میترا دختر فرزانهی شهر ما!
محمد عثمان نجیب دختر فرزانهی شهر ز شهر قصه ها می آید او با بسی گلایه و بسی فسانه ها می آید میترا ز شامگاه تیرهی کوچه ها سخن دارد فرزانهی شهر از بیدادگران عذاب میگفت که فصل ها همه ماجرا آفرینی داشتند دختر فرزانهی شهر ما شبی آرام نه خسپید او کسی را مجال…
بیشتر بخوانید