ژرفنای فاجعه در افغانستان و سناریو های فراراه ی طالبان

نویسنده: مهرالدین مشید
ستم طالبان و ایستادگی ملت؛ اراده مردم افغانستان سرکوبپذیر نیست؟
طالبان ممکن است با استفاده از ابزارهای سنتی قدرت، از سرکوب سیاسی گرفته تا محدود سازی اجتماعی، انواع ستم را بر مردم افغانستان تحمیل کنند. اما آنچه برای آنها دست نیافتیم است، ارادهی مردمی است که در عمق هویت تاریخی و فرهنگیشان
تنیده شده؛ ارادهای که نه با گلوله ی تفنگ خاموش و نه با سانسور محو می شود. بررغم فشارهای گسترده در حوزههای آموزشی، فرهنگی، سیاسی و جنسیتی، شواهد نشان میدهد که طالبان نتوانستهاند اراده مردم را در هم بشکنند. با توجه به نظریههای مقاومت فرهنگی و جامعهشناسی قدرت، کفته می توان که در ژرفنای فاجعه ی کنونی ارادهی مردمی، برخلاف تصورات اقتدارگرایانه ی طالبان، در لایههای پنهان زنده گی روزمره بازتولید میشود و قدرتی خاموش؛ اما مؤثر در مقابل استبداد طالبانی در حال شکل گرفتن است.
طالبان فراموش کرده اند که تاریخ افغانستان، تاریخی سرشار از مقاومت، ایستادگی ، ایثار و ایمان به آزادی است. مردم این سرزمین همواره در برابر استبداد، اشغال و تحقیر ایستاده گی کرده و بر ضد استعمارگران جنگیده و از زیر بار جنگ های ویرانگر داخلی بیرون شده اند. امروز نیز، با وجود سلطهی طالبان و اعمال فشارهای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، روح ملت افغانستان زنده و ارادهی آنان شکست ناپذیر است. طالبان میتوانند بر مردم این کشور ظلم روا دارند؛ اما نمیتوانند ارادهی این ملت را درهم شکنند و شجاعت وایثار آنان را به زنجیر بکشند؛ زیرا ارادهی مردم افغانستان ریشه های ژرف در تاریخ، فرهنگ و هویت ملی ودینی این کشور دارد.
طالبان پس از بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۱، کوشیدهاند تا مردم افغانستان را با نگاهی افراطی، واپسگرایانه، مذهبی و
اقتدارطلبانه در موجی از استبداد و خشونت اداره کنند. ممنوعیت کار زنان و آموزش دختران، حذف نهادهای مدنی، لغو فعالیت های
احزاب سیاسی، سرکوب مطبوعات و ارعاب مخالفان تنها بخشی از این تلاشها است که هر روز بیشتر از روز دیگر شدت می یابند. هرچند تعامل کشور های منطقه و جهان با اداره ی غیر مشروع طالبان مقاومت های نظامی، سیاسی، فرهنگی و مدنی مردم افغانستان را دست کم گرفته اند؛ اما در این میان آنچه کمتر مورد توجه ناظران قرار گرفته، تابآوری و پایداری اراده مردم افغانستان در دل این فشارها است که هر روز با موج تازه ای از کنار و گوشه ی این سرزمین باند می شود. این اراده، که ریشه در
تاریخ مقاومت و فرهنگ پویای افغانستان دارد، از جنس سیاست رسمی نیست، بلکه نوعی مقاومت سیاسی، فرهنگی، مدنی و اخلاقی خودجوش در برابر فروپاشی هویتی است. اعتراض های پیگیر مردم افغانستان چه در داخل و چه در بیرون بویژه ایستاده گی میلیون زن این سرزمین بیانگر نافرمانی های مدنی آنان در برابر ستم طالبان است. این در خالی بوده که طالبان پاسخ هرگونه اعتراضها را با خشونت تمام میدهند، روزنامهنگاران را بازداشت و مخالفان سیاسی و قومی را از صحنه بیرون می نمایند؛ اما این سرکوبها نه تنها نتوانسته اند، جامعه ی افغانستان را خاموش کنند، بلکه ستم طالبان منجر به شکلگیری مقاومتهای نوین درونی و بیرونی شده است. تجربه تاریخی افغانستان نشان میدهد که هیچ حکومت سرکوبگری دوام نیاورده است. اتحاد جماهیر شوروی با آنهمه قدرت نظامی، نتوانست روح مقاومت مجاهدین و مردم عادی را در دهه ۸۰ میلادی در هم بشکند. امروز نیز، طالبان نمیتوانند ملتی را که دههها برای آزادی، آموزش و مشارکت سیاسی جنگیده، به عقب برگردانند. چنانکه ما نه تنها شاهد مقاومت های مسلحانه، سیاسی و مدنی در داخل افغانستان هستیم؛ بلکه شاهد موج های های گسترده ی خیزش مردمی رو به افزایش در سراسر افغانستان هستیم. این اراده ی شکست ناپذیر مردم افغانستان را نه تنها در شهر ها؛ بلکه در روستاهایی میتوان دید که دختران بهرغم تهدید به آموزش ادامه میدهند، در مردان و زنانی که روزنامهنگار و فعال اجتماعی باقی ماندهاند، و درمیلیونها مهاجری که با یاد وطن و امید به بازگشت به کشور از هیچ نوع تلاش دریغ نمی کنند. مردم افغانستان تنها نیستند ،مقاومت های مردمی در داخل و بیرون از افغانستان در برابر سیطره ی ملاهبت الله سبب شده که حتا وجدان های خوابیده در جهان بیدار شود و از مقاومت های مردمی در افغانستان برضد طالبان حمایت کنند. این سبب شده تا جهان نیز در حال بازاندیشی نسبت به مشروعیت طالبان گردد. مخالفتهای فزاینده بینالمللی با سیاستهای زنستیزانه ی این گروه، تحریمهای هدفمندانه ی جهانی را در پی داشته و از سویی هم مبارزه نهادهای مدنی افغانستان چه در داخل وچه در تبعید، نشان میدهند که مبارزه برای آزادی ادامه دارد.
هرچند افغانستان تنها سرزمینی نیست که تحت اشغال افکار قرونوسطایی قرار گرفته؛ بلکه این موج نحس هر از گاهی در گوشه وکنار جهان رخ بنموده؛ اما در کمتر جایی از جهان این چنین یک جریان واپس گرا و قبیله زده به قدرت رسیده است و این چنین چنین روح بیداری و عصبانی کشوری را به گروگان گرفته و دریچه های امید را بر روی مردم آن بسته است؛ اما با اینهم واقعیت های عینی در کشور نشان می دهد که طالبان هرگز قادر نخواهند بود تا سیطره ی ستمگران ی خود را بر مردم افغانستان در دراز مدت تحمیل کنند. با توجه به چارچوب نظری جامعه شناسی قدرت و مقاومت پنهان گفته می توان که مقاومت گاهی نه به گونه ی انقلاب؛ بلکه در زیر پوست جامعه شکل می گیرد و آرام آرام به شکوفایی می رسد. چنانکه چارچوب نظری: جامعهشناسی قدرت و مقاومت پنهان نظریه پردازانی چون جیمز اسکات و پائولو فرِیره معتقد اند که قدرت همیشه از بالا اعمال نمیشود و تنها در قالب انقلاب و شورش ظاهر نمی گردد؛ بلکه مقاومتهای پنهان، روزمره و خلاقانه نیز وجود دارند که در زیر پوست جامعه جریان مییابند. در بستر افغانستان، میتوان این مقاومت را در مواردی چون؛ تشکیل صنف های پنهانی برای دختران؛ انتشار شعر و ادبیات انتقادی درفضای مجازی؛ مهاجرت فعالان به بیرون از افغانستان، برای حفظ صداهای مستقل و سازماندهی زنان برای اعتراض در زیرسقف های بسته در داخل و به شکل خیابانی در بیرون مشاهده کرد. این ها همه نشانه هایی اند که حکایت از جان گرفتن یک حرکت خاموش برضد طالبان را دارد که در نزدیک مدت قدرت استبدادی طالبان را به چالش می کشد.
ستم نظاممند طالبان؛ ابزارهای کنترل و ترس
طالبان می دانند که توفان خاموشی در حال وزیدن است و دیر یا زود برج و باروی حکومت آنان را فرو می پاشد. بنابراین طالبان تلاش می کنند تا از ابزارهای متعددی چون؛ ایدئولوژی دینی به عنوان ابزار مشروعیتبخش خشونت؛ سرکوب جنسیتی با حذف زنان از فضاهای عمومی؛ ترور فکری از طریق خاموشسازی رسانهها و حذف آموزشهای مدرن و ایجاد رعب و وحشت با
بازداشت، شکنجه و تهدید برای بقای خود استفاده کنند؛ اما این سلطه بر بدنها و نهادها متمرکز است، نه بر ذهنها و ارزشها. بنابراین ناممکن است تا طالبان سلطه فیزیکی و استبدادی خویش را بجای سلطه ی فکری و معنوی بر مردم افغانستان تحمیل نمایند. هرچند طالبان تلاش می کنند تا خلاف ادعا های دینی شان از قوم و زبان به مثابه ی ابزار های ابریشمین برضد اقوام دیگر استفاده ی
ابزاری نمایند. ممکن شماری ها خود را زیر جال فریب قومی و زبانی طالبان پنهان کنند؛ اما به یقین که هیچ قومی با سلطه ی افراطی و آزادی ستیز و آموزش دشمن طالبان موافق نیست و گرایش های قومی طالبان مانع فوران اراده ی شکست ناپذیر مردم افغانستان نمی شود.
نمونه های اراده ی شکست ناپذیر مردمی
نمونه های این اراده را در جنبش های خاموش همگانی، جنبش های زنان، آموزش های مخفی و ادبیات تبعیدی و هنر مقاومت،افزون بر مقاومت های مسلحانه میتوان مشاهده کرد. چنانکه ما هر از گاهی شاهد اعتراض های پیوسته ی زنان در کابل، مزارشریف ، هرات و سایر شهر های افغانستان بوده ایم و هستیم. نه تنها این؛ بلکه شبکههای مردمی آموزش در خانهها، روستاها و حتا در کشورهای همسایه، نماد تلاش برای مقابله با طالبان و حفظ آینده است. در این میان نقش ادبیات تبعیدی و هنر مقاومت در نویسنده کان، شاعران و هنرمندان تبعیدی، بهویژه در ترکیه، ایران، اروپا و آمریکا را نمی توان دست کم گرفت و نقش مهم آنان را برای حفظ صدا و هم صدایی با مردم افغانستان نادیده گرفت. مقاومت ها و اراده ی تسلیم ناپذیر مردم افغانستان در برابر ستم طالبان سناریو های گوناگونی را در پی دارد که همه حکایت از زوال طالبان دارد.
تجزیه ی درونی
تغییر از درون یعنی ریزش یا تجزیه درونی طالبان؛ یکی از سناریو هایی است که در نتیجه ی تضاد بین شاخههای مختلف طالبان، بهویژه میان جناح قندهار (سختگیر و مذهبی) و برخی شاخههای میانهروتر یا عمل گرا که خواهان تعامل با جهان هستند، در حال وقوع است. نارضایتی در سطوح میانی رهبری طالبان، بهویژه از سیاست های انحصاری ملا هبتالله و حذف چهرههایی مثل سراجالدین حقانی از تصمیمگیریها یکی از نشانه های آن به شمار می رود. هرچند هر دو جناح از ترس از دست دادن قدرت به جناح سوم قصد رویارویی نظامی را ندارند؛ اما بعید نیست که این اختلاف منجر به شکاف داخلی، درگیریهای جناحی یا حتا تشکیل جریان طالبان دوم شود که خواهان اصلاحات سیاسی و مشارکت بیشتر مردم باشد.
سناریوی فشار خارجی: از اقتصاد تا دیپلماسی منطقهای
گمانه زنی هایی وجود دارد که بازیگران اصلی منطقه ای مانند، کشور های چین، پاکستان، ایران و روسیه در سیاست گذاری های طالبان تاثیر گذار است. این در حالی است که چین (با پروژههای معدنی و اتصال افغانستان به «ابتکار کمربند و جاده»)؛ پاکستان (که نگران ناامنی مرزی و ظهور تحریک طالبان پاکستان از دل طالبان افغانستان است)؛ ایران و روسیه (نگران قاچاق مواد مخدر، تروریسم، و موج پناهجویان) از ناحیه ی افغانستان است. این کشور ها می توانند، طالبان را تهدید به انزوا، تحریم هدفمند، کاهش همکاری های اقتصادی و امنیتی نمایند. این کشور ها می توانند، با حمایت های پنهان یا آشکار از گروههای ضدطالبان برای ایجاد توازن ، طالبان را وادار به تغییر نمایند. در صورتی که طالبان با فشار شدید منطقهای و جهانی مواجه شوند، ممکن است مجبور به اصلاح تدریجی، بازنگری در سیاست های مذهبی-اجتماعی و حتا تشکیل حکومت فراگیرتر شوند.
در همین حال اوضاع کشور های منطقه و جهان پس از تهاجم اسراییل به ایران به شدت در حال تحول است و درگیری میان اسراییل و ایران، بر واردات ۲۰ درصدی افغانستان از ایران تاثیر منفی دارد. این تحول خواه ناخواه براوضاع افغانستان اثر گذار است و طالبان ناگزیر به پاسخ دهی به آن اند. یگانه پاسخدهی معقول و مورد قبول برای جهانیان، ایجاد تغییر در شیوه ی حکومت داری طالبان است.
سناریوی خیزش مردمی
سناریوی خیزش مردمی در نتیجه ی مقاومت اجتماعی، مشروعیت طالبان را هر روز فرسوده تر می نماید. نافرمانیهای مدنی در هرات، کابل، بلخ و سایر ولایت ها (بهویژه در حوزه ی آموزش دختران)؛ فرار نخبگان و ایجاد جریانهای فرهنگی، رسانهای و اپوزیسیون در خارج از کشور و ظهور مقاومت فرهنگی، اقتصادی و حتا نظامی در برخی مناطق مثل پنجشیر، اندراب و بدخشان از نشانه های آشکار مخالفت در برابر طالبان است. در صورت گسترش نافرمانی و نارضایتی، مشروعیت اجتماعی طالبان بهشدت فرسوده میشود. در این صورت احتمال ظهور جنبشهای جدید (شاید حتا بدون سلاح)،می رود که با پشتیبانی منطقهای به آلترناتیو طالبان تبدیل شوند. در همین حال موج سواری طالبان روی ترس، خستگی مردم از جنگ و انزوای بینالمللی فعلاً ادامه دارد؛ اما هیچ موجی ابدی نیست و در بلندمدت، بقای طالبان منوط به دو نکته خواهد بود. توانایی این گروه برای تطبیق خود با تغییرات جهانی، منطقهای و داخلی یا سرسختی این گروه در پافشاری بر وضع موجود، که آنهم سرانجام با هزینه ی سقوط همراه خواهد بود.
نتیجهگیر
طالبان میتوانند هر ستمی را در حق مردم افغانستان روا بدارند. اما آنچه را هرگز نتوانسته اند و نخواهند توانست درهم بشکنند، اراده مردم افغانستان برای زیستن با عزت، آگاهی و آزادی است. این اراده، چون رودخانهای در زیرزمین، آرام اما پیوسته میخروشد و راه خود را به سوی نور باز میکند. به گواهی تاریخ مردم افغانستان بدین باور اند که آیندهی افغانستان نه در دست سلاح؛ بلکه در دستان همین ارادههای خاموش و شکست ناپذیر؛ اما ریشه دار رقم خواهد خورد.