چشم تکامل
رسول پویان
کشیدم لحظه هـای عشـق را در قاب رویایی
نهـادم در مـیـان شــور و شـوق حـال تنهایی
ز شور وحال شاد خاطرات افسانه می سازم
کـه آرامـش دهـــم آلام دل را بـا شـکـیـبـایی
نشد ازوعده های بی عمل ارمان دل حاصل
د هن شیریـن نشد با گفته هـای نغـز حلوایی
هوای حوروغلمان ذهن زاهد را کند تسخیر
نـیـابـد راه در مـرز فــراخ عـقــل و دانـایی
خرد با دانش وعشق ومحبت می شود کامل
بـشـر یـابــد بـا چــشــم تـکامـل راه پـویـایی
مکَن پیوند سغد و کابل و شیراز و دهلی را
اگـر تـرک سـمرقـنـدی و تاجـیـک بخـارایی
مسوزان بیش ازین درآتش هجران دل نالان
سخن از دل بگو در گوش احساس هریوایی
غنیمت دان دمی عشق وصفا و شادمانی را
که فـردا کـس نمی دانـد ز راز طاق مینایی
زمین گاهی به زیـر پـای انسـان آنقدر لرزد
که گورستان سازد باغ وراغ و قصرویلایی
زیکسوجنگ وازسوی دگرخشم طبیعت بین
که برهم می زند حال وهوای شورو شیدایی
نـدارد سـوز سـرمـا هیچ پـروای غـریبان را
نمی پـرسـد به چه دینی مسلمانی، نصارایی
بـه زور و زر مناز ای مـدعی در حلقۀ دنیا
نگیرد دست کس را روزمردن مال ودارایی
شندیم قـصه هـا از یورش چنگیز و اسکندر
بدیدم جنگ های شهروده وکوه و صحرایی
نـدارد خـشــم و آز و فـتـنـۀ دیــوان پـایـانی
نجویـد راه صلح و سـازگاری جهل دعوایی
دل انـسـان بـه حـال مـردم آواره می سـوزد
دل سخت ستمکاران بـود از سـنگ خارایی
10/2/2023