پنجاه سال پس از کودتای شیلی، وظیفۀ ما دفاع از دموکراسی است!
مقالۀ بهقلم«گییرمو تئییر»، دبیرکل حزب کمونیست شیلی
«۵۰ سال پس از کودتا، وظیفهٔ ما دفاع از دموکراسی است» آخرین مقالهای بود که گییرمو تئییر پیش از مرگش نوشت. او نگارش این مقاله را درحالی که در بیمارستان بستری و در وضعیتی حساس بهلحاظ سلامتی بهسر میبرد با تلاش و زحمت بسیار نوشت. او اظهار داشت میخواهد به تعهدی که با “ال سیگلو” برای تحویل کارش داده است عمل کند.
۵۰
سال پس از کودتای جنایتکارانه و سرنوشتساز غیرنظامی-نظامی که علیه دموکراسی ما، مردم شیلی، و پروژۀ ما برای ساختن جامعهای عادلانهتر و دموکراتیکتر، حمله کرد مایلم تأملاتی را از طریق این مقاله بهاشتراک بگذارم.
من بدون ابراز همبستگی و عمیقترین احترام و محبت خود به همۀ بستگان بازداشتشدگان ناپدیدشده که بهطوردائم و خستگیناپذیر به جستوجوی عزیزانشان ادامه میدهند، نمیتوانم این پیام را در میان بگذارم؛ هممیهنان، مادران، پدران، پسران، دختران، خواهران، برادران، و نوههایشان که هنوز نمیدانند اقوامشان کجا هستند زیرا قربانی اقدامهای جنایتکارانۀ یگانهای سرکوبگر نیروهای مسلح یا اطلاعاتیای بودند که در نهان عمل کردند. گرچه ممکن است باورنکردنی بهنظر رسد، با وجود گذشت زمان، هنوز هم پیمانهایی به سکوتی بزدلانه از سوی مسئولان و روشنفکران، غیرنظامی و نظامی وجود دارد که از گفتن حقیقت خودداری میکنند و با قوۀ قضائیه همکاری نمیکنند تا موضوع این جنایتهای نفرتانگیز روشن شود. من همچنین مایلم بستگان سیاستمداران اعدامشده را در آغوش بگیرم که به مبارزه برای نائل شدن به عدالت مورد انتظار و ضروری که بهنفع کشور ما است ادامه میدهند. و البته، من به هر یک از رفقایم که در کنار هم مبارزه کردیم و حاضر بودند جانشان را در مبارزۀ سرنوشتساز برای بازیابی دموکراسی بهخطر بیندازند، ادای احترام میکنم.
همچنین نمیتوانم از در آغوش گرفتن صدها رفیقی که مانند من، صرفاً از مبارزه برای دموکراسی و ساختمان سوسیالیسم، بهعنوان پروژهای مشروع برای رفاه محافظت میکنند، خودداری کنم، ما برای این امر مشروع در معرض آدمربایی و شکنجه قرار گرفتیم. قربانی شدن نهتنها آسیبهای جسمی ایجاد میکند، بلکه در طول سالها قربانی کردن مجدد دائمی از سوی نیروهای راست انجام میگیرد که سرسختانه و متعصبانه انکارگرایی [انکار حقیقت رویدادها] را ترویج میکنند که در این مقطع درحال تبدیل شدن به پدیدهای بسیار خطرناک برای زمان حال و آیندۀ کشور ما است. این باید زنگ خطری برای کسانی از ما باشد که به دموکراسی اعتقاد دارند، زیرا این هشداردهنده است که نیروهای سیاسی راست افراطی با نمایندگی پارلمانی در کنگره و کرسیهایی در شورای فعلی قانون اساسی بهدنبال توجیه دائمی کودتا هستند. طبیعی کردن این عمل، توجیه همۀ پیامدهای وحشتناکی است که ما در طول ۱۷ سال از تاریخ اخیر خود زندگی میکنیم. بهدلیل همۀ موارد فوق، من میخواهم حزب عزیزمان، حزب کمونیست شیلی، و همۀ نیروهای دموکراتیک کشورمان را ترغیب کرده و از آنان بخواهم که بهیاد کشتهشدگان با قدرت و اعتقاد بیشتری به مبارزه برای پایان دادن به ترفند مخرب معافیت از مجازات که در تمام این سالها تحمیل گردیده است استقامت کنیم، زیرا [معافیت از مجازات] به بستری برای انکارگرایی تبدیل شده است.
جستوجوی عدالت، حقیقت، جبران خسارت و تضمین عدم تکرار چالشی است که در دفاع و تعمیق دموکراسی ما اولویت و اهمیت بیشتری مییابد. بهویژه، در مقابل بروز صداهای عمومیای که میکوشند وحشتی را که به معنای کودتای نظامی-غیرنظامی بود و با خون و آتش دولت دموکراتیک و دگرگونکنندۀ رئیسجمهور ما سالوادور آلنده را ساقط کرد، نسبی و انکار کنند، پروژهای سیاسی که نشانگر امید بزرگی برای مردم ما بود.
همانطور که قبلاً گفتم، راست جسورشده موجی از انکار و تحریف را بهراه میاندازد و با بدبینی و شرمساری میخواهد قربانیان را مسئول کودتا معرفی کند و درنتیجه خود را از مسئولیتهای جنایتبار و تاریخیاش در مقام خالقان فکری و مادی شکست [دولت] دموکراتیک تبرئه کند. واضح است که این عقبگردی بزرگ برای پیمان دموکراتیک حداقلهای مشترکی است که برای ما در حکم یک جامعه هزینهای زیاد داشته است. نیروی راست بهسرعت فراموش میکند که حتی برخی از رهبران سیاسیاش بهتازگی به دلیل نقششان در مقام “همدستان منفعل” قبل از کودتا و همچنین در دوران دیکتاتوری، انتقادی مختصر از خود داشتند. این حداقل نگرانکننده است که ظهور مجدد بخشهای راست افراطی، کل این بخش سیاسی را به عقبگردی تاریخی سوق میدهد که انکار و بسته شدن خاطرات بهمعنای آن است. برخی پا را فراتر گذاشته و با اشتیاق مسئولیت کشتار را بر عهده میگیرند.
برخلاف این انکار ضد دمکراتیک و همانطور که از روز اول تا کنون بوده است، بخشهای دمکراتیک با ابتکارهایی متعدد در سراسر کشور مستقر شدهاند تا پنجاه سال از گذشت وقوع کودتای غیرنظامی-نظامی را برگزار کنند، تا حافظۀ تاریخی را اثبات نمایند و به جانباختگان ما ادای احترام کنند. این تمرین حافظه باید به نقطهعطفی جدید در ایجاد آگاهی ملی در مورد احترام و تعهد به حقوق بشر و مطالبات حقیقت، عدالت، و جبران خسارت تبدیل شود. یک کشور زمانی کیفیت همزیستی دمکراتیک خود را بهطوراساسی بالا میبرد که بتواند ارزش این اصول را تأیید و بهطورجمعی به آن توجه کند.
رفقا، این برگزاری تنها به فعالیتهای فرهنگی مهم و ضروری محدود نمیماند. تمرین حافظۀ جمعی میتواند پلهای لازم را بین آنچه دیروز اتفاق افتاده با آنچه امروز با آن زندگی میکنیم بدون هیچ تردیدی گسترش دهد، همچنین باید تمرینی برای تفکر و طرحریزی آرزوهای آیندۀ بهتر برای کشورمان باشد. ما نمیتوانیم از این واقعیت غافل شویم که کودتا برای مجازات رؤیاها و جسارتهای مردم ما انجام شد، مردمی که میخواستند به نظمی پایان دهند که ثروت را در دستانی معدود متمرکز میکند و اکثریت قریب بهاتفاق را به زندگی واقعاً ناامن و بیثبات محکوم میکند. رفیق رئیسجمهور سالوادور آلنده این را در آخرین سخنان خود گفت: “کودتا توسط همان بخش اجتماعی ترویج شد که امروز در خانههایشان خواهد بود و با دستی دیگر منتظر است قدرت را مجدداً تسخیر کند تا بهدفاع از مزارع و امتیازهایش ادامه دهد.”
پروژۀ سیاسی “اتحاد مردمی” نتیجۀ توسعۀ یک جنبش تودهای گسترده و متنوع بود که طی سالهای چندین دهه شکل گرفت و راه خود را برای ایجاد مسیر توسعۀ اجتماعی، سیاسی، و اقتصادیای که دمکراسی ما را گسترش داد باز کرد. مردم شیلی بهرغم اینکه بارها و بارها از طرد سیاسی، بیعدالتی اجتماعی، و سرکوب پلیسی و نظامی در مواجهه با مطالبات عادلانهاش رنج میبرد، ارادهاش را برای دگرگونی با دفاع و مبارزه برای منافع خود مشخص نمود و امیدهایی داشت که دولت مردمی سالوادور آلنده، امکان واقعی برای تغییر زندگی مردم باشد.
بدون تواضع کاذب، ما در مقام کمونیست، مدعی مشارکتمان در ساخت این راه واقعاً مردمیای هستیم که ریشه در بهترین سنتهای مبارزات سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی دارد که از سوی طبقۀ کارگر و مردم شیلی صورت گرفته است. بسط و تعمیق دموکراسی، گسترش شهروندی و حقوق اجتماعی نتیجۀ اقدامهایی استراتژیک است که از سوی پروژۀ “اتحاد مردمی” بهکار گرفته شده است. این نه هدیهای و نه همرأییای است، این دستاورد مبارزۀ رهاییبخش است. در این معنا و در تداوم جنبش واقعی برای انسانی کردن شرایط زندگی که طبقۀ کارگر و مردم درکل از طریق کنش آگاهانه و سازمانیافتهشان انجام میدهند، ما برای شیلی مسیری بیسابقه از ساختمان مترقی سوسیالیسم در دموکراسی را در نظر داریم. سوسیالیسم که شکلها و عمق آن همان چیزی خواهد بود که مردم شیلی بهطوردموکراتیک دربارهٔ آن تصمیم خواهند گرفت. راه شیلی دعوت به سوسیالیسم است.
کودتاگرایی: پایبندی منفعتطلبانۀ طبقات حاکم به دموکراسی
این روزها برخی از نمایندگان نیروهای راست کوشش میکنند کودتا را از نقض حقوق بشر که در رژیم دیکتاتوری انجام دادند، جدا کنند. صداهایی بلند شده است که دلیلهای مختلفی را برای توجیه منشأ کودتا بهکار میبرند، حتی دولت دموکراتیک سالوادور آلنده را بهدلیل اینکه “باعث آن شده سرزنش میکنند.” آنچه آشکارا اقدامی غیرصادقانه با تاریخی است که مردم ما آن را از سر گذراندهاند. مشخص است که این اقدام بیثباتکننده حتی پیش از آنکه رئیسجمهور سالوادور آلنده بهقدرت رسد، در مورد آن تصمیم گرفته شده بود. این امر با پشتیبانی مادی ایالات متحد و با آرایش عملی نیروی راست کودتاچی، در شکل نظامی و غیرنظامی برنامهریزی شد. من میخواهم تأکید کنم که بهنظر من یک عمل صادقانۀ فکری است که این عناصر تعیینکننده را در رویدادهایی که رخ داده است نمایان نماید و به حداقل نرساند.
پایبندی تاکتیکی و منفعتطلبانۀ الیگارشی شیلی به دموکراسی (که نشانههای کودتا را میتوان از طریق وقایع تاریخی گوناگون در قرن بیستم ردیابی کرد) برای جلوگیری از تحقق مأموریت دموکراتیک صندوقهای رأی، زود بیان شد: چند روز پیش از روی کار آمدن سالوادور آلنده در مقام رئیسجمهور شیلی، راست افراطی، فرماندۀ کل ارتش، ژنرال رنه شنایدر (René Schneider) را ترور کرد. و ۴ سال بعد، یکی دیگر از فرماندهان کل ارتش، ژنرال کارلوس پراتس (Carlos Prats) در بوئنوس آیرس ترور شد. افزون بر مشارکت فعال ایالات متحد برای بیثبات کردن دولت “اتحاد مردمی”، حاشیههایی نیز در مورد فعالیتهای (بههرحال با تأمین مالی بسیار خوب) صاحب ال مرکوریو (Mercurio)، آگوستین ادواردز (Agustín Edwards)، و نقش او بهعنوان یک خائن به کشور و یکی از سازماندهندگان توطئۀ کودتا وجود دارد. او بخشی از انجمن توطئهگران ضد [سالوادور] آلنده، ژنرالهای غیرنظامی کودتا بود که مسئول سازماندهی عملیات خرابکارانه علیه اقتصاد، تأمین مالی اقدامهای صنفهای کودتاچی و گروههای فاشیست و ترویج فتنه در نیروهای مسلح بودند. در این انجمن ضد ملی ازجمله، اِرنان کوبییوس (Hernán Cubillos) هم بود که بعداً از سوی دیکتاتور بهعنوان وزیر امور خارجی منصوب شد. ایجاد شرایط برای کودتا و سرکوب وحشیانۀ مردم شیلی، تداوم عمل یک بخش اجتماعی است که با در معرض خطر قرار گرفتن امتیازهایش، برای تحمیل نظام اقتصادی و سیاسیای متناسب با نیازهایش و منافع طبقاتیاش به تروریسم دولتی متوسل میشود.
اساس منازعۀ سیاسی، در خاستگاه اصلی آن، تصمیم و ارادۀ الیگارشی و نیروی راست برای بیثبات کردن و ایجاد مانع، قبل از روی کار آمدن “دولت مردمی” است. هنگام تصمیمگیری برای ترویج استراتژی فرسایش و تخریب دولت، هیچ بحث یا تردیدی بسیار در نیروهای راست وجود نداشت. آنان با شوروشوق فتنهگرانه و برنامهریزیشده، مسیر ایجاد شرایط ریزش نهادی و صرفاً کنار گذاشتن دموکراسی بهعنوان یک سیستم همزیستی را در پیش گرفتند. با پیشرفت روند، بخشهای داخل و خارج از “اتحاد مردمی” از استراتژی [سالوادور] آلنده فاصله گرفتند. آنها درک نمیکردند یا نمیدانستند که چگونه تلاش برای گسترش پایههای پشتیبانی را برای اطمینان از همبستگی فزایندۀ نیروها بهنفع تحولات تنظیم کنند. آنها لفاظی برافروخته و غیرمسئولانهای را اتخاذ کردند که علاوه بر اینکه واقعبینانه نبود، نیروهای واقعی مورد مناقشه را نمیسنجید و برای بازیای بیثباتکننده که نیروی راست ترویج میکرد کارآمد بود.
در مقام یک حزب کمونیست، ما از هریک از ابتکارهای پیشنهادی رفیق رئیسجمهور سالوادور آلنده برای غلبه بر بحران سیاسی حمایت کردیم؛ ما از گفتوگو با دموکراتهای مسیحی پشتیبانی کردیم و همچنین تصمیم به برگزاری همهپرسی را که رئیسجمهور نتوانست آن را اعلام کند، تأیید کردیم. ما بر تأیید نیاز به انضباط استراتژیک و انعطاف تاکتیکیای که رئیسجمهور [سالوادور] آلنده خواستار آن بود، پافشاری کردیم. تاریخ گواه رفتار ما و مسئولیت و وفاداری ما به سالوادور آلنده، دموکراسی، و مردم شیلی است.
حافظه، پلی بین امروز و آینده
مصونیت از مجازات، فراموشی و نسبیسازی جنایتها، همزیستی دموکراتیک را از بین میبرد. سخنان نیک تربیتی که با نیت ریاکارانه اعلام میشود، اما تحقق حقیقت و عدالت را تضمین نمیکند، به ساختن فرهنگ حقوق بشر منجر نمیشود. تلاش برای “ورق زدن” یا “بستن مسئلۀ حقوق بشر” که هر از چندی برخی بخشها قصد آن را داشتهاند، بارها و بارها در معرض تخریب تسلیمناپذیر حافظۀ جمعیای با وقار قرار میگیرند.
اجازه دهید نام برخی از زنان خستگیناپذیر را که برای بقای حافظۀ تاریخی نامبرده ضروری بودهاند یادآوری کنم: سولا سییرا (Sola Sierra)، ویوییانا دیاز (Viviana Díaz)، کارمن ویوانکو (Carmen Vivanco)، آنیتا د رکابارن (Anita de Recabarren)، آلیسیا لیرا (Alicia Lira)، کارمن اِرتز (Carmen Hertz) و گلادیس مارین (Gladys Marin ). در تلاش آنان من عمیقترین احترام خود را به هزاران مرد و زنی ادا میکنم که بهترین تلاششان را کردند. آنان با هم به عدالت و حقیقت اندکی که ما بهدست آوردهایم، کمک کردهاند.
مردم شیلی بیشترین علاقه را به توسعه و تحکیم فرهنگ حقوق بشر دارند، زیرا برای تضمین آیندۀ نسلهای جدید، باید ارزشها و اصول احترام به انسان بارها و بارها تأیید گردد. بزرگترین خطر این موج انکارگرایی این است که در را برای شورشهای سرکوبگرانۀ جدید باز میگذارد.
ما با اندیشیدن به آیندۀ کشورمان، همۀ نیروهای سیاسی و اجتماعی را به متعهد شدن به نسلهای جدید برای تضمین حقیقت، عدالت و تضمین تکرار نشدن، دعوت میکنیم. ما کمونیستها بر این تعهد به کشور تأکید میکنیم، ما که وحشیانهترین سرکوبها را از نزدیک تجربه کردیم و بخشی از گروه اجتماعی و سیاسیای بودیم که مصممانه مبارزه برای بازیابی و بازسازی دموکراسی را به عهده گرفتند.
تقریباً ۵۰ سال بعد، در لحظهای که خیزش اجتماعی سال ۲۰۱۹ / ۱۳۹۸ با خشم و غضب عادلانه ماهیت ناعادلانه و انحصاری مدل اقتصادی را متهم میکرد، طبقۀ حاکم که از این بیداری هراسان شده بود و بهقصد مماشات با روحیۀ مردمی، شماری از نیتهای خوب، بهرسمیت شناختن نابرابریها را بیان و با اقدامهای بازتوزیعی موافقت میکند. با این حال، با صدای سسیلیا مورل (Cecilia Morel) بانوی اول در آن زمان، و همسر سباستیان پینیهرا (Sebastián Pineraرئیسجمهور راستگرای پیشین) یک اقرار و تأیید را شنیدیم: “ما باید از امتیازهای خود صرفنظر کنیم.” بهندرت در تاریخ ما نمایندگان طبقۀ حاکم دربارۀ منافع، دغدغهها، و گرهٔ تناقضهایشان که شکاف عمیق اجتماعی را موجب میشود و بر جامعۀ ما سنگینی میکند، تا این حد صادق و صریح بودهاند. از آن نیتهای خوب فرضی چیزی باقی نمانده است. گواه این امر این است که همین بخش اجتماعی و نمایندگان سیاسی آن هرگز بهشکل واقعی به دگرگونیهای عمیق به نفع اکثریت بزرگ حاضر نبودهاند، بلکه برعکس، هرگز زمان مناسبی را برای انجام اصلاحات و سیاستهای عمومی تشخیص ندادهاند، سیاستهایی مبتنی بر اقدامهای بازتوزیعی سرمایه. آنان ثابت کردهاند که هنگامی که منافع کوچک اقتصادیشان را در خطر میبینند و زمانی که برای حفظ امتیازهایشان مفید نیست، حتی حاضرند دموکراسی را به رهن بگذارند. حافظۀ تاریخی به ما امکان میدهد آیندهای بهتر را طرحریزی کنیم، آموختن جمعی باید ما را با نیرویی بیشتر به تأیید مجدد و دفاع از دموکراسی و بهبود مداوم آن سوق دهد. بههمین دلیل است که ما باید برای دستیابی به دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی، و اقتصادیای که دولت رئیسجمهور گابریل بوریک ترویج کرده و به مردم شیلی متعهد شده است، دفاع و مبارزه کنیم. سیاستهای توزیع مجدد با پیمان مالی جدید، بهطوری که ثروتمندترینها مالیاتهای واقعی را بپردازند؛ اصلاح حقوق بازنشستگی اولویت اول است، زیرا سالمندان نمیتوانند منتظر بمانند و با حقوق بازنشستگی فقیرانه زندگی کنند؛ اصلاحات بهداشتی بهطوری که همه به مراقبت باکیفیت دسترسی داشته باشند؛ و همۀ آن اقدامهایی که بهنفع کسانی است که بیشتر به آن نیاز دارند، باید افق ما باشد. ساختن جامعهای عادلانهتر بهترین ادای احترام ما به کسانی است که جانشان را برای ایجاد این امکان از دست دادند.
برای شیلی، برای دفاع از دموکراسی، برای حقیقت، عدالت، و تضمین عدم تکرار، ۵۰ سال پس از کودتا، ما هزاران بار پیروز خواهیم شد. [نقل و برگردان به فارسی از: هفتهنامۀ “ال سیگلو”، وابسته به حزب کمونیست شیلی].
منیع: «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۹۰، ۲۰ شهریور – سنبله ۱۴۰۲