تهران-۴۳، چگونه استالین چرچیل را به تصمیمگیری در بارۀ «جبهۀ دوم» وادار کرد
آناتولی کوشکین (Anatoly KOSHKIN)، صدر شورای علمی انجمن تاریخی-نظامی روسیه، دکتر علوم تاریخ، استاد مؤسسۀ کشورهای شرق
ا. م. شیری
رهبر شوروی در کمال مهارت از منافع متحدان غربی برای کمک به اتحاد جماهیر شوروی در جنگ با ژاپن استفاده کرد.
۸۰ سال پیش در کنفرانس تهران، رهبران سه قدرت بزرگ – فرانکلین روزولت، یوسف استالین و وینستون چرچیل از ۲۸ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۳، شکست آلمان و متحدان آنها و همچنین حل و فصل مسائل صلح پس از جنگ را مورد بحث قرار دادند. برای هیئت اتحاد شوروی، وظیفۀ اصلی این بود که از قدرتهای متفقین یک تعهد قطعی و نهایی برای گشایش «جبهۀ دوم» در اروپا حداکثر تا سال ۱۹۴۴ بگیرد. متحدان غربی سخنان استالین را در مورد اهمیت مبارزۀ مسلحانۀ مشترک علیه آلمان نازی دقیقاً در جبهۀ اروپا به خاطر آوردند. آمریکا و انگلیس به جای پیاده کردن نیروهای انگلیسی-آمریکایی در شمال فرانسه، در سال ۱۹۴۲، به عملیات تهاجمی در شمال آفریقا دست زدند. این عملیات اگرچه موقعیت آلمان را تا حدی پیچیده کرد، اما واقعاً مانع از تمرکز نیروهای اصلی آن در بخش جنوب غربی جبهۀ شوروی- آلمان نشد. استالین در ۶ نوامبر ۱۹۴۲ با ابراز ناامیدی از سیاست های واشینگتن و لندن، در سخنرانی خود بهمناسبت بیست و پنجمین سالگرد انقلاب اکتبر گفت:
«فرض کنیم که اگر جبهۀ دوم در اروپا همانطور که در جنگ جهانی اول باز شد، باز شود و جبهۀ دوم، مثلاً توجه ۶۰ لشکر آلمانی و ۲۰ لشکر از متحدان آلمان را به خود جلب کند، موقعیت نیروهای آلمانی در جبهۀ ما چگونه خواهد بود؟ تصور اینکه وضعیت آنها اسفناک خواهد بود، دشوار نیست. علاوه بر این، این بمعنی آغازی بر پایان نیروهای نازی خواهد بود. زیرا، در این صورت ارتش سرخ در جایی که اکنون ایستاده، متوقف نمیشود، بلکه در جایی در نزدیکی پسکوف، مینسک، ژیتومیر، اودسا خواهد جنگید. این بدان معنی است که ارتش نازی در تابستان سال جاری با فاجعۀ خود مواجه خواهد شد. و اگر این اتفاق نیفتد، آلمانیها به علت عدم گشایش جبهۀ دوم در اروپا نجات خواهند یافت».
با این حال، علیرغم موافقت رئیس جمهور روزولت با امکان گشودن «جبهۀ دوم» در اروپا در مذاکره با ویاچسلاو مولوتوف، وزیر امور خارجۀ اتحاد شوروی در سال ۱۹۴۲، به دلیل مخالفت چرچیل، این اتفاق در سال ۱۹۴۲ یا ۱۹۴۳ نیفتاد.
روزولت و دستیارانش در مذاکرات تهران وظیفۀ اصلی خود را ترغیب استالین برای کمک به آنگلوساکسونها در جنگ علیه ژاپن میدانستند. بطوری که رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر انگلیس از همان زمان حملۀ ژاپن به پرل هاربر، شخصاً از رهبر شوروی درخواست کمک کرده بودند.
نشست سران اتحاد شوروی، آمریکا و انگلیس بعد از کنفرانس وزرای امور خارجۀ این سه کشور در مسکو (۱۹-۳۰ اکتبر ۱۹۴۳) برگزار شد. در دستورکاری که ستاد مشترک ارتش آمریکا برای مذاکرات تهیه کرده بود، به طور مشخص آمده بود: «مشارکت کامل روسیه در جنگ علیه ژاپن پس از شکست آلمان برای شکست سریع و کوبندۀ ژاپن با کمترین خسارت ممکن برای آمریکا و انگلیس ضروری است».
مسئلۀ احتمال مشارکت اتحاد شوروی در جنگ با ژاپن از سوی کوردل هال، وزیر امور خارجۀ آمریکا در گفتگو با استالین که بلافاصله پس از کنفرانس مسکو در ۳۰ اکتبر انجام شد، مطرح گردید. استالین آمادگی خود را برای کمک به شکست ژاپن پس از شکست آلمان اعلام کرد. هال با توصیف موضع استالین در مورد مسئله خاور دور، به واشنگتن گزارش داد که رهبر دولت شوروی «علاقهمندی شدیدی برای همکاری با آمریکا و انگلیس نشان داد». همانطور که هال در خاطرات خود نوشته است، استالین این بیانات را «با اطمینان، کاملاً بیچشمداشت، بدون اینکه در مقابل آن چیزی بخواهد»، بیان کرد. وی در عین حال، سخنان رهبری شوروی را «بیانیهای با اهمیت استثنایی» دانست.
با این حال، اشتباه نخواهد بود اگر باور کنیم که استالین، با وعدۀ کمک به شکست ژاپن، روی عمل متقابل و گشودن سریع «جبهۀ دوم» در اروپا که تسلیم آلمان و در نتیجه، شکست ژاپن را سرعت میبخشد، حساب میکرد.
استالین در تهران بسیار مصمم بود. او خواستار وعدههای کلی که از سال ۱۹۴۲ به وفور داده میشد، نبود، بلکه خواستار تعیین یک تاریخ مشخص برای شروع عملیات در شمال فرانسه بود. چرچیل با تأکید بر لزوم آمادگی طولانی برای عملیات عبور از کانال انگلیسی و فرود آمدن سربازان در شمال فرانسه، از پاسخ مستقیم اجتناب کرد.
در صورت امتناع از تعیین تاریخ فرود، استالین آمادۀ خروج از کنفرانس بود که این هم بمعنی فروپاشی کامل ائتلاف متفقین بود. وضعیت فاجعهباری که در کنفرانس پیش آمد، در خاطرات آندری گرومیکو، سفیر وقت اتحاد شوروی در آمریکا آمده است:
«… استالین چندین بار تلاش کرد تا از چرچیل پاسخ این پرسش را بگیرد که چه زمانی فرود متفقین در اروپا آغاز میشود، یعنی چه زمانی جبهۀ دوم باز میشود. اما او هرگز پاسخ نگرفت. استالین یک روز که به سختی میتوانست خویشتنداری خود را کنترل کند، از روی صندلی بلند شد و به وراشیلوف و مولوتف گفت:
ــ «ما در خانه کارهای زیادی برای انجام دادن داریم، لازم نیست در اینجا وقت تلف کنیم». بطوریکه میبینم، هیچ چیز باارزشی درست نمیشود…
چرچیل با سردرگمی از ترس اینکه کنفرانس ممکن است مختل شود، گفت:
ــ مارشال سخن مرا اشتباه متوجه شد. تاریخ دقیق را میتوان تعیین کرد – «اردیبهشت چهل و چهار (۴۴)». فضا تا حدودی آرام شد.
استالین بیپاسخ نگذاشت و هنگامی که رئیس جمهور روزولت مستقیماً دربارۀ کمک اتحاد شوروی به آمریکا در جنگ علیه ژاپن سؤال کرد، اظهارات مهمی را بیان نمود. او گفت:
«ما، روسها، از موفقیتهایی که سربازان انگلیسی-آمریکایی در اقیانوس آرام بدست آورده و میآورند، استقبال میکنیم. متأسفانه، ما هنوز نمیتوانیم تلاشهای خود را با تلاشهای دوستان انگلیسی-آمریکاییمان پیوند دهیم. به سبب اینکه نیروهای ما در غرب درگیرند و توان کافی برای هیچ عملیاتی علیه ژاپن نداریم. نیروهای ما در خاور دور، کم و بیش فقط برای دفاع کافی هستند، اما برای عملیات تهاجمی این نیروها باید حداقل سه برابر شوند. این فقط زمانی ممکن است که آلمان را مجبور به تسلیم کنیم. سپس، در یک جبهۀ مشترک علیه ژاپن بجنگیم».
صرفنظر از اینکه وعدۀ استالین جنبۀ کلی داشت و حتی یک یادداشت تفاهم مشترک نیز در این زمینه در تهران امضا نشد، آمریکاییها و انگلیسیها سخنان رهبر شوروی مبنی بر شش ماه پس از تسلیم آلمان احتمال حملۀ شوروی به ژاپن را با اشتیاق پذیرفتند. اگرچه چنین تحولی هنوز دور از دسترس بود، اما برای استالین مهم بود که چنین قولی را با در نظر گرفتن اقدامات تلافیجویانه کشورهای غربی بمنظور تسریع در امر باز شدن جبهۀ دوم علیه آلمان بدهد.
روزولت نتوانست رضایت خود را از موضع استالین پنهان کند و بلافاصله سعی کرد رهبر شوروی را وادار کند تا یکسری مسائل نظامی مربوط به اقدامات مشترک پیشنهادی علیه ژاپن را حل کند. سخن از برنامهریزی اولیه برای عملیات هوایی در شمال غربی اقیانوس آرام در میان بود. با وجود این، رئیس جمهور پیشنهاد کرد که چنین برنامهریزی «سریعاً» آغاز شود. ۲۹ نوامبر، روزولت به استالین گفت: «ما معتقدیم که به منظور کوتاه کردن مدت جنگ، بمباران ژاپن از پایگاههای منطقۀ پریمورسک شما، بلافاصله پس از شروع درگیری بین اتحاد شوروی و ژاپن از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود. زیرا این، به ما فرصت میدهد تا مراکز نظامی و صنعتی آن را نابود کنیم».
در کنفرانس تهران برای نخستن بار در مورد نتایج احتمالی شکست ژاپن برای احیای حق حاکمیت اتحاد شوروی در خاور دور صحبت شد. علاوه بر این، این متحدان غربی بودند که ابتکار عمل را برای طرح موضوع به این شکل به دست گرفتند. چرچیل این ایده را که «ناوگان شوروی باید آزادانه در تمام دریاها و اقیانوسها دریانوردی کند»، مطرح کرد. روزولت در پاسخ به سؤال استالین در مورد اینکه چه کاری میتوان برای روسیه در خاور دور انجام داد، پیشنهاد کرد که برای مثال، دیرن میتواند به یک بندر آزاد تبدیل شود. استالین با اشاره به اینکه اتحاد شوروی در واقع توسط ژاپنیها در خاور دور محبوس شده بود، پاسخ داد که «بندر آرتور به عنوان یک پایگاه نظامی-دریایی مناسبتر است». چرچیل در جمعبندی بحث مقدماتی این موضوع، اظهار داشت: «کاملاً بدیهی است که روسیه باید به دریاهای گرم دسترسی داشته باشد». در عین حال، او با یادآوری اینکه روسیه در نتیجۀ عدم موفقیت در جنگ ۱۹۰۴- ۱۹۰۵ ژاپن و روسیه، بخشی از قلمرو خود را در خاور دور از دست داد، خاطرنشان کرد که « مدیریت جهان باید در دست ملتهایی متمرکز شود که کاملا راضی هستند و هیچ اعتراضی ندارند».
از آنجاییکه در طول مذاکرات، گفتگو به نوع نگرش استالین به بیانیۀ مشترک ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و چین در قاهره کشیده شد، از جمله تأکید شد که ژاپن باید از تمام مناطق متصرفی و اشغالی محروم شود. رهبر اتحاد شوروی اظهار داشت: «البته روسها میتوانند چیزی به این بیانیه اضافه کنند، اما فقط پس از اینکه فعالانه در عملیات نظامی در خاور دور شرکت نمایند».
همانطور که معلوم است، شرایط سیاسی نهایی برای شرکت اتحاد شوروی در جنگ علیه ژاپن، در کنفرانس سران کشورهای اتحاد شوروی، آمریکا و انگلستان در فوریۀ ۱۹۴۵ در کریمه (یالتا) تدوین و تثبیت شد. آنها برای بازگشت بدون قید و شرط ساخالین جنوبی و تمام جزایر کوریل به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی که در زمان امپراتوری روسیه تصرف شده بودند، موافقت کشورهای متحد را در نظر داشتند.
برگرفته از: وبسایت بنیاد فرهنگ راهبردی
۸ آذر-قوس ۱۴۰۲