حمله قلبى
نوشته نذير ظفر
غصه هاى زنده گى قلب مرا بيمار كرد
ديدن الام دنيا در دل من كار. كرد
حمله قلبى مرا اموخت رمز زنده گى
خواب غفلت بودم و يكدم مرا بيدار كرد
نو تولد گشته ام گويي درين دهر فنا
دورم از هر بد گمانى هاى نا هنجار كرد
اعتبارى نيست در عمر وحباب است زنده گى
عقل اين مقوله را با صد زبان اقرار كرد
عمر ما پايان نمى بايد ظفر از مرگ و مير
جا ودان أست انكه با خلق نيكو رفتا