نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

«
»

هشتادمین سال هجوم فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی

قطعنامه کنگره هجدهم حزب کمونیست روسیه به مناسبت 22ژوئن 1941

حقیقت و قدرت سوسیالیسم، ضامن پیروزی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر فاشیسم

ترجمه خسرو باقری

تقدیم به یاد بی‌بدیل پدر، علی پاشا باقری

دانش و امید، شماره ۱۱ اردیبهشت – ثور ۱۴۰۱

22 ژوئن سال 1941(اول تیرماه 1320)، روزی تلخ و هولناک، در تاریخ خلق‌های اتحاد شوروی ورق خورد. 80 سال پیش دستگاه ضد بشری فاشیسم آلمان به کشور ما یورش آورد. این یورش تنها یک کارزار نظامی نبود و شباهتی به الحاق اطریش، حمله به چکسلواکی، تصرف لهستان یا اشغال فرانسه نداشت. مسئله حتی این هم نبود که نازی‌ها، نخستین بار در اتحاد شوروی با مقاومتی خلل‌ناپذیر و شجاعانه روبرو شدند. مسئله اصلی این بود که از سال 1925(1304) در اسناد رسمی فاشیسم آلمان ثبت شده بود که اتحاد شوروی در آستانه نابودی تمام عیار است. در این اسناد به صراحت آمده بود: “کشور بزرگ شرقی قطعاً محکوم به زوال است.” و “اضمحلال آن بدون تردید درستی نظریه ما مبنی بر برتری نژادی را ثابت خواهد کرد.”

در پروژه‌ای که رایش سوم تحت عنوان “شرق” طراحی کرده بود، قرار بود اکثریت اسلاوها ریشه‌کن شوند، بقیه خلق‌های شوروی به سیبری رانده و آن اندک باقی‌مانده از مردم اتحاد شوروی، برای خدمت به نازی‌های نژاد برتر، رام و مطیع شوند. در این پروژه، “تضعیف توان زیست‌شناختی خلق روسیه” مورد توجه قرار گرفته بود، و برای تحقق آن، کاهش زاد و ولد، پراکندن اجباری روس‌ها و محو آنها از طریق ازدواج‌های برنامه ریزی شده با نژاد برتر در دستور کار قرار گرفته بود. قرار بود تنها قزاق‌ها و سیبریایی‌ها، از این پروژه مصون بمانند و شهرهای بزرگ اتحاد شوروی، از جمله لنینگراد و مسکو از صفحه روزگار زدوده شوند.

باندراهایی که اکنون دوباره در اوکراین سربرآورده‌اند، باید بدانند که بر اساس برنامه نازی‌های فاشیست، قرار بود 75درصد خلق بلاروس و 65در صد مردم اوکراین از سرزمین‌های خود رانده شوند. آدلف هیتلر، سرکرده فاشیست‌های آلمان، به هواداران خود می‌گفت: “ما باید راهی بیابیم که مردم نژاد پست را نابود کنیم… ما حق داریم که میلیون‌ها نفر از نژاد پست را که چون کرم تکثیر می‌شوند، محو و ریشه کن کنیم.”

اما در واقع، این پروژه‌ها و طرح‌های نژادپرستانه، همه پرده ساتر بر ایدئولوژی‌ای بودند که آماجش حرکت آزادانه و بی‌مهار سرمایه و فربه شدن آن از طریق استثمار بی‌رحمانه به اصطلاح نژاد‌های پست بود. اگر پشتیبانی شرکت‌های عظیم سرمایه‌داری آلمان و سپس آمریکا و بریتانیا از ایدئولوژی فاشیستی، صورت نمی‌گرفت، آماج‌های شوم این ایدئولوژی، افشا و به‌زودی، در تاریکخانه تاریخ می‌پوسید. این شرکت‌ها و ابر شرکت‌های سرمایه‌داری بودند که پروراندن نظریه‌های فاشیستی را در دستور کار خود قرار دادند تا اندیشه‌های کمونیستی و اتحاد شوروی را نابود کنند.

 فاشیست‌های نازی را، شرکت‌های بزرگ سرمایه‌داری، از جمله تیسن، کیردورف، شاخت، کروپ و دیگر شرکت‌های صنعتی عظیم سرمایه‌داری و بانک‌داران بزرگ، با دست باز، از نظر مالی، تأمین کردند. قدرت جهنمی و بدون محدویت هیتلر، در درجه اول حاصل بده بستان‌های او و این انحصارات عظیم بود. در 20 فوریه 1933(1312) هیتلر و صاحبان شرکت‌های سرمایه‌داری آلمان به این نتیجه رسیدند که باید به نظام پارلمانی آلمان خاتمه داد و آن را به گور سپرد. سرمایه‌داری بزرگ آلمان برای اجرای برنامه‌های خود، با سه میلیون پوند، دیکتاتور را به خدمت گرفت. در سال 1945(1324)، گوستاو کروپ، یکی از ابرسرمایه‌داران آلمان، طی نطقی اعتراف کرد که: “ما برای تأمین هدف‌های خود، به دیکتاتوری نیاز داشتیم که از نظر میزان کاربرد خشونت و سوءاستفاده از قدرت، افسارگسیخته باشد.” 

پیشرفت‌ها و موفقیت‌های عظیم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و بحران‌های بنیان‌کن غرب سرمایه‌داری، هر دم بر وحشت دنیای سرمایه می‌افزود. سرمایه‌داری ابتدا کوشید در پیمان ورسای تجدیدنظر کند و سپس رایش سوم را به رسمیت شناخت. آنگاه انگلستان و فرانسه و آمریکا، با هیتلریسم از در “آشتی” درآمدند و بر امکانات خوی تجاوزگری آن بسی افزودند. قرار گذاشتند از پیمان “ضد کمینترن”“ برای نابودی نخستین دولت پرولتاری بهره ببرند.

این تنها اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که پیوسته و پیگیر، خواستار ایجاد ساختاری برای تأمین امنیت جمعی، جلوگیری از شعله‌ور شدن جنگی دیگر و کنترل درندگان فاشیست جهان بود. در بیانیه‌های اتحاد شوروی بر ضرورت “موضع‌گیری قاطع همه کشورها به منظور تأمین امنیت جمعی جهان” تأکید می‌شد، اما به اصطلاح “قدرت‌های بزرگ” تمام این فراخوان‌های مسئولانه اتحاد شوروی را عامدانه نادیده می‌گرفتند. امپریالیست‌های آمریکایی، فرانسوی و انگلیسی، دیدگان خود را بر اشغال اتریش بستند، توافق‌نامه مونیخ را پذیرفتند و چکسلواکی را دو دستی به هیتلر تقدیم کردند. دولت‌های انگلستان و فرانسه با آلمان فاشیست پیمان عدم تجاوز و حسن همجواری امضا کردند. لهستان پیلسودسکی در تجزیه چکسلواکی، به شریک تمام عیار آلمان تبدیل شد.

سیاست‌پیشه‌گان سرمایه‌داری غرب این روزها، صفحات شرم‌آور تاریخ خود را به دقت پنهان و گاه حتی توجیه می‌کنند. آنها با دهان کف کرده و در کمال گستاخی، اتحاد شوروی را به پیوندهای ناجوانمردانه با آلمان فاشیست متهم می‌کنند. اما عامدانه فراموش می‌کنند که مسکو آخرین پایتخت اروپایی بود که چنین پیمانی را با برلین منعقد کرد. از نظر اتحاد شوروی، پیمان مولوتف ربین‌تروپ تنها یک هدف داشت: تعویق حمله متجاوز فاشیست در شرایطی که تمام کشورهای سرمایه‌داری به یک تبانی جنایتکارانه با آن دست زده بودند.

افسانه‌سرایی درباره پیمان اتحاد شوروی و آلمان، فقط ویژه نظریه‌پردازان سرمایه‌داری غرب نیست. انواع اتهامات بی‌شرمانه را نه تنها دشمنان خارجی روسیه، بلکه پشت‌کنندگان خائن به اتحاد شوروی هم تکرار می‌کنند. به عنوان مثال ادعا می‌کنند که اتحاد شوروی سوسیالیستی آماده نبرد با فاشیسم هیتلری نبود و غافلگیر شد. مسئولیت این غافلگیری هم گویا به عدم هوشیاری و ناکارآمدی رهبری حزب کمونیست شوروی و شخص رفیق استالین مربوط بوده است. اما این اتهامات سر تا پا دروغ و دسیسه است.

از اواخر دهه 1920، اتحاد جماهیر شوروی همه امکانات و دستاوردهای خود را به تابعی از یک تهدید بزرگ- یعنی جنگی تمام‌عیار علیه دستاوردهای سوسیالیستی از جانب نظام جهای سرمایه- تبدیل کرد. سوسیالیسم اتحاد شوروی با استراتژی اشتراکی کردن کشاورزی، تأمین، ذخیره و امنیت غذایی خلق شوروی را تضمین کرد. سیاست صنعتی کردن میهن سوسیالیستی، اتحاد شوروی را به یک قدرت صنعتی نیرومند تبدیل کرد و ایجاد یک سپر دفاعی مستحکم را تضمین نمود. در شرق کشور، دومین پایگاه ذغال سنگ و متالورژی احداث شد و امکانات مادی و فنی برای مسلح شدن خلق شوروی فراهم آمد.

آمار و ارقام خود به قدر کفایت گویا هستند. در سه سال پیش از آغاز جنگ، پرسنل ارتش سرخ از یک‌و‌نیم میلیون نفر به پنج میلیون نفر افزایش یافت. در اوایل دهه 1930، اتحاد شوروی سالانه 730تانک و 860هواپیما تولید می‌کرد. تنها پس ار پنج سال، تولید تانک به 3100 عراده و تولید هواپیما به 3600فروند ارتقا یافت. تولید تسلیحات توپخانه‌ای و تفنگ بیش از دو برابر شد. مهندسان اتحاد شوروی نمونه‌هایی از تسلیحات نظامی را طراحی کردند که نه تنها از نمونه کشورهای سرمایه‌داری، چیزی کم نداشت، بلکه حتی از نمونه‌های خارجی پیشرفته‌تر و کارآمدتر بود. جنگنده‌های میگ3، یاک1، هواپیماهای جنگنده ایل2، بمب افکن‌های پ2، تانک‌های تی34، نمونه‌های درخشانی از خلاقیت دانشمندان و مهندسان اتحاد شوروی محسوب می‌شوند. قدرت و توان نیروی دریایی اتحاد شوروی به گونه‌ای قابل ملاحظه افزایش یافت. فقط در سال 1940 بیش از 100کشتی جنگی، به نیروی دریایی اتحاد شوروی افزوده شد. در همین حال 300 کشتی دیگر، در مراحل گوناگون تولید قرار داشتند.

برنامه دولت اتحاد شوروی این بود که تجهیز مدرن ارتش از جمله نیروی دریایی را در سال 1941 کامل کند. اگر در اول ژانویه 1941، ارتش اتحاد شوروی تنها 80 تانک تی34 مدرن در اختیار داشت، قرار بود در پایان همین سال به 2800عراده برسد. با این وجود، حتی در شرایط بسیار دشوار سال نخست هجوم فاشیسم به اتحاد شوروی، میزان تولید تسلیحات نظامی چشمگیر بود. در نیمه نخست همین سال 1110عراده تانک تی34 تولید شد.

فاشیسم هیتلری با 5میلیون و 500هزار سرباز، 5هزار هواپیمای جنگی و 3هزار و 700 تانک، تجاوز به خاک اتحاد شوروی را آغاز کرد. نیروهای فاشیست، در فرانسه، لهستان و یوگسلاوی آموزش نظامی می‌دیدند. تقریباً کل اقتصاد اروپا در خدمت فاشیسم آلمان قرار گرفته بود. در واقع اتحاد شوروی مورد هجوم قدرتمندترین ماشین جنگی تاریخ بشر قرار گرفته بود.

در مقابل ارتش سرخ اتحاد شوروی فقط 3میلیون و 300هزار نظامی در مرزهای زمینی و دریایی خود داشت که بیشتر آنها هم کادرهای درجه 2 و افراد ذخیره بودند. برخلاف حدس و گمان‌ها درباره بی‌عملی رهبری اتحاد شوروی، در 13 ماه مه 1941 جابجایی و انتقال نیروهای نظامی اتحاد شوروی آغاز شد. از 13 تا 15ماه مه به دستور فرماندهی اتحاد شوروی، واحدهای رده اول و دوم غرب کشور، راهی مرزهای کشور شدند. باری زمان کافی برای استقرار ارتش اتحاد شوروی وجود نداشت، با این وجود، هجوم ارتش آلمان از همان لحظات نخست با مقاومت دلیرانه خلق و ارتش اتحاد شوروی روبرو شد. مرزبانان اتحاد شوروی، با شجاعت و قهرمانی کم‌نظیر به دفاع از مرزهای میهن پرداختند. مدافعان قلعه برست حماسه آفریدند. فرانتس‌هالدر، رئیس ستاد نیروهای نظامی ورماخت، در دفتر خاطرات خود نوشت: “سربازان شوروی تا آخرین گلوله می‌جنگند اما تسلیم نمی‌شوند. آنها در نهایت خود را و تسلیحات خود را منفجر می‌کنند، تا به دست ما نیفتند.”

گروهی از مورخان شیاد این نظر را مطرح کرده‌اند که گویا ارتش اتحاد شوروی در روزهای نخست جنگ، تنها عقب‌نشینی می‌کرد. این اتهام کثیف به‌کلی دور از واقعیت است. ارتش شوروی از همان روزهای آغازین جنگ، دست به ضد حمله زد و لشکرها و تیپ‌های دشمن را زمینگیر کرد: ضد حمله در دوبنو و برودی؛ نابودی سرپل‌های دشمن در مولداوی و نبردهای رایسینیانی از این زمره‌اند. در ماه ژوئن 1941، ارتش سرخ، تجاوز نیرو‌های رومانی را که در همکاری با فاشیست‌های هیتلری، قصد عبور از رودخانه دانوب را داشتند، خنثی کرد. علاوه بر این، ارتش سرخ در قسمت‌های ساحلی رومانی، نیروی هوابرد پیاده کرد که در نتیجه، تا نیمه دوم ماه ژوئیه، کنترل سرپل‌ها را در اختیار خود داشت. بنابر آمارهای خود فاشیست‌ها، نیروهای ورماخت در همان هفته نخست جنگ، 22هزار سرباز و افسر خود را از دست دادند. تلفات نیروی هوایی آلمان و متحدان آن در 22 ژوئن، تنها در یک روز، 220فروند هواپیما بود. 

البته در نتیجه حمله خائنانه و ناجوانمردانه دشمن تا دندان مسلح و خونریز، تلفات نیروهای اتحاد شوروی بیشتر بود. اما خلق و ارتش سرخ در دفاع از هر شهر و روستا، با عملیات پارتیزانی و چریکی، دشمن فاشیست را به‌راستی زمینگیر و عاصی کردند و افسانه شکست‌ناپذیری آن را به سخره گرفتند. در همین دوران دشوار است که ارتش سرخ طرح توطئه‌آمیز بارباروسا را خنثی کرد.

فاشیست‌ها از پیشروی به سوی مسکو بازماندند. در دسامبر 1941، ارتش سرخ حلقه محاصره مسکو را شکست. دشمنان بشریت، طعم نخستین شکست را در طول جنگ جهانی دوم چشیدند. اما خلق‌های قهرمان شوروی هنوز تا پیروزی راهی دراز در پیش داشتند: در خارکف شکست خوردند و عقب‌نشینی‌هایی به سوی ولگا و قفقاز صورت گرفت. لنینگراد همچنان در محاصره ماند و مبارزات قهرمانانه برای شکستن حلقه محاصره به نتیجه نرسید. 

اما مبارزات قهرمانانه میهن‌دوستان شوروی به‌تدریج از قدرت دشمن فاشیست می‌کاست. شکست سربازان هیتلر از استالینگراد ویران اما تسلیم‌ناپذیر آغاز شد. دشمنان خلق در کورسک و آرلوف دست به ضد حمله زدند و در اطراف رژیف و دنیپر چنگ و دندان نشان دادند، اما دیگر قادر نبودند یورش تندرآسای خلق و ارتش سرخ دلاور شوروی را متوقف کنند.

ارتش سرخ با پاکسازی سرزمین شوراها از شر فاشیسم، و در همکاری رفیقانه با پارتیزان‌های شجاع کشورهای تسخیر شده، برای اروپای درهم شکسته، آزادی و رهایی به ارمغان آورد. پرچم سرخ، پرچم پیروزی، پرچم رهایی‌بخش بر فراز ورشو، بخارست، بلگراد، وین و پراگ به اهتزاز درآمد. در بهار زیبای 1945/1324فاشیست‌ها در خود آلمان درهم شکستند و خرد شدند. شکست فاشیسم و پیروزی کارگران و دهقانان کشور شوراها در همان جایی رقم خورد که پیشوا چند سال پیش از آن در گردهمایی میلیون‌ها فریب‌خورده فاشیسم وعده داده بود که به‌زودی جهان را به توبره خواهد کشید و موجودات مادون کره زمین را به خدمت آریایی‌های فرابشر در خواهد آورد.

عوامل بسیار مهمی در پیروزی خلق شوروی در جنگ کبیر میهنی نقشی شگرف ایفا کردند: مقاومت سربازان خلق‌های شوروی به‌راستی بی‌نظیر بود. فرماندهان داهی و از جان گذشته از جمله گئورکی ژوکوف، کنستانتین راکوسوفسکی، ایوان کونیف، الکساندر واسیلیوفسکی،ایوان باگرامیان، واسیلی چویکوف، کریل مرتسکوف، رادیون مالینوفسکی، لئونید گاواروف، سیمیون تیماشنکو، باریس شاپوشنیکوف، فئودور تالبوخین و رادمردان دیگر، با استراتژی‌ها و تاکتیک‌های نظامی خارق‌العاده و نبوغ آسا طرح‌ها و توطئه‌های دشمن فاشیست را خرد و متلاشی کردند.

اما، آنچه به عنوان عامل قطعی و تعیین‌کننده، سرانجام دیو فاشیسم را در اتحاد شوروی و سراسر جهان به بند کشید، همانا عبارت بود از نظام سوسیالیستی اتحاد شوروی، رهبری داهیانه حزب کمونیست اتحاد شوروی و نقش بی‌‌دیل رفیق ژوزف استالین در مقام دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی. این تنها نظام مبتنی بر برنامه‌ریزی سوسیالیستی بود که امکان حیرت‌آور جابجایی میلیون‌ها انسان و صدهاهزار کارخانه صنعتی را امکان‌پذیر کرد. حقانیت سوسیالیسم بود که میلیون‌ها انسان ساده را به سوی میدان‌های نبرد گسیل کرد. زحمتکشانی که در نبردهای بزرگ جانفشانی کردند، به خوبی آگاه بودند که برای منافع شرکت‌های سودمحور و الیگارش‌های خون‌آشام و اشغال سرزمین‌های خلق‌های دیگر نیست که می‌جنگند، بلکه برای رهایی کارگران، دهقانان و زحمتکشان میهن خود و نجات بشریت از جنون سرمایه‌داری فاشیستی است که خون و زندگی خود را ایثار می‌کنند. باری قدرت این حقیقت تابناک بود که راه پیروزی بر فاشیسم را هموار کرد. 

فقط در شش ماه نخست جنگ میهنی، بیش از یک میلیون کمونیست به ارتش سرخ پیوستند. وقتی یک سال از جنگ گذشته بود، بیش از 40درصد اعضای حزب کمونیست شوروی، در ارتش سرخ خدمت می‌کردند. حزب کمونیست اتحاد شوروی در عمل به حزبی رزمنده فرارویید. سه میلیون کمونیست اتحاد شوروی، در نبرد علیه فاشیسم و نازیسم به خاک افتادند و به افتخار شهادت در راه میهن سوسیالیستی و آرمان کارگران و زحمتکشان نایل آمدند. حزب کمونیست اتحاد شوروی به‌راستی الهام‌بخش و سازمانده پیروزی بزرگ میهنی بود.

فاشیست‌های هیتلری، به دروغ خود را “ناجی مردم اتحاد شوروی از شر بلشویسم” قلمداد می‌کردند، اما در حقیقت، آ نها نه برای آزادی خلق‌های شوروی، بلکه برای به بردگی کشیدن و نابودی آنها به میهن سوسیالیستی یورش آوردند. بر اساس طرح فاشیست‌ها قرار بود ویروس ضد کمونیستی آنها، به نفرت همه‌گیر علیه مردم اتحاد شوروی، دامن بزند، خلق‌های شوروی را مسموم کند و به کینه علیه میهن سوسیالیستی فرا بروید و با پذیرش بردگی اربابان نژادپرست به سرانجام برسد.

ویروس ضد کمونیستی در ماه مه 1945 شکست سختی خورد. در طول سال‌های جنگ سرد و موفقیت‌های شگفت‌آور بازسازی سوسیالیستی اتحاد شوروی در سوراخ‌ خود خزید، اما در نیمه دوم دهه 1980/1360 این ویروس دوباره از آزمایشگاه‌های ایدئولوژیک سرمایه‌داری غرب سر بر آورد و بالاترین رده‌های حزب کمونیست و بخش قابل توجهی از هم‌میهنان ما را آلوده کرد. ما هنوز هم با میوه‌های تلخ و زهرآلود این ویروس ضد‌کمونیستی و روس‌هراسی دست به گریبانیم.

دشمنی با اتحاد شوروی در واقع واکنش شرورانه استثمارگران بود نسبت به حرکت پیروزمندانه سوسیالیسم. امروزه این دشمنی ابعاد پیچیده‌ای به خود گرفته است زیرا علاوه بر بهره‌گیری از میراث ضدکمونیستی امپریالیست‌ها، از دیدگاه‌های ارتجاعی به اصطلاح مدرن، از ترس‌ها و هراس‌های ساختگی و تعصبات شوم ناشی از عقب نگه داشتن خلق‌ها هم تغذیه می‌کند. تبلیغات ضد شوروی به جهانی‌سازی امپریالیستی این امکان را می‌دهد که جوامع سرمایه‌داری غرب و خلق‌های جهان را در برابر افسانه “خطر شرق” مجهز کند و در حالت آماده‌باش نگه دارد. ضد کمونیسم در قلمرو روسیه و جمهوری‌های پیشین اتحاد شوروی، کارزاری است ایدئولوژیک برای در بند کشیدن و هضم حریم پسا شوروی روسیه و ابزار مهمی است برای مبارزه با جمهوری خلق چین که هردم ساختمان سوسیالیسم را نیرومندتر و مستحکم‌تر برمی‌افرازد. 

سرمایه جهانی که هیولای فاشیسم را خلق کرد و پرورش داد، همچنان به بازنویسی تاریخ مشغول است: آفرینشگری عظیم خلق‌های اتحاد شوروی را تحقیر و در قطعنامه‌ها و به اصطلاح قوانین رسمی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را هم‌تراز با فاشیسم هولناک آلمان، مقصر جنگ جهانی دوم اعلام می‌کند. سرمایه جهانی با دستکاری و بازنویسی تاریخ، فاشیسم امروز را فربه و فربه‌تر می‌کند. حافظان نظام سرمایه‌داری با فریب افکار عمومی مردم در کشورهای سرمایه‌داری، این هدف شوم را تعقیب می‌کنند که گویا اتحاد شوروی را باید در مقام متجاوز در جنگ جهانی دوم به دادگاه کشاند و مجازات کرد. آنها به سختی می‌کوشند دستاوردهای نظم ناشی از پیمان بین‌المللی یالتا پوتسدام را تخریب و به‌سرعت نابود کنند.

سرمایه‌داری جهانی که هر دم بیشتر در باتلاق بحران‌ها فرو می‌رود، برای نجات خود به سیاه‌ترین و خونریزترین نیروها دست می‌یازد. بار دیگر علم‌های سیاه و آلوده فاشیسم در اوکراین، در جمهوری‌های بالتیک و دیگر کشورهای سرمایه‌داری بالا می‌رود. سرمایه‌داری ظاهراً نظریه “نژاد برتر” رایش سوم را کنار گذاشته است، اما در عمل با تأکید بر هژمونی اجباری سرمایه‌داری و کوشش برای از پیش پای برداشتن کشورهایی که از جریان اصلی قدرت سرپیچی می‌کنند، در همان راه اسلاف فاشیست خود گام برمی‌دارد.

درست مانند 80 سال پیش، بار دیگر الیگارشی سرمایه‌داری جهانی، روسیه را در مرکز حملات خود قرار داده است. اما دستگاه رهبری حاکم بر کشور ما، درک درست و کاملی از این خطر مرگبار ندارد. سیاست‌های هلاکت بار نولیبرالی را ادامه می‌دهد و بی‌عدالتی لیبرالی و ضد کمونیسم را تبلیغ می‌کند. در کمال تاسف روز نهم ماه مه/ 19 اردیبهشت، روز پیروزی بر فاشیسم، آرامگاه ولادیمیر ایلیچ لنین را که قهرمانان جنگ کبیر میهنی، پرچم‌های فاشیسم شکست خورده را در پای آن افکندند، حصار می‌کشند و در کشوری که گرگ درنده فاشیسم را به خاک افکند، از کانال‌های تلویزیون دولتی روسیه، درخواست‌هایی برای برپایی یادواره‌های خائنان همدست دشمن فاشیست شنیده می‌شود.

دشمنی با تاریخ و آرمان‌های اتحاد شوروی، تخم شوم نفرت را در جامعه روسیه می‌کارد، شعله‌های شوونیسم و تجزیه‌طلبی را شعله‌ورتر می‌کند و به تخریب شالوده دوستی خلق‌ها دامن می‌زند. با بودجه‌های دولتی، فیلم‌هایی ساخته می‌شود که حقیقت زندگی در اتحاد شوروی سوسیالیستی را وارونه جلوه می‌دهند. کتاب‌هایی با مضامین کاملاً نادرست و سخیف درباره دوران اتحاد شوروی در تیراژهای وسیع منتشر می‌شوند. با دروغ پردازی‌های کثیف درباره جنگ جهانی دوم، مردم را شستشوی مغزی می‌دهند. فرماندهان،افسران و سربازان پیروزمند خلق شوروی را تحقیر و نازی‌های آدمکش و دست نشاندگان آن‌ها را تبرئه می‌کنند. در حالی که یادمان‌های دوران اتحاد شوروی، در سراسر روسیه تخریب می‌شوند، بنیاد خائنی چون یلتسین، که بذر نفرت را درباره دوران شوروی و کمونیسم می‌پراکند، با بودجه‌های سختاوتمندانه دولتی تجهیز و تقویت می‌شود. 

 هدف امپریالیسم از گسترش ویروس ضد کمونیسم و روس‌هراسی عبارت است از: توجیه تهاجم جدید به شرق، مجهز کردن همدستان امپریالیسم در داخل روسیه و فریب افکار عمومی خلق روسیه به منظور تکرار فاجعه نابودسازی اتحاد شوروی. در برابر تبلیغات گسترده علیه دوران اتحاد شوروی در خاک روسیه در تمام سال‌های پس از 1991/1370، تنها حزب کمونیست فدراسیون روسیه بوده است که همواره و بدون تزلزل، از دوران شوروی و دستاوردهای آن برای خلق‌های شوروی دفاع کرده است. کمونیست‌ها تنها نیرویی هستند که با قاطعیت نسبت به اقدامات نولیبرال‌ها، رشد گرایشات خطرناک شوونیستی و گسترش نظریات هواداران راست افراطی هشدار داده‌اند و می‌دهند.

تجربه تاریخی خلق ما و ملت‌های جهان نشان می‌دهد که اگر بذر زهرآگین ایدئولوژی ضد کمونیسم به بار بنشیند، تحمل فاشیسم و پذیرش آن در هر جامعه‌ای امکان‌پذیر می‌شود. به بیان دقیق‌تر، رشد ضد کمونیسم پیش شرط‌های لازم را برای احیای فاشیسم فراهم می‌آورد و در پیامد آن نیروهای راست افراطی گام به گام صحنه سیاسی کشور را به دست می‌گیرند. کوشش مقامات دولت روسیه برای تضعیف جایگاه حزب کمونیست روسیه، بازی با آتش است. آنها هیمه‌ای را شعله‌ور می‌کنند که دیر یا زود به جهنمی تبدیل می‌شود. در آن زمان اگر خود هم بخواهند دیگر قادر به خاموش کردن آن نخواهند بود.

در هشتادمین سالگرد آغاز جنگ کبیر میهنی، ما در برابر خلق اتحاد شوروی که جهنم سوزان فاشیسم هیتلری و میلیتاریسم ژاپن را به خاکستر سرد تبدیل کردند، سر تعظیم فرود می‌آوریم. ما به مبارزات و دستاوردهای شکوهمند آنها افتخار می‌کنیم. 

خلق‌های اتحاد شوروی، در دشوارترین دوران‌های تاریخ مقاومت کردند و پیروز شدند. اما در سده حاضر هم باید برای نبردها و آزمون‌های بغرنج و دشوار آماده باشند. شرط پیروزی در این نبردها، چرخش قاطعانه و وطن‌پرستانه به سوی چپ است. حزب کمونیست فدراسیون روسیه بر این چرخش به چپ به عنوان عامل تعیین‌کننده در این نبردهای مرگ و زندگی پافشاری می‌کند.

حقیقت و قدرت سوسیالیسم، پیروزی اتحاد شوروی بر فاشیسم را تضمین کرد. ما مدیون پیروزی خلق‌های شوروی بر طاعون فاشیسم هستیم و یاد و خاطره پیروزمندان و جان باختگان را گرامی می‌داریم. 

دفاع از حرمت‌های پیروزی بر فاشیسم شرف ما و مسئولیت ماست در برابر تاریخ، حقیقت قاطع آن و آینده بشریت. باشد که لایق و سزاوار آن باشیم.