غمزۀ مست
رسول پویان گردش چشم خماری مست مستم می کند غمـزۀ مسـت نگاهی می پرسـتم می کند گـوهـری در سیـنۀ امـواج دریا گـم شـدم حلقۀ مهـر و وفـایی تـا بـه شستم می کند گردل صد پاره ام ازبی وفاییها شکست وعـدۀ وصلی که جبران شکـستم می کند نامـه یی یا گفتگـویی یا سـرود تـازه یی صد…
بیشتر بخوانید