گفت و گو های بی سرانجام تهران و تمامیت خواهی های طالبان
مهرالدین مشید
در هفتهء گذشته امیر خان متقی وزیر خارجهء طالبان با پا درمیانی وزیرخارجهء ایران با احمد مسعود و اسماعیل خان در تهران گفت و گو کرد. هرچند جبهه مقاومت نخست گفت و گوی احمد مسعود با متقی را رد کرد و اما بعدتر انجام مذاکره با وزیر خارجه افغاستان در تهران را تایید کرد. این جبهه گفت که مذاکره به خواست طالبان و بر سر اصولی مانند دولت فراگیر، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی و حق تعیین سرنوشت مردم برگزار شد، اما طالبان در این موارد نرمشی نشان نداده اند. اسماعیل خان
پذیرفت که پس از رایزنی با شماری از شخصیتهای سیاسی، با احمد مسعود یکجا با امیرخان متقی وزیر خارجه طالبان، در ایران گفتوگو کرد. وی افزود، پیام او به طالبان حاکمیت قانون، عدالت اجتماعی و مشارکت فراگیر بود. وی افزود که در صورت عدم تمکین طالبان به هر گزینه متناسب متوسل خواهند شد. ذبیح الله مجاهد در گفت و گو با رسانه ها بدون آنکه به گفته های مقام های جبههء مقاومت اشاره کند، هرگونه بحث روی تقسیم قدرت ا این جبهه را رد کرد و گفت، برای آنان گفته شده که امنیت آنان تضمین است و به افغانستان آمده می توانند. این به معنای آن است که هنوز از سوی کشور های جهان فشار های لازم بر طالبان اعمال نشده است و با توجه به انحصار گرایی های طالبان یگانه راه برای پایان فاجعه در افغانستان تعامل کشور های جهان با مردم و نهاد های مردمی است؛ زیرا هرگونه تعامل با طالبان آنان را برای ستمگری ها و حق خواری ها فربه تر می سازد. در همین حال نماینده گان جبهه در این مذاکرات خواهان تشکیل دولت انتقالی از طریق یک نشست بزرگ ملی زیر نظر سازمان ملل متحد و حضور کشورهای منطقه و جهان در بیرون از کشور و برگزاری انتخابات عمومی برای ایجاد یک دولت دایمی شده است. در ضمن آنان از برگزاری یک نشست بزرگ ملی در داخل افغانستان نیز حمایت کرده اند و آنهم در صورتی که نیروهای حافظ صلح ملل متحد، امنیت آنرا تامین کند.
صبغتالله احمدی، سخنگوی جبهه مقاومت ملی با تایید این دیدار گفت، قرار بود مذاکرات سه روز ادامه یابد و اما بنابر نارضایتی هیئت طالبان از طرح هیئت جبهه مقاومت دور سوم مذاکرات برگزار نشد.
هرگاه به این گفت و گو ها خوش بینانه نگاه شود و آن را آغازی خوب و نشانهء گشوده شدن بن بست تلقی کرد. حال پرسش این است که چقدر می توان به صداقت طالبان در این مذاکرات باور کرد. این در حالی است که طالبان همیشه از این نوع گفت و گو ها استفادهء ابزاری کرده و از آن به عنوان یک گام به عقب و دو گام به پیش استفاده کرده اند؛ زیرا طالبان خدعه با مخالفان را امر شرعی دانسته و فریب با مخالفان را مجاز می پندارند. بنا براین هرنوع صداقت نسبت به طالبان خوش باوری سیاسی بیش نیست و با این حال چقدر می توان با راه افتادن دوبارهء روند مذاکرات و رهایی صلح از چنگال آمریکا به آیندهء این مذاکرات خوش بین بود. در این میان چقدر می توان به نقش ایران و هژمونی آن و تاثیر گذاری آن در این مذاکرات در غیاب پاکستان باور کرد. این در حالی است که جنگ و صلح طالبان را پاکستان مدیریت می کند و اسلام آباد و تهران در پیوند به افغانستان منافع متفاوت دارند. این تفاوت منافع پای رقابت دو کشور بر سر افغانستان را به میدان کشانده است. پاکستان به دنبال عمق استراتیژی و تقلیل روابط کابل و دهلی در افغانستان است که خواست تهران هم کمتر از آن نیست. ایران هم مانند پاکستان چشم به آبهای افغانستان دوخته و بیشتر از حقابهء ۲۶ مترمکعب در ثانیه ادعا دارد. این موضوع از میزان باورمندی به ایران بحیث میربان بیطرف می کاهد. مهم تر این که وارد شدن پای ایران در مذاکرات معنای دور زدن گفت و گو های دوحه را دارد.
هرچند دوحه، به مثابهء دومین مرکز دیپلوماتیک در منطقه بحیث رقیب عربستان، روابط خوبی با تهران دارد؛ اما نفی آن برای قطر نمی تواند، رضایت بخش باشد؛ اما این موضوع بیشتر از همه برای آمریکا حساسیت آفرین است و سرافکنده گی آمریکا را در پی دارد. از همین رو بود که پس از نشست تهران توماس ویست نمایندهء صلح آمریکا در افغانستان با دو مهرهء معلوم الحال کرزی و عبدالله دید. بنا بر این، تماس توماس ویست با کرزی و عبدالله در جریان مذاکرات میانافغانی در تهران، نشانهء وارخطایی و سراسیمگی امریکا و متحدان غربی و منطقهای آن بوده و تفسیری جز این نمیتواند داشته باشد. گفته شده که هدف اصلی مذاکرات موضوع معیشتی بود و هرگاه چنین می بود، باید این موضوع از طریق یوناما و یا اتحادیهء اروپا صورت می گرفت.
این به معنای آن نیست که گویا طالبان ارادهء واقعی به صلح دارند و عوامل یادشده بر تصمیم گیری های آنان تاثیر منفی می گذارد. طالبان هم اهداف پنهانی در عقب این مذاکرات دارند که نیات پاک آنان را زیر پرسش می برد. طالبان آنچه تا کنون انجام داده اند، جز روا داشتن ستم و فقر و گرسنگی و بیکاری برمردم و دزدیدن نان خشک آنان چیزی بیش از این نبوده است. بنابراین طالبان خود را در برابر خشم توفان زای مردم احساس می کنند و هر لحظه منتظر حادثه هستند. همین اکنون تحرکاتی در سراسر کشور برضد طالبان ادامه دارد و آنان وضعیت را خشمی پیش از توفان ارزیابی می کنند. طالبان هراس از آن دارند که جبهه های مخالف آنان تا ماهء حمل در محور احمد برضد طالبان بسیج خواهند شد. هدف این مذاکرات ایجاد اختلاف در میان جبههء مخالف و پیش گیری از ایتلاف نیرو های مخالف طالبان در محور احمد است. از آنجا که طالبان اوضاع را متورم و شکننده می بینند و از آن رو تلاش دارند تا مانع حرکت انسجام یافته و هماهنگ مردم برضد خود شوند. هرچند طالبان به دستور آی اس آی حرکت های مخالفان شان را زیر نام آدم زبایان و دزدان توجیه می کنند؛ اما وجدانا می دانند که با موج خطرناک و زودهنگام رو برو هستند. طالبان می دانند که مردم افغانستان از ستم آنان به جان آمده اند و روز تا روز جوانان در محور هندوکش به رهبری احمد مسعود در همکاری با سایر رهبران سیاسی و قومی در حال سر و سامان یافتن اند و یک حرکت گسترده و نیرومند در حال ظهور است. طالبان این را درک کرده اند که پیروزی استخباراتی آنان شتاب زده و غافل گیرانه بوده و این گونه پیروزی ها عواقب خطرناک را در پی داشته است. تاریخ گواه است که در طول تاریخ مهاجمان بزرگ در این سرزمین قربانی پیروزی های شتاب زدهء خود شده و در برابر مقاومت تدریجی مردم پادرگل مانده اند. از همین رو این کشور لقب ” قبرستان مهاجمان” را کمایی کرده است. طالبان می دانند که حرکت آنان برای مردم افغانستان بیگانه است و رویکرد های سخت گیرانهء آنان با روحیهء فرهنگی و تمدنی این کشور سازگار نیست و از آن رو به گونهء وجدانی احساس بیگانگی می کنند و خود را در برابر خشم میلیون ها انسان عاصی و گرسنهء این کشور احساس می کنند.
طالبان هرچند اعتراض های با شکوه و پایدار زنان با شهامت افغانستان را دست کم گرفته اند و اما درک کرده اند که دست کم گرفتن پایان کار نیست و این موج در حال فراگیر شدن است. زنان در طول تاریخ نیرو های محرک تاریخ و پیشاهنگ مبارزات بوده و حرکت های بزرگ را در این کشور به پیش کشانده اند. چنانکه قیام دختران با شهامت افغانستان در زمان تهاجم شوروی و قربانی شدن ناهید ها مثال های واضح آن است. قیام آن روز هزاران دانشجوی دختر لیسه های سوریه و رابعهء بلخی و عایشهء درانی و سایر لیسه های نسوان گواهء آشکار رزم آوری های زنان افغانستان است. یکی از دلایل مهم مسدود شدن مکتب های دختران در اصل در همین نکته نهفته است. شاید طالبان این را بدانند و یا نه و اما آی اس آی این را خوب می داند. بنابراین برای پیش گیری از قیام های گستردهء زنان بر دروازه های مکتب هو زیر بهانهء شریعت قفل زده اند.
نقطهء مهم تر اینکه کهدامن و شمالی و در کل محور هندوکش به دو طرف شمال به استقامت کندز یا کهندژ قدیم و جنوب به استفامت کاپیسا یا باگرام کهن در طول تاریخ مراکز مقاومت گران در برابر اجنبی بوده است. خوش بختانه که این بار هم مقاومت در دو سوی هندوکش طالبان و حامیان پنجابی آنان را تهدید می کند. اکنون پنجشیر در محور جنوب و شمال در محور فراخوان دوستم و دیگران در حال رویارویی با طالبان و نظامیان پنجابی اند. شاید طالبان این را چندان جدی نگیرند و اما نظامیان پنجابی که دست نشانده گان و میراث خواران بریتانیا اند؛ به این نکته آگاه اند. هرچند مذاکرات تهران در ظاهر به ابتکار تهران برگزار شده و اما گفته می توان که این مذاکرات نتیجهء سرگوشی های سیاسی تهران و اسلام آباد است و نگرانی های روسیه را هم برمی تابد. از سویی هم زمامداران ملکی و نظامی پنجابی می دانند که آنان از نظر مردم افغانستان اشغالگر تلقی شده اند و هر نوع رویکرد های سیاسی آنان هم اشغالگرانه و استعماری تلقی می شود. بنابراین اسلام آباد دست در دست تهران داده و متقی را به مذاکرات تهران فرستاده است. بصورت قطع حوادث دیگری نیز در شمال در حال جان گرفتن است و آن جدایی شمال و جنوب است که با حاکمیت استبدادی و تمامیت خواهانهء طالبان و پنجابی ها و تحرکات آنان بیش از هر زمانی افغانستان را تهدید می کند. از سویی هم طالبان تحت فشار کشور های منطقه و جهان قرار دارند و تشکیلات قبیله ای طالبان نه مورد قبول مردم افغانستان و نه مورد قبول کشور های منطقه و جهان است. این فشار ها طالبان را وادار به تشکیل حکومت فراگیر کرده است. از همین رو بوده که متقی در نخستین روز دور دوم مذاکرات بیست مقام را به اسماعیل خان پیشنهاد کرد؛ اما در برابر این پیشنهاد جبههء مقاومت خواهان غیرنظامی شدن کابل و حضور نیرو های سازمان ملل شده و در ضمن خواهان خروج نیرو های طالبان از شمال و غرب کشور شده اند. با توجه به تمامیت خواهی های طالبان بعید به نظر می رسد که طالبان وادار به چنین انعطاف پذیری شوند.
حال که توپ مذاکرات با عقب زدن امریکا در میدان تهران افگنده شده است. دیده شود که بازیگران جبههء مقاومت در نخستین گفت و گو های دور دوم چقدر توانسته اند، پیام را به طالبان و پنجابی ها برسانند. مهم تر این که آنان چقدر توانسته اند، با ارایهء طرح خود طالبان را به دست کمی از خواست های شان وادار به پذیرش کرده باشند. حال دیده شود که طالبان وحامیان شان چقدر آمادهء پذیرش خواست های طرف مقابل هستند. هرچه باشد رفتن هیئت طالبان به تهران و گفت وگو با نماینده گان جبههء مقاومت امتیازی به این جبهه است و این ثابت ساخت که بررغم ادعا های طالبان مبنی بر خیالی خواندن جغرافیای مقاومت، مقاومت دارای جغرافیای بزرگ در حال گسترش است. این امتیازی است که در دست جبهه است و اینکه جبهه چقدر از آن می تواند، استفاده کند. این را میز گفت و گو ها رقم خواهد زد. حال این بستگی به درایت سیاسی جبهه دارد تا قرعهء بازی را به برد برد رقم بزند.
در این تردیدی نیست که طالبان به گفت و گو های تهران از دید تاکتیکی نگاه می کنند و هدف شان فریب افکار عامه و شاید هم ضربه زدن به مخالفان تا سرحد ایجاد اختلاف و پراگنده گی میان آنان باشد. حتا گمانه زنی هایی وجود دارد که این مذاکرات در تبانی با چین و روسیه سکوی پرش و بهانه ای برای شناخت طالبان باسد. در این صورت این بازی پایان میمون ندارد و نسخهء کاری برای درمان دشواری های کنونی نیست؛ زیرا یکی از اهداف طالبان غافلگیر کردن رهبران و رزم آوران جبهه است. جبهه هم با توجه به گفت و گو های بی نتیجه و تاکتیکی دور نخست آن با طالبان این بار درست آزمایی را با آنان تجربه می کند و صداقت و جدیت طالبان را به آزمون می گیرد. طالبان در آن زمان با استفاده از مذاکره حمله های غافل گیرانه بر پایگاه های جبهه انجام دادند. به گفتهء سازمان ملل کسانی که حقوق اساسی دختران و زنان افغانستان را مورد حمله قرار داده اند و هرگز نمی توان به آنان اعتماد کرد.
حال بر رهبران جبهه است تا هوشیاری را حفظ کنند و آماده گی کامل برای صلح و جنگ داشته باشند تا در زمان مناسب آماده گی کامل برای هر دو داشته باشند. اینکه مذاکرات به نتیجه می رسد و یا نه؛ این یک طرف قضیه است و اما آنچه مهم و جدی است، توجه جدی به سازماندهی جبهه و ساز و کار بنیادی برای آماده گی به مقابله با طالبان است.
در همین حال هرچه باشد نتایج مذاکرات را انعطاف پذیری های دوطرف رقم می زند. حال دیده شود که چقدر طالبان استقلال مذاکره را دارند و به چه میزانی با اتکاه به اهمیت جیوپولیتیک افغانستان، روی منافع ملی و اقتدار ملی و یک پارچگی آن می اندیشند. این در حالی است که طالبان دچار نوعی شریعت زده گی اند و برداشت های خود از اسلام را ابدی می خوانند. از همین رو با دموکراسی و مردم سالاری و حقوق بنیادی زنان آشتی ناپذیر بوده و با کار و آموزش زنان محالف هستند. شریعت زده گی و خدعهء طالبان مانع عمده برسر راهء صلح و ثبات در افغانستان است. این چالش جبههء مقاومت را به آزمون های دشوار می کشاند تا دراز راهء دشوار گفت و گو با طالبان را کوتاه نماید و با عبور از هفتاد خوان رستم به نقطه نظر واحد برسند. امیدی که در قاموس سیاسی و فرهنگ گفت و گو های طالبان هرگز نوشته نشده است.
طالبان تمامیت خواه که به مدیریت آی اس آی پاکستان یک دور طولانی مذاکرات را تجربه کرده و کارکشته شده و در نشست ها در مسکو و تهران و پیکنگ آزموده تر شده اند. طالبان از گفت و گو های تهران هدفی بیشتر از تسلیمی و پیوستن مقام های جبهه به حکومت شان ندارند. بنابراین از اظهارات رهبران و سخنگویان طالبان معلوم است که آنان چه می خواهند. ممکن آنانی مانند آقای نبیل بیشتر از این گفت و گو ها سود ببرند که نقش لابی را دارد و ممکن به طالبان وعدهء تسلیمی رهبران جبهه را در بدل سفارت داده باشند. حال بر رهبران جبهه است که خودآگاهی های فکری و عقلانیت سیاسی خود را به کار برند تا در تور لابی ها و طالبان نافتند. این گفت و گو ها در حالی بی نتیجه پایان یافته که مردم به آن به چشم امیدوار کننده می دیدند؛ اما تمامیت خواهی ها و انعطاف ناپذیری ها در فضای این مذاکرات امیدها را به یاس بدل کرد. این در حالی است که مردم خواهان آرامش اند و از طالبان می خواهند که از موضع سازش ناپذیرانهء خود عدول کنند و به حل اساسی دشواری کشور بپردازند. حال بر طالبان است تا به خواست مردم که همانا حکومت فراگیر و انتخابی است، تن بدهند. در غیر این صورت اوضاع نابسامان کنونی بدتر و هر روز حوادث تازه ای در کشور آبستن شده و فاجعهء در آن تکرار خواهد شد. حال که گفت و گو ها بدون کدام پیشرفت پایان یافت و به شکست انجامید. شاید طالبان این شکست را دست کم بگیرند و اما تکانه های این شکست را زمانی احساس خواهند کرد که خشم پیش از توفان کنونی دهن باز کند و طالبان را ببلعد و طالبان را قربانی تمامیت خواهی شان نماید. یاهو