کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

کوتاه سخنانی دربا ره سیستم غیرمتمرکزوفدرالی

بعث بعدالموت وخوابهای کنجاره یی!!!

نصیراجمد- مومند

۲/۶/۲۰۲۱م

بامختصرمروربرتاریخ وواقعیت های عینی بوضاحت درمی یابیم که علی الرغم تمام تلاش های تخریبی دشمنان ، وحدت ویکپارچګی ملت افغان که دربستر زمان تشکل یافته وبه قوام رسیده وازآزمون زمان هم کامیاب وسربلند بدرآمده ،اقوام تشکیل دهنده وسازنده آن همیشه منحیث ملت واحد ومشت بسته وحدت وبرادری ویکپارچګی خودراحفظ کرده وبلند کردن صدا هایی چون تک تازی حکومت پشتونها ،تغییر نام کشوروخراسان طلبی ،هزارستان  و تاجکستان بزرک خواهی ها ،حکومت وسیع البنیاد وغیره راکه بالترتیب درسه قسمت ګذشته ازطریق ویب سایت مشعل وپورتال افغان جرمن انلاین نشروبا تفصیل پرده ازروی حقایق برداشته شده که اینک درین قسمت درمورد طرح مجرد وغیرعلمی کورکورانه وهوس آلودسیستم غیرمتمرکز وفدرالی ومخالفت بازبان ملی پشتونیزکه کارنا سزا وصدای عده ای جاهلان تجزیه طلب و دشمنان استعمارګروسودجویان فرصت طلب داخلی وخارجی  پنداشته شده وبا چنین شعارهای میان تهی مشتی اراذل واوباش ملت وکشور طی بیش ازچهل سال اخیر به خاک وخون و تباهی کشانیده اشده۰ملت همبسته وهمګرای افغان آنرا محکوم ومردود وبازی باکلمات دانسته وبادیده انزجارونفرت نګریسته فریادبلند میدارند که مردم  وکشوربه کله پروتوانمند ایثارګروصاحب اراده تصمیم توانا ضرورت دارد تاهوسران هاوطوطی های زراندوزپرورده اجانب.

اکنون جسارت به مرحله رسیده که در زیرچتردموکراسی وارداتی وتحمیلی وآزادی بیان ؟دست های مداخله ګران اجنبی توسط چند دلقک  بالهوس ومزدور خویش به سر نوشت کشوروملت افغانها بصورت علنی وبی هراس بازی میکنند وازین طریق حلقات معدود ناخلف ومعلوم الحال مذکور به نرخ روز بامعامله ګری حیات ذلت بارشانراتداوم می بخشند ،این در حالیست که ‏نه ازموضع ودید یک افغان بخاطر دلسوزی وهدف آبادی وپیشرفت وترقی کشورونه برای رفاه وآسایش اجتماعی بلکه به شکل غیرمسوولانه وغیرعلمی درتضاد با اوضاع وشرایط جاری وخواست مردم وکشور،بلکه بیشتربصورت یک هدف بلهوسانه وبه زیان کشوروملت افغان وبه نفع اجنبیان به عنوان یګانه راه بیرون رفت ازمنازعات قومی ،زبانی ،منطقوی برای برقراری وتامین حقوق اقلیت ها عنوان میشود ؟؟ ۰در حالیکه در شرایط واوضاع واحوال نامساعدی مانند  حالت موجودکنونی کشورکه نخست ازهمه به تقویت وحدت وهمبستګی ملی ونیرومندسازی یک دولت واحدمرکزی قوی باثبات ویک زعیم ملی  نیازمند است  ، طرح  وعنوان  کردن شعارهای مقطع یی پوچ ودورازتعقل وتفکرافغانی مانندنظام غیرمتمرکزوفدرالی همه عامل مساعد شدن زمینه سازی برای مداخله بیشترودست ازادترهمسایګان مغرض ، تقویت جنګ سالاران ، هرج ومرج وانارشیزم وبالاخره تجزیه وچند پارچه شدن کشورپنداشتته میشود۰لهذانظام غیرمتمرکز وفدرالی درشرایط کنونی ، با استفاده از تجارب دیګران وبا درنظرداشت واقعیت های موجوده کشوربه خیر وصلاح مردم وکشوردیده نمیشودوبلکه برعکس مانند  اشتباهی بزرګتراز سیستم دموکراسی بی بندوباروارداتی وتحمیلی مصیبت زای بیموقع و بدون پیش زمینه های لازم ( درحقیقت رخ اصلی ان یک شرکت سهامی مافیایی )نیزباعث تقویت بیشترتفنګ سالاران منفورومردود شده و زمینه را برای مداخلات بیشتر خارجی آماده وهموارترنموده و درهمدستی با بیسوادی ،فقر اقتصادی وصدهامصایب ناشی ازمیراث تجاوز شوروی ها و جنګ های نیابتی ظاهرا داخلی ،همبستګی ووحدت ملی را بیشترجریحه دارودشوارترمیسازد، چون احساس مشترک ملی زیر تاثیراحساسات خودخواهی های ګروهی ،منطقوی ،قومی ،زبانی ،مذهبی وغیره کمتر میشود ۰

همین ګونه هرګاه نیک بشنویم ازسطح به عمق نظرافګنیم، تجارب دیګران واوضاع واحول جاری هوشدار میدهدکه نظام وسیستم غیرمتمرکزوفدرال نه تنها حقوق اقلیت ها را تامین نخواهد کرد ، بلکه بنا بروسعت  ابعاد استراتیژیک استعماری دشمنان هستی های مادی ومعنوی این سرزمین بصورت قطع از احتمال بدور دیده نمیشود که دربین اقلیتها اقلیتهای دیګری را بوجود خواهد آوردوآن وقت است که اندرزپیر صاحب نظربه زبان عوام  اللهم یکه یکه بلعیده ونابوخواهد شد(با مراجعه به فیس بک  نامه حاجی محمد محقق به امرالله صالح طشت رسوایی و شرمساری دزدان سرګردنه این مدعیان نمایندګان بی خاصیت  کاذب وتصنعی اقوام هزاره ، ازبک و تاجک را برملا ساخته ونشان میدهد که چګونه بالای خون اقوام متشکله ملت افغان معامله ګری وتجارت می نمایند) ۰

نظام سازی های غیرعملی دلخواه وفرمایشی بی محاسبه صرف درقالب کلمات بنامهای وسیع النیاد ، وحدت ملی ،غیرمتمرکزوفدرالی یاهرنظام  وسیستم را نمیشود فقط درحرف وبا تعویض پکول  وریش به عطر وپودرونکتایی ودریشی  ویا برعکس آن به ریش وچپن وغیره وبا خوش خدمتی ومیزبانی وحضوراجانب  اعماروایجادنمود۰نتایج وپیا مد های شوم شعار جامعه فاقداستثمار فردازفردکه هنوزهم درتداوم قرارداشته واز احتمال بدوردانسته نمیشودکه بادفاع های به قول خودشان مذبوحانه که اکثرا اخلاق وآداب رسانه  یی را متاثر ومتعفن ساخته جزباقیماند ه همان پلان باشد ونمیتوان با پیاده کردن این مدل یا آنمدل درافغانستان خلاصه نمود۰

همانطورکه نظام کمونستی باشعار های فریبنده بلوک شرق ونظام دموکراسی بی بند وبار صادرشده مخلوط شرق غرب که هرکدام اهداف پلیدخودرادشته باناکامی  وشرمساری های مفتضح مواجه شدودرکشورافغانها نه تنها جای پایی  نیافت ، بلکه تباهی وبربادی های جبران ناپذیررا برای هردوطرف معادله ببارآورد ،طرح حاضرنظام غیرمتمرکزوفدرالی خارج ازصلاحیت ودوراندیشی ازعواقب ان نیزکه جزو مرحله ازا ان پلانها به حساب می اید، نمیشود فقط با تقسیم کشوربه سه یانه حوزه ایکه امریکایی ها میخواهندبرای سرقت منابع زیرزمینی درآنجا هاپایګاه ایجاد نمایندوباګذاشتن چندتا نام روی آن خلاصه کرد ۰زیرا مردمیکه  ازبهره سواد محروم وبافقروغربت اقتصادی مواجه وازجانب دیګرتجاوزات ومصایب چهل سال اخیرهمه هستی  مادی ومعنوی رابرباد داده خصوصا پانزده سال اخیربابهم اندازی اقوام این  سرزمین کینه وانزجاروذهنیت های منفی را ایجادنموده آمادګی  جواب به دهها سوال ازقبیل تقسیم حاکمیت ، تقسیم قدرت واختیارات اعضای حکومت غیرمتمرکزوفدرال بامرکز ، مسایل حقوقی . اقتصادی ، مسایل اسکان ،هویتها و۰۰۰ که در ذیل به  تفصیل ذکر خواهد شد،همه آمادګی وپاسخ می طلبند۰ حل هرکدام ازین مسایل معضلات ګوناګون را پیش روی ما قرارمیدهد ۰ در کشورهاییکه دران فرهنګ دیکتاتوری وخشونت حاکم است، شکست وناکامی سیستم فدرالیزم درمقابله با خواستهای بنام قومی وملی وامثالهم حتمی است ۰

بربنیاد این مقوله که هرحرفی ونوشته ای اخلاقاواصولا بایست یکبارشنیده وخوانده شود مګر قبل ازهمه باید بالای قوت و ارزش ان وګوینده ونویسنده ان تمرکز صورت ګرفته، توزین وتشخیص شود۰ وانګاه لازم نمی افتد که به هرسفسطه وچرندیات وقعی ګذشت ضیاع  وقت نمود۰ درافغانستان انسان وقتی به عمق ګرایشات این ګروه بوالهوس معامله  ګرپیرومکتب  حرافی  وسفسطه ګویی  ببرک کارمل پی می برد که سخن ها یا نوشته آنها را درموردتمرکز ګرایی و فدرالیزم وتجزیه طلبی می شنود یا میخواند ۰ بعضی ازین سخنرانان ونویسندګان !؟متاسفانه آنقدردراحساسات وهوسهای قشلاقی وپیتونشتینی شان غرق میشوند که نه میدانند موضوع سخن شان چه میباشد ودرمقالات وافرازات رسانه یی شان به جزعنوان سخنی دیګردرمورد اهداف نظام سازی ملی افغانی به ذره بین دیده نمیشود ،در سرتاسرسخنرانی یا مقاله هایوشان جزنا سزا وتوهین به دیګر اندیشان وسرمایه های  معنوی،تاریخی  وارزش های اخلاقی وملی وپرستیژبه شخصت های کاذب وقهرمان سازی های تصنی کاغذی چیزدیګری وجودندارد ۰ورنه با مرورګذرا ومختصری ازتاریخ وایجاد سیستم فدرالی ماآګاهی وآشنا یی حاصل خواهیم کرد که درجهان بیشترازبیست کشوردارای سیستم فدرالی وجود داردکه هنوزهم یا درراه روګشتاندن اند ویا درمسیرفراهم سازی تسهیلات به تمرکزګرایی۰یعنی تاحا ل پختګی یک نظام کارآ راحاصل نتوانسته است ۰وقتی می بینیم که بدوا درقرون هجدهم ونزدهم میلادی مدل فدرالی درجوامع اروپایی و امریکایی راه یافته وآنهارا تا حدودی درهمان مقطع دررفع مشکلات ومعضلات فی مابین دولت وملت یاری رسانید ازهمین جا بود که این مفکوره درا ندیشه های سیاسی راه خودرابازکرده وتوسط دانشمندانی چون التوزیوس ـ پرودون ، کانت ، ژان ژاک رسو وروجیمونت ازنظرتیوری بسط وګسترس یافت وازتوجه لازم برخوردارګردید ۰

برای فهم ومعلومات بهتروبازشدن چشم وذهن کورمغزان ومدعیان کاذب این مبحث اینک مختصرا نظری به تعاریف ونظریات وګردآورده های عده ای ازدانشمندان افغان وخارجی هامی اندازیم، بناءنخست لازم است که ازنظرعلوم سیاسی کوتاه مکثی برریشه ومفهوم فدرالیزم نماییم :فد رال بزبان فرانسوی اتحادسیاسی که طبق ان یک مملکت ازاتحاد ایالات مستقل تشکیل میشود واساسا ریشه درکلمه لاتین فویدوس(Foedus) داشته که معنی ومفهوم اتحاد، پیمان وقرارداد راارایه میکند ودرحقیقت نوعی ازتشکل ،اتحادیه ویاسازمان اتحادانسانی راتوصیف مینماید و نوعی اتحاد ویکانګی دایمی و پایدارمجموعه سیاسی ای دانسته میشود که باوجود اتحادویګانګی هرعضو این مجموعه ویژګی ها ومشخصات خویشرا حفظ نماید ۰ واما تاکنون یک تعریف مشخص جامع وجهانی ارایه نشده است ۰در قرن نزدهم میلادی بحث پیرامون فدرالیزم درآلمان ازطرف (کونستانتین فرانسkostantinFarance۱۸۱۷– ۱۸۹۱)ادامه یافت۰موصوف با اعلام « دولت های فدرالی» مخالفت خویشرا با سوسیالیزم، لیبرالیزم ، مونارشی ودموکراسی علنا اعلام کرد

شعار (وسیع البنیاد ) ازجانب حلقه موتلفین محدود ومعدود ناخلف مردود ومنفور معلوم الحال به اصطلاح شمال کشور امروز در دوران سلطه شرکت مافیایی مولود «بن » وارد قدمه منعفت ساز به نرخ اوضاع وشرایط دګر جایش را به سیستم فدرالی تخلیه کرده، درزیرچتردموکراسی وآزادی بیان نی بخاطردلسوزی وهدف آبادی وپیشرفت وترقی کشورونه برای رفاه وآسایش اجتماعی ونه تنها به شکل غیرمسوولانه وغیرعلمی ،بلکه بیشتربصورت یک هدف بالهوسانه وبه نفع اجنبیان به عنوان یګانه راه بیرون رفت ازمنازعات قومی ،زبانی ،منطقوی ؟تاات؟؟وتنها سیستم سیاسی ممکن برای برقراری وتامین حقوق اقلیت ها عنوان میشود ۰ولی هستند عده ای دیګریکه ازیک دولت واحدومتمرکز طرفداری نموده ونظام فدرالی راعامل مساعد شدن زمینه بهتربرای مداخله همسایګان مغرض ، تقویت جنګ سالاران ، هرج ومرج وانارشیزم وبالاخره تجزیه وچند پارچه شدن کشورمیدانند ۰ بیایید ظرفیت ،چهره و فوران عقل آنها را درآیینه سیستم فدرالی جهان و نظزیات وبررسی های شخصیت های خیراندیش وبررسیهای محققین و دانشمندان عریانتر به تماشا بنشینیم :

بسیاری ازکشورهای جهان معاصردارای نظام های فدرالی اند (درآسیا :هند ، مالیزیا ، پاکستان وامارا ت متحده عربی۰دراروپا بلجیم،آلمان،اطریش، اسپانیاوسویس۰ درامریکا : اضلاع متحده امریکا،ارژانتین، برازیل، کانادا،مکزیک، وینزویلا۰درافریقا:اتیوپی ،کامیرون ،نایجزیا،افریقای جنوبی وهمچنین قاره ویا کشورآسترالیا)۰اتحادجماهیرشوروی سابق، برازیل وارژانتین ازجمله کشورهایی اند که با القاب حکومت های فدرالی  کاذب یاد می شوند، چون حکومت های محلی دربرابرحکومت مرکزی ازحقوق شان قادر به هیچګونه دفاعی نیسنند به منظورفهم بهترومعلومات مزید تراین مبحث اینک مختصرانظری به تعاریف ونظریات عدهای ازدانشمندان می اندازیم،نخست لازم است که کوتاه مکثی برریشه ومفهوم فدرال نماییم :

ګرچه تاکنون یک تعریف مشخص جامع وجهانی برای فدرالیزم ارایه نشده ولی واژه فدرال ریشه درکلمه لاتین (فویدوسFoedus) داشته که معنی ومفهوم اتحاد، پیمان وقرارداد راارایه میکندودرحقیقت نوعی ازتشکل ،اتحادیه ویاسازمان اتحادانسانی راتوصیف مینماید ۰ازنظرعلوم سیاسی فدرالیزم نوعی اتحاد ویګانګی دایمی و پایدارآن مجموعه سیاسی ای دانسته میشودکه باوجوداتحادویګانګی هرعضو این مجموعه ویژګی ها ومشخصات خویشرا حفظ نماید ۰ در قرن نزدهم میلادی بحث پیرامون فدرالیزم در آلمان ازطرف (کونستانتین فرانسkostantinFarance۱۸۱۷ – ۱۸۹۱)ادامه یافت۰ موصوف با اعلام « دولت های فدرالی» مخالفت خویشرا با سوسیالیزم، لیبرالیزم ، مونارشی ودموکراسی علنااعلام نمود ۰۱»مجله آریانا-شماره ۴- ۵و۶ جولای ۲۰۰۴ )میلادی۰

مونتسکیودانشمند اروپایی(۱۶۸۹- ۱۷۵۵) که بعدازالتوزیوس قدمهای بیشتررادرپروسه پیشرفت تیوری فدرالیزم برداشت و‏آنراغنا بخشید۰ نامبرده به فرانسه آنزمان که به سوی خود کامګی ودیکتاتوری قدم برمیداشت مدل جمهوری فدراتیف راعرضه نمود ۰ پیش شرط اصلی واساسی برای بنیان همچورژیمی ازدید ګاه مونتسکیواین بودکه این جمهوری خودمتشکل ازجمهوری های کوچکتری باشد ۰وی به نظریه نامتجانس های التوزیوس یعنی اینکه این تفاوتهاهستند که نشان دهنده استقلال وفردیت اعضامیباشد، وهمچنان نظریه تجانس هارا یعنی اینکه این مشترکات وهمسویی ها هستندکه باعث وحدت، اتحادوپیوندآنها میشود راعلاوه نمود ۰

از نظریه پردازان بعدی فدرالیزم که نظریه مونتسکیورا بسط وګسترش دادند میتوان ازکانت( ۱۷۲۴-۱۸۰۴) وژان ژاک روسو نام برد۰کانت فیلسوف مشهور،فدرالیزم را برای برپایی و برقراری صلح لازم وضروری میدانست ۰ منظوراوازصلح عدم امکان وقوع جنګ بود ۰ از نظر کانت حالت ووضعیتی که درآن امکان تجاوزوتعرض وجود داشته باشد ویک کشورهمیشه مسلح ودرحالت دفاع از خود باشد را نمیشود حالت صلح نامید ۰ اواین حالت را حالت متارکه نامید ۰ کانت صلج را محو خشونت ، دست یازیدن به فعالیت های صلح آمیزغیرمسلحانه و سازماندهی اعمال بشری میداند۰ کانت برین عقیده بود که میان صلح ، حقوق وایجاد یک فدراسیون جهانی رابطه مستقیم و تنګاتنګی وجود دارد۰ اواساس صلح را در تامین حقوق دانسته وازدید وی تا زمانیکه حقوق افراد تامین نشود وتا زمانیکه انسانهاازنظم وقانون که خودبوجود آورده اند اطاعت نکنند وازان سرپیچی کنند ، استقراروبرقراری صلح ناممکن است ودر نتیجه ایجاد یک فدراسیون جهانی ممکن نیست مګرآنکه تمام دولت ها ( یعنی دولتهای جمهوری) ارزشهای والای آزادی وبرابری سیاسی را به رسمیت بشناسند ۰                                   

پرودون(Prodoun) (۱۸۰۹—۱۸۴۵)یکی دیګرازنظریه پردازان تیوری فدرالیزم بودکه پیشرفت وتکامل امریکا راتفسیر نموده ونظریه التوزیوس راوسعت وتکامل بخشید، فدرالیزم را به معنی وسیع عبارت ازقواعد کلی اصلاح روابط اجتماعی میداند ۰ از نظرنامبرده نظم اجتماعی هرمی از قراردادها ست وسیستم فدرالی قراردادی سیاسی است ۰ قدرت واتوریته درهمچونظامی ازپایین به بالابه شکل هرم ساخته شده است وقدرت دولتی وواحد زندګی اجتماعی تحت قلمرو این اتوریته آن ، یک قدرت مشتق شده بوده که اعضای حکومت مرکزی را نه افراد ، بلکه اعضای یک درجه کوچک ترآن یعنی ایالات تشکیل میدهد ۰ همانطوریکه قدرت اول کشورازاتحاد واحدهای کوچک اجتماعی به طرف واحدهای بزرګتر اجتماعی تشکل می یابد ، یک ایالت نیزنه ازاتحاد خانواده ، فامیل ویا اتحادیه های اصناف ، بلکه ازاتحاد دهات وشهرها تشکیل می ګردد و به اصطلاح امروز حقوق دولت وی خواهان کنفدراسیون بوده و نه یک فدراسیون۰از نظر اوبرای برقراری فدرالیزم سه اصل لازم میباشد:

۱- حکومت های مستقل می باییست با تنظیم معاهده ای ،اتحاد خویش رابه شکل فدراسیون اعلام نمایند ۰

۲- هرحکومت عضوفدراسیون باید بر طبق قانون نسبت به تفکیک قوای خوداقدام ومواردبازنګری در قانون اساسی خودرا پیش بینی نماید۰

۳-به عوض جذب حکومت هادردولت مرکزی ویا تضعیف قدرت آنهابایدقدرت مرکزی رابه حداقل ممکن رساند

ازجانبی هم ازنظراندیشه اجتماعی کاتولیک ها ، فدرالیزم کاملا (با قاعده واصول کمک های متقابل Subsidariatprinciep)آنها به بشریت ، درتفاهم قرارداشته ، اعضای خودمختاردولت ، خودحق دارند ومسوول اندتا مسایلی را که مربوط به خودآنها میشوندمستقلانه حل نموده ، از مداخله دیګران جلوګیری وازحقوق خویش دفاع نمایندودرعین حال هرګاه خودشان قادربه حل مشکل شان نباشند میتوانند کمک دیګران رانیزجلب واخذ نمایند ۰ دولت مرکزی نیزمسوولیت داردتا استقلال وویژګی های آنهاراحفظ نموده، به اعضای خود کمک نماید۰

درجریان بحث ها پیرامون قانون اساسی امریکا نیزدرسالهای ۱۷۸۷م در نشریه فدرالیست اصطلاح جدیدی به نام فدرالیزم در تاریخ تفکرات سیاسی بوجودآمد ۰ هرامریکایی ازین به بعد مربوط به دواجتماع ، ګروه ویا واحد سیاسی یعنی به یک اجتماع نسبتا نزدیک وخودی یعنی دولت ویاایالت ویک اجتماع نسبتا دوریعنی ملت ، می شود۰ تفاوتها بین هردواجتماع ویاهردوواحد کاملا مشخص ومعلوم هستند۰هر واحد سیتم دولتی خودرا داشته وهردو اعضای دولت مرکزی میباشند ، یعنی «وحدت در تفاوتها» مشخصه عمده یک نظام فدرالی همین منسوب بودن ومربوط بودن یک واحد کوچک به یک واحد بزرګترازان وبازمربوط بودن یک واحد بزرګتر به یک واحدبزرګترازخود آن وادامه ارتباط تا به بزرګترین واحد ودرعین حال مستقل بودن هریکی ازین واحدها از واحد بزرګترآن میباشد ۰ بناءازلابلای آثارونوشته های این نویسندګان نه تنها فدرالیزم به عنوان یک پروسه دینامیک ودرحال تکامل فهمیده میشود ، بلکه این موضوع نیزروشن میشود که آنها به سوی یک دولت واحد با یک زمامدارمقتدرکه زیر پوشش قانون اساسی باشد، تلاش میورزند ۰

تاریخ شاهدبروزوعینیت این سیستم به انواع واشکال مختلف آن میباشد، قاعدتا این اتحادویکجاشدن واحدهای مستقل به دورهم نبایدالزاماانګیزه سیاسی داشته باشد۰انګیزه اصلی آن غالباتشکیل وسارماندهی یک اتحادنیرومند تربخاطردفاع ازحملات بیګانګان ورفاه اقتصادی بوده است ۰مثالهای زیادی راازعصرباستان دریونان وقرون وسطی دراروپا میتوان ذکرکرد۰درعصرحاضرفدرالیزم هم درتشکیل دولتهای ملی بخاطرحق شهروندی وهم درساختارواتحادوتشکیل دولتهای فراملی ( کنفدراسیون)به منظورتامین حقوق ملل، یک نقش مهم وبه سزایی رابازی کرده است۰

مشخصه عمده یک کنفدراسیون اینست که دولتهای مستقل به عنوان اعضای مستقل یک پیمان که معمولافاقد یک قدرت دولتی متحد ، فاقد یک ارتش مشترک، فاقد قانون اساسی مشترک وفاقد یک نظام حقوقی مشترک میباشند، باهم پیمان واتحاد ۰کنفدراسیون امریکا تا سال ۱۷۸۸، سویس از ۱۸۱۵ تا ۱۸۴۸م و آلمان از« ۱۵۱۵ تا۱۸۶۶م» از جمله کنفدراسیون های مهم جهان بودند که بعداهریک به  فدراسیون ها تبدیل شدند ۰

مجمع مشترک سازمان ملل متحد وپیمان مشترک اروپای غربی نیزیکی ازاشکال بخصوص کنفدراسیون هادرعصر حاضرمحسوب شده میتوانند ۰ همینګونه پیمان مشترک اروپاوقتی بوجودآمد که تعدادیاز تشکلات مستقل سیاسی که عبارت بودند ازچند دولت مستقل وچند تشکل غیردولتی که بایکجا شدن هم و یک سیاست مشترک ودست یابی راه حل هایی برمشکلات شان فایق آیند۰

بناء وقتی ازتاریخ وایجاد این سیستم فوقا بطورفشرده آګاه شدیم که درجهان بیشترازبیست کشوردارای سیستم فدرالی وجود دارد، با مرورګذرا ومختصری ازلابلای نتایج مطالعات وتحقیقات دانشمندان ومحققین ازیین کشورها به ارتباط تاثیرات مفادومضاراین سیستم برزندګی اجتماعی ملت هاوکشورها نیزبه آسانی، آشنا یی حاصل کرد ه خواهیم توانست ، ودریافت نمود یم که بدوا درقرون هجدهم ونزدهم میلادی مدل فدرالی به کمک جوامع اروپایی وامریکایی شتافته وآنهارا تا حدودی دررفع مشکلات ومعضلات فی مابین دولت وملت یاری رسانید۰ ازهمینجابودکه این مفکوره دراندیشه های سیاسی راه خود بازکرده وتوسط دانشمندانی چون «التوزیوس، پرودون ، کانت ، ژان ژاک رسو وروجیمونت »ازنظرتیوری بسط وګسترس یافت وازاعتبارلازم برخوردارګردید ۰

هرګاه ما به معرفی وتجزیه وتحلیل چند تا ازمدل های فدرالی درجهان بپردازیم ، ازیکطرف درخواهیم یافت که ازدوفکر کدام یک درشرایط فعلی وحاکم کشورماکه هنوز هم درجنګ وینجه اشغال متجازین درګیراست موجه ازاب بدرمی آید واز جانب دیګرعلل شکست یا پیروزی این یا آن مدل دراین یا آن کشور را درخواهیم یافت که چه بوده است ،آیاوجوه مشترک یا تفاوت هایی را میتوان بین آنها وکشور خود ما دریافت کرد؟ و در شرایط حاضر که همه شیرازه های زندګی اجتماعی وملی ازهم پاشیده ودر ودیوار کشور همفرو ریخته ودستګآز وحرص اجانب بوسیله عمال زر خرید ومخلص شان از هر زمان دیګر درازتر ګردیده آیا چنین طرحهایی معقول وونجات دهنده است ؟؟؟کدام نوع مدل بدردبخوردما بوده میتواند ؟؟؟ ۰

دنباله روی وتقلید کورکورانه وبا کله دیګران اندیشیدن که جزکرکترعده ای بیشترازکرسی نشینان و بادنجان چین های دورقاب شان شده ذهن شانرا به این باز نماییم که هرګاه مدل فدرالی درکشورآلمان موفق بدرآمد وباعث وحدت واتحاد حکومت های محلی آن شد واین کشوررا به شاهراه پیشرفت وترقی سوق داد، ویاهم درسویس باعث تعادل مطلوب میان وحدت ملی وچند ګانګی ساختاری آنها ګردید، که درنیجه آن کنفدراسیون به یک فدراسیون مبدل ګشت ۰ بسیاردل پذیر است که موجب حفظ عظمت وهویت ملی ، افتخارات اتباع و تمامیت ارضی کشورهایشان ګردیده، لذامحتاج آنست که با چشم دل ودید ګاه افغانی آنرا مطالعه وتحقیق بیشتروعمیقی درریشه یابی رازها ،پیش زمینه هاوپشتوانه های آنها بطورمقایسوی انجام ګردد۰زیرا (صرف به حلوا ګفتن دهن شرین نمیشود ) ۰

همینګونه ما در جهان مدل های ناکام وشکست خورده ای را نیزداریم ۰ بطور مثال مشاهده میکنیم که در نایجریااین نظام وسیستم سیاسی عملا به شکست جبران ناپذیرمواجه ګردید ،درجریان ده سال یعنی پس ازکسب استقلال بین سالهای « ۱۹۶۰ -۱۹۷۰میلادی »دراثربرخوردهای قومی درین کشوربیشتراز دوملیون انسان به قتل رسید۰ کشورهند که یکی دیګرازکشورهای دارای سیستم فدرالی میباشد ما می بینیم تاهنوزهم که بیشترازپنجاه سال ازبرقراری نظام فدرالی آن میګذرد ، تاحال قادربه حل منازعات قومی ، لسانی، مدهبی و۰۰۰ نګردیده است وسالانه صدها وحتی هزارها نفردراثربرخوردهای مسلحانه که اکثرا انګیزه های قومی ومذهبی دارد جانهای شرین خودرا از دست میدهند ۰

در یوګوسلاویای سابق پس ازمرګ مارشال تیتوی مشهوروفروپاشی اتحاد جماهیرشوروی سابق، نظام  فدرالی که بیش ازبیست سال ادامه داشت ازهم پاشید واین کشوربالاثرجنګ های تباه کننده مذهبی ولسانی پارچه پارچه وتجزیه ګردید۰ در کانادا وبلژیک که امروزدرقطارکشورهای پیشرفته جهان بحساب می آیند ، مدل وسیستم فدرالی شکست خورده واین کشورهابه سوی تجزیه ګام می بردارند ۰

همین قسم درایالات متحده امریکا که ازپیشګامان واولین کشورفدرال درتاریخ جهان است ، قدرت حکومت های محلی ( ایالتی) روزتاروزضعیفترومحدود ترشده می روند وبرخلاف نظر واعتقاد بی بنیاد مفتن ونقاق افګن «روراباکر ګانګرسمن کلفورنیای امریکا» این کشوربه سوی یک حکومت تمرکزګراګام برمیدارد ۰ حال اګر در مورد کشورهای متذکره برمبنای مطا لعه وتحقیق عده ای از دانشمندا ن کمی بیشتر توجه مبذول ګردد ، مسلما درراه انتخاب وراهیابی ما ثاثیر ګذار بوده وکمک خواهند نمود ۰تا باخیالات بالهوسانه ودیکته ااجانب به سرنوشت یک ملت غیور وقهرمان وتاریخ یک کشور باستانی بازی نکنیم :

نظام فدرال دربلژیک :اولین قانون اساسی فدرالی این کشوردرسال ۱۹۹۳م وضع شد که درین تقسیم بندی نه تنها براساس منطقه ، بلکه براساس ګروه های لسانی نیزصورت ګرفت ۰ این تقسیم بندی وقتی به عنوان یک ضرورت غیرقابل انصراف مطرح شد ،که نزاع ومشاجرات بین دوګروه فرانسوی زبان وهالندی(فلمان)زبان این کشوردرسالهای ۱۹۶۰م به اوج خودرسید ۰زبان فرانسوی اززمان استقلال این کشورازسال ۱۸۳۰« تا ۱۸۶۰ م »که جنبش فلمان های هالندی زبان این کشورشروع شد واینها توانستند ازطریق نمایندګان خود درمجلس ،قوانینی را به تصویب برسانندکه مطابق آن ازسال ۱۸۷۳ م به بعد، استعمال زبان فلمان درنهادهای دولت منطقه فلاندررسمی شود وبین سال های« ۱۸۸۳—۱۹۳۲»م جریان تک زبانی، زبان فلمان رابه تعلیم وتربیه تحمیل کنند« این جریان نه از ګذشته بلکه بنابر پالیسی های تفرقه افګنانه شوروی با ایجاد لشکر انتی پشتونیزم که از زمان تجاوزات انګلیس ها درونمایه ګرفته و در دوران بیش ازدهساله سلطه شرکت مافیایی مولود بن بطرف قوام ګرفتن روانست شباهت هاییرا بهم میر ساند » که هرجند امروزهردوزبان به عنوان زبان های رسمی این کشوردرنزدقانون ازیک حیثیت واعتباربرخوردارند،امادرعمل زبان غالب دراین کشورمیباشد ۰ دلیل این امراین است که تعدادزیادی ازهالندی زبانهابه دوزبان صحبت میکنندوبرعکس فرانسوی زبانها فقط به همان یک زبان ، فرهنګ فرانسوی ازهمان آغازتاسیس این کشورفرهنګ غالب دربلژیک بودو زبان فرانسوی یګانه زبان رسمی این کشور۰ حتی درمنطقه فلاندرهالندی زبان نخبه هایش ازهمان اول شدیداتحت تاثیرزبان وفرهنګ فرانسوی بودند ۰ فرانسوی شدن دولت به والنهای فرانسوی زبان ازاول این امکان را مساعد ساخت تا کثراپست های مهم دولتی را اشغال نمایند وبه این ترتیب عامل زبان باعث اختلافات طبقاتی درین کشورشود ۰ تفاوت اقتصادی بین منطقه فلاندرهادرشمال ومنطقه والن ها درجنوب به این معضله می افزاید۰

هردو ګروه زبانی تا امروزدواستراتیژی وطرح مخالف را درموردتقسیم قدرت تعقیب میکنند ۰ درحالیکه فلاندرهاسعی به توسعه بیشترزبانشان درنهادهای رسمی وفرهنګی وخودمختاری اقتصادی دارند ، والن های فرانسوی زبان نسبت به وضع بدتراقتصادی شان ترجیح میدهند تا یک خودمختاری براساس تقسیم منطقه ایجاد کنند ۰ والن ها تلاش میورزندتا آن قسمت ازاقتدارواختیارات رسمی را تحت نفوذ بیاورتد، که ازنظرآنها لازم اند، تاآنها بتوانند به وسیله آن ساختاراقتصادی منطقه خود را تغییربدهند ۰تقسیم بندی فقط براساس منطقه اګرهم فقط به همین دلیل باشد،که پایتخت این کشوربروکسل درمنطقه فلاندرها قرارداشته ، اما هشتاد وپنج درصدازساکنان آن فرانسوی زبان است ، قبل ازامتحان به شکست مواجه است ۰ به همین علت طی چندین ریفورمی که درقانون اساسی این کشورازسال ۱۹۷۰م باینطرف ګرفته شد، هردو ګروه زبانی باهم توافق نمودند که نهادهای کشورباساس منطقه (فلاندر، والن وبروکسل) وجامعه (فلمان؛ فرانسوی وآلمانی)تقسیم شوند ۰ مناطقی که تقسیم بندی آن براساس سرزمین صورت ګرفته است،صلاحیت هایشان مربوط میشوند به سیاست های منطقوی ، بطورمثال ازمحیط زیست ومناطق طبعی، سیاست ساختمانی ، انرژی و۰۰۰وجوامعی که تقسیم بندی آن براساس زبان بعمل آمده، صلاحیت ها ووظایف آن هامربوط به قوای بشری انسانهای ان میشود، مثلافرهنګ ، تعلیم وتربیه ، صحت عامه، تربیت جوانان وغیره۰درهردوطرف نهادهای جداګانه احداث شده ،اما تقسیم بندی منطقه یی با تقسیم بندی زبانی موازی نیست ۰ مثلا درمنطقه فلمان ، اقلیت های فرانسوی زبان بسیاری هستندکه تحت حاکمیت منطقه فلمان قرارګرفته اند۰

به این ترتیب یک باشنده وتبعه بلژیکی میتواند مربوط به یک منطقه وبیک جامعه زبانی باشد ۰با این دونهاد،نهاد دولت مرکزی راباییست علاوه کرد که حدود وحیطه اختیارات آن تمام کشوررادربرمیګیرد ۰هر منطقه وهرتششکل  دولت ومجلس خود را دارد۰مهمترین وظایف مثلا ګرفتن وتقسیم مالیات ، امنیت ملی و۰۰۰مربوط به دولت مرکزی میشود۰ دولت مرکزی سالانه با انتقال پول و کمک های مالی فراوان ارقسمت شمال (منطقه فلاندر) که سرمایه داربوده به قسمت جنوب (منطقه والن )که نسبتا فقیراند ، باعث بحث وجدالهای فراوان در پارلمان میشود۰ ناسیونالیزم اقتصادی درپیدایش این سیستم نقش اساسی داشت ۰

فلاندر که درقرن ۱۹ م نسبت به منطقه والن عقب افتاده بود، از نیمه قرن بیست جلو افتاده وبه تقسیم ثروت بین این دومنطقه معترض شد۰ هرزمانی که فلاندرها بحث خودمختاری اقتصادی منطقوی رادر پارلمان به راه می اندازند، سیاستمداران والنها آنرا به عنوان یک تجاوز به وضع زندګی منطقه خود شان می پندارند ۰

فدرالیزم بلژیک به لحاظ اینکه حاصل مبارزات واندیشه جدایی طلبانه است ، همکاری بین نهاد های مختلف دولت را مشکل کرده است۰ هرنهاددولتی سعی میکند تا قدرت خودرابا ګسترش حدود صلاحیت خویش افزایش دهدوکمتربرای پیشبرد طرحهای مشترک دولتی علاقه نشان دهد ۰درحالیکه بعضی از سیاسیون این کشور، مدل فدرالیزم خویشرابه عنوان الګو ونمونه برای فدرالیزم آینده اروپاتبلیغ میکنند ،امااروپا با بنای حاکمیت مشترک چنددولت وایجادهویت اروپایی که فرای هویتهای ملی است میکوشد ملتها را باهم نزدیک کند، اما فدرالیزم بلژیک با ایجاد جدایی بین دوقوم وسیاست ادغام اروپادردوجهت متضادحرکت میکند۰

تا جاییکه مطالعات وتحقیقات  نشان میدهد ،ازآوانی که فدرالیزم عینیت یافته ، دوقوم تشکیل دهنده بلژیک هرروزنسبت روزدیګرازهم بیشتردورشده فاصله میګیرند ۰ کودکان هالندی زبا ن وفلمان زبان به مکاتب جداګانه میروند ،به کانالهای تلویزیون مشترک نګاه نمی کنند، مردم هردوقوم هریکی روزنامه های خودرامیخوانند ۰ باین ترتیب احساس هویت ملی مشترک درجامعه تضعیف شده وازبین میرود ۰تا امروزدرین کشورحزب ملی وسرتاسری وجود ندارد که به این اختلافات پایان دهدواحزاب بیشترباعث جدایی شده تااتحادویګانګی اتباع این کشور ۰به هرصورت به عقیده اکثرصاحب نظران این نظام قابل بقا نبوده ودیریا زودشکست میخورد۰ ازجمله «ده عشاریه دوملیون »جمعیت این کشور پنجاه وپنج درصدفلاندر ،سی وسه درصد والن وتقریبادوازده درصدآن دیګراقوام می باشند که اکثرآنها مهاجرین از دیګرکشورها بوده وتعداد آنهاهرروزازدیاد می یابد ۰ این اقوام نیزتا ابد به تقسیم بندی کنونی تن در نخواهند داد وهریکی خواهان تقسیم بندی جدید ی خواهد شد ۰ صرف نظرازانکه با محروم کردن این مردم ازحق رای، این نظام درتضادبا اساسات آزادی و دموکراسی قراردارد۰

یاد‏اشت:جریان فوق دربلژیک ورفتاروکردارطراحان نظام فدرال درافغانستان در تشابه قرار میدهد ۰یکی ازپروګرامهای تلویزیون افغانستان درګذشته پارچه تمثلی انتقادی زیرنام سرویس کی بیروباردی » را به ذهن تداعی مینماید۰ خواوس ضرورت دی چی دغه پارچه متذکره« په سیاست کی بیروبار – چوردی – بدل شی» دشمال ټلوالی خپله ماسک له مخه ایسته کړی او خپله اصلی بڼه و کرداروګوری خپله غوښتنه وسنجوی او پر نتایج یی سوچ وکړی۰

واماآلمان نظام فدرالی آن رنګ وهوا دیګری دارد:ساختارفدرالی آلمان نتیجه یک پروسه تاریخی موفق بوده که درجریان آن ساختار ونظم ایالتی (لندها) موجوده آن به عنوان ابزاروساختارتشکیلاتی برای اتحادسیاسی این کشورنقش بارزی بازی کرده اند ۰ برعکس اضلاع متحده امریکا و یا سویس ، درآلمان به فدرالیزم همیشه به عنوان یک ساختار سیاسی غیر قابل انصراف وبه عنوان یک ضرورت برخوردشده است ۰ ازآوان این پروسه که درزمان ( رایش Reich) مقدس رومی هاشروع میشود تا به امروزبا وجودعبورازخم وپیچ کمبودها، مشکلات، شکست ها وسکوت هاییکه این پروسه را بدرقه نموده است ، امروز میتوان ساختار فدرالی آلمان رایکی ازموفق ترین نظامهای موجوده جهان به شمارآورد که اکثرصاحب نظران رمزاین پیروزی را درزبان واحد ودین واحد این سرزمین وهم درسطح سواد، اقتصادودانش مردم آن میدانند۰

دراواخر رایش مقدس رومها در سال۱۸۰۶م، آلمانی ها تلاش ورزیدند تا پایه واساس یک نظام فدرالی را درسرزمین شان پی ریزی نمایند ۰اولین پیمان حاکمان ملوک الطوایفی محلی (Forst) این سرزمین که مشهوربه اتحادیه راین (Rheinbund) است ، اتحادی بود برای دفاع ازخودعلیه نیروهای خارجی۰ برای اولین باردرسال ۱۸۴۰ درکلیسای پولز(Pauls) درشهر فرانکفورت کنونی این کشورقراردی بین حاکمان ملوک الطوایفی به امضا رسید که به قانون اساسی شهرت داردودرآن درحقیقت پایه واساس نظام فدرالی این کشورتوسط یک قانون ګذاشته شد ۰

چه پیمان راین وچه چندین پیمان دیګری که بعدازان تا سالهای ۱۸۶۶به موجودآمد ، همه آنها پیمانهای کنفدرالی بودندتا فدرالی ۰ پیمان امپراتوری آلمان (DeutschesReich) درسال۱۸۷۱م اولین پیمان فدرالی بود که دران بااتحاد ایالت ها ومناطق خورد وبزرګ اساس نظام فدرالی این کشور به رهبری بیسمارک (Bismark) ګذاشته شد ۰ امپراتوری آلمان به علت دادن امتیازات خاصی به بعضی ازواحد های این فدراسیون ، باعث عدم تعادل درفدراسیون شده وبالاخره بعداز جنګ جهانی اول نظام مونارشی درین کشور ازبین رفته وجای خود را به جمهوری وایمر(WeimarerReepublik) که بیشتر یک نظام تمرکزګرا بود تاسیستم فدرالی، خالی نمود۰ نظام فدرالی نمایشی وایمر دراثرتلاش های افزاطیون سیاسی درسال ۱۹۳۳م با پیروزی فاشیست هابه رهبری «آدولف هتلر» به یک نظام تمرکزګرا ، فاشیستی ودیکتاتوری مطلق مبدل شد ، که باعث قتل ملیون ها انسان درروی زمین ګردید۰ بعد از شکست نازی ها ارجنګ جهانی دوم و پارچه شدن این کشوربه دوقسمت توسط قوای متحد( امریکا- فرانسه ـ انګلیس) با توافق همسایه های کنونی این کشور هالند، بلجیم ولوکزمبورګ درکنفرانس لندن درسال ۱۹۴۸ م برخلاف میل روسها  تصمیم ګرفتندتا نظام آیند آلمان غربی براساس فدرالی بنا شود ۰ ازان زمان تا به امروز سیستم سیاسی این کشور فدرالی براساس دموکراسی پارلمانی بوده وتغییرات خیلی کمی در قانون اساسی آن با وجود وحدت دوباره این کشور درسال ۱۹۹۰م با قسمت شرقی آن بوجود آمده است ۰ فدرالیزم آلمان نیزمانند امریکا به سوی حکومت تمرکزګرا قدم برداشته ، طوریکه براساس قانون موجوده تنها دولت مرکزی حق قانونګذاری را درزمینه های ګسترده داشته وایالتها صرف درزمینه های فرهنګی ، تعلیم وتربیه وامورمذهبی ازصلاحیت های مستقل برخورداراند وحقوق دولت مرکزی برحقوق ایالتهاتقریبا درهمه زمینه های دیګرارجحیت دارد۰

اما باوصف همه مواصفات ومزایاییکه فوقا به اختصار ذکرشداین سیستم باخود به ملت آلمان به ارمغان آورده سیستم فدرالی هنوزهم درآلمان به شکل جدال آمیز مورد بحث قرارګرفته ومخالفین آن میګویند ګه اګردرزمان بیسمارک سیستم فدرالی برای اتحادملت و وحدت شهرهای خرد وبزرګ به عنوان یک ضرورت پنداشته میشد، دیګر شرایط تغییر کرده واین ضرورت وجود ندارد۰طرفداران این سیستم آنرا هنوز هم به عنوان یک اصل غیر قابل انصراف وبه عنوان یک ساختار سیاسی موفق برای پیشبرد بهتر امور سیاسی ودولتی لازم وضروری میدانند ۰دلایل هردوجناح معتبر و آموزنده بوده، ولی نظام فدرالی درآلمان  به یک نظام فدرالی نمایشی مبدل ګردیده  ونظام کنونی بیشتر به تمرکز ګرامیماند تا بیک سیستم فدرالی۰ ایالتها دیګر قادر نیستند تا به شکل مستقل تصمیم بګیرند وسیاستها همه از طرف دولت مرکزی تعین میګردند ۰( این روش نهایت وطن خواهانه و دلسوزانه ملت آلمان و بخصوص چیزفهمان وسیاسیون مطرح آنرا به نمایش میګذارد که چقدر خود به استحکام امن وثبات وتمامیت ارضی کشورواعتلا وپیشرفت ورفاه اجتماعی مردم خویش جانفشانی میکنند ومی اندیشند و خود میخواهند بسازند هیچګاه بد یګران دست تګدی و ګردن ایستاده نمی شوند با انداختن حلقه غلامی واسارت و منت برایشان بسازند که جز خون می مکند وهیچګاه هم نمی سازند۰

همینګونه جهت آګاهی ومزید معلومات مدعیان کاذب افغانیی فدرالیزم نتایج مطالعات وتحقیقات نظام فدرالی کشورمکسیکو رامختضراازنظرمیګذرانیم که چنین به بررسی ګرفته شده است: «مکسیکوکه یکی ازبزرګترین کشورامریکای مرکزی بوده ودارای تقریبا ن۹۶ ملیون نفوس که (۶۰درصد آنرا میستیتسین ها ، ۴۰درصد سرخ پوست ها ، ۹درصد را سفید پوست ها) تشکیل میدهند ۰ نودوشش فیصد ازمردم آن به زبان اسپانیایی ومتباقی به بیست وپنج لسان دیګراز جمله زبان مایا حرف می زنند۰ سیستم سیاسی این کشور ازسال ۱۹۱۷م  باینطرف جمهوری فدرالی میباشد که دارای سی ویک ایالت ودومجلس یعنی یک پارلمان مرکزی ویک مجلس سنا است۰ازجمله پنجصدعضووپارلمان سه صد عضو آن وازجمله سی صدعضومجلس سنا یکصدوبیست ویک عضوآن به شکل مستقیم وبقیه از طرف احزاب برنده به شکل غیرمستقیم انتخاب میګردند۰

رییس جمهوری دراین کشورازقدرت بی حد وحصری برخورداراست اودرعین حال که رییس جمهوراست ،رییس ستادملی نیزمیباشد و صلاحیت دارد تا رییس حکومت ورییس قوه قضاییه کشورراعزل ونصب نماید۰

بحث وګفتګودرباره نظام  فدرالی درین کشور بادیګر کشورهای دارای نظام فدرالی مانند آلمان ، ویا ایتالیا فرق میکند۰ دراین کشورسخن بی بند وباری وخود کامګی به جایی کشیده شده است که بقا وموجودیت سیستم سیاسی ایکه ازده ها سال به اینطرف درین کشوربرقراراست ، زیرسوال قرارګرفته است ۰ وبه قول یکی ازنویسندګان این کشور بنام ( ویلیامرWilliamrجای شک وتردید است که تقویت نظام فدرالی درین کشورابزاری باشد برای دموکراتیزه کردن جامعه۰(«۱ »مجله آزیانا شماره ۲ سال هجدهم ص ۲۲)۰

توجه به پیاده نمودن قانون اساسی سال ۱۹۱۷م بامقررات قوی فدرالی این قانون به دست فراموشی  سپرده شده است ودیګرعملا قابل اجرا وپیاده کردن نیست وازبعضی جها ت این علاقه بدون جهت نیست ۰ درتقریبا همهء ایالات این کشورنه فقط نشانه هایی از فسادتدریجی اقتدار، بلکه نشانه هایی ازشکست وتجزیه قدرت واقتدارمشاهده میشود ۰درحالی که درمکسیکو توجه جدی به فدرالیزم به عنوان یک عنصر کمک کننده برای استحکام دموکراسی مبذول میشود ، تر س ازاینکه حیات دوباره فدرالیزم باعث تجزیه این کشورشود، نیز وجود دارد ۰طوریکه رییس جمهور قبلی این کشور( ارنستو ذیدلوErnestoZedillo) اظهارمیدارد « ما باانتقال قدرت ، مسوولیت وکاردانی ازمرکز به دیګرسطوح دولتی به جلو میرویم ، اما ترس ونګرانی ازین وجود دارد که فدرالیزم مکسیکو با همان مشکلات وموانعی روبروشود که دیګرکشور های فدرالی از قبیل کانادا، ایتالیا ، یوګوسلاویا وچکوسلواکیابه آن مواجه ګردیدندو دورنمای این کارهم انقدرغیرمحتمل نیست) ۰ (کارلوس فوینتیس CarlllosFeuntes)زکه یکی از صاحب نظران با عتبار وشناخته شده مکسیکو است ، اظهار میدارد : طرفداران امریکا درمکسیکو هنوزاین امید شانرا که مکسیکو ازپنجاه ویکمین ایالت اضلاع متحده امریکاشود، را پنهان نمی کنند ۰(«۱» مجله آریانا ش ۱،۲ سال هجدهم ص ۲۲)۰

برای فهم و روشن شدن بهترمعضلات ومشکلاتی که نظام فدرالی مکسیکوبعد ازتقریبا بیشترازنود سال تا هنوزهم روبرو است، مشکلات یکی ازایالات این کشوربه نام ( چیپاChipa)که رابطه نزدیک وتنګاتنګی با آینده فدرالیزم مکسیکو داردقابل غور وتحقیق بیشتر است که از حوصله این مبحث بدوراست ۰اما وضعیت دولت مرکزی وحکومت های محلی آن قدرخراب وبد است که فدرالیزم خود دعوت وابزاریست برای انارشیزم وچپاول تا سرحد تجزیه این کشورکه درمقایسه با آن افغانها همین اکنون باتجاوز امریکا ومتحدین غربی وشرقی اش دشمنان مقهور تاریخی و وجغرافیایی پرعقده این کشوردر زیرچترمبارزه علیه تروریزم والقاعده و احیا و بازسازی وهمزمان با آن تحمیل دموکراسی بی بند وباردرموقیت مشابه و خرابتری قراردارد۰

فدرالیزم هند : « میګویند صدای دهل ازدور خوش است » بیایید نتایج مطالعات وتحقیقات  واقعیت های کشورهند این تخم رنګ کرده را بصورت فشرده ومختصرازنظربګذرانیم وآګاه شویم که با داشتن تقریبا بیش از یک ملیارد نفوس و۳۲۸۷۲۶۳ کیلو مترمربع مساحت ارضی هم ازنظرجمعیت واز نظروسعت بزرګترین کشور دارای سیستم فدرالی دنیابشمارمی آید۰ اساس نظام فدرالی دراین کشورسه سال بعدازاستقلال آن درسال ۱۹۵۰ میلادی درقانون اساسی آن که خیلی متاثراز قانون سال ۱۹۳۵ بریتانیا ی وقت بود، ګذاشته شد۰سیستم سیاسی هند دارای دومجلس میباشد ۰

(RagyaSubha) اکثریت قابل ملاحظه قانونګذاران درآن زمان به این نظربودند که کشوری با این پهنا وبا این جمعیت بزرګ که دران با بیش ازنزده لسان سخن رانده میشودومردم آن به چندین دین ومذهب ( هندو، اسلام ،سیک ومسیحی ۰۰۰) اعتقاد و باوردارند، تنها توسط یک نظام فدرالی اداره شده میتواند وننها این سیستم میتواند ضامن بقا ویکپارچګی آن ګردد ۰ هند خودرایک کشورسکولاردانسته ودرقانون اساسی آن عبادات مذهبی آزاد میباشد ۰ دربین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶ م مرزهای زبانی این کشوردراوایل از زمان اشغال این کشورتوسط انګلیس ها که بدون تغیربه ارث مانده بود ، تغییر خورده ومناطق به اساس زبان مشترک تقسیم شدند ۰

رسما سیستم این کشور یک سیستم قویا مرکزی میباشد ، طوریکه اکثرصاحب نظران آنرا یک شعبه نظام فدرال میدانند۰رییس جمهور درین کشور از اختیارات ویژه ای برخورداراست ۰مثلا در صورتیکه والی (ګورنرGouverner) یک ایالت که خودنیزازطرف رییس جمهورتعیین میګردد، ازتخلفات قانون اساسی همان ایالت به دولت خبربدهد ، رییس جمهورقادراست که تمام دستګاه دولت به استثنی قوه قضاییه همان ایالت را به پیشنهادصدراعظم خود خلع قدرت نموده وتمام اختیارات آنرا به ارګانهای دیګردولتی ویا والی همان ایالت (یعنی نمایند ه اش) واګذارنماید۰ هرچند تااواخر دهه شصت رییس جمهوربه ندرت از ین صلاحیت استفاده  یا سوء استفاده نموده است  ، اما این مساله بعد ازآنکه جواهرلعل نهروازبین رفت وحزب کنګره به شکست های متواتر روبروشد ، ودیګر نه دردولت مرکزی ونه هم دراکثرایالتهابه عنوان قدرت درجه اول شناخته میشد، رییس جمهوراین کشور بناء به پیشنهاد صدراعظم ورییس حزب کنګرس آن زمان خانم اندرا ګاندی ، رسما تحت نام وحدت ملی ، اما درحقیقت بخاطرعلایق حزبی ، ازسال ۱۹۶۶ م تا سال  ۱۹۷۷م جمعا سی و نه دولت ایالتی را خلع قدرت نمود و این رقم تا سال ۱۹۹۵ به نود وپنج افزایش نمود۰این کار باعث آن شد تا روابط سیاسی مشکل ونه چندان خوب در بین احزاب ایالتی دراثر مداخلات دولت مرکزی مشکلترشود وتکامل عادی این روابط برهم بخورد ۰

سیستم فدرالی هند تا زمان جواهر لعل نهرو کارخوب وشایسته ای داشت۰ شخصیت نهرو وعملکرددموکراتیک اوباعث وفاداری حکومت های محلی به اووعامل عمده موفقیت نظام فدرالی شده بود ۰ بعدازبین رفتن نهرو ورویکارآمدن اندراګاندی اوضاع تغیر کرد وحزب کنګره ضعیف شد۰وواقعیت امروزطوری است که فعلا سیستم حزبی خیلی محلی شده وحزب کنګره دیګرآن قدرت  بدون رقیب ویکه  تازمیدان نبوده ، توسط احزاب محلی خیلی ضعیف شده ودراکثر ایالات قدرت دولتی به دست احزاب محلی میباشد ۰ حتی مربوطات پایین ترین اقشار ( کاستها) شروع به فعالیت و سازماندهی سیاسی نموده وخودرا متشکل می سازند که این کار خوداکثرا باعث برخورد های خشونتبارمی ګردد۰

برعلاوه جریانات فوق الذکر یکی ازمسایل استثنایی وخطرناک دیګردر ین کشور مساله پنجاب ، جاییکه شعبه نظامیان سک از سال ۱۹۶۰ به این طرف برای استقلال این ایالت می جنګند، میباشد ۰این تنشها زمانی به اوجش رسیدکه صدراعظم وقت خانم اندراګاندی درسال ۱۹۸۴م به ارتش دستورحمله به معبد طلایی که مقعر اصلی امتیاز طابان جدایی طلب های سک در شهر امرتسر بود، را  داد۰ تخریب مکان مقدس سکها که بعدا باعث قتل خانم اندراګاندی وکشتار های دسته جمعی بین هندو ها وسکهاشد ، نفرت و انزجار را در بین فرقه های مذهبی این کشور بیشتر نمود ۰در حالیکه بعضی ازناظرین درین ګیرودار ها زوال نظام فدرالی را درین کشورمشاهده میکنند، عده دیګری این سیستم را یګانه راه برای جلوګیری ازانتقال وراه یابی تشنجات ازمناطق بی ثبات این کشوربه مناطق باثبات آن میدانند ۰

تا جاییکه ممکن ولازم بود در باره نظام فدرالی تاریخچه ونظریات دانشمندان ومحققین را درکشور های مختلف جهان بصورت مختصرو فشرده ګرد آوری نمودیم اینک جمع بندی ونتایج حاصله بررسی هاتقدیم میګردد:

طوریکه در بالا ذکر بعمل آمده،مدل فدرالی آلمان را که میتوان درپهلوی مدل امریکا وسویس از مدل های موفق فدرالی جهان به حساب أورد قبلا کنفدراسیونی بود که به مرور به یک فدراسیون تبدیل شد ونه ازقبل یک کشوری بامرزهای مشخص بین المللی که برای حل منازعات شان جبرا از مرکز فرارنموده وبه یک سیستم فدرالی رو آورده باشند۰ لذاافغانستان امروزی را نمیتوان نه ازنظراقتصادی ، نه ازنظر فرهنګی ونه هم از نظرترکیب قومی و زبانی با آلمان آنزمان و یاآلمان امروزمقایسه نمود ۰پیدا نمودن یک وجه مشترکی بین افغانستان وآلمان سال ۱۸۷۱م یعنی سالی که اولین پیمان نظام فدرالی این کشور به رهبری بیسمارک(bismark) ګذاشته شد،نیز مشکل به نظر میرسد۰ پس نمیتوان این مدل را به افغانستان کارآمد دانست ویاسرمشق ونمونه قرارداد۰صرف نظرازاینکه سیستم فدرالی هنوزهم درآلمان به شکل جدال آمیز قرارګرفته ومخالفین آن میګویند که اګردرزمان بیسمارک سیستم فدرالی برای اتحادملی ووحدت شهرهای خورد وبزرګ به عنوان یک ضرورت پنداشته می شد ، دیګرشرایط تغییر کرده واین ضرورت وجودندارد۰

واما درباره سیستم فدرالی هند که میشود آنرا ازنظر ترکیب زبانی، قومی ومذهبی تا حدودی باافغانستان مقایسه نمود ۰ هرچند که این ترکیب درهند به مراتب پیچیده تراست ۰ از نظرسطح اقتصادی وتعلیم وتربیه نیزهند به مراتب ازافغانستان پیشرفته تراست۰فرهنګ هند فرهنګ صلح ، مداراوعدم تشدد وخشونت است درحالیکه درطول تاریخ افغانستان بنا برموقعیت مهم استراتیژیکی اش برای شرق وغرب طرف توجه بوده وهمواره بالاثر آماج تجاوزوحملات قدرت های بزرګ استعماری در دفاع عادلانه ومشروع قرار ګرفته که تداوم این مساله خصوصیات وفرهنګ سچه افغانی را به طرف فرهنګ جنګ وخونت زوروانتقام کشانیده است                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                        ۰ بناء هند ی هابا وجود امکانات خوب ورهبران ښایسته ونامدار همچون  مهاتما ګاندی ، جواهر لعل پندت نهرو وغیره ، بازهم می بینیم که هنوزهم بعدازپنجاه سال برقراری نظام فدرالی قادر به حل منازعات قومی ، لسانی ،مذهبی و۰۰۰درین کشور نشده است و تاهنوزصد ها نفردراثربرخوردهای مسلحانه که اکثرا انګیزه مذهبی وقومی دارندجان خودرا ازدست میدهند ۰

یکی ازنظریه پردازان نظام فدرالی مینویسد: « در نظام فدرالی تقسیم کل نظام به واحدهای کوچک باعث حفظ حقوق اقلیت ها وباعث امکان همکاری بهترآنها درین نظام خواهدشد ۰اما وقتی که این نظام درعمل در کشوری مانند هند پیاده میشود، یکی ازصاحب نظران هندی بر مبنای پی آمد های عملی آن چنین اظهار نظر مینمایدکه:« فدرالیزم میتواندیکی ازابزارهای موثروکارامدبرای مدیریت منازعات قومی، مذهبی و دیګرمنازعات و روابط اجتماعی باشد۰ اما فدرالیزم منازعات را پراګنده نموده وبه ایالات وشهرها ی دیګرمنتقل میکند۰مشکلات جدید بین اقوام رابوجود می آورد ، باعث پروراندن همکاری بین ګروه های کوچک بنام قومی !؟ میشود ،  تا اقتدار حکومت های محلی را بدست ګیرند و بالاخره تمام انرژی نیروهای محلی صرف رقابت ها و مشاجرات درجهت تصاجب قدرت میشود تا برای بهبود سیستم تعلیمی، اجتماعی واقتصادیی مردم ۰»

(«صفحات ۲۷ ، ۲۸، ۳۲ ، ۳۹ شماره چهارم. پنجم وششم جولای- دسمبر ۲۰۰۴ مجله آریانا)

درکشورهاییکه ثبات سیاسی وجود نداشته باشد ووضع اقتصادی نا بسامان وخراب داشته باشد ،مسلما انګیزه اقتصادی میتواند باعث تقویت نیروهای شورشی که درکشورما القاب تفنګ سالاریا جنګ سالاربه آنها اطلاق میشود ، ګردد ۰نظام فدرالی درهمچو جوامع به عنوان یک ابزارکارآمد موثر وزمینه سازدر خدمت این نیروها قرارمیګیردکه درمکزیک شورشیان چیپا به رهبری مارکوس نمونه آن است ۰

(« ۱»شماره اول ودوم سال هجدهم صفحه ۲۶ مجله آریانا جنوری  –  اپریل سال ۲۰۰۵ میلادی)۰

ازدو مدل فدرالی ناموفق دیګری که جا دارد تا ازآن درینجا بشکل خلاصه تر ذکر شود ، کانادا ونیجریه میباشند :

در کانادا برګزیدن روش فدرالیزم از روزنخست برای برقراری سازش میان دوګروه قومی با زبانهای متفاوت بود که دوبارباهم جنګیده بودند ۰اما فدرالیزم نتوانست همزیستی لازم رامیان آنها برقرارسازد۰ زیاده خواهی یک ګروه و برتریجویی قومی دیګردرزمره دلایل بیشماری اند که این عدم موفقیت را باعث شده است ۰ مدل هاییکه درافغانستان تاحالا مطرح شده است نخست باید ګفت که چنین ادعا ها وطرح ها نه تنها یک فیصد دربین ملت واحد ولا یتجزای افغان ریشه ای نداشته  ، بی محتو وخیالی وازمحاسبات علمی ومنطقی وعملی بی بهره است بلکه چنین ادعا وطرحها را کار دشمنان مقهورتاریخی وجغرافیایی افغانها میدانند که بواسطه عمال زر خرید ونوکران ګوش بفرمان ونا خلف داخلی با هدف رسیدن به پلانها ی شوم شان براه انداخته شده وملت افغا ن باانزجار ونفرت با آن مبارزه میکنند ۰این عمال شناخته شده ومنفورتقسیم بندی براساس قومیت ، زبان و یا تقسیم منطقه براساس قدرت های مسلح موجوده را مطرح میکنند۰

وقتی درکشورهایی مثل کانادا،مکسیکو ، بلژیک ونیجریه با این پیشرفت وتمدن، تقسیم بندی هابه این روش به ناکامی منجرشده است ، پس درکشورعقب افتاده ای مثل افغانستان که برای اشغال یک پست بیشتردولتی حاضر است تاهست ونیست کشوررا برباددهد وپایتخت کشور را به مخروبه ای تبدیل کند ، معلوم است که نتیجه چه خواهد بود ۰درحالیکه می بینیم که مدعیان کاذب باهویت های منفور و مردود ومغشوش فاقد مشی علما سنجیده ودرناهمګونی بین ګروههای مختلف قومی ، زبانی ویا مذهبی درداخل کشور قراردارند ، که درچنین اوضاع واجوال نباید حتما سبب ګزینش راه حل فدرالی شود ویااینکه فدرالیزم پاسخی قطعی به جدل همیشګی کثرت ووحدت میان افراد وجوامعی که حتی با سیستم دموکراسی اداره میشوند ، باشد ۰

در نایجریاکه مردم آن مانند افغا نستان به شکل قومی وقبیلوی زندګی منمایند، این نظام عملا  شکست خورده ودرجریان ده سال یعنی بعد از استقلال آن کشور درسال ۱۹۶۰م باعث قتل بیش از دوملیون انسان دراثر برخوردهای قومی شد ۰ وابستګی های قومی ومحلی درین کشور چنان است که هریک ازحکومت های محلی فقط به منافع قومی خود می اندیشد وحس مشترک ملی درآنها وجود ندارد ۰

نسخه آماده ویکدستی برای همزیستی اقوام وملت های مختلفی که دریک کشورزندګی میکنند وجود ندارد ۰ما باید با درنظرداشت اوضاع اقتصادی ، فرهنګی واجتماعی کشور خود راه حلی به این معضله ارایه دهیم ۰ تقلید کورکورانه از دیګران جزشکست چیزدیګرا را به همراه نخواهد داشت ۰

از دیدګاه افغانی  اقتضای منافع ملی ومصالج علیای کشورشرایط لازم الاجرا برای برای پیاده کردن نظام فدرالی ونه برای دموکراسی مخصوصا بی بند وباروارداتی وغیرقابل هضم وجودندارد ۰ تا زمانیکه شرایط آماده نشود هرګونه تلاش بیهوده وبه تداوم ضرر،وناأرامی ونا آمنی وعدم پیشرفت مردم وکشور کمک وممد واقع میشود ومصیبت وبربادی های بیشتروجبران ناپذیرتررا باخود می آورد ۰درجامعه ایکه بیش ازسی سال جنک وخونریزی ، قتل وغارت وویرانی وتباهی مادی ومعنوی دراستمرار قرارداشته وتا هنوزهم به شکل قبیلوی زندګی کرده و دست ها وچشمهای ڼاپاک آزوحرص بیګانګان درازودوخته باشد ، فدرالیزم راکه یکی ازسیستم های مدرن نظامهای دموکراتیک میخوانند،ماننددموکراسی های وارداتی زمان شاه وده اخیرمولود تصامیم غیر عادلانه بن به ناکامی مواجه خواهد شد ۰ لذا مقدم برهمه برای بنیانګذاری یک نظام وسیستم کارا ومفید برای کشور شروط اولی واساسی اینها محسسوب میشوند:

پاک سازی لوث وناملایمات وعوامل جنګ وخشونت، وتسطیح مسیرهموار جاده صلح وصفا و صمیمیت ۰ وایجاد زمینه های موثر برای دوران نقاهت ازجنګ وتباهی بیش از سه دهه ،ایجاد یک صلح پایدار ، نه متارکه جنګ سالاران ؛ صلحی که کانت آنرا محو خشونت ، دست یازیدن به فعالیت های صلح آمیزغیرمسلحانه مییداند۰

بلند بردن سطح دانش ، فرهنګ و آګاهی سیاسی و شعوراجتماعی مردم کشور۰

بهبود وضع اقتصادی و رفاه اجتماعی ۰

برای تامین حقوق شهروندی باید هویت فردی( Individualissm) جانشین هویت های قومی ، نژادی ، زبانی ، قبیلوی وعشیره وی ګردد۰ تلاشی که موسسان قانون اساسی هند در کشور خود به آن دست یازیدند۰

با وصف آنکه قدرت را فساد وقدرت مطلق را فساد مطلق دانسته می شود باوربرینست ،باآنکه تقسیم قدرت به شکل عمودی آن در پهلو ی تقسیم قدرت به شکل افقی (تقسیم قوای سه ګانه) آن به دموکراسی عنا می بخشد۰ اما نظام فدرالی را درشرایط کنونی ، با استفاده از تجارب دیګران و با درنظرداشت واقعیت های موجوده به خیر وصلاح کشور ومردم دیده نمی شود ۰اعتقاد برین که نظام فدرالی باعث تقویت تفنګ سالاران منفورومردود شده و زمینه را برای مداخلات بیشتر خارجی آماده وهموارتر نموده و پروسه ملت سازی را دشوارترمیسازد، چون احساس مشترک ملی زیر تاثیراحساسات منطقوی وقومی کمترمیشود ۰

فدرالیزم نه تنها حقوق اقلیت ها را تامین نخواهد کرد ، بلکه در بین اقلیتها اقلیتهای دیګری را بوجود خواهد آورد ۰نظام فدرالی را نمیشود فقط با پیاده کردن این مدل یا آن مدل دراافغانستان خلاصه نمود۰همانطور که طرح نظام فدرالی نیزنمیشود  فقط با تقسیم کشور به حوزه ها وګذاشتن چندتا نام روی آن خلاصه کرد ۰ طرح نظام فدرالی به دهها سوال از قبیل تقسسیم حاکمیت ، تقسیم قدرت واختیارات اعضای حکومت فدرال و مرکز ، مسایل حقوقی . اقتصادی ، مسایل هویتها و۰۰۰ پاسخ می طلبند۰ حل هرکدام ازین مسایل معضلات ګوناګون را پیش روی ما قرارمیدهد ۰ درکشورهاییکه دران فرهنګ دیکتاتوری وخشونت حاکم است، شکست وناکامی سیستم فدرال در مقابله با خواستهای قومی وملی حتمی است ۰ در افغانستان انسان وقتی به عمق ګرایشات قومی ونژادی یک عده پی می برد که سخن ها یا نوشتارآنها را درمورد فدرالیزم می شنود یا میخواند ۰ بعضی ازین سخنرانان ونویسندګان متاسفانه آنقدر دراحساسات شان غرق میشوند که نه میدانند موضوع سخن شان چه میباشد و درمقالات شان به جز عنوان سخنی دیګر در مورد فدرالیز م ذکرنمیشود و درسرتاسز سخنرانی یا مقاله شان جز نا سزا وتوهین به دیګر اندیشان چیزدیګر نمی نویسند ۰

هرنظام وسیستم که اګرتوام با ګذشت وبردباری نباشد واګرمعیار انتخاب،وتایید ویارد آن برمبنای تامین ،حفظ وحراست ازمنافع ملی کشور نباشد وبجای آن منافع قشلاق ویا نژادوګروه مطرح با شدبه شکست حتمی روبرومیباشد ۰ وقتی فددرالیزم به نام وحدت به مردم تحمیل شود ، تبدیل به وسیله اعمال زورواختناق میشود ۰ما قبل ازهر چیز نیاز به یک صلح وامنیت پایدار واقعی ، همبستګی مستحکم ونیرومند ویک فرهنګ دموکراتیک داریم  ۰

پناه جستن و چهره پوشاندن درلابلای کلمات وشعارهامانند پیش قراولی ومیزبانی متجاوزین خارجی ودشمنان مقهورکه جز کرکترعده ای معلوم الحال افغانهای مسخ شده ګردیده نمیتواند کاری به مردم وکشورازپیش ببردوانصا فا ومنطقا چنین طرحهای مجرد وناسنجیده معقولیت نداشته ،دموکراسی میتواند که به شکل خیلی خوب وآنهم بدون فدرالیزم وجود داشته باشد ۰ انګلیس ، هالند، دنمارک ، سویدن ، فنلند ، جاپان و فرانسه مثالهای زنده نسبتا خوب آنست ۰ یک نظام فدرالی هم میتواندغیردموکراتیک باشد ۰ شوروی پبشین و یوګوسلا ویای سابق چنین نظامهایی بودند ۰ اګرروزی فرا رسد که درافغانستان صلح برقرارشود که انشاالله به بازوی همت رادمردان وشاه ځلمیان اصیل وسچه افغان پیاده خواهد شد، تامین حقوق وآزادی های مدنی بخود جامه عمل بپوشند، وفراینددموکراسی غنی شود ، این شهروندان آنزمان خواهند بود که تصمیم بګیرند که نوع رژیم خودرا انتخاب کنند۰

اګر نسل ما ونسل های بعد ترازما درراستای همین آرمان تلاش ومبارزه کنند واین پیش زمینه  ها را آماده ګنند ، وظیفه ومسوولیت خودرا انجام داده اند۰این نسل های بعدترخواهند بود که رژیم مورد نیاز خودرا انتخاب میکنند۰ شایدهم با پیشرفت وتکامل ،جهان بسویی برود که نه سیستم کنفدراسیون ونه هم سیستم فدرالی ونه سیستم مرکزی شخص محوردیګر کارسازباشند ۰ و طرز نظام دولتی جدیدی بوجود بیاید ، که ما امروزآنرا پیش بینی کرده نمیتوانیم ۰

محققین دلایل مبنی عدم کارآیی وعدم موثریت فدرالیزم راچنین برشمرده اند:

اتخاذ سیاست های کاه مخلف وګاه متضاد دولت مرکزی و دولتهای عضو ( ایالتها) مانع ایجاد شرایط برابربرای همه افراد جامعه ګردیده ودرنتیجه باعث برهم خوردن عدالت اجتماعی واقتصادی شده وتاثیرات آن بروضع فرهنګی وسیاسی نیزنمایان میګردد ۰رقابت بین اایالت ها مانع بزرګی درراه اتخاذ تغیرات وریفورم های جدی اقتصادی میباشد ۰ کومت های محلی خصوصا ازترس اینکه شرکت های تولیدی از ایالت شان به ایالت دیګری تغییرمکان ندهنداز ریفورم های جدی وعادلانه وګرفتن مالیات بیشترخود داری میکنند ۰

درنظامهای فدرالی ګرفتن تصامیم سیاسی مشکل ودشوار بوده واین کارباعث کندی امورمیشود ۰ دولت مرکزی ، دولتهای عضو،پارلمان، مجلس فدرال وادارات تصمیم ګیرنده باید ملاحظه یګدیګررا کرده و به شکل مرتب باهم روی قضایا به بحث ومذاکرات طولانی بپردازند ۰ اکثرتصامیمی هم که درآخرګرفته میشوند، بیشتر مصالحه روی یک مخرج مشترک خیلی کوچک وتقریبا بی محتوا میباشد تا اینکه تصامیم مربوط به موضوع وبااثر۰در سیستم فدرالی حکومت کردن موثروجدی جای ندارد ۰

فدرالیزم سد بزرګی درراه ریفورمیزه کردن جامعه میباشد ۰ دولتهای عضودرایالتها نه تنها براساس منافع ایالتی ، بلکه هم براسااس منافع حزبی شان تصمیم میګیرند ۰آنها درحقیقت تقریبا همیشه درحال مبارزات انتخاباتی میباشند وموانعی میشوند درراه اتخاذ تصامیم سیاسی ۰

دولتمداری درهمچونظامی غیر قابل رویت میباشد۰ یک دولت مرکزی، چندین دولت محلی ، وچندین ارګان تشریفاتی وغیرتشریفاتی روی قضایا تصمیم میګیرند وبه این ترتیب برای مردم ناممکن میګردد تا در قضایا ی سیاسی سهم بګیرند واین خود باعث آن میګردد تا مردم از قضایای سیاسی بدوربمانند ، ودل سردوخشمګین ازدولت وسیاست شوند۰

از نظر مالی مصارف سیستم فدرالی خیلی ها ګزاف میباشد ۰یک دولت مرکزی ، چندین دولت محلی ، پارلمان ومجلس فدرال همه  نیاز به پول دارند ۰

تجارب حاصله وبررسی های محققین میرساند که فدرالیزم یکی ازابزارهای موثروکارامدبرای مدیریت منازعات قومی، مذهبی ودیګرمنازعات وروابط اجتماعی می باشد۰ اما فدرالیزم منازعات  را پراګنده نموده وبه ایالات وشهرها منتقل میکند۰مشکلات جدید بین اقوام بوجود می آورد ، باعث پروراندن همکاری بین ګروه های کوچک بنام !؟ قومی میشود ،  تا اقتدار حکومت های محلی را بدست ګیرند و بالاخره تمام انرژی نیروهای محلی صرف رقابت ها و مشاجرات برای تصاحب قدرت میشود تا برای بهبود سیستم تعلیمی، اجتماعی وااقتصادیی مردم ۰

نظام فدرالی درشرایط کنونی ، با استفاده از تجارب دیګران وبا درنظرداشت واقعیت های موجوده کشورمان به خیروصلاح کشور ومردم دانسته نمی شود ۰بیشتر برین عتقاد تکیه شده میتواند که نظام فدرالی باعث تقویت تفنګ سالاران منفور ومردود شده و زمینه را برای مداخلات بیشتر خارجی هاآماده وهموارترنموده و پروسه ملت سازی را دشوارترمیسازد، چون احساس مشترک ملی زیرتاثیراحساسات منطقوی وقومی کمتر میشود ۰