آوای عشق
همچو مجنون می سرایم، عاشق لیلا شدم ترک بوستانش نموده، عازم صحرا شدم در کویر آرزویش، تشنه لب هستم هنوز بانگاه کُنج چشمم ، آب را جویا شدم آن کویرِگرم وسوزان ،سوخت تارِ پود من خوش درآنم، آخرالامر، عشق را آوا شدم همچو لقمه چرخ میزد، برزبانم، نام او لال وگنگی ام زدود و ،…
بیشتر بخوانید