ارمغان بهار

نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل هر بهار با خود هزاران ارمغان می آورد در دمن صد لاله در کوه ارغوان می آورد از برای مرحمت بهر زمین از بهر زرع آب را از ابر. های آسمان می اورد چون دم عیسی طبیعت را ببخشد عمر نو …
بیشتر بخوانیدنوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل هر بهار با خود هزاران ارمغان می آورد در دمن صد لاله در کوه ارغوان می آورد از برای مرحمت بهر زمین از بهر زرع آب را از ابر. های آسمان می اورد چون دم عیسی طبیعت را ببخشد عمر نو …
بیشتر بخوانیدمین الله مفکر امینی 2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان روح دمیــــــدهکه پنــداری مسیح دمی به مرده گان جان بخشیــده امید وآرزو ها دو باره گل کــــرده بر لـوح هستــی غزل خوان گـــــردیده بلبـــل بشـــاخِ گــل بمستــــی باینروزامیدها شگوفان خواهم جمله دل ودیــــــــده کـزکــراماتِ طبیعت بجســم مرده گان روح دمیــــده مفکــرایـن بــهاروهــــزاران دیــــگرپرفیض بـــــادا…
بیشتر بخوانیدیاران خجسته باد رسیده است نوبهار از سبزه کوه سبز شد و دشت لاله زار بلبل بخواند به نغمهی خود صوت دلپذیر مطرب تو هم نواز گهی چنگ و گاه تار عالم شده ست زنده ز عیسی نفس نسیم در باغ رسته نرگس و گلهای بیشمار یادم نمی رود شب نوروز و میله ها بودیم…
بیشتر بخوانیدشعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم وبیوه و ابتر در آن نبودشعری که از جفای خفاشان نه اش سخننی هم اشاره اش به اجیران چون لجنشعری که از اسارت یک ملت حزینحرفی نه راند آن و خموشی در آستیندر آن غزل که نی ز غم ما اشاره استنی آن صدای خلق…
بیشتر بخوانیدرسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت تـوفـان وحشـت در چمان دارد نـیـــامـد آرشـی تـا نـاوکـی در چـلـه انـدازد هـزاران تیر زهـرآلـوده ظالـم درکمان دارد حضورِگلرخان ممنوع بُوَددرجشن نوروزی شکایتنامه هـا نـرگس به پیش ارغـوان دارد به روز سیزده یارب سبزه ها در کجا پرتیم که شلاق جهالت ضربه بر…
بیشتر بخوانیدرسول پویان در این دنیای پرآشوب و فقر و فتنه دلتنگم فـلـک بـر تار خـام زنـدگانـی کـرده آونگـم ز جور ومحنت آوارگی فریاد و صد فریاد تو گویی در فلاخان زمان افتاد چون سنگم بدست مشتی افراطی کنند تخریب میهن را تبرزین می خورد بن مایۀ تاریخ و فرهنگم ترورووحشت وافراطیت ابزارِقدرت گشت به چنگ…
بیشتر بخوانیدنام نیکویت بزرگ و قامتت بالا بلند هرچه گوید دشمنان در موردت باشد چرند در دیاری کو از آن بربسته رختش عدل و داد جاهلان در حق تو گویند حرف ناپسند لیک تو با روح آزاد افتخار میهنی دشمن غدار نتواند ترا آرد به بند از زبانت هر سخن شیرین بود هم منطقی بس که…
بیشتر بخوانیدامین الله مفکر امینی 2024-08-03! اینـــروزاقــــــدسِ زن را باید ســــتود نه تنها بـــرســـخـــــنباحیــای حقــــوق شان با جمله طالب بایـد مٌشت بـــــردهــــن دم ازشــرع وقانــون میزنند ایــن سٌلطه گـــــرایــــانِ طالــــب درعمـــل گر بینیــد، نگنـــجـــد اعمــــالِ شان بهیچ یک قالـب ززنانی کـــــه زاده گشتند،به چه قانون دارنـــد ظلم وســــتــم بپاسِ ایـــــن نمک، دلها ودیــده هــای شان کـرده اند…
بیشتر بخوانیدامین الله مفکر امینی 2024-29-03! مــــا نهراسیــدیم ونهراسیم زهیـــاهوی نبـــــــردِ دشمنـــــان سربکف بوده ایم ومیباشیم استواربهدف، بعهـــــــد وپیمـــان بسی دادیم قربانی بحفظ حریت وناموس مـــــــــردم ومیهـــن ز سنگر نگشتیـم تا نابود و گــــریزا ن نکـــــردیم دشمـــــن سرفرازبرگشتیـم زجنگهاوجنگ خونین زمشـــــــرق زمیــــن بدشمنـــان دادیـم جواب پرذلت ودندان شکن وبــــــس ننگین ولــــی دشمنـــانِ مردم ومیهن بیـــاری پاکســـــتان وســـــــیا بنام…
بیشتر بخوانیدزبان مادری عالی ترین پیوند انسانهاست نمیدانم چگونه مقصد این پاسدار یهاست اگرمنظورازین باشد که صرفاً با نمایشها بنا م پا سداریها مگر با کینه توزیها بفرزندان مادر دشمنی و جنگ و چالشها خلاف خواسته مادر،برای جان فرزندش به آن توته جگربندش وبرفرزند دلبند ش جفا هایی بفرزندان ما درها روا دارند بنام پاسد…
بیشتر بخوانیدسرگی میشنکوف ترجمه- رحیم کاکایی «داستایفسکی» و «تورگنیف» تقریباً هم سن و سال بودند و در جوانی با هم آشنا شدند. هر دو نویسنده به استعداد همدیگر پی برده بودند، اما در زندگی شخصی بین آنها روابط بسیار دشواری وجود داشتند که گاهی اوقات به خصومت واقعی تبدیل میشد. علت درگیری چه بود که بخاطر…
بیشتر بخوانیدامین الله مفکر امینی 2024-20-02! کی فرامــــوش شود روزهای داغ نبـــــــرد درسنــگر که جز شکست دشمنان، نـــبود درفـــــکرهوای دیـگر عشـــــق مردم ودوستی ومیهـــن دوستی چه زیباست که جز فـــــکرِ پیروزی بدشمـــن بـــــردیگرخطاسـت بــــرزمیـــــدیم تا پای جان وندادیم سنگــــربدشمـــــن بر ایـــــن شعارآزاده گان یعنــــــی میهـــن یا کفـــــــن کنــــون درهجر تـــــــپد دل بیــــادِ بــــرمـــلک آبـــــــا که یکبـــــار بار بینم…
بیشتر بخوانیدبانو “دلبرین عبدالفتاح علی” (به کُردی: دڵبرین عەبدولفەتاح عەلی بۆتانی) شاعر، نویسندە و خوانندهی کُرد زادەی دهوک است. وی مقام نخست بخش داستان، ۲۵ دورەی فستیوال گلاویژ را به خود اختصاص داده است. ■□■ (۱) هرگز درک نخواهی کرد، زندگی چه زجرآور است، مادام که زیر این دو بار سنگین کمر خم نکردهای! (بیچارەگی) و…
بیشتر بخوانیدرسول پویان نمـی پـرســد ز احـوال دل تـنـهـایی تـنهایم نمی داند کسی ازدرد و داغِ هجروسودایم نهان گردیدم از دید تظاهر درحریم خویش به چـشم دل اگـر بـیـنی هـمان پنهان پیدایم سحر در پرتو مهتاب با دل قصه می گویم که در خلـوتسـرای امـن شـب سـرّ هویدایم تجلی کـرده دل تا در نگاه چـشـم مخموری…
بیشتر بخوانیدامین الله مفکر امینی 2024-20-02! تا کــی ز دسـتِ مـــلا و محتــسب کشیم عـــذاب شرم و حیا گفته دختر ان مجبـــور رخ برنـقا ب پسران به ریـش ماندن مجبورانـــد ایامِ شبــــا ب زترس ملا یا ن خموش اند وانــدر برپیچ وتـــاب گـــراینها خـدای انــد، دهند برخلق خدا جــــــواب ورنـــــه اعمال شان،نگنجد بهیچ شرع وکتــــاب دربِ آمـــوز ش شرع گفته وبند…
بیشتر بخوانید