چرخهٔ چیران (چین – روسیه – ایران): تحلیل پیشرفتۀ متابولیک ژئوپلیتیکی در مثلث راهبردی منازعۀ اوکراین – ایران – تایوان


مقدمه
تنشها و منازعات کنونی در اوکراین، ایران و تایوان نباید بهعنوان نقاط بحران جداافتاده ژئوپلیتیکی تلقی شوند. این سه جبهه، در واقع گرهگاههای فشاری بههمپیوستهاند که در بستر یک بازآرایی تکتونیکیِ نظم جهانی سربرآوردهاند. این رویاروییها مرزهای بیرونیِ الگویی فرسوده از هژمونی غربی را ترسیم میکنند ـــ الگویی که بر بنیاد ناتو و اتحادیه اروپا بنا شده ـــ و در برابر آن، صعود ساختاریِ یک بلوک نوظهور اوراسیایی قرار گرفته است که محور آن را چین، روسیه و ایران تشکیل میدهند.
این همگرایی سهجانبه را اکنون میتوان در قالب اصطلاحی تازه به نام «چیران» خلاصه کرد ـــ ترکیبی راهبردی از چین، روسیه و ایران. چیران صرفاً یک محور هماهنگی نیست؛ بلکه نوعی متابولیسم زنده ژئوپلیتیکی است: چرخهای از انرژی، زیرساخت و مقاومت در برابر سلطه مالی-نظامی غرب. تشدید همزمان بحرانها در اوکراین، خاورمیانه و تنگه تایوان، حاصل تصادف یا سرنوشت نیست؛ بلکه اجزایی بههمپیوسته از یک منطق ساختاری مشترکاند: گذار جهانی بهسوی چندقطبیشدن.
برای روشنساختن این دگرگونی، پیکربندی چیران را میتوان از دریچهٔ سامانههای متابولیک مورد مطالعه قرار داد. همانگونه که در زیستشیمی، چرخهٔ اسید سیتریک (یا چرخهٔ کربس) فرآیندی بسته برای تولید، تبدیل و توزیع انرژی در بدن به شمار میرود، چرخهٔ چیران نیز یک فرآیند بسته ژئوپلیتیکی است که تأمین، دگرگونی و بازتوزیع انرژی را در سطح جهانی بر عهده دارد. در این تمثیل، ایران و روسیه بهمنزلهٔ تأمینکنندگان استراتژیک «استیلکوآ» (Acetyl-CoA) ـــ واحدهای اولیه و حیاتی انرژی ـــ عمل میکنند، در حالی که چین نقش هسته متابولیک و مبدل صنعتی را ایفا میکند: نیروی پردازشگر و توزیعکننده تولید جهانی.
۱. روسیه و ایران بهمثابه دو گره استیلکوآ (Acetyl-CoA): ستونهای انرژی چرخهٔ چیران
روسیه همچنان غولی ژئواستراتژیک باقی مانده است؛ جایگاه محوریاش بر شبکههای هیدروکربنی، صادرات عناصر کمیاب خاکی، و شریانهای زیرساختی استوار است. عملیات نظامی این کشور در اوکراین نه صرفاً تلاشی برای تصرف سرزمین، بلکه نبردی الگوساز است: مقابلهای مستقیم با توسعه طلبی ناتو که بنیانهای سلطه یورو-آتلانتیکی را به چالش میکشد.
ایران، در سوی دیگر، نقشی همچون کاتالیزور در این متابولیسم ژئوپلیتیکی ایفا میکند. با در اختیار داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز، دسترسی استراتژیک به هر دو پهنهٔ دریای خزر و تنگه هرمز، و گرهگاههای کلیدی زیرساختی مانند بندرعباس و چابهار، ایران به یک اندام حیاتی در گردش ژئوپلیتیکی اوراسیا بدل شده است و همچنین نیرویی متوازنکننده در برابر ائتلاف عربی-اسرائیلی تحت سلطهٔ ایالات متحده بهشمار میرود.
هرگونه عملیات برای تغییر رژیم در ایران ـــ چنانکه در سناریوهای غربی پیشبینی شده است ـــ بهمنزلهٔ قطع یکی از شریانهای اصلی متابولیسم چیران خواهد بود. چنین اقدامی نهتنها تعادل انرژی اوراسیا را بر هم خواهد زد، بلکه بار دیگر سلطهٔ غرب بر کریدورهای توزیع انرژی در غرب و آسیای مرکزی را احیا کرده و پیوند راهبردی چین و روسیه با یکی از منابع اساسی استقلال ژئوپلیتیکیشان را قطع خواهد کرد.
۲. جنگ اوکراین: گسل هژمونی ناتو – اتحادیهٔ اروپا
جنگ اوکراین صرفاً یک منازعهٔ منطقهای نیست؛ بلکه نقطهٔ گسست در توسعه طلبی بیمهار امپریالیسم غرب است. با شکست حملات پشتیبانیشده از سوی ناتو و تثبیت موقعیتهای راهبردی روسیه در دونباس و مناطق فراتر از آن، غرب در آستانهٔ از دستدادن عناصر کلیدی زیر قرار گرفته است:
• دسترسی به حاصلخیزترین نوار خاک سیاه جهان
• ذخایر چشمگیر عناصر کمیاب و اورانیوم
• یک کریدور حیاتی انرژی و لجستیک که اروپا و آسیا را بههم پیوند میدهد
• یک بازار عظیم مصرفی و کشاورزی که در زنجیرههای ارزش غربی ادغام شده است
اگر روسیه بتواند بخشهایی از اوکراین را بهطور دائمی در کنترل خود حفظ کند، نهتنها جایگاه خود را بهعنوان بازیگر غالب در قارهٔ اوراسیا تثبیت خواهد کرد، بلکه شکنندگی انسجام درونناتویی و ساختارهای بهظاهر مستقل اتحادیهٔ اروپا را نیز برملا خواهد ساخت. در این صورت، شبح افول راهبردی غرب بهروشنی آشکار خواهد شد.
با تداوم شکستهای غرب در میدان اوکراین، فشار برای بازیابی جایگاه راهبردی در سایر مناطق افزایش مییابد. در این بستر، گشودن یک جبههٔ نیابتی جدید علیه ایران، در محافل ناتو-اتحادیهٔ اروپا جدیتر مطرح شده است. چنین چرخشی ادامهٔ همان استراتژی ناتو برای نفوذ به «زیرشکم نرم» حوزه نفوذ روسیه خواهد بود ـــ تلاشی نومیدانه برای جبران ناکامیها در اروپای شرقی. هدفگیری ایران، که یکی از گرههای حیاتی پیکربندی چیران است، نهتنها تقابلی گستردهتر در جغرافیای اوراسیا بهدنبال خواهد داشت، بلکه میتواند نقطهٔ گسست نهایی در پروژهٔ سلطهطلبانه غرب را تسریع کند.
۳. همپیوندیهای آناپلروتیک: شبکهٔ متابولیکی اوراسیایی
در زیستشناسی متابولیک، واکنشهای آناپلروتیک (Anaplerotic) برای حفظ تداوم چرخه، میانجیهای آن را دوباره پُر میکنند. در چارچوب متابولیسم چیران نیز، هر کنشگر نقشی مکمل و ضروری در بقای این سامانه ایفا میکند:
• ایران و روسیه منابع انرژی پایه را تأمین میکنند
• چین این ورودیها را پردازش کرده و بهصورت محصولات صنعتی در سطح جهانی بازتوزیع مینماید
• زیرساختهای لجستیکی و مبادلات مالی جایگزین، بازتولید مستمر چرخه را تضمین میکنند
بر هم زدن جایگاه ایران، بهمثابه یکی از گرههای اصلی تأمین انرژی، نهتنها چین را از منبعی حیاتی محروم خواهد کرد، بلکه کریدورهای ابتکار «کمربند و راه» را به خطر میاندازد و روند همگرایی راهبردی چین و روسیه را نیز دچار وقفه خواهد ساخت. این سیستم، شبکهای از ائتلافهای گذرا نیست؛ بلکه نوعی وابستگی درهمتنیده و شکلی پیشرفته از متابولیسم ژئوپلیتیکی است که اختلال در هر گرهاش میتواند کل چرخه را متزلزل کند.
۴. زیرساختهای ژئواستراتژیک: خطوط ریلی، بنادر، کریدورها
کارکرد متابولیکی چیران بر بستر زیرساختهای عینی و ملموس استوار است ـــ سامانهای از راههای زمینی، ریلی و دریایی که پیوندهای اوراسیایی را نهادینه میکنند:
• دریای خزر: مسیر ریلی رشت-آستارا-باکو-مسکو، که در قالب کریدور بینالمللی حملونقل شمال-جنوب (INSTC) عمل میکند، لجستیک روسیه را به بنادر جنوبی ایران متصل میسازد (بخشهایی از آن هنوز در دست ساخت است).
• بندرعباس: شریان حیاتی دریایی ایران، که به شبکههای ریلی اوراسیای داخلی متصل شده است
• بندر چابهار: بندری متصل به هند، برای دور زدن تنشهای پاکستان، بدون عبور از آن، که با امتداد ریلی چین-ایران در حال توسعه است
• پاکستان و هند: امتدادهای راهبردی معماری چیران، از طریق توافقنامه عشقآباد و گسترش طرح اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)
این کریدورها ستونفقرات سختافزاری نظم چندقطبی را تشکیل میدهند ـــ زیرساختهای متقابل در برابر سلطه دریایی ناتو و گلوگاههای مالی مبتنی بر دلار.
۵. چین بهمثابه میتوکندری جهانی: تبدیل و بازتوزیع انرژی
چین در چرخهٔ چیران، همان نقشی را ایفا میکند که میتوکندری در سلول: موتور متابولیکی که ورودیهای انرژی را جذب، بهصورت صنعتی پردازش، و بهطور جهانی بازتوزیع میکند ـــ از پروژههای زیربنایی در آفریقا گرفته تا بنادر در آمریکای لاتین.
اما یکی از آسیبپذیریهای کلیدی چین در نظم ژئوپلیتیکی کنونی، تنگهٔ مالاکا است ـــ باریکهای دریایی که حدود ۶۰ درصد از واردات انرژی و جریان تجارت جهانی چین از آن عبور میکند. این تنگه بهشکلی غیرمستقیم در کنترل نیروهای دریایی غربی قرار دارد، از طریق پایگاههای آمریکا و متحدانش در سنگاپور و اقیانوس هند، و بهراحتی میتواند در صورت تشدید تقابل ژئوپلیتیکی، به گلوگاهی بسته و مسدود بدل شود.
پیکربندی چیران پاسخی مستقیم به این آسیبپذیری است ـــ توسعه مسیرهای زمینیِ جایگزین برای تأمین انرژی و تجارت، که تنگه مالاکا را بهکلی دور میزنند: کریدور حملونقل شمال-جنوب (روسیه-ایران-هند)؛ کریدور اقتصادی چین-آسیای مرکزی-غرب آسیا؛ کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC). در این ساختار، بنادر بندرعباس و چابهار نقش لنگرگاههای راهبردی را ایفا میکنند، و چین را مستقیماً به دریای عمان و اقیانوس هند متصل میسازند ـــ بدون آنکه در تنگنای مالاکا گرفتار شود.
در این چارچوب، ایران صرفاً یک منبع هیدروکربن نیست ـــ بلکه دریچه اضطراری ژئوپلیتیکی است، سوپاپ اکسیژنی زمینی در سیستمی که در سایر جهات، در چنبرهٔ سلطهٔ دریایی قدرتهای غربی گرفتار آمده است. کنترل بر ایران، در واقع بهمعنای در اختیار گرفتن یکی از معدود روزنههایی است که چین از طریق آن میتواند از محاصره دریایی فرار کند.
هرگونه بیثباتسازی ایران و اختلال در این جریان حیاتی، معادل با فروپاشی ATP سیستم خواهد بود ـــ یعنی قطع انرژی حیاتی از بدن ژئوپلیتیکی جنوب جهانی. جهان جنوب که برای توسعه و حفظ حاکمیت خود به توان صنعتی چین وابسته است، در صورت چنین اختلالی، بار دیگر به دام ساختار توزیع انحصاری غرب خواهد افتاد.
۶. دولتهای خلیج فارس: دستنشاندگان غرب در پوشش ژئوپلیتیکی
جبههٔ غربی چیران تنها از سوی واشنگتن تهدید نمیشود، بلکه از جانب دستنشاندگان وفادار آن در خلیج فارس نیز در معرض خطر قرار دارد:
• عربستان سعودی: با بیش از ۱۴۲ میلیارد دلار معاملات تسلیحاتی با آمریکا، و ادامهٔ صادرات نفت به اسرائیل در بحبوحهٔ کشتارهای غزه
• امارات متحدهٔ عربی و قطر: پیوند خورده با غولهای سرمایهگذاری غربی مانند بلکراک و KKR، و درگیر در ساختارهای مشترک فناوری-مالی اسرائیلی-آمریکایی
• مصر و اردن: بهشدت وابسته به حمایت نظامی آمریکا، و در سطح اقتصادی در زنجیر برنامههای ریاضتی صندوق بینالمللی پول (IMF)
• بحرین: زیرساختها و خطوط انتقال نفت آن، تا حدودی تحت مالکیت صندوقهای سرمایهگذاری غربی قرار دارند
این رژیمها نه در کنار ملتهای خود، بلکه در صف سرمایه امپریالیستی ایستادهاند. نخبگانشان در حالیکه رو به مکه نماز میگذارند، اما ثروتشان رو به والاستریت سجده میکند. یا دقیقتر بگوییم: «منارههای مسجدشان به شرق اشاره دارد، اما دعاهایشان روانه غرب میشود.»
۷. جمعبندی: چرخهٔ چیران بهمثابه الگویی برای خوداتکایی جهانی
چرخهٔ چیران یک طرح انتزاعی یا نظری نیست ـــ بلکه نقشهٔ عملیاتی است: سامانهای زنده از حاکمیت انرژی، خوداتکایی صنعتی، و وابستگی متقابل راهبردی. اختلال در این چرخه ـــ خواه از مسیر جنگ، تحریم، یا تغییر رژیم ـــ تنها به فروپاشی اوراسیا نمیانجامد، بلکه جهان جنوب را به درون یک آرایش نئواستعماری جدید زیر چکمه ناتو و سرمایه فراملی پرتاب خواهد کرد.
اوکراین، ایران، و تایوان بحرانهایی جداگانه نیستند، بلکه یورشهایی هماهنگ در دل یک جنگ نظاممند واحدند ـــ جنگی بر سر کنترل فرآیندهای متابولیکی اقتصاد جهانی. نتیجه این جنگ، نهفقط موازنه قدرت در آینده، بلکه ساختار زیستی تمدن جهانی را تعیین خواهد کرد.
۸. بریکس در بزنگاه تاریخ: از شعار تا قدرت واقعی
تنش فزاینده در خاورمیانه، نهتنها آزمونی برای چیران، بلکه محک تاریخی برای بلوک بریکس است. اگر بریکس ـــ که اکنون گسترش یافته و بهلحاظ گفتمانی مدعی حاکمیت چندقطبی است ـــ نتواند با واکنشی یکپارچه و ژئوپلیتیکی وارد عمل شود، بهراحتی به یک سرنام تزئینی بدل خواهد شد: ببری کاغذی که نعره میزند، اما دندان ندارد.
بیثباتسازی ایران، صرفاً حملهای به یکی از اضلاع معماری تمدن اوراسیایی نیست، بلکه در حکم قطع عضو راهبردی از پهلوی جنوبی بریکس است.کریدورهای انرژی فرو خواهند پاشید؛ مسیر اکسیژن چین به اقیانوس هند مسدود خواهد شد؛ و حائل جنوبی روسیه درهم خواهد شکست. در چنین وضعیتی، جنوب جهانی، انفعال بریکس را نه بهمثابه احتیاط دیپلماتیک، بلکه بهمنزلهٔ نشانهای از ناتوانی در حمایت از هم پیمانان و ایفای نقش در شکلدهی به آیندهٔ نظم جهانی تلقی خواهد کرد.
اما فراتر از این پیامدهای ژئوپلیتیکی، بیثباتسازی ایران موجی از شوکهای سامانهای در سراسر منطقه بهراه خواهد انداخت. اختلال در جریان نفت و گاز، بازارهای جهانی انرژی را به لرزه خواهد انداخت؛ و شعلهور شدن تنشهای قومی و مذهبی ـــ یادآور فروپاشی بالکانیزهشدن یوگسلاوی یا انفجارهای فرقهای در سوریه و عراق ـــ میتواند بهسرعت کشورهای همسایه را درگیر کند. از ترکیه گرفته تا جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ازبکستان، شعاع این بحران به منطقهای سرایت خواهد کرد که کارکردهای حیاتی آن، بهشدت با چرخهٔ چیران درهمتنیده است. آنچه شاید با اختلالی محلی در ساختار یک رژیم آغاز شود، میتواند همچون سرطانی متاستاز یابد و به شکافی منطقهای و فراگیر بدل گردد ـــ و تمامیت پروژهٔ همگرایی اوراسیایی را در معرض واگرایی و فروپاشی قرار دهد.
اکنون بریکس باید تصمیم بگیرد: آیا میخواهد بهعنوان جبههای پسااستعماری با راهبردی منسجم و زیرساختهای مقاومت وارد میدان شود؟ یا عقبنشینی خواهد کرد و بار دیگر اجازه خواهد داد غرب سلطهگر معیار مشروعیت، مداخله و حاکمیت را تعیین کند؟
این تنها یک پرسش دیپلماتیک نیست. این پرسشی هستیشناسانه است. اگر بریکس نتواند تصمیمی قاطع بگیرد، آنگاه غرب در واقع موفق شده است همان ائتلافی را که مدعی چالش با هژمونیاش بود، از درون سترون و بیاثر سازد.
منبع: میشکین ـ ایکس، ۲۱ ژوئن ۲۰۲۵