با آمریکا چگونه بازی کنند. گروه های تروریستی به نحوی منافع خود را در گرو منافع قدرت های بزرگ یافته اند و قدرت های بزرگ هم درک کرده اند که گروه های تروریستی مثل حقانی ها و جولانی ها به همان میزان که برای رسیدن به قدرت از هیچ نوع خشونت و جنایت دریغ نمی کنند؛ به همان اندازه و حتا بیشتر از آن برای حفظ و بقای قدرت حاضر به انعطاف پذیری اند. در میدان این بازی است که ملا هبت الله ی ها با سیمای کریه و سازش ناپذیر و حقانی ها و جولانی ها با سیمای دیگر به مثابه ی منادیان آگاهی، آزادی و عدالت چهره می نمایند. با توجه به طبع خشن و جنایت های پیشینه ی این گروه ها هرگونه اعتماد بر آنان اشتباهی جبران ناپذیر است؛ اما با آنهم دیدیم که آمریکا بی توجه به ماهیت این گروه ها زیر چتر منافع ملی با آنان کنار می آید. چنانکه با جولانی کنار آمد و از جایزه ی ده میلیون دالری بر سر او منصرف شد. بنابراین کنار آمدن آمریکا با حقانی ها هم ممکن است و حقانی ها به این نکته آگاه شده اند.
تحلیل اخیر نیویارک تایمز در واقع بیان کننده ی وسوسه های حقانی ها است که آنان درک کرده اند، ملاهبت الله در صدد کنار زدن حقانی ها است. حقانی ها هم در سطح داخل و بیرون در تلاش تقویت جایگاه ی سیاسی و نفوذ در میان شخصیت ها و گروه ها اند. حقانی ها پس از آن بیشتر دست به کار شدند که ندا محمد ندیم سرپرست وزارت معارف و شخص نزدیک به ملاهبت الله که منتقد ملا هبت الله را واجب القتل خوانده بود. این سخنان او مورد انتقاد حقانی قرار گرفته بود. چند روز پس از آن یک نشریۀ هندی نوشت که ملاهبت الله از سراج حقانی خواست تا از حضور در رسانه ها خودداری کند و از اوامر او پیروی نماید و در غیر آن از سمت اش برکنار خواهد شد.
حقانی ها پس از آن برآشفته و مایوس شدند که ملاهبت الله فرمان داد تا بخش های اداری وزارت های دفاع، داخله و امنیت در کنترول او باشند و وزارت های یاد شده بدون اجازه ی او حق استفاده از سلاح دیپو های یاد شده را ندارند. همچنان سلاح های ثقیل و موتر های سی مرغ از نزد نفرات حقانی در شمال اخذ و حتا بسیاری را خریداری کردند. در گرماگرم این رقابت های خاموش کاکای او در یک حمله ی تروریستی مرموز با همدستی پاکستان، ایران و قندهار کشته شد. این حمله در پاسخ به همکاری حقانی با تی تی پی پاکستان، تحریر شام و اختلاف با قندهار صدرت گرفت که موج گسترده ی در رسانه ها پیدا کرد. گزارش های استخباراتی می رساند که انتحاری از زاهدان ایران امده بود. کمک های مشترک کشور های یاد شده سبب شد که تروریست از هشت مرحله ی بازرسی بگذرد. پس از این حادثه رهبر طالبان به افراد نزدیک خود هشدار داد و موضوع امنیتی را خود اش بصورت مستقیم پیگیری می کند. این نشانه به انفجار درآمدن رابطه میان قندهار و حقانی ها است.
واقعیت این است که رقابت های خاموش کابل را به مرکز (سیاسی) و قندهار را به مرکز (ایدئولوژیک) تبدیل کرده و این رقابت اختلاف طالبان را به نقطه ی غیر قابل بازگشت رسانده است. حقانی ها هم با درک سیطره جویی و خودکامگی ملاهبت الله و تحلیل از اوضاع داخلی افغانستان خواسته اند تا با اتخاذ مواضع انتقادی در برابر رهبر طالبان و تمایل به رویکردهای عملگرایانهتر، خود را به عنوان چهرهای متفاوت در میان رهبران طالبان معرفی کنند. این رقابت تنگاتنگ قندهار را بیشتر در دامن افراطیت و سیطره جویی و حقانی ها را به سیاست های عمل گرایانه و تعامل با سخصیت ها گروه های دیگر نموده است. هرچند کاکای حقانی به نسبت داشتن روابط وسیع با رهبران و گروههای پیشین جهادی قربانی این بازی شد؛ اما قتل او هشداری برای حقانی ها برای پیگیری سیاست های بیشتر عملگرایانه است. حمایت حقانی ها از حکمتیار و تماس های آنان با شخصیت ها و رهبران گروه های جهادی و سیاسی در کنار رویکرد انتقادی آنان از ملاهبت الله نه تنها نشانه های سیاست عمل گرایانه ی آنان؛ بلکه نوعی صف آرایی در برابر ملاهبت الله و در ضمن نشان دادن چراغ سبز به گروه های مخالف جناح ملاهبت الله و کشور های جهان است. برقراری روابط میان حقانی ها و روسیه و چین سبب دلگرمی آمریکا را نیز به بار آورده است که روزنامه ی نیویارک تایمز پیش قراول این رابطه شده است. حوادث سوریه و رویکرد های آزادی خواهانه و مستقل جولانی نه تنها درس جدید برای گروه های افراطی چون حقانی ها است؛ بلکه گشایش باب تازه ی استفاده از گروه های تروریستی زیر نام ” جولانی سازی” است؛ آنهم جولانی ایکه داد از آزادی و خستگی جنگ در سوریه می زند؛ اما در برابر اشغال روزافزون اسرائیل آنچنانی پاسخ نداده است. به دنبال حوادث سوریه رسانه ها از جولانی سازی حقانی ها نیز سخن زدند. این در واقع گذار جدید گروه های تروریستی به مرحله ی دیگر با پذیرش باج دهی به قدرت های حامی آنان است. حقانی ها که پیشینه ی روابط با آمریکا را در تجربه دارند، در این بازی ها می توانند، یک سر و گردن بلندتر از دیگران نقش آفرینی کنند.
بعید نیست که بنگاه نشراتی غرب از یک خلیفه ی انتحاری یک الگو “امید و تغییر” به مردم افغانستان ارایه کند و چنان پیراهن زیبا به اندام انتحاری او ببرد که خیاطان زمان به حیرت بروند و مردم جهان شگفت زده شوند. درست مثلی که مجله ی پراس پکت در سال ۲۰۱۳ از اشرف غنی فاسد و قوم گرای متعصب و انحصار گرا متفکر دوم جهان ساخت و مقام دانشمندی و تفکر او را صدها متر بلندتر از قامت او تعیین کرد. این مجله نوشت، اشرف غنی از معدود دانشمندانی است که فکرهای خود را عملی می کند. این در حالی بود که او در وزارت مالیه سیصد میلیون را دزدیده بود و کرزی در یک بازی سیاسی دوسیه اش را حفظ کرد و اسناد اش تا حالا هم در اداره ی سارنوالی افغانستان موجود است. همین دلال معروف رسانه ای در غرب عبدالغنی برادر، یکی از بنیانگذاران گروه طالبان و معاون کنونی صدراعظم دولت طالبان را به عنوان یکی از چهرههای تاثیر گذار سال ۲۰۲۱ اعلام کرده بود باتاسف که این گونه بررسی ها و انتشار همچو فهرست ها ببشتر سیاسی بوده و سناریو هایی اند که با خاک پاشیدن در چشم مردم جهان، به گونهء گزینشی شماری را روی آنتن می آورند و بر پیشانی آنان مهر متفکر و تاثیرگذار و بهترین مرد سال و غیره می زنند.
این گفته ها اندکی سر نخ کلافه ی سر در گم میان حقانی ها و آمریکا را با آمدن ترامپ به کاخ سفید بازتر میکند و به این پرسش ها اندکی پاسخ می دهد که چگونه شده تا در این روز ها حقانی ها بویژه سراج الدین حقانی بیشتر بررسر آنتن رسانه ها قرار بگیرد. این می تواند، یک بازی خطرناک استخباراتی برای تحریف حوادث افغانستان و دست یابی مردم آن برای حاکمیت قانون و حکومت قانونی باشد. این گفته از این واقعیت نیز پرده بر میدارد که چگونه تندروی ها و سیطره جویی های کود ملاهبت الله پایان ناپذیر است. این تندروی ها در واقع پایان یک ماموریت و آغاز یک ماموریت جدید است که ممکن قربانی ملاهبت الله را در پی داشته باشد. ممکن هم بازی سیاسی و استخباراتی و به گفته ی معروف جنگ زرگری برای مصروف سازی و ابقای سیطره ی ملاهبت الله باشد تا او وادار به تمکین شود.
با تاسف که افغانستان و مردم آن پس از کودتای داوود در سال ۱۳۵۵ و کودتای ثور در سال ۱۳۵۷ خونین ترین آزمون ها را پشت سر نهادند و بر مردم افغانستان زیر نام جهاد در برابر ارتش شوروی و بعد سناریوی جنگ های گروهی و جنگ حکمتیار در برابر حکومت مجاهدین و بعد سیطره ی طالبان و پس از آن حمله ی آمریکا و سقوط طالبان و استقرار حکومت های فاسد و پر از ضعف مدیریتی و بالاخره فروپاشی جمهوریت انحصاری غنی و حاکمیت دوباره ی طالبان همه سناریو هایی بودند که خیلی قشنگ زیر نام اسلام بر مردم افغانستان تحمیل شد. امروز مردم افغانستان درک کرده اند که جهاد در برابر شوروی جنگ نیابتی آمریکا بر ضد شوروی و جنگ طالبان در برابر ارتش امریکا و حکومت افغانستان جنگ نیابتی پاکستان، چین، ایران و روسیه بر ضد آمریکا بود و حالا با حاکمیت دوباره ی طالبان پیچیده تر و مرموزتر از گذشته شده است. بنابراین اختلاف های جناحی طالبان، شناسایی، تفکیک و تحلیل آنها هم دشوارتر از گذشته شده است. پس وارد شدن در عمق و گستره ی بازی قدرت های بزرگ مانند، روسیه، چین و آمریکا با طالبان امری ساده نیست. این قدر می توان گفته که قدرت های بزرگ از نیم قرن بدین سو بدون آنکه ما بفهمیم، با استفاده از ناتوانی ها و نفهمی ها و جبر وابستگی رهبران جهادی و غیر جهادی و سایر سیاستگران برای ما خط و نشان کشیدند. گروه های مخالف طالبان و طالبان در موقعیتی قرار ندارند که به این زودی برای تعیین سرنوشت واقعی مردم افغانستان خط و نشان بکشند؛ زیرا اختلاف ها در موجی از برتری خواهی ها و انحصار گرایی های گروهی، قومی و زبانی در افغانستان چنان بیداد می کند و این کشور را به جزایر آشتی ناپذیر بدل کرده است که به این زودی ها نه تنها به سناریو های سر آنتن بردن حقانی ها هم نمی توان خوش بین بود؛ بلکه در عقب این سناریو آنهم با یک خلیفه ی انتحاری و رهبر یک گروه ی تروریستی بازی های وحشتناک سیاسی و استخباراتی را باید پیش بین بود. پایان