یووالی د بریا کيلي، د نن ورځې اړتیا

ليکنه: حميدالله بسيا په تاریخ کې ډېرې داسې شېبې شته چې ملتونه…

نقش و جایگاۀ اصلی دین در جهان معاصر

نویسنده: مهرالدین مشید فشرده عصر حاضر، که با بحران‌های هویتی، اخلاقی، زیست‌محیطی…

 ماکار گرو نیروی توانای جها نیم 

             به استقبال روز بین المللی کارگر  انسان بخاطر زنده ماندن خود…

پیام تبریک به مناسبت اول ماه مه، روز همبستگی کارگران…

درود بر تلاشگران خستگی ناپذیر زندگی،   اول ماه مه، روز گرامیداشت…

هار و فراق 

 نوشته نذير ظفر ساحل ورجنيا  28 اپريل 2025 امد  بهار و   سبز …

تراشه قلب فنآوری دیجیتال سده 21

بیژن باران قلب فنآوری دیجیتال تراشه در طراحی، تولید، کاربرد، ساختن…

افغانستان؛ طعمه قدرت‌های منطقه‌یی و قربانی جنگ‌های نیابتی

چکیده افغانستان طی دهه‌های اخیر همواره درگیر جنگ، بی‌ثباتی و بحران‌های…

بحران خاموش؛ ناکارآمدی طرف های درگیر و سرنوشت ناپیدای مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید نشانه هایی از فروپاشی خاموش طالبان در متن…

تیر جفا 

نه شاعرم ، نه سرایشگر ترانه منم  یکی زمردم دور از…

اعلامیۀ به‌مناسبت اول ماه می – روز همبسته‌گی جهانی طبقۀ…

جهانی دیگر ممکن است، اگر کارگران متشکل و متحد شوند! در…

زورگویی او قلدری 

نور محمد غفوری (د یوه ګران دوست د پوښتنې په ځواب…

از برج «عاج ایده ئولوژی انگاری» تا « فرودگاۀ اسلام…

نویسنده: مهرالدین مشید در جهان معاصر، دین نه‌تنها بحیث یک مسأله…

طرح قانون اساسی فدرال برای افغانستان

هرشخص یا هر گروه حق دارد در مورد کشورش طرح…

   یا پیراهن و تنبان یا مکتب  

     نوشته ی : اسماعیل فروغی        درحالی‌که اختلافات و تنش های درونی…

سناریو های احتمالی در برابر حکومت طالبان

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان پسا طالبان را چگونه فروپاشی ای تمثیل…

مزاحمت

نوشته نذير ظفر تورنتو كانادا   ١٣ اپريل٢٠٢٥ نماندند.   تا   بهاران   را ببينم حرير    سبزه    زاران   را ببينم نماندند در  فضاى…

آیا انترناسیونالیسم مرده یا در شُُرُف مرگ است؟

نوشته: گریگ گودلز برگردان: آمادور نویدی انترناسیونالیسم: آیا مرده یا در حال مرگ است؟ سخت است…

ای داد خواهان!

امین الله مفکر امینی                       2025-17-04! زنـــــوای بیکسانِ میهـــــــن دلی آسمان گشته است…

سکولاریسم در تکریم و حرمت به تقدس دین...!

در نخست سکولاریسم مارکسیستی کمونیستی را٬ با سکولاریسم سیاسی که نهاد…

مارکس؛ پیامبر، دانشمند، مصلح اجتماعی ؟

- karl marx (1818-1883) مارکس؛ پیامبر، دانشمند، مصلح اجتماعی ؟ آرام بختیاری مارکس،…

«
»

نقش و جایگاۀ اصلی دین در جهان معاصر

نویسنده: مهرالدین مشید

فشرده

عصر حاضر، که با بحران‌های هویتی، اخلاقی، زیست‌محیطی و معنوی مواجه‌ است، نقش دین همچنان یکی از موضوع های محوری و جنجال برانگیز است. این مقاله با نگاهی فراتر از قرائت‌های ایدئولوژیک  می‌کوشد به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که جایگاه و کارکرد اصلی دین در جهان مدرن و پسا‌مدرن چیست. با تکیه بر تحلیل فلسفی، جامعه‌ شناختی و الهیاتی، این نوشتار نشان می‌دهد که دین می‌تواند منشأ معنا، اخلاق، عدالت و پیوند اجتماعی در جهانی آشفته و پراکنده باشد، البته در صورتیکه از دایره ی قدرت و ایدئولوژی بدور نگهداشته شود.

آغاز

دین، در طول تاریخ بشر، یکی از بنیادی‌ ترین نهادهای معنا‌ساز، اخلاق‌افزا و نظم‌دهنده به حیات فردی و اجتماعی انسان بوده است. اما در جهان مدرن، جایگاه دین دچار چرخش‌ها و چالش‌های فراوان شده: از یک‌سو، دین در برخی جوامع همچنان به‌عنوان نیرویی هدایت‌گر حضور دارد، و از سوی دیگر، در بسیاری از نقاط جهان با سکولاریزاسیون، بی‌دینی، و حتی طرد اجتماعی مواجه شده است. با این‌ حال، دین نه تنها از صحنه کنار نرفته؛ بلکه در اشکال نوین و گاه متناقض‌، بازمی‌گردد. در این مقاله تلاش می‌شود با نگاهی انتقادی و تحلیلی، نقش واقعی و ضروری دین در عصر جهانی‌شده و بحران‌ زده ی معاصر مورد بازخوانی قرار گیرد.

۱.  دین به‌عنوان منبع معنا در جهان بی‌معنا

مدرنیته با تمام دستاوردهایش، نتوانست به پرسش‌های بنیادین چون، من کیستم؟ چرا رنج می‌کشم؟ مرگ چه معنایی دارد؟ چگونه می‌توان به زندگی جهت داد؟ پاسخ بدهد. دین، برخلاف بسیاری از گفتمان‌های فلسفی یا علمی، توانسته است به این پرسش‌ها پاسخ‌هایی جامع، عاطفی و تجربه‌پذیر ارایه بدهد. دراین جهانی که به شدت دچار «خلأ معنا» است (به تعبیر ویکتور فرانکل)، دین یکی از معدود منابعی است که همچنان می‌تواند زنده گی را واجد عمق، قداست و هدف نماید. نقش دین در این زمینه نه تنها ذهنی، بلکه وجودی است و به فرد احساس تعلق به حقیقتی فراتر از خود می‌دهد. 

به عبارتی دیگر در جهانی که عقلانیت مدرن و علم تجربی، بسیاری از بنیادهای سنتی و اسطوره‌ای را فروریخته، پرسش از معنا و چگونگی دستیابی بشر به منبع آن بیش از هر زمان دیگری بر ذهن بشر سایه افکنده است. انسان معاصر، هرچند به ظاهر آزادتر و آگاه‌تر از نیاکان خود است، اما در دل این آگاهی، نوعی خلأ و گم‌گشتگی احساس می کند؛ البته طوریکه او گویی نظم مقدسی که زمانی هستی را در یک کلِ هماهنگ و معنادار قرار می‌داد، از هم گسسته می بیند.

اینجا است که دین، نه به‌عنوان مجموعه‌ای از احکام یا باورهای جزمی، بلکه به‌مثابه منبعی برای آفرینش معنا، خود را می نمایاند. دین، در جوهره‌ی خویش، کوششی است برای پاسخ دادن به پرسش‌های بنیادین انسان: من کیستم؟ از کجا آمده‌ام؟ به کجا می‌روم؟ چرا رنج می‌کشم؟ و آیا رنج من بی‌پاسخ خواهد ماند؟

در عصر پست‌ مدرن که بسیاری از روایت‌های کلان زیر پرسش رفته‌اند، دین همچنان از توان بازآفرینی معنا برخوردار است، اگر به زبان زمانه بازتر گفته شود. آنچه دین ارایه می‌دهد، نه تنها اطلاعات یا باور، بلکه «تجربه معنا» است: تجربه‌ای از پیوند با کلیتی متعالی که زنده گی فردی را از پراکنده گی و بی‌ریشگی نجات می‌دهد.

همان‌گونه که ویکتور فرانکل، روان‌پزشک اتریشی و بنیان‌گذار معنادرمانی می‌گوید، بزرگ‌ترین بحران انسان مدرن، بحران معنا است؛ و بدون معنا، انسان ناتوان از تحمل رنج‌ها و بی‌نظمی‌های زنده گی خواهد بود. دین، با روایت‌های مقدس خود، با آیین‌ها و مناسک اش و با اتصال انسان به امر قدسی، می‌تواند افق معنایی را باز کند که در آن، حتی مرگ، رنج، و تنهایی نیز معنایی متعالی پیدا می کنند.

۲. دین به‌مثابه پشتوانه‌ی اخلاقی

یکی از بحران‌های اصلی جهان معاصر، اخلاق‌زدایی از عرصه‌های قدرت، بازار، و حتی روابط انسانی است. دین، در صورتی که از تحریفات ایدئولوژیک و سیاسی پاک شود، می‌تواند الهام‌بخش فضیلت‌هایی چون عدالت، صداقت، فروتنی، شفقت، بخشش و مسوولیت پذیری باشد.

به تعبیر هانس کونگ، «صلح جهانی بدون اخلاق جهانی ممکن نیست، و اخلاق جهانی بدون دینی جهانی ممکن نیست.» دین می‌تواند افق‌هایی فراسوی منافع فردی و نسبی‌گرایی اخلاقی برای بشر امروز بگشاید، به‌ویژه در مواجهه با فجایعی چون جنگ، تخریب محیط زیست، فقر گسترده و بی‌عدالتی.

۳.  دین و سرمایه اجتماعی: پیوندها، همبستگی و اعتماد

در جهانی فردگرا، که روابط انسانی روزبه‌ روز شکننده‌ تر می‌شود، دین می‌تواند نقشی بی‌ بدیل در ایجاد حس تعلق، همبستگی اجتماعی، و سرمایه‌ی اعتماد ایفا نماید. حضور دین در قالب جامعه‌های دینی، مناسک جمعی، نهادهای خیریه و سنت‌های مشارکتی، به نوعی بازسازی پیوندهای گسسته‌ی انسان مدرن کمک می‌کند. به تعبیر امیل دورکیم، دین بیش از آن‌که یک پدیده الهی باشد، یک پدیده اجتماعی است که روح جمعی و نظم اجتماعی را بازتاب می‌دهد. این نقش دین را در پیوند های زیر می توان ارایه کرد.

در نظریه‌های جامعه‌شناسی مدرن، سرمایه اجتماعی به شبکه ای از روابط انسانی، اعتماد متقابل و هنجارهای مشترک گفته می‌شود که سبب انسجام اجتماعی، تسهیل همکاری و کاهش هزینه‌های تعامل می‌ گردد. دین، در مقام یک نیروی فرهنگی و نهادی، نقش مهمی در تقویت و بازتولید این سرمایه ایفا می‌نماید.

۱. دین به‌مثابه سازنده ی پیوندهای اجتماعی 

جوامع دینی اغلب بر پایه پیوندهای قوی درون‌گروهی شکل می‌گیرند؛ این پیوندها اعتماد، وفاداری و احساس تعلق عمیق میان اعضا ایجاد می‌کند. آیین‌های عبادی جمعی، مناسک، اجتماعات مذهبی و روایت‌های مشترک، حس «ما بودن» را تقویت کرده و مرزهای همبستگی را روشن می‌کنند.

۲. دین و سرمایه اجتماعی پل‌ساز

هرچند دین گاهی می‌تواند منجر به طرد یا مرزبندی با «دیگران» شود، اما در مواردی نیز توان ایجاد پیوندهای پل‌زننده میان گروه‌های مختلف را دارد. دین‌هایی با آموزه‌های جهانی‌نگر (مانند اسلام یا مسیحیت) یا فرقه‌های مبتنی بر رحمت و خدمت، می‌توانند میان اقشار مختلف اجتماعی یا حتا ملت‌ها رابطه‌ی هم‌افزا و صلح‌آمیز برقرار کنند.

۳. اعتماد نهادی و دین

نهادهای دینی در بسیاری از جوامع به مثابه ی منابع ارزش ها به‌عنوان یکی از پایدارترین منابع اعتماد عمومی عمل کرده‌اند، به‌ویژه در جامعه هایی که نهادهای دولتی از فساد یا ناکارآمدی رنج می‌برند. مسجد، کلیسا، معبد یا کنیسه، به‌عنوان فضای اعتماد، گاه کارکردهایی بیش از عبادت دارند: توزیع کمک، حل اختلاف، آموزش و حتی تنظیم روابط اقتصادی و اجتماعی.

۴. چالش‌ها و خطرها

دین می‌تواند در شرایط خاص، سبب انحصارگرایی، تقابل فرقه‌ای یا حتا فروپاشی سرمایه اجتماعی شود. البته زمانی که دین به ابزار هویت‌سازی حذفی، قدرت‌طلبی یا مشروعیت‌بخشی به خشونت بدل شود. در این صورت سرمایه اجتماعی از منبع وحدت به عامل انقسام تبدیل می شود. در کل گفته می توان که هرگاه به دین، به‌مثابه یک منبع اخلاقی و فرهنگی زنده و بازتولیدشونده نگریسته شود، می‌تواند یکی از کارآمدترین سازوکارهای تولید و تقویت سرمایه اجتماعی در جوامع معاصر باشد. زیرا پیوندهای عمیق، اعتماد متقابل و همبستگی انسانی‌ای که دین فراهم می‌آورد، ظرفیت آن را دارد که جامعه‌ای تاب‌آور، مشارکت‌جو و معنادار خلق کند؛ البته به‌شرط آنکه دین از دگماتیسم و بهره‌برداری ابزاری دور بماند.

۴. دین در مقام منتقد قدرت و مدرنیته افسارگسیخته

مدرنیته، به‌عنوان پروژه‌ای تاریخی و فلسفی، وعده‌ی رهایی بشر از قید اسطوره، جهل، فقر و استبداد را داد. اما در دل همین پروژه، قدرت‌های تازه‌ای زاده شدند؛ قدرت‌هایی که برخلاف گذشته، نه در شکل شاهان مقدس یا کلیساهای مطلقه، بلکه در لباس علم، تکنولوژی، سرمایه و بوروکراسی پنهان شدند. قدرتی که دیگر با چهره‌ی خشن سلطه ظاهر نمی‌شود، بلکه در هیئت عقلانیت ابزاری، مدیریت روان، نظارت پنهان، و تولید رضایت، عمل می‌کند.

در چنین حال دین، اگر آزاد از سلطه‌ی حاکمان و دستگاه‌های سیاسی باقی بماند، دگماتیسم را کنار نهاده باشد، می‌تواند نقشی منتقدانه و رهایی‌بخش ایفا کند. دین در این مقام، نه همراه قدرت، بلکه در برابر آن می‌ایستد؛ چراکه اساس دین، دعوت به عدالت، کرامت انسانی، و آزادی درونی است. در جهانی که تکنولوژی، سرمایه‌داری و نظام‌های قدرت انسان را به ابزار بدل می‌کنند، دین می‌تواند حریم انسان‌بوده گی را حفظ نماید. در این حال دین می‌تواند حافظ طبیعت، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی، و محدودیت قدرت باشد؛ البته مشروط بر آنکه خود به ابزار سرکوب، تبعیض یا انحصار تبدیل نشود.

۱. دین و نقد قدرت

آنجا که قدرت میل به استیلا دارد، دین می‌تواند به یادآوری این حقیقت بپردازد که هیچ اقتداری مطلق نیست مگر «حق». پیامبران، نخستین منتقدان قدرت بودند: موسی در برابر فرعون، عیسی در برابر امپراتوری روم و فقیهان صدر اسلام در برابر خلفای جور. دین اصیل، قدرت را نه انکار، بلکه محدود می‌کند. دین عدالت را مقدم تر قدرت مطلقه می داند. یعنی دین قدرت را برای تامین عدالت تلقی می کند.

۲. دین و مدرنیته تکنولوژیک

مدرنیته افسارگسیخته، انسان را از جهان‌ـ‌معنایی بیرون کشیده و او را در یک نظام بی‌وقفه‌ی تولید، مصرف و انباشت گرفتار کرده است. دین، با زبان خود، هشدار می‌دهد: اگر انسان را تنها به عقل ابزاری، به سود و زیان، به مالکیت و بازدهی فرو بکاهیم، دیگر نه اخلاق می‌ماند، نه شفقت، نه رهایی و نه ارزش های دیگر. اینجا است که دین نه دشمن علم یا عقلانیت، بلکه منتقد «عقلانیت ابزارمحور» و «انسان‌زدایی سیستماتیک» می‌شود. دین می‌پرسد: علم برای چه؟ تکنولوژی در خدمت چه کسی؟ پیشرفت برای کدام معنا؟

۳. دین در مقام امکان مقاومت اخلاقی

در جهانی که گفتمان‌های سیاسی، رسانه‌ای و اقتصادی پیوسته در حال همسان‌ سازی انسان‌ها هستند، دین می‌تواند تکیه‌گاهی برای مقاومت باشد؛ مقاومت در برابر مصرف‌گرایی، دروغ، جنگ، سلطه‌ی نرم، حذف دیگری، و خودفراموشی و همه بی ارزشی ها.

گفته می توان که دین، اگر به ریشه‌های نبوی و رهایی‌بخش خود بازگردد، نه تنها می‌تواند از سقوط به ورطه‌ی استبداد دینی یا بنیادگرایی در امان بماند، بلکه می‌تواند به یکی از نیرومندترین صداهای نقد قدرت، نقد سرمایه، و نقد عقلانیت خودبنیاد مدرن بدل شود. در جهانی که معنا، عدالت و انسانیت تهدید می‌شود، شاید وقت آن رسیده باشد که دوباره به صدای پیامبران گوش فرا دهیم؛ البته نه به‌مثابه حافظان نظم کهنه؛ بلکه به‌عنوان ناقدان نظم فریبنده‌ی نو

۵.  دین به‌مثابه امکان گفت‌وگو و صلح جهانی

در دنیایی پر از شکاف‌های فرهنگی، قومی و مذهبی، دین می‌تواند از عاملی برای ستیز به فرصتی برای گفت‌وگو بدل شود. اگر ادیان بر اشتراکات‌ شان همچون ایمان به حقیقت، دعوت به عدالت و مهرورزی تمرکز کنند، می‌توانند به یکی از ارکان صلح پایدار جهانی تبدیل شوند. هرچند در جهانی پُر از گسست، خشونت و بی‌اعتمادی، دین اغلب به‌عنوان علت نزاع معرفی می‌شود؛ اما این تنها یک بُعد ماجراست. در عمق ادیان بزرگ جهان، آموزه‌ هایی وجود دارد که نه‌ تنها مروج صلح، شفقت و کرامت انسانی‌اند، بلکه می‌توانند زمینه‌ ساز گفت‌وگو میان تمدن‌ها و آشتی میان ملت‌ها شوند. بنابراین عنوان «دین به‌ مثابه ی امکان گفت‌وگو و صلح جهانی» نه تنها یک دیدگاه ایده‌آلیستی نیست؛ بلکه پاسخی عمیق به بحران‌های تمدنی، جنگ‌های هویتی و شکاف‌های فرهنگی در جهان معاصر است. 

۱. دین؛ زبان مشترک انسان معنوی

در قلب دین، تجربه‌ای زیسته یا نوعی از ادراک و تجربه ی درون نهاد، از مواجهه انسان با امر متعالی نهفته است؛ البته تجربه‌ای که می‌تواند مرزهای قومی، زبانی، نژادی و سیاسی را درنوردد. هنگامی که دین از حالت ایدئولوژیک خارج می‌شود و به‌عنوان راهی برای تعالی، رحمت و درک دیگری فهم می‌شود. در این حال خودبه‌خود امکان گفت‌وگو پدیدار می‌شود؛ زیرا که زبان ادیان، زبان دل‌ها است.

۲. گفت‌وگوی دینی در برابر منطق تقابل تمدن‌ها

فرضیه «برخورد تمدن‌ها» (هانتینگتون) جهان را به اردوگاه‌های متخاصم تقسیم می‌کند، حال‌آن‌که دین می‌تواند حلقه‌ی وصل تمدن‌ها باشد. گفت‌وگوی بین‌ادیانی، چه میان اسلام و مسیحیت، چه بودیسم و یهودیت، امکان درک متقابل، کاهش ترس‌های تاریخی، و بازیابی بنیادهای مشترک اخلاقی مانند، عدالت، کرامت، شفقت،، و مسئولیت  را فراهم می کند. این گفت و گو ها ارزش های میان فرهنگی را بالا می کشد و فرصت های آشتی میان فرهنگ ها را افزایش می دهد.

۳. الهیات گفت‌وگو؛ فراتر از مدارا

در دوران مدرن، «تسامح» به‌معنای تحمل دیگری تلقی شده است؛ اما دین می‌تواند گامی فراتر بردارد: به‌سوی گفت‌وگو و پذیرش اصالت دیگری. این امر نه از موضع ضعف، بلکه از عمق ایمان حاصل می‌شود. هرکس که خود را در محضر حقیقت ببیند، از گفت‌وگو با دیگری نمی‌هراسد؛ چرا که حقیقت، در انحصار هیچ‌کس نیست.

۴. پیامبران، صلح‌ ورزان تاریخ

اگر به تاریخ ادیان بازگردیم، خواهیم دید که پیامبران نه جنگ‌ طلب، که وسیله های صلح و عدالت بودند. آنها میان انسان و خدا، فقیر و غنی، مظلوم و ظالم، پل می‌زدند. قرآن، انجیل، تورات و وداها، همگی زبان‌های متفاوت یک دغدغه‌ی مشترک دارند که همانا بازگرداندن انسان به خویشتن و جهان به عدالت است. 

6. دین پدیده ای آرامش بخش و مهار کننده ی دغدغه ی قدرت و ثروت

بدون تردید در پشت این هستی خرد برتری به نام خدا وجود دارد و هرچند شماری به این خرد باور ندارند. این راز سر به مهر از هزاران سال بدین سو افکار انسان ها را فراگرفته است و هیچ کس هنوز به کنه آن پی نبرده اند و به تعبیر مولانا :
            هر کسی از ظن خود شد یار من

 از درون من نجست اسرار من

 اما در این میان هرچه باشد، این خرد برتر فراتر از آن است که هر دینی آن را در زیر عبای روحانیت و قبای دین در زیر” هفت من” ریش و چند متر دستار پنهان کرده و کسانی هم مانند گروه های افراطی مثل طالبان با تعبیر های ” من درآوردی” آن را به گفته ی مارکس به افیون ملت ها بدل کرده اند.

گفتنی است که در رابطه به چگونگی درک انسان نسبت به‌ خدا در طول تاریخ اشاره های همگونی وجود دارد؛ البته طوری که خدا را موجودی خود پیدایی انسان ارائه کرده اند. هرگاه متون هر دینی مورد مطالعه قرار گیرد. هرکدام به نحوی رسیدن انسان به توحید را در نماد مثال ها پس از شرک اعتقادی وانمود کرده اند.

 هرچند در طول تاریخ هر پیامبری بخاطر ادعای کل حقانیت به گونه ای ادیان پیشین را به دلیل تحریف نفی کرده اند؛ اما هیچگاهی با روح توحیدی دین پیشین مخالفت نکرده اند. این در حالی است که هر دین بخشی از حقیقت است؛ زیرا بر بنیاد دید کثرت گرایانه هیچ دینی صاحب کل حقیقت نه؛ بلکه مالک بخشی از حقیقت است. چنانکه در قرآن هم در سوره انعام آیات ۷۳ تا ۸۶ به نحوی به سخنان  شما.اشاره کرده است. در هر حال اینکه خدایی موجود است و یا نیست و خرد برتری در پشت هستی قرار دارد و یا ندارد یا به سخن  کلود برنارد پزشک معروف فرانسوی که گفته بود تا : « من روح را زیر کارد جراحی ام نیافتم” آن را قبول ندارم. بعید نیست که فردا ها علم و فناوری پرده از این راز سر به مهر بیرون کند. اینکه خدا به تعبیر ادیان نور است و خوردترین مالیکول ها در نماد نور حرکت می کنند؛ این پیوندها ها روزی شاید پیوند خدا با هستی و انسان را روشن‌تر نماید. اما آنچه مسلم است، اینکه دین البته نه دین خشونت بار طالبانی؛ بلکه دین راستین که باور های ساده ی میلیون ها انسان را بر می تابد، توانسته بر دل های میلیون ها انسان نعمت آرامش را به ارمغان بیاورد و دنیای تاریک درون آنان را روشن و به همین گونه دغدغه های قدرت و ثروت را در انسان مهار نماید،  نه تنها این؛ بلکه هزاران انسان را  از وسوسه های ثروت و دغدغه های قدرت رهایی بخشیده  و همزیستی های مسالمت امیز و همدیگر پذیری های انسانی را در آنان بارور گردانیده است. پس چه مانعی دارد که با استدلال اینکه خدایی وجود ندارد؛ این نعمت را از آنان گرفت. هدف اصلی دین بازگرداندن آرامش معنوی و مادی برای انسان بدور از دایره ی سیاست است. هر زمانی که این ارامش زیر هر نامی از انسان گرفته شود، خلاف دین است و نه با روح دین و نه با روح کثرت پذیرانه ی دین همخوانی دارد.

7. دین و احترام گذرای بر افکار یکدیگر

ما باید از تجارب ناکام گذشته یاد گرفته باشیم که به افکار یکدیگر احترام بگذاریم تا به درگ روشن در مورد همزیستی ها و همدیگر پذیری ها نایل آییم و بر رغم اختلاف های فکری یکدیگر را محترمانه و صمیمانه به آغوش بکشیم. در این صورت ممکن است که الگو های جدید از روابط فراگروهی و فراقومی و فراایده ئولوژیک را در جامعه ی جنگ زده ی افغانستان بحیث میراث بزرگ بر جای بگذاریم. نباید با چک چک کردن بر تبلیغات زهر آگین دین ستیزانه و دین هراسانه، وجدان و آرامش روانی میلیون ها انسان را جریحه دار بسازیم و به این ترتیب خلق خدا را به دشمنی با خود بکشانیم؛ اما دریغ و درد که خدا و دین و بویژه دین اسلام چنان در زیر پاشنه های افراطیت ضجه می کشد و تیغ زهرآلود آنان بر گلویش سنگینی می کند که باورمندی به خدا و دین البته زیر چتر یک توطیه ی خیلی بزرگ و با دست اندرکاری شبکه های مرموز و خطرناک استخباراتی و ماموریت گروه هایی چون، طالبان به موزه های تاریخ نزدیک می شود. 

نتیجه‌گیری

در جهان معاصر، دین نه پایان یافته، نه منسوخ شده، بلکه همچنان یکی از عناصر تعیین‌کننده‌ی حیات بشر است. اما نقش آن از سلطه‌جویی و تمامیت‌خواهی به سمت اخلاق‌ورزی، معنا‌بخشی، نقد قدرت، و همزیستی باید تغییر یابد. دین، اگر از بند ایدئولوژی و اسارت افراط‌گرایی، ملی‌گرایی و قدرت‌طلبی رها شود و از سیاست بدور نگهداشته شود. در این صورت، به گوهر اصیل خود باز میگردد و نیرومندترین پاسخ‌ها به بحران‌های معنوی، اخلاقی و اجتماعی بشر امروز ارایه می کند. نه تنها این؛ بلکه دین می‌تواند یکی از پایدارترین و ژرف‌ترین بسترهای گفت‌وگو، تفاهم و صلح جهانی قرار بگیرد. آینده‌ی جهان نه در طرد دین، بلکه در بازفهم آن به‌ مثابه زبان مشترک معنوی بشر نهفته است؛ زبانی که از دل آن می‌توان نه فقط با خدا، بلکه با یکدیگر نیز سخن گفت. پایان