امروز مصادف است با یکی از خونینترین گردشهای چرخ تاریخ در جغرافیای ستمپارهٔ افغانستان و سرکذشت پرخون حزب دموکراتیک خلق افغانستان .
درین روز نکبتبار یکی ازدستپروردگان برازندهٔ حزب مان حزب دموکراتیک خلق افغانستان,(حزب وطن)شهید داکتر نجیب الله به مثابه آخرین رهبر حزب طرازنوین ،حزب دادخواه وترقیخواه ،حزب ملی ومردمی و آخرین زمامدار جمهوری دموکراتیک افغانستان بدستان خونین اجنبی وسازمان خونخوار وجهنمی آی اس آی پاکستان ولشکر نیابتی آن طالبان بطرز نهایت فجیع ومظلومانه به شهادت رسید ودر اوج وخروش احساسات انتقامجویانه بدار آویخته شد.
بنا بر قول فقید ببرک کارمل “شهادت داکتر نجیب الله فجیعترین وخشنترین انتقام از حزب دموکراتیک خلق وجمهوری دموکراتیک افغانستان بود.”
اشکال قتل بیرحمانه شهید داکتر نجیب الله که زهر چشم سازمان خونتای “آی اس آی” پاکستان برای وطنپرستان افغانستان بود ،درحقیت توهین بزرگ و گستاخانه یی بود برای ملت غیور وشجاع افغانستان .
داکتر نجیب به مثابه آخرین رهبرحزب حاکم ,تجلی ماندگار ماهیت وطنپرستانه وترقیخواهانه حزبیست که چون نهال سبز وشکوهمند در دل تاریخ افغانستان با خون ده ها هزار پیکارجوی جانباخته واصیل ترین فرزندان زحمتکشان کشور سالها آبیاری شد،در برابر سیلاب ها وطوفانها شجاعانه و وطنپرستانه بخاطر دفاع ازین بلاد خون آلود ایستادگی کرد،بانیمی از نیروهای اهریمن جهانی پیکار کرد واز شرف وناموس ،آزادی وجغرافیای وطن دفاع نمود و شکوهمندانه وپرافتخار درفش آلوده وکثیف پاکستان را در یک آزمون بزرگ تاریخ در میدان نبرد جلال آباد به خاک زد.
با زدایش ابر پاره های دروغ ،جعل وغوغاهای عوامفریبانه وطلوع خورشید حقیقت،امروز آشکارا داغ حسرت حاکمیت حزب دموکراتیک خلق وقدسیت وصداقت رزم آوران مردمی آن حزب در سینه های مردم افغانستان بخوبی نقش یافته است .
با سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان درست پس از واژگونی نظام امانیه ،کشور مان دومین وسیاهترین غروب تاریخ را تجربه نمود.
حوادث امروز ،کشور اشغالی وتسلط فاسد ترین و خونخوارترین نیروهای اهریمن تاریخ برمقدرات سیاسی جامعه ،ابعاد فزونبخش قتل وکشتار بیگناهان ودردمندان جامعه ،فساد وچپاولگریهای بی پهنا،پامال نمودن ملت و تصاویر دلخراش و تکاندهنده با دورنمای تیره و تار ،زهرتلخ فقدان جمهوری دموکراتیک افغانستان ورهبران صدیق آنرا با صراحت در جامعهٔ افغانستان نمایان میسازد.
داکتر نجیب از همطرازان خلاق ،شخصیت کارا وسخنور ممتاز نسل دوم حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که عنان رهبری حزب ودولت را بدوش گرفت .فراز و فرود هدایتگری شهید داکتر نجیب درسهای بیشماری را وارد بایگانی تاریخ خونین افغانستان نموده است ،باید بصیرتگرانه وبا زدایش عواطف و احساسات روشنفکرانه ودگماتیستی در بستر ارزشهای نوین اجتماعی این درسها را فراگرفت و در روشنایی آن چون قطبنما راه پرخم وپیچ بعدی را برای نسلهای کنونی و آینده کشور هموار ساخت.
در یک چشم انداز وسیع هرچند گذرگاه رهبری داکتر نجیب الله باید در یک دایره وگستره جامع دریک تابلوی شفاف باید رنگ آمیزی گردیده وبه صد ها پرسش پاسخ ارایه گردداما علی العجاله از نگاه این قلم بطرز موجز وگذرا دو فکتور عمده در تعین مقدرات سیاسی وظهور وزوال داکتر نجیب نقش بنیادینی را ایفا نمود:
نخست فکتور خارجی وخطوط اصلی :
داکتر نجیب در آغازین مراحل تکوین زمین لرزه های سیاسی جهان وعقد سوگند نامهٔ قدرتگشایان جهان برای فروپاشی اردوگاه صلح وسوسیالیسم ،برچیدن جنبشها ونهضت های ملی، درست پس از مذاکرات ریکجاویک میان ریگان- گرباچف که فروپاشی نظامهای دموکراتیک و سوسیالیستی را در پی داشت وبه تعقیب تشکیل “ایتلاف دوستانه ” میان سه ضلع اقتدار جهانی ومنطقوی آمریکا ،شوروی (عهد گرباچف) وپاکستان وبه دنبال اتخاذ تصامیم مرگبار این اصحاب دسیسه در خصوص انهدام پایه های نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان در تحت نام “پلینوم هژده” زمام امور را بدوش گرفت و غافلجویانه وادارساخته شد تاتحت” نقشه معینه ” که توسط جاسوس سیا یعنی گرباچف طراحی شده بود در جاده یکطرفه «مصالحه » ملی که پایان آن به اسلام آباد منتهی شده بود به پیش رود. فروپاشی ” مراجع تقلید” مذاکرات ژینو وقطع کمکهای اتحاد شوروی،فوران کمکهای سیل آسای غرب ودول مرتجع عرب برای افراطیون مذهبی ولشکریان نیابتی ،تداوم مداخلات کشور های جهانی و حمایت بیدریغ تروریسم ،نقش ویرانگرانه پاکستان، تغیر سیاست خارجی جمهوری دموکراتیک افغانستان و تلاشهای شک برانگیز در قبال ایجاد مناسبات نوین با پاکستان وایالات متحده آمریکا وپروسه سرد سازی مناسبات با روسیه که منتج به گزینش مجاهدین از سوی آنکشور شد از جملهٔ کلیترین اجزای فکتور خارجیست که عوامل اصلی فروپاشی حزب وحاکمیت را رقم زد.
در یک دید هوشمندانه وبا توجه به اعماق دکترین دور اندیشانه قصر سفید وپلانهای اسلام آباد،میتوان اذعان داشت که همه یی این مولفه ها در آغازین مراحل طرح و تدوین نقشه راهبردی قصر سفید برای آنچه که امروز در افغانستان در گذر است برنامه ریزی شده بود وافغانستان به مثابه نخستین آزمایشگاه پلان های ویرانگرانه گرباچف به مثابه اولین قربانی برگزیده شد.
فاکتور داخلی:
پلینوم هژده وپیامد های سنگین آن به مثابه رخداد غیر سنتی ونامتعارف ساعقه یی بود که بساط جناح” پرچم” حزب وسپس همه بدنه های حزبی را آماج قرارداد ورفته رفته در یک سناریوی بحران برانگیز آنرا به دسته ها وجزایر کوچکی مبدل ساخت که تا امروز داغ آن بر جنبش ترقیخواه کشور در خط انقطاب سیاسی نیرو هاآذین یافته است.
جریان اندیشه زدایی در حزب، تداوم سیاست باز سازی حزبی که منجر به تصفیه وزندانی شدن بخش وسیع وطنپرستان واقعی حزب گردید،تحمیل سیاست مشی مصالحه ملی باجانیترین سازمانهای وابسته به پاکستان،تضعیف روحیات رزمی حزب وبیرون ساختن حزب به مثابه ستون آهنین نظام از نقش هدایتگری وحوزه رزمی جامعه ، تداوم آتش بس یک جانبه با شنیعترین باند های مسلح ،تضعیف مورال اردوی جمهوری دموکراتیک افغانستان در تحت سایه سیاست آشتی ملی،تقابل آشکار با اصلیترین ووطنپرسترین جناح «خلق» وایجاد اتحاد سیاسی با گروه حفیظ الله امین، ،عدم پلورالیسم سیاسی در داخل حزب،رفتار های تک روانه و فقدان اراده وخرد جمعی واتکا به تیم خاص و مشاورین مشکوک وناسالم چون آقای سلیمان لایق ،تنیدن روابط ناشفاف وخاص با بخشی مجاهدین وابسته با پاکستان وایجاد سوئظن در بالاترین حلقه رهبری ،کادر ها وصفوف حزب ولاجرم راه اندازی کودتای شهنواز تنی،سقوط خوست وتبعات جنجال برانگیزآن برای تشدید اختلافات در ارکان جامعه وهواداران نظام، برهم خوردن شایسته سالاری در رده های رهبری نظام وگمارش فرماندهان ومدیران ماجراجوبرای برانگیختن غایلهٔ شمال وطرق مدریت بحران شمال عواملی است که فکتور داخلی فروپاشی حزب ودولت را شکل داد.
در راستای فکتور داخلی سقوط، که رده درجه دوم را در اجندای فروپاشی نظام احتوا میدارد میتوان خلاصه نمود که داکتر نحیب الله به سمت شاخه یی که خود نشسته بود آنرا آرام آرام اره نمود وبرزمین افتید.تا آن هنگام داکتر نجیب به سان پرندهٔ نگونبختی هردو بال پرواز را در وجود جناح های خلق و وپرچم از دست داده بود وازجمع بلند رتبگان حزب در آخرین نفسهای حزب ،به شمول گردانندگان پلینوم هژده همه او را ترک نموده بودند واو در اسارت یک تیم خاص وبی ریشه وبی اندیشه وماجراجو افتیده بود. داکتر نجیب الله دردامنه این سناریوی حزن انگیز با همه دلهرهگی ونا امیدی در جستجوی قایق نجات یی بود که در سیمایی ملل متحد از انسوی اقیانوسها بادرفش ایالات متحده آمریکا بسوی جزایر مرگ به سمت افغانستان در حرکت بود .
داکتر نجیب با پیمایش همه خم وپیچ تاریخ وتعقیب مسیر خطر ساز در اوضاع نا بسامان وناهنجاریهای کنونی به مثابه آخرین رهبر ومیراث گذار حزب بویژه نمایش تجارب تلخ حاکمیتهای بی ثمر سالهای دودهه یی پسین ،در پندار آرمانگرایانهٔ بسیاریها حیثیت نسخه یی درمان را برای درد های بی درمان جامعه،برای پایان نظام تروریست پرور ،برای چیره ساختن آزادی ،عدالت ودادخواهی بازی نموده ، اما باجرئت میتوان گفت که نه زیارتگاه داکتر نجیب بل آرمانهای ناتمام حزب او شفابخش جامعه خواهد بود.
در پایانیترین بخش این اندوهنامه باید همه صف ببندیم وبا سرایش شعار های دادخواهی،پیگیرانه عدالت را بر کرسی نشانده وعاملین قتل شهید داکتر نجیب الله را به پنجه قانون بسپاریم .
روحش شاد وخاطرش ماندگار باد
عارف عرفان لندن
سپتامبر ۲۰۱۶