سیری برمصاحبه ی آقای رزاق مأمون با جناب صبور الله سیاسنگ
عارف عِرفان
آقای دکترصبورالله سیاه سنگ از تبارنویسندگان خرد ورز و یکی از پژوهشگران جامعه فرهنگی ما است که، مستدام وبطرزی سرشار، در عرصه های بزرگ رسانه ای و پردازش به ریشه های رخداد ها و بحران های نزدیک به نیم قرن اخیر، انرژی مصرف نموده وداشته های عظیمی را برای نسل های کنونی وفردای جامعه ی ما سخاوتمندانه تقدیم نموده است.
درین اواخر مصاحبه ی موصوف را با جناب آقای رزاق مأمون ژورنالیست آگاه، فعال و انسان خردورز کشور در خصوص ««پرونده ناپدید میر اکبر خیبر» که نگارش ازخود ایشان است وعمدتأ به تجلی و میدانگاه عقده گشایانهٔ دوستان ریایی روانشاد میراکبر “خیبر” وحلقهٔ بدنام ومسخ شده رهبران دیروزی جناح پرچم و یاران نزدیک حفیظ الله امین در جناح پرچم درآمده است، شنیدم. برخلاف انتظار معمول نسبت به روال کار اصلی پژوهشی، رویکرد های نوشتاری وکاربرد های شنیداری وتبارز عریان شگرد های عظیم پارادوکسی نسبت به برگه های تاریخی که باید با حسن امانت داری به جولان افتد، تفاسیر بایسته و داوری حقیقی را بازتاب دهد،درد مندانه چنین نبود هکذا برایم انگیزه بخشید تا قلم بردارم و با حفظ احترام بزرگ به جناب داکتر سیاه سنگ که یار قدیمی و قابل حرمت ام نیز می باشند، نکاتی را از رشحه برتابد.
کتاب پرونده ناپدید، برغم اسم بی مسما اش برخی از عناصر مهم را پدید آورد؛ وآن عبارت از موجودیت یخ بندان قدیمی جاده های ایدئولوژیک در میان روشنفکران ودرد نهفتهٔ زنجیر زندان ورویکرد مرگبار زهر شاه مارانی که سالها در درون آستین “ح. د. خ. ا.” خزیده بودند ودر مقاطع تاریخی برپیکر حزب و رهبران صدیق آن زهر افشانی نموده اند. در آغاز کلام، جناب آقای دکتر سیاه سنگ گرامی بر چشم انداز رادیو گرافی “ح. د. خ. ا.” مکث نموده واز منشای بحران درون سازمانی برای توجیهٔ اتهامات مخالفین اش برای تدوین ونقشهٔ «کتاب پرونده ناپدید» در سمت جدل های مهندسی شده میان سازمانی ومیان جناحی سخن گفته واین بحران را فقط میراث رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان میداند. در حالی که ما همه گواه هستیم که این سازمان های جهادی، مائویستی، تکنوکرات های صادر
شده از بیرون…چه نمایشات مضحک و بزرگ افتراق سیاسی را پشت سرگذاشتند ولاجرم به پارچه های شکسته یی
2 / 6
کریستالی مبدل شدند. معلوم میشود که رفتار فرهنگی جامعه ی ما، لاجرم این مقدرات سیاسی را به نام همهٔ ما به ثبت رسانیده است. آقای سیاه سنگ از وابستگی ح د خ ا به اردوگاه سوسیالیسم شوروی نیز نقد نموده اند، این در حالی است، در آن زمان بیشترینه عنصری که این مناسبت را پیوند زده بود، شعار “انترناسیونالیسم” که اکثر احزاب برادر جهان تحت این پرچم ومناسبات قرار داشته اند. اینکه پیامد این ارتباط برای ما چه بود، موضوع بحث جدا است. اما در سمت دیگر آن آیا برخی از سازمان های مائویستی نبودند که بنا بر جوحاکم وقت و به استشارهٔ رهبران چین در کنار ارتجاع سیاه سنگر گرفتند؟! … به کمپ های نظامی پاکستان به تعلیمات نظامی پرداختند، از طرف غرب وپاکستان تمویل شدند و علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان به نبرد برخاستند ودر تمامی منازعات سهم داشتند؟
در بخشی دیگری از گفتمان خود جناب سیاسنگ گرامی بطرز تحریف شده از سخنان مرحوم کریم میثاق در کتاب «خاطره ها» نقل قول نموده وفقید ببرک کارمل را به شدت بمباران نمودند.نامبرده از مرحوم میثاق نقل قول نموده اظهار نمود: “یک روز ببرک کارمل به مه گفت که ما باید متوجه باشیم که خیبر وامین باهم نزدیک شدند وخطر نزدیکی این دونفر به خاطر اینست که اینها پشتون هستند. پشتون ها نفوذ کردند در حزب وخاصتا نفوذ کردند در بخش نظامی. ببرک کارمل به من گفت که باید مواظب باشیم وبرای اینها[خیبر-امین] وانمود کنیم که شما ارتقا میکنید، اما در حقیقت ارتقا نمی کنند. ما موافق به ارتفای اینها نیستیم؛ به خاطری که رفقای شوروی نمی خواهد که میر اکبر خیبر بالا کشیده شود”. آقای سیاهسنگ از کریم میثاق نقل قول نموده ،اظهار داشت که گویا ببرک کارمل میخواست میان هزاره وپشتون نفاق را بیشتر دامن بزند. جناب سیاسنگ درین نگرش به تفسیر شخصی خودش پرداخته که حزب یی که به تیوری طبقاتی، رهبری که مبارزه طبقاتی میکند نباید دغدغه او پشتون، تاجیک وهزاره باشد. او چگونه به کریم میثاق میگوید که متوجه پشتون ها باش که اینها زیاد نفوذ کردند”. اما علیرغم اظهارات دکتر سیاسنگ، فریادی مرحوم کریم میثاق از اعماق خاک سیاه در برگه های کتابش برخاست وگفت : دوستان عزیز حرف های مرا تحریف ننموده ارزش های نوشتاری وژونالیستی را گرامی بدارید. او درین خصوص مینگارد (۱): وقتی کارمل با من جداگانه ملاقات کرد، تقریبا محتوای گپ هایش همینطور بود[یعنی دیدگاه تره کی به نقش امین] تنها الفاظش رنگین تر بود واو از جدایی امین از حزب تشویش
داشت؛ ومی کوشید برای من بفهماند که بودن امین در حزب به هر صورت از جدایی اش مفید تر است.او از یک چیز زیاد تشویش داشت ،از نزدیک شدن حفیظ الله امین ومیر اکبر خیبر.او برایم گفت:”چون امین وخیبر در میان جوانان پشتون دارای نفوذ قابل ملاحظه ای هستند
3 / 6
ومخصوصأ که اردو و پولیس به دست پشتون ها است وانان در اردو و پولیس هم نفوذ دارند واز جانب دیگر هردو چون در دفتر سیاسی نیامده اند، ناراضی هستند.این خطر موجود است که باهم نزدیک شوند. از آن رو بسیار باید هوشیار بود. هردو را باید در حزب نگه داشت وطوری با ایشان برخورد کرد که امید وار باشند که امروز یا فردا به دفتر سیاسی می آیند وامتیار می گیرند.اخراج آنان از حزب هیچ نفعی ندارد.باید آنان را در حزب نگه داشت وتحت مراقبت و نظارت حزب قرار داد وبا ایشان هوشیارانه برخورد کرد….خلاصه که فیصله دفتر سیاسی در باره عدم اعتماد سیاسی به امین واخراج او از حزب در اثر کوشش وتلاش تره کی وکارمل وموضع گیری جدی آنان به سود امین باطل شد” این بود شیرازهٔ از سخنان مرحوم کریم میثاق.
درین جا میتوان به بزرگترین رویکرد خط انحرافی درین مصاحبه متوجه شد:
نخست- در گفتمان ببرک کارمل با آقای کریم میثاق، موضوع نفوذ پشتون ها در داخل حزب وجود ندارد.
دوم- از مخالفت ببرک کارمل در خصوص ارتقای خیبر حرفی نیست.
سوم- از مخالفت رفقای شوروی راجع به خیبر یاد آوری صورت نگرفته است. درین صفحات هیچ موردی وجود ندارد که ببرک کارمل به کریم میثاق گفته باشد که متوجه پشتون ها باش. جناب سیاسنگ باید پراگراف های پیشین این کتاب را میخواندند که این گفتمان میان ببرک کارمل ومیثاق زمانی صورت گرفت که میثاق بر خروج امین از حزب اصرار داشت وببرک کارمل با استناد به دلایلی از خروج وتحریک امین نگرانی داشت ویکجا با تره کی در برهه ای تاریخ از عدم اخراج امین از حزب دفاع نموده اند.درین خصوص نه تنها هیچ گونه تحریک علیه پشتون ها وجود ندارد بلکه ببرک کارمل جناب میثاق راتشویق نمود تا راه مدارا ومصالحه را با امین پشتون اختیار نماید. تفسیر نگرانی اتحاد “امین-خیبر” نه به کدام سیاست گذار ونه به پژوهشگر نیاز دارد، بل
داوری وآزمون تاریخ، قبلا در مورد رخدام قیام مسلحانه ثور به دستور امین نسبت به این مثئله پاسخ روشن داشت.
زنده یاد کارمل از نقش ونفوذ امین-خیبر در میان ارتشیان پشتون آگاه بودند و مبتنی بر برداشت واقعیت نگرانه نمی خواست که در نتیجه تحریکات درون سازمانی منتج به اتحاد کسانی گردد که زخم مشترک عدم ارتقا در بیروی سیاسی حزب را مشترکأدر سینه داشتند.او هراس داشت که در سایه این حس انتقام جویی ها آنها متحد نشوندو خود سرانه دست به کودتای نظامی نزنند که سوگوارانه چنین شد ومصیبت های بزرگی به جا گذاشت.
4 / 6
سرگذشت تاریخ به دیدگاه های فراقومی وهمشهری گرایی فقید ببرک کارمل صحه گذاشت واین برچسب ها چندان بازار ندارد.درین جا هیچ شاگردی وجود ندارد که برخلاف ادعای دکتر سیاه سنگ، فقید ببرک کارمل گویا میثاق را علیه پشتون ها تحریک نموده باشد. جناب سیاسنگ در بخش دیگری از مصاحبه ی خویش، با تحریف پارادوکس نمایانه خود در خصوص نوشته آقای عبد الوکیل در خصوص خیبر اظهار داشته اند که: “وکیل خیلی چهرهٔ میناتوری ظریف از قاتل میر اکبر خیبر به دست می دهد. می گوید کسی که یا کسانی که میر اکبر خیبر را به قتل رسانیدند، باید کسی کشته شود که مایهٔ تفرقه میان حزب نشود، مرگش باعث برهم خوردن وحدت دو جناح خلق و پرچم نشود. در عین حال کسی را انتخاب نمایند که بسیار محبوبیت فراوان هم در بین دوجناح نداشته باشد. باز به تعقیب اش می افزاید، خو اگر ببرک کارمل را برای قتل انتخاب میکردند، طبیعی است که پرچمی ها تور می خوردند وجناح خلق را قاتل می گرفتند .اگر نورمحمد تره کی به قتل می رسید عین سناریو وارونه می شد،انها پرچمی ها را متهم می ساختند ،لذا آنها میر اکبر خیبر را به قتل رسانیدند.” جناب سیاه سنگ این بخش سناریو را مورد تفسیر قرار داده اظهار داشته اند:”گویا این کس ویا نیروی که میراکبر خیبر را به قتل رسانیدند، نیرو وافراد مصلح بوده و جانبدار حزب دموکراتیک بوده، خواهان تفاهم وحدت میان دوجناح بوده، نمی خواسته کاری کند که این حزب فرو بپاشد، بلکه مستحکم شود. در تداوم این تحلیل ها، دکتر سیاه سنگ سخنان آقای وکیل را در به هدف انتقام از ببرک کارمل تحریف نموده اظهار نمود:وکیل مخالف ببرک کارمل هم نیست وپرچمی هم است ،یعنی که مربوط تنظیم جهادی هم نمی شود.مربوط سازمان شعله جاوید هم نمی شود واز روی کینه جویی این گپ ها را نزده است. آری خواننده عزیز؛ حالا ببینیم که صحت، ثقم و برداشت آقای سیاه سنگ با اصل ،ماهیت واهداف نگارش آقای عبد الوکیل چگونه تا ثریا فاصله دارد.
هرگاه جناب سیاه سنگ در پرتو یک داوری عادلانه تنها به عنوان این بحث نگاه ژرف انداخته بود، تمامی سناریوی قتل خیبر، مهندسین این جنایت وادرس مشخص آن برجسته میشد وبنا بر درجه اعتماد سیاه سنگ گرامی نسبت به کتاب آقای عبد الوکیل ممکن احتیاجی به تدوین پرونده نا پدید نمی داشت. در عنوان همین نبشته که آقای سیاسنگ به آن استناد جسته وغیر مستقیم فقید ببرک کارمل را گویا در ترور میراکبر خیبر آماج قرار میدهد، چنین آمده است – «ترور میر اکبر خیبر انگیزه یی برای قیام نظامی افسران مربوط به ح د خ ا »(۲)
5 / 6
فقط در قالب همین عنوان آدم های ساده میتوانند به این درک برسند که این قیام را کدام کسی فرمان داد، کدام کسی به خاطر راه اندازی قیام به انگیزه نیاز داشت، کدام کسی از آن سود جست؛ برخلاف کدام شخصیت های حزبی از کشور تبعید شدند، افسران کدام جناح حزب در لحظات آغازین قیام تیر باران شدند وکدام بخشی از جناح حزب شاهد هلاکت حدود ۲۵۰۰ رزمنده خود زیر ساطور امین جلاد شد؟ آیا حفیظ الله امین با تمامی هوشیاری خود از درک تحلیل آقای وکیل برای انتخاب مقتول و ضرورت اتحاد حزب در آستانه برنامه ریزی قیام که قبلاً تدارک دیده شده بود،عاجز بود؟ برخلاف برداشت ها واتهامات بی اساس آقای سیاه سنگ به زنده یاد ببرک کارمل، آقای عبدالوکیل در بخش دیگری از کتاب خود درین باره مینویسد: “طوریکه در صفحات قبلی تذکر به عمل آمد،حفیظ الله امین چهار ماه قبل از ۷ثور ۱۳۵۷ در جلسه چهار نفری کمیته نظامی در ۱۵ جدی سال ۱۳۵۶ در جریان بحث راجع به اوضاع کشور ،نیات اصلی خود را برای براه اندازی قیام نظامی نشان داد….به این ترتیب درک میگردد که چگونه زمینه عملی شدن پلان های سنجیده شده قبلی حفیظ الله امین ،مساعد گردید.همچنان امین مدت ها قبل از ترور میر اکبر خیبر وزندانی شدن رهبران حزب به اساس نوشته ها وگفتار ها ….برای مسئولین ملکی ونظامی خلقی خویش ،دستور داده بود که در صورت زندانی شدن رهبران حزب ،باید آمادگی برای قیام نظامی داشته باشید.بنأ حفیظ الله امین بخاطر براه انداختن قیام نظامی منتظر زندانی شدن رهبران حزب بود ،تا انگیزه ای براه انداختن قیام در بین نظامیان وفادار مربوط به ح د خ ا داشته باشد (۳)
همچنان برخلاف ادعای دکتر سیاه سنگ، اقای وکیل از محبوبیت خیبر در حزب سخن میگوید. در بخش دیگر این مصاحبه دکتر سیاه سنگ اعتراف صریح حکمتیار و وحید مژده را کمرنگ جلوه داده وبیشتر بر قول یکی از دستر خوان نشینان محمد داوود وبدخواه فقید ببرک کارمل یعنی آقای اکرم عثمان آن نور چشمی سپاه پاسداران ایران اتکا نموده واز قول او اقتباس مینماید که چرا این تروریست ده دقیقه قبل که [قدوس غوربندی در کنارش بود] به خیبر شلیک نکرد تا غوربندی را هم به قتل می رسانید.
آری عزیزان؛ در یک دید هوشمندانه مجموعه از کاوش ها نشان میدهد که این ترور به غرض انگیزه بخشی راه اندازی قیام مسلحانه لحظات بعد از نشست حفیظ الله امین وگلبدین حکمتیار در منزل سرور خان خروتی در جوار سیلوی کابل، صورت گرفت وحکمتیار شخصا از مشارکت حزب اش درین ترور اعتراف کرد وحتی ممکن وحید مژده قربانی چنین افشاگری نابهنگام شده باشد. مبرهن است که شخص برنامه ساز برای تروریست ها نگفته بود که یار نزدیک اش قدوس غوربندی را که پای میر اکبر خیبر را تا شکار گاه کشانیده بود، نیزبه رگبار ببندد. دکتر سیاسنگ در بخش پایانی مصاحبه، بعد از اتهامات تلویحی به زنده یاد ببرک کارمل در پیوند به قتل میر اکبر خیبر، در یک چرخش دراماتیک دایره ی اتهامات را گسترش بخشیده و به استناد به نوشته های تحریف شده ی آقای عبد الوکیل که منظورش از قاتل، حفیظ الله امین است واراجیف بغض آلود وکینه جویانه عنصر بدنام تاریخ جنرال ذبیح الله زیارمل، هردو جناح حزب ولاجرم سفارت شوروی را در قتل میر اکبر خیبر مقصر میپندارد. جناب سیاسنگ طبق اظهارات خودش معتقد است که پلان قتل خیبر وکودتای۷ ثور یک سناریوی “کامپلکسی” است و نه تافته های جدا بافته. پس چگونه آقای سیاسنگ به این پارادوکس پاسخ خواهند داشت که شخص ببرک کارمل وجناح پرچم حزب در کجای این برنامه ی کودتاه ای قرار داشتند؟
آیا این ببرک کارمل نبود که در نخستین لحظات قیام که هنوز از زندان خارج نشده بود، مخالفت خود را با قیام ثور وسپس مخالفت خود را با قتل محمد داوود اعلام داشت و متعاقبأ از افغانستان تبعید ساخته شد؟ پس این تناقضات صریح چگونه میتواند در همدستی فقید ببرک کارمل در قتل نزدیک ترین همرزم اش زروانشاد میراکبر خیبر با عقل سلیم توجیه پذیر باشد؟ از سوی دیگر زمانی که دکتر سیاسنگ گرامی از اقای دکتر حسن شرق در قتل خیبر اقتباس مینمایند، نمی گویند که دکتر شرق معتقد است که گویا این قتل توسط سفارت شوروی وبه مشارکت قدوس غوربندی صورت گرفته است. پس نمیدانم که دوستان عزیز ما با کدام درجه عقل در برابر چنین داوری ها واراجیف سخیفانه مخالفین ودشمنان درون سازمانی چون لایق، بارق، جنرال ذبیح الله زیارمل…، تمکین نموده و در سمت انتقام از شخصیت های مورد نظر، اعتماد سیاسی شانرا به حراج میگذارند. ” پرونده ناپدید” باتوجه به ترکیب برخی کارگردانان با سوابق شیطانی و ویرانگرانه آنها در ح د خ، لغزش ها و کژراهگی های ممتد سیاسی، کاربرد اتهامات، اکاذیب وتحریف عریان حقایق، نسخه ایست که” حقیقت” را به تازیانه زده و”دروغ “را حکم میدان ساخته است. شکار جادو گران است که صید بی گناه را به رگبار بسته وبه گردن گنهکاران گل آویخته است.
حال آخرین پرسش عبارت ازین است که آیا جناب دکتر سیاسنگ گرامی ازتفسیر واقعی این جملات نه چندان پیچیده در صفحات کتاب های که از آن ها به حیث مآخذ در خصوص ترور میر اکبر خیبر یاد شده است عاجز اند ویا هم …؟؟؟ پروفیسور میشل چوسودوفسکی نویسنده مشهور کانادایی اظهار میدارد: “امید و باور ما این است که «دروغ بزرگ» روزی با وزن غیرقابل انکار حقیقت درهم شکسته خواهد شد. ما همچنان به این امید پای بندیم”
با احترام بی پایان عارف عرفان لندن، ماه می ۲۰۲۳
منابع: ۱- کتاب خاطره ها، نویسنده مرحوم عبدالکریم میثاق صفحه ۱۵۳ ۲- کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان نویسنده عبد الوکیل صفحه ۳۴۵ ۳-کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، نویسنده عبد الوکیل صفحات ۲۴۷-۲۴۸