سرنوشت خلیلزاد در هاله ای از ابهام

نوشته ی : فروغی
لغو توافقنامه ی صلح با طالبان ، اگر از یکسو سرنوشت زلمی خلیلزاد دیپلومات کارکشته ی امریکایی افغانی الاصل را درهاله ای از ابهام قرار داده است ؛ از جانب دیگر شکل گیری حوادث آینده را بغرنج تر و پیچیده تر از آن کرده است که تحلیلگران و ناظران اوضاع افغانستان بتوانند به آسانی درباره ی آن ابراز نظر نمایند .
زلمی خلیلزاد که به اشاره و دستور سازمانهای استخباراتی و رهبران بلندپایه ی قدرت در امریکا ، از چهل و دو سال به اینسو بازارجنگ و جهاد را درافغانستان گرم نگهداشته است ، در دقیقه نود ، بازی را به دونالد ترامپ واگذار نمود .
رییس جمهور ترامپ پلانِ دوره تسلیمی افغانستان به طالبان و پاکستان را که زلمی خلیلزاد و شرکای پاکستانی – سعودی اش آماده کرده بودند ، با یک تویتر کوتاه به صراحت رد کرد و با شعله ور تر نمودن بیشترآتش جنگ در افغانستان ، اوضاع امنیتی کشور ما را مبهم تر و پیچیده تر از پیش نمود .
شاید این تویتر کوتاه دونالد ترامپ پایان ماموریت دیپلوماتیک آقای خلیلزاد را رقم بزند ؛ اما هیچگاهی پایان جنگ و بی ثباتی را در افغانستان نوید نخواهد داد .
به یقین خلیلزاد به خواست خود تن به استعفا نخواهد داد ؛ اما رییس جمهور ترامپ که تاکنون بیش از چهل مامور عالیرتبه اش را از کار برکنار کرده است ، از او نیز جدا خواهد شد .
ناکامی ماموریت سری خلیلزاد در توافق صلح با طالبان ، بیش از همه بخاطر پنهان کاری پرسش برانگیز وی حتا در برابر برخی مقامات امریکایی بود .
طوری که معلوم است تمام صحبت های خلیلزاد با طالبان در پشت درهای بسته صورت گرفته و تا هنوز هیچکس – حتا بسیاری مقامات عالیرتبه ی امریکا – نیز از آنچه در پشت درهای بسته میان خلیلزاد و طالبان گذشته است ، اطلاعی ندارند .
برخی ناظران به این باور اند که در پهلوی سایر مسایل پرسش برانگیز یکی از موارد عمده ی مورد توافق میان خلیلزاد و طالبان ، تقسیم افغانستان به سه جزیره ی قدرت یا سه حوزه ی فدرالی گونه بود که از نظر دونالد ترامپ افشای این مسأله سبب رسوایی بیشتر دولت کنونی امریکا میشد . و باید جلو آن گرفته میشد .
شکی نیست که پس از افشای همین حقیقت ، جوبایدن معاون بارک اوباما و کاندید آینده ی مقام ریاست جمهوری امریکا ، در برابر رسانه ها ، افغانستان را کشوری سه پاره و درست ناشدنی خوانده میگوید : « … هدف دولت اوباما برای اعزام نیرو به افغانستان این بود که این کشور را یکپارچه نگاه داریم ؛ اما این کشوررا نمی توان یکپارچه نگاه داشت…»
به باورمن حالا زمان آن فرا رسیده است تا ما حتماً بخود آمده ، با همصدایی خویش به این فرضیه ها و فرمول سازی های بیگانه گان که در پسخانه ها و یا طی مذاکرات پشت پرده ی شان ما را پارچه پارچه آرزو می نمایند ، خط بطلان بکشیم .
نباید بگذاریم تا بازهم برای ما قبای تازه ای بدوزند .