به مناسب روز حقوق بشر!
باید ها و هست ها: یعنی پدیده های حق در عمل جاری شدن تا واقعیت را سنجش کرد٬ که نتیجه مطلوب را از ریشه باید می دهد یا خیر؟ که از فاصله باید ذهنی تا نتیجه عمل واقعیت و نظریه های واقعگرایانه بوده که نباید در مقدم مجذوب قالب ها شد.
شرح مسئله:
همینطوریکه در کتب و مقالات مولفه های حقوق بشری بی نهایت زیبا و آرامش بخش روان انسانی است ولی رعایت این ارزش ها برمیگردد به خودآگاهی اعضاء جامعه که افکار حاکم مانند ورق سفید از جزم اندیشی قومی٬ سمتی٬ باوری و یا باور ستیزی٬ زبانی و نژادی تُهی شده باشند. که در فقدان خودآگاهی اعضاء جامعه یا توسعه متوازن انسانی همانا وجه مطلوب ملت٬ نقض حقوق بنیادین را ابزاری ست به قدرت ها٬ تا از این مسیر تروریسم سازی و تروریسم ستیزی همیشه در کشورهای جهان سوم و پاین تر آن٬ در حیطه شرف استخباراتی شان داشته باشند.
رسانه های جمعی و دیگر گروه فشار چون خطابه های مساجد بطور مهندسی می شوند که غایت فرمان در نتیجه عمل به حساب آنها ریخته شود. همین طوریکه هیچ پیامبر ضمانت صفر کردن تصرف شیطان در زمین را نداده است هیچ جامعه سیاسی نیز نمی تواند آزادی و برابری مطلق را به ارمغان آورد. البته نهایت ارزش متعالی یا دست آورد علوم انسانی تا قرن هفدهم حاکمیت قانون بوده که حکومت قانون را در محدوده قانون و مجری قدرت از مستبد شدن مهار شود.
البته معنویت و آرامش در اوج لذت انسانی در سرشت سود جوی انسان نهفته بوده که تکاپوی انسان در اندیشه و معرفت کیفیت درونی نگریستن بوده که غایت کُلی بشری در دنیا ماتریالیستی نبوده و از افکار مارکسیستی هم چنان الهام گرفته می شود که در جستجوی تاسیس آزادی و برابری مطلق برای نشر در دنیا هستند. از اینجاست که محصول انقلاب مارکسیستی نوع دولت دیکتاتوریست. یعنی سرشت دنیا نسبی که در فلسفه اصالت فکر یا ایدهالیسم این نسبتاً اثبات بر دنیای دیگر یا معیادست که بسوی آن بیدون اختیار در سفر هستیم.
دو ایده و یا دو نظریه وارداتی در افغانستان چون کمونیسم و اسلام تندرو که کنش واکنش یکدیگر بوده زمینه ساز تهاجم امپریالیستی می باشند. و آنچه در نطفه افکار و عمق جامعه افغانستان نهفته می باشد: ارزش های دینی اسلامی و جمهوریت است. که استنتاج جمهوری و حاکمیت قانون از اسلام چنان ستودنی ست که افلاطون٬ ارسطو٬ سیسرون و ماکیاولی از معیوب بودن هر سه نوع نظم یعنی منوکراسی٬ ارسطو کراسی و دموکراسی گفته اند. البته مشروطه سازی شاه امان الله خان که در مقدم درون سازی فکری نشده بود٬ تا کنون جامعه توده ای افغانستان ضرورت و الزامات حاکمیت قانون را برای دولت جمهوری و معنویت دینی٬ طوریکه سازنده باشد درک نکرده است.
محمدآصف فقیری