بهار خونبار
رسول پویان
بهار آمد ولی گل در گلستان وطن خار است
سـرود عـندلیبان شـیـون سـوزان گلزار است
طـراوت از بهـار طالـبانی رخـت بـربستست
دل افـراطیت صحـرای بی آب نمکسار است
رخ باغ و چمن ازخنجر خونین شـده مجروح
گل و بلبل از کین وعداوت زار وافگار است
بلرزدانـد عـرش و کـرسی را ناله هـای خلق
ز بس ناامنی و بی حرمتی و فقروادبار است
بـرای لـقمه نـانی کـودکان نالان و سرگـردان
زنان درخانه زندانی و روح مـرد بیمار است
جهان ازبیم جنگ و بی ثباتی خـون می گرید
ولی کاخ سفید درفکرخویش وحفظ اقماراست
جهـان در پـرتـو دنیای چند قـطـبی شـود آرام
که رمز اتّحاد و باهـمی در طیف انـوار است
بهار میهن از عـقد قـطر سـوزنـده پاییز است
دروغین وعـده های نوبهاری کذب گفتاراست
مگرتبعیض وجهل وچنگ ودندان رانمی بینند
که دولت های غافل همنوای مشتی غداراست
جهان افغان ستان را داده در دست ستمکاران
بهاروچله و نوروز مردم سخت خونبار است
به دارخشم و ظلمت می کشند نوروز زیبا را
مگر تهدید فرهنگ وتمدن دور ز انظاراست؟
تمـام مـردم و تـاریـخ و فـرهـنگ و تمـدن را
بـرای وحـشیان جـاهـلی دادن سـزاوار است؟
ز جور چاکـران و خودفروشان خلق می نالد
وطن افتاده در بستر نه دارو نه پرستار است
کجـا شـد عـزت و آزادگی و شـوق اسـتقـلال
که استبداد و ظلم و اختناق و چوبۀ دار است
ز بس افراطیون ظلم و ستم کردند بر انساان
بـشر از حـامی افـراطیت بالکل بـیـزار است
18/3/2023