برای چهارمین بار از سپردن کرسی افغانستان در ملل متحد…

افغانستان بحیث یک کشور ، عضو دائمی سازمان ملل متحد…

سیاست‌های شیطنت امیز پاکستان علیه افغانستان

از گذشته هاکه بگذریم ،همین حالا کارزار تبلیغی و تحرکات…

بمناسبت روز بین المللی حمایت از حقوق اطفال 

نوشته  و گردآوری معلوماتی از بصیر دهزاد    امروز  ۲۰ نوامبر زور بین…

شیردروازه و آسمایی خصم افگن و هندوکش عقاب پرور! ما…

نویسنده: مهرالدین مشید ما هنوز خیلی قرضدار مردم مظلوم افغانستان هستیم چند…

څنگه یی

 شعر ملمع - شیر و شکر از دکتور ایماق شعر ملمع (…

ذهن ستم گستر 

رسول پویان  زمیـــن در آتـش خـودکامگان آز می سوزد  سـرا و مـزرع…

شناخت با 13 نوع سوگیری در داوری در عرفان

دکتر بیژن باران شناخت کارکرد مغز است که سوگیری در آن…

نتیجه انتخابات امریکا در ترازوی منافع ملی افغانستان

ا میرعبدالواحد سادات  متاسفانه در منجلاب پر جنجال کنونی که :اساس تراژیدی…

دین وسیاست

نوشته دکتر حمیدالله مفید در این پسین روز ها دیدگاه های…

موسم پیری

این نقد جای اگر نپذیری، کجا برم ؟  وین هدیه ام…

معاهده ی افتضاح بار دوحه؛ پروندۀ ناتمام افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید افزایش فشار سیاسی بر طالبان، یگانه گزینه برای…

ماردین ابراهیم

آقای "ماردین ابراهیم" (به کُردی: ماردین ئیبڕاهیم)، شاعر معاصر کُرد،…

وجدان ودادگاه آن 

***   داد گاه وجدان بامعراج عدالت اصدار حکم میکند ـ وتصمیم…

افتخار برکارمل واعضای حزبم!

امین الله مفکر امینی          2024-12-11! فــــــخر به پــــرچمدارانی رهی عدل وانصـــاف کـــــه نیست…

بازگشت به خوییشتن؛ گفتمان رسیدن به پویایی های فکر و…

نویسنده: مهرالدین مشید هر بازگشت آغازی برای برگشت به ارزش های…

اسرار عشق 

رسول پویان  شدم تا همدم نـور آشیان در کهکشان دارم  از این…

کابل زیبا

سیمین بارکزی فرزند عبدالکبیر خان بارکزی 1953 میلادی در یک…

خالە بکر

استاد "بکر محمد امین" (به کُردی: به‌کر محه‌ممه‌د ئەمین) متخلص…

احتمال تحولات بعد از انتخابات در آمریکا و صدای تکانه…

نویسنده: مهرالدین مشید آیا با پیروزی ترامپ آمریکا به افغانستان باز…

«
»

هرزنامۀ مشترک شهسوران پنبه ای، گروه علیزده و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی

بخش دوم

چشمپوشی از «سلطۀ بورژوایی» نهفته در «سرکوب» و «فتیشیسم دولت» 

قائم مقامِ قائم، قائم از وجوه رهبریِ کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس ایران

در بخش اول به جوانب گوناگون توهمات و طامات هرزنامۀ مشترک گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی، میانجی گفتمان بازتولید فرایند انباشت سرمایه در بحران با اتکاء به اپوزیسیون شان همانطور که در هرزنامۀ مشترک خود نوشتند [اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی]، پرداختیم و پس پشت طرح پرسمان «آیا با انتخابات تحولی صورت میگیرد» با فردی به اسم حسن حسام به مثابۀ  واکنش به بحران از ذهنیت بورژوایی و خرده بورژوایی را آشکار ساختیم. 

در بخش اول توضیح دادیم که انباشت سرمایه به عنوان سازوکار بازتولید رابطه اجتماعی، پاسخها و راهبردها را محدود می کند و پاسخها خواه رفسنجانی، خاتمی و آن مرده رفته یا برده و امروز پزشکیان باشد یا قاطبۀ خارج از کشور، فواد تابان چهره پنهان فرخ، علیزاده چهره پنهان مهتدی، حسن، حسین، نقی، تقی، مهدی، اکبر و شالگونی و.. الخ باشد، باید بنا به گزینه های انگشت شمار موجود در محدودۀ انباشت سرمایه اتخاذ شوند. به همین دلیل می گوییم که در چارچوب شیوۀ تولید سرمایه داری و از نظرگاه سرمایه به عنوان یک رابطۀ اجتماعی، پاسخ به بحران نمی تواند از سوی دولت و رئیس جمهور دولت، دلبخواهی و اراده گرایانه باشد. در این رابطه توضیح دادیم که این موضوع ربطی به جنایتکار بودن و نبودنشان ندارد، همگی جنایتکارند. فقدان تحلیل طبقاتی از دولت در هرزنامۀ مشترک خرده بورژوایی، گفتگوها دربارۀ انتخابات حاکمیت سرمایه داری یکپارچه و عدم آگاهی شان از سطح عام، سطح خاص و سطح تکینه دولتهای سرمایه داری و تبعیت سومین آن از سطح عام و خاص، رابطه دیالکتیکی سطوح مزبور با یکدیگر بمنظور قوام سطح عام و خاص، ادله دیگری بر اثبات دعوی ما بود. در تحلیل نهایی با مثالهایی درباره تکرار و تعدیل سیاستهای اقتصادی – سیاسی بوسیلۀ  هر رئیس جمهور جدید نوشتیم که اشخاص و نمایندگان قادر نیستند با کنترل دولت سرمایه داری به صورت اراده گرایانه شرایط رابطۀ سرمایه جدید را فراهم ساخته، باعث تغییر رژیم انباشت سرمایه و گذار به دورۀ جدیدی از حیات سرمایه داری را رقم زنند. 

بدین ترتیب، حضرات خرده بورژوا در هرزنامۀ مشترک از آنطرف آب کاسۀ گدایی در دست گرفته و بواسطۀ ماهیت سازشکارانه نقش میانجی گفتمان بازتولید فرایند انباشت سرمایه در بحران را  بازی می کنند یا فردی به اسم حسن حسام از فراکسیونهای خرده بورژوایی بین تحول و انتخابات تلو تلو خورده و آب در هاون می کوبد. نکتۀ دیگر در بخش اول این بود که تعدیل سیاستهای دولتهای قبلی بوسیلۀ دولت جدید مانند تعدیل سیاستهای اقتصادی رئیسی بوسیلۀ پزشکیان مثل روحانی که سیاستهای احمدی نژاد را علیرغم مخالفت با وی با شدت بیشتری دنبال کرد، همواره با تخریب نیروهای مولده افزونتر همراه است. در بخش اول با ارائۀ برهان و احتجاجات اقتصادی و تئوریک اعلام کردیم؛ عظمایی که به بحران از موضع انحلال طلبانه، خرده بورژوایی و بورژوازی در بحبوحۀ انتخابات و تشکیل دولت به یاوه گویی درباره تحقق یا عدم تحقق تحول در انتخابات واکنش نشان دادند در حقیقت در گفتمان ایدئولوژیک برای فرایند بازتولید سرمایۀ در ایران فراتر از تئوری وزارت اطلاعات مبنی بر چند جناحی کردن سرمایه داری جمهوری اسلامی با کشف اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی، دم می جنبانند. چونکه، روایتهای بورژوایی و خرده بورژوایی از بحران سعی می کنند پیچیدگی راه را به علل قابل شناسایی تقلیل دهند تا بتوانند آن را هدف قرار داده و راه حل برای خروج از بحران را پیدا کنند. زمانیکه مدیریت بحران به جستجوی سیاستهای صحیح محدود می شود، اعتقاد بر این است که این سیاستهای غلط بوده که به بحران دامن زده است و نه دلایل ساختاری عمیقتر و تناقضاتی که در ذات شیوۀ تولید سرمایه داری وجود دارد و صرف نظر از سیاستها، همواره بحران زا و تباه کننده هستند. روایتهای بورژوایی و خرده بورژوایی از بحران نهایتا خام دستانه و ساده انگارانه باقی می مانند تا حدی که گفتگو دربارۀ امکان تحول و عدم امکان تحول در انتخابات روی میزشان در خارج از کشور قرار گیرد. این روایتها جنبۀ ایدئولوژیک خود را همواره حفظ می کنند و سعی دارند در مسیر معنابخشی به بحران، تمام طبقات حتی طبقه کارگر که در میانشان کارگران مزدور نیز وجود دارند، حول هژمونی خود گرد آورند و برای پیگیری سیاستهای طبقاتی خود اقناع و سازش عمومی بوجود آورند که در هرزنامه مشترک شهسوران پنبه ای زیر نام منافع مردم جلو برده شده است. به همین خاطر است که سیاست پرولتاریا و تشکلیلاتهای انقلابی و عمگرا و زیرزمینی مثل کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس و بازوی پرولتری آن کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن، سیاستی طبقاتی ست، مستقل و مدنی نیست. رویهمرفته، روایتهای بورژوایی از بحران، فضا را برای مداخلۀ راهبردی طبقۀ سرمایه دار آماده می کند و ماهیت و ماحصل مدیریت بحران و نوع واکنشها به بحران را شکل می دهد. حضرات انحلال طلب با فراکسیونهای سه تا و نصفی مثل سگ پاسوخته طرح مسئله تحول و انتخابات در سرمایه داری را آراسته به دموکراسی شورایی که در موقعیت کنونی جامعه ما و وضعیت کلی همان دموکراسی بورژوایی و از نقطه نظر مارکسیستی فریبی بیش نیست، بحث تمایزات و اختلاف دولتهای سرمایه داری را جلو می کشند و در پی حفظ سرمایه و مالکیتند. 

در این بخش برای روشن شدن این موضوع که سیاستهای اقتصادی دولتهای حاکمیت سرمایه داری همواره سیاستهای تعدیل شدۀ سابق در رابطه با تجدید حیات انباشت سرمایه بموازات تخریب نیروهای مولدۀ بیشتر است، مثال دیگری می زنیم. 

خصوصی سازی صنایع و معادن، مقررارت زدایی از فعالیتهای اقتصادی، بانکی، مالی و راه اندازی و بسط بازار سرمایه (بورس اوراق بهادر)، وام خواهی از خارج، کاهش ارزش ریال، کاهش یارانه ها، آزادی سازی قیمتها و جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی از جمله سیاستهای هاشمی رفسنجانی و عملگرایی دولت سرمایه داری با میانجی تغییر نگرشها و تغییر ایده آل ها و آرمانهای اقتصادی و تخریب نیروهای مولده بیشتر همراه بود. سیاستهای هاشمی رفسنجانی مانند دورۀ دولت جمهوری اسلامی پیشین، از قبل بوسیلۀ منطق سرمایه و اقتضائات و ضروریات انباشت سرمایه معین و مشخص شده بود. در دورۀ هاشمی رفسنجانی که بحران سرمایه به عنوان بحران رژیم انباشت و شیوۀ مقررات یابی معنی شده بود، طرحهای سیاسی برای گذار به دورۀ نوین از انباشت سرمایه صورت پذیرد. پست نخست وزیری که قدرت را در دستان قوۀ مجریه متمرکز می ساخت، قوۀ مجریه را به جای قوۀ مقننه در راس امور قرار داد و  زمینۀ گذار به دورۀ جدیدی از انباشت سرمایه را فراهم ساخت. بازنگری قانون اساسی پیش از ریاست جمهوری رفسنجانی کلید خورده بود. رویکرد دولت در سیاست خارجی و عرصه های فرهنگی به میزان بسیار کمتری در سیاست داخلی تغییر و همگی سیاستها در راستای زایمان بی دردسر فرزندی نو به اسم نئولیبرالیسم از رحم سرمایه داری در ایران بود. مدیریت بحران انباشت سرمایه با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی مبتنی بر تبدیل بحران رکود تورمی اقتصاد به بحران بدهی های اوایل دهه هفتاد بود. او با کاهش یارانه ها، ارزان سازی افزونتر نیروی کار، اخراج کارگران با خصوصی سازیها و تحمیل تورم کمرشکن به طبقۀ کارگر، ارزان سازی نیروی کار فرایند ناگزیر تخریب سرمایه را به نفع حفظ و تقویت رابطۀ سرمایه مدیریت کرد. همان زمان، بچه مکتبی ها از گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی دقیقا مانند گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی از خارج از کشور به هاشمی رفسنجانی نامۀ فدایت شوم نوشتند. این مدیریت بحران مجددا  بوسیلۀ خاتمی در شکل تعدیل شده دنبال  و تکرار شد و نیروهای مولده بیشتری را تخریب کرد. 

معلوم نیست دیگر به چه زبانی گروه ابراهیم علیزاده ناسیونالیست پوپولیست، چهره پنهان مهتدی و  چهار راه خرده بورژوازی در خارج کشور که با همگرایی در شکل مضحک بیانیۀ مشترک باید بگویند  که برای ج. ا فضاسازی میکنند؟ فضاسازی امری سیاسی است و در صحنه سیاسی نیروها علیه همدیگر فضاسازی می کنند. این جمله در هرزنامه شان [ …فضایی را ترسیم می کند که تمامآ با فضاسازی های رسانه ای اصلاح طلبان و دیگر نیروهای اپوزیسیون درونی رژیم در تضاد کامل قرار دارد] به این معناست نیروهایی در قدرت هستند که ضد اعدام و برای آزادی سیاسی فضاسازی می کنند. دولت سرمایه داری استبدادی را قطبی کردند. حضرات خرده بورژوا- پوپولیست ناسیونالیست علیزاده و سوسیال دمکرات بی یال و کوپال، بعد از گذشت سالیان سال از شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگر تمام شد ماجرا ، که اگرچه مهر باطل بر اعتراضات خرداد هشتاد و هشت، پروژه وزارت اطلاعات بنا بر تحقق مطالبات را در چارچوب جمهوری اسلامی، کوبید و پروندۀ دانشجویان خرده بوژوا را برای همیشه بست. اما، ماهیت یکپارچگی استبدادی قدرت حاکمۀ سرمایه را به اندازۀ روشن نشان نداد. ما از آن دوران گذار کردیم  و یکپارچگی سرمایه داری در ایران بیشتر از هر دوران دیگری خود را نشان داده است.  هرزنامه شهسواران پنبه ای، در حالیکه امروز تحلیل مشخص از شرایط مشخص، شعار ایجابی- طبقاتی و  ضد استبدادی سرمایه داری از رادیکالترین وجه مبارزۀ طبقاتی را می طلبد، از دست بوسی میل به پابوسی کرده و به کشف نیروهای گوناگون اپوزیسیون در قدرت استبدادی یکپارچه سرمایه نائل آمدند، دست وزارت اطلاعات که خود تئوریسینِ ترفند پلورالیزه سازی جمهوری اسلامی را از پشت بستند. عجیب نیست که اجازۀ انتشار  در اخبار روز پلتفرم بورژوایی- اکثریت پیدا کرده است. مفاهیم و کارکردهای نیروی اپوزیسیون را تخریب کرده و از  نظام استبدادی و یکپارچۀ جمهوری اسلامی  اپوزیسیون ساخته است. این شگردها و شارلاتانیزم خرده بورژوازی در راستای رقابت با نیروهای دیگری خارج کشوری مدعی اپوزیسیونند، تئوریزه می شوند و هیچ ربطی به حمایت از مردم ندارد. 

هرزنامۀ شهسوران پنبه ای حول محور مخالفت با سرکوب و اعدام می چرخد بدون اینکه کوچکترین تلنگری به سلطۀ بورژوایی بزنند. مبادا به فضاسازی اصلاح طلبان و نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی شان، سرمایه داری، خدشه ای وارد شود. بعلاوه، مبارزه ای آرام را در جامعه از راه دور کشف می کند. در فضای سیاسی ایران مبارزه آرام همان مبارزۀ مدنی،  در چارچوب قوانین سرمایه داری جمهوری اسلامی و قانونی ست. بارها به شیوۀ مبارزۀ مدنی در هرزنامه اشاره کردند. حمایت از مبارزۀ مدنی و آرام، کشف نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی، پرسمان دربارۀ انتخابات و تحول، اول مرغ بوده یا تخم مرغ، مبین واکنش خرده بورژوازی و بورژوازی به دولت جدید به ریاست جمهوری پزشکیان و فضاسازی برای سرمایه داری در بحران است. له له زدن برای کمک به بازتولید انباشت سرمایه در بحران ضد فعالیت انقلابی و قهرآمیز سازمان یافته و بر علیه منافع پرولتاریاست که عضوی از جامعۀ مدنی نیستند. 

معنابخشی به منطق سرمایه و موجه جلوه دادن آن به میانجی گفتمان سازی و  کشف انواع و اقسام نیروهای اپوزیسیون در درون حکومت چیزی جز مزدوری و خیانت نیست که دمب خروس آنچه جنبش، انقلاب مردم، سرنگونی و سوسیالیسم و مفاهیمی که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند از درون آن بیرون می زند. درازگوشانی که مدام در اعلامیه ها و فکاهی نامه شان به اسم ارزیابی مشترک از سرکوب صحبت کردند بی آنکه به دولتهای سرمایه داری جمهوری اسلامی ناخنکی زنند. حال آنکه قوۀ قهریه در تمامی جوامع بشری وجود دارد، هم در ساختار قبیله ای و هم در خانواده قوۀ قهریه وجود داشته است.اما، در آنها دولت وجود ندارد. وجه ممیزه دولت سرمایه داری، وجود طبقه ای مجزا و مشخص است که قدرت قهریه و امنیه در دستانشان متمرکز شده است. قدرت و دولتی که علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوازی ابلهانه و مزورانه در هرزه نامه شان [اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی می نامند.].

زمانیکه از قوۀ قهریه سرمایه داری و سرکوب صحبت میکنیم دقیقا از شیوۀ عمل دولت به عنوان اعمال سلطۀ طبقۀ حاکم یعنی بورژوازی صحبت می کنیم. در  قوۀ قهریه، امنیه و سرکوب جمهوری اسلامی، قوۀ قهریۀ دولت و بورژوازی نهفته است و سی و پنج عملیات مسلحانه کمیته مارکسیست ارتدوکس که تنها از تعدادی از عملیاتهای ما را در بر می گیرد و صریحا یا با کدگذاری با فاصله چند روز قبل از موفقیت اعلام شدند، سلطۀ بورژوازی را هدف گرفته است. هنگامیکه علیزاده و همپالگیها در هرزنامه از سرکوب حرف میزنند و به اکتشاف بخشی از نیروهایی در حکومت استبدادی از کشورهای اروپایی، توفیق یافتند که آنان را در اوج مزدوری و له له زدن پشت ایدئولوژی مورد نیاز گنده لاتها، اپوزیسیون درون حکومتی خطاب می کنند. در واقع، بخشی از نیروی قهوۀ قهریه و امنیۀ دولت و حاکمیت بورژوازی را آب تربت نوشانده و از جانبشان اعلام برائت می کنند. مدال افتخار اپوزیسیون نیز به قوۀ قهریه همانا بورژوازی اعطاء کرده و با گرگ برای قربانیانی مثل شریفه محمدی دنبه می خورند و با چوپان گریه می کند.  اگر این مزدوری و خیانت به همان زندانیان و قربانیان و سرکوب شدگان نیست؟ پس چیست؟  در این رذالت نکتۀ حائز اهمیتی نشسته است که با حرکات آرام اعتراضی در هرزه نامه شان گره می خورد و آن هم در نظر گرفتن سلطۀ دولتهای جمهوری اسلامی به عنوان نهادی مستقل و بی طرف در اعدامها و سرکوبهاست. ذهنیت علیل خرده بورژوازی و بورژوازی خائن و مزدور در آنطرف مرزها از وجه رادیکال و متشکل مبارزه طبقاتی همراه با همان نیروهایی که اپوزیسیون می نامد می هراسد که سعی در استتار فتیشیسم مکنون در شکل دولت بورژوایی با ریاست جمهوری پزشکیان دارد. تحت فتشیسم دولت، دولتهای سرمایه داری نه به عنوان محصول روابط اجتماعی سرمایه دارانه، بلکه به عنوان پیش شرط هر گونه حیات اجتماعی که بدون آن زندگی جمعی ممکن نیست به تصویر کشیده میشود. در هرزنامۀ مشترک حکا و فراکیسیون راه خرده بورژوایی نه تنها اثری از تحلیل طبقاتی دولت نیست. بلکه، اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی (خود را)  به عنوان سلطه و  فضاسازیهای بورژوازی معرفی نمی کنند و اسم حزب، کمونیسم را نیز دنبال خود می کشند.  بلعکس، دولت به عنوان نهادی بی طرف و مستقل ظاهر می شود. تفاله های خرده بورژوازی و بورژوازی فاقد قدرت سیاسی- اقتصادی در خارج از کشور را هزار درد بی درمان است، یکی نیز آگاهی کاذب به گونه ای که هر چه برای سرمایه داری در قدرت طبیعی به نظر می آید، برای حضرات فکل کرواتی پشت رادیو و تلویزیونها و دریچه کامپیوتر طبیعی به نظر می آید. 

 در فتیشیسم نتایج روابط انسانی به عنوان نتایج این روابط نیستند.  بلکه به عنوان پیش شرط های این روابط پدیدار می شوند. به عنوان مثال، پول طوری بر حسب خاصیت ذاتی خود این امکان را برای مبادله پذیری آنان فراهم می کند. در فتیشیسم پول، این حقیقت کتمان می شود که پول خود نتیجۀ روابط اجتماعی در یک جامعۀ مبتنی بر مبادلۀ گستردۀ کالاهاست. در کل قلب فتیشیسم، تعینات روابط اجتماعی انسانها شی واره شده و به چیزهایی نسبت داده می شود که گویی خصیصه هایی ذاتی و مستقلاً از خود دارند که روابط اجتماعی بین انسانها نتیجۀ این خصیصه هاست. در هرزنامه مشترک میانجی گران شرمندۀ گفتمان بازتولید فرایند انباشت سرمایه در بحران و له له زن پشت گفتمان مورد نیاز گنده لاتها در چند دسته و جناحی کردن، قدرت مطلقۀ سرمایه داری جمهوری اسلامی و نیروهای اپوزیسیون از درون آن استخراج کردن در واقع به فتشیسم دولت دامن زدن است. همانطور که سلطه و حاکمیت سرمایه در عرصۀ تولید، همچون اعمال مقرارت یک دستگاه صرفاً فنی و هماهنگ کننده به نظر می رسد، حاکمیت دولت نیز همچون اعمال مقررات دستگاهی صرفاً اداری و بی طرف ظاهر میشود که برای ادارۀ امورات جامعه، موجودیت آن کاملاً ضروری است. فتشیسم باعث می شود که توسط برخی از افراد، شکلی که دولت را تعریف می کند و آن را سرمایه دارانه بودن دولت است به کلی فراموش شود و اگر نقدی نیز وجود دارد بر جنبه ای از محتوای آن، نظیر آزاد نبودن رسانه ها، سرکوب بدون اشاره به سلطۀ سرمایه داری، به اندازۀ کافی دموکرات نبودن و غیره وارد شود. واضح است که هرزنامۀ مشترک شهسوران پنبه ای فاقد نقد بر سلطۀ بورژوایی که در سرکوب نهفته است، مبارزۀ مدنی و آرام و کاملا صلح طلبانه و تسلیم طلبانه در واقع پوشش فتیشیستی  برای وظیفۀ دولت جمهوری اسلامی در پیش برد امورات سرمایه در ایران، همان اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون شان است. 

مارکس به دلیلی مشابه با ما روبسپیر و سنت ژوست را نکوهش می کرد. البته قصد ما مقایسه شهسوران پنبه ای با روبسپیر و سنت ژوست نیست که قیاس مع الفارق خواهد بود. از این جنبه که نکوهش روبسپیر و سنت ژوست بوسیلۀ مارکس به دلیل اشتباه تاریخی ساده ایشان نبود. بلکه، خطای بزرگی  بود که جامعه بورژوایی را به خاطر موضوع تقابل میان برابری سیاسی و نابرابری اجتماعی یا تقابل میان برابری مجرد و نابرابری واقعی و صرفا کارمزدبری نقد می کردند. حال آنکه، مسئله اصلی نقد جامعه بورژوایی همان نقد جامعه مدنی است که برپایی انتخابات رئیس جمهور دولت از نمودها بارز آن است. دولت در تمام نظامهای سرمایه داری ظاهراً به صورت یک نهاد مستقل که رئیس آن به طریق آرای عمومی مشخص می شود، ظاهر می شود تا سازوکار بحران زدۀ سرمایه داری و رابطۀ بین سرمایه و کار را تنظیم کند.

جامعۀ مدنی در ایران بر طبق قوانین سرمایه داری بنا شده است و در برابر دولت و نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی شهسواران پنبه ای گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوازی قرار ندارد که آنان بخواهند علیه دولت خود فضاسازی کنند.  بلکه، دولت و تمام ارگانهای تصمیم گیرنده از خامنه ای تا مجلس، شورای نگهبان و انواع و اقسام ارگانهای سرکوبگر امنیتی و اطلاعاتی در خدمت جامعه مدنی هستند. 

منطق هگلی مبنی بر تقدم جامعه مدنی قابل قبول ما مارکسیستهاست. اما، دولت را تابع جامعه مدنی که همان جامعۀ بورژوازی است بشمار می آوریم. در دستور بندی مارکسی، جامعۀ مدنی حوزه ای است که دیالکتیک بین امر اجتماعی و امر سیاسی، بین چیرگی و ایستادگی، بین سرکوب و رهایی در آن عملی می شود. تقسیم کار، مبادله و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، اجزای مهم جامعۀ مدنی جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند. در واقعیت، دولت جمهوری اسلامی و رئیس آن در جامعه مدنی مسئولیت مهار و نظارت بر تعارض ها و کشمکشهای طبقاتی را بر عهده دارد و مدافع منافع عمومی و نمایندۀ یک طبقۀ خاص است. نقد بر جامعه مدنی- بورژوایی، پیش شرط تمام نقدهای دولتهای جمهوری اسلامی رها کرده و می خواهند با توصیف و بیان تمایزات چهره های انتخاباتی، پروژۀ  قدیمی وزارت اطلاعات در چند دسته و جناحی کردن سرمایه داری یا پروژه یی که یکدست سازی نظام یا یک ابرگزینش به اسم خامنه ای و کودتای او- می نامند را در شکل کمدی اش دوباره تکرار کنند. مسخره تر اینجاست که از بقیه می خواهند در توهمی که نجات گروه و خط مشی سرمایه دارانه و انحلال طلبانۀ کارگرگرایی را در خارج از کشور می طلبد در شکل تلاش برای صلح جهانی شریک شوند. اگر تا دیروز با خط مشی پوپولیستی به دنبال مردم و انقلاب مردم بودند. امروز، با پرچانگی دربارۀ انتخابات و هواداران و اعضاء در به اصصلاح افشاگری درباره پزشکیان در واقعیت در مقابل همان مردم می ایستند و پرونده پروژه وزارت اطلاعات در دو جناحی بودن جمهوری اسلامی یا یک دست سازی مبنی بر پوزیسیون سازی و اینکه تمام امراض جمهوری اسلامی از ولی فقیه نشات می گیرد را تبلیغ می کنند. اگر به حضراتی که با زبان بازی دنبال دموکراسی شورایی یا غیرشورایی عملا از بورژوازی و منافع آن حمایت می کنند بگوییم که جمهوری اسلامی چکیدۀ رای مردمی ست، سگرمه هایشان در هم می رود. زیراکه فراموش کردند که در  رفراندوم تعیین نوع حکومت در روزهای 10 و 11 فروردین سال 1358 برگزار شد و 98.2 درصد مردم به همراه برخی گروههای سیاسی به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. برخی گروههای سیاسی که مقابل رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا موضعگیری کردند، بوسیلۀ همان مردم و گروههایی سیاسی خیانتکار طعمۀ چوخۀ اعدام شدند. 

پیش از این گفتیم که دموکراسی به معنایِ قدرت مردم در تعیین سرنوشتِ حکومت در تحلیل نهایی در همه دولتهای سرمایه داری نهفته و مستتر است درست همانطور که جوهر مذهب بصورتی متراکم در همه مذاهب مستتر است. جماعتِ مبلغِ حاکمیت مردم، دمکراسی، تشکلهای صنفی– منشوری– مدنی در همگرایی و همسویی ها ایجاد ابهام را در مفاهیم مُد کرده اند. دمکراسی همان شکل استبدادیِ جمهوریِ سرمایه داری است و نهایتاً مناسبات مالکانه و جوهر هر قانونِ اساسی دولتی را تشکیل میدهد. جمهوری اسلامی از همان شکلِ دمکراسی و حاکمیت مردمی که در نقطه ای دیگری از جهان سرمایه داری و در دیگر دولتهای سرمایه داری وجود دارد، برخوردار است. چون، مردم بی آنکه خود بدانند، همه جا حکومت میکنند. دولتها و حکومتها در دهکدۀ جهانی، بیانی متفاوت از قدرت مردم و سطح آموزش مردمی اند. شاه و خمینی، خامنه ای، رئیس های جمهوری اسلامی، مرده و زنده، نظیر مقاماتِ کلیۀ نظامهای سرمایه داری، وحشتزده از پیشاهنگ پرولتری برای مهار و سرکوب و ممانعت از رهبریت پرولتری، همواره به قدرتِ مردم تکیه کرده و میکنند همانطورکه قانون اساسی در سراسر نظامهای سرمایه داری محصولِ آزادانۀ مردم و رازِ حل شدۀ تمام قانونهای اساسی ست. داعیه دارانِ انقلاب مردم و حاکمیتِ مردم در تقابل با انقلاب اجتماعی و دیکتاتوری پرولتاریا در واقعیت مبارزۀ طبقاتی را قبول ندارند و رابطۀ واقعی بین جامعۀ مدنی و مالکیت را در سرمایه داری جمهوری اسلامی لاپوشانی میکنند یا در سرسری کار کردنشان متوجه این نکتۀ مهم نیستند. ما برای انحلال جامعۀ مدنی و از بین بردن دولت سیاسی– اقتصادی– سرمایه داری یعنی نیروی خاصِ سرمایه برای سرکوب و تثبیتِ دولت پرولتری مبارزه می کنیم. دولت آینده نیز برای ما چیزی نیست جز پرولتاریای متشکل بصورت طبقۀ فرمانروا. نيروی خاصِ سرکوبِ پرولتاريا یعنی بورژوازی بايد به دست نیروی خاص یعنی پرولتاریا سرکوب و دولت بورژوایی باید با ديکتاتوری پرولتاريا تعويض گردد. ناگفته پیداست، پرولتاریای سازمان یافته تنها طبقه خاص در مقابل طبقۀ خاص سرمایه داری جمهوری اسلامی هستند که میتواند در پراکسیس انقلابی در برابر رقیب، کلام جسورانه را فریاد بزنند که «هیچ نیستم و همه چیز خواهم شد» و به ایفای نقش رهایی عام توفیق یافته و به طبقۀ عامِ انقلابی مبدل گردد، پرولتاریایِ مسلح به آگاهی انقلابی، سازمان یافته و عامل رهایی طبقۀ کارگر، طبقۀ خود، نمایندۀ طبقۀ غیربورژوایی و نمی تواند از گرایشات دیگر سرمایه داری و عناصر ریز و درشت سیستم باشد. بلکه، دولت بورژوایی را له و لورده می کند. معنای «نابودی دولتهای سرمایه داری» نيز در همين طبقۀ خاص و  معنای «اقدام» برای به تملک در آوردن وسائل توليد و برپایی دیکتاتوری پرولتاریا نيز در همين است. وگرنه، دولتها و حکومتهای بورژوایی بیان متفاوت از قدرت مردم و سطح آموزش مردمی اند. بنابراین، ماهیت انقلاب و حاکمیت بعد از جمهوری اسلامی نمی تواند ساده لوحانه و فریبکارانه مردمی نام گیرد. هر بخشی از انباشت نیروی غیرفعال که از کلمۀ مردم سوء استفاده میکند و منادی حاکمیت مردم و انقلاب مردم است، در واقع خواستار سرمایه داری است. مگر اینکه دقیقا به رهبریت طبقۀ خاص پرولتری اصرار و تاکید داشته باشد که فقط پرولتاریاست که می تواند با تشکلیابی منافع  خود را با رهاییِ طبقۀ کارگر از فریب دموکراسی و حاکمیت مردم، عمومیت بخشد. مبارزه از رادیکالترین وجه مبارزۀ طبقاتی که وزارت اطلاعات و برادران و خواهران متخاصم با راه اندازی گفتمانهای نوین بورژوازی می کوشند که از آنتاگونیسم هر چه سازمان یافته تر آن ممانعت ورزند.

وانگهی، حتی یک کودک شش سالۀ عریان می دانست که  مسعود پزشکیان از صندوقهای آرای جامعه مدنی- سرمایه داری بیرون خواهد آمد. نکتۀ مهم اینجاست که ذهنیت بورژوایی اما در همه اشکال خود این مطلب را نادیده می گیرد که حیات سرمایه داری و بازتولید سرمایه در تمامی مراحل آن بدون وجود دولت امکان پذیر بوده است. مسئله تنها این نیست که دولت می بایست در تمامی کشورها به انباشت بدوی کمک کند یا زمینۀ کارکرد حقوقی سرمایه داری، اجرای قراردادها، حفاظت از مالکیت خصوصی و غیره را سامان دهد. بلکه در سرمایه داری تضادهایی اساسی مانند تضاد بین کار و سرمایه یا تضاد بین الزامات بازتولید نظام سرمایه داری و منطق عمل سرمایه دارهای منفرد نهفته است که بدون حضور فعال و مستمر دولت، بازتولید سرمایه به کلی ناممکن است. اما، همواره باید توجه داشت که حضور دولت به معنای الغای این تضادها نیست و این تضادها با سیاست گذاری رفع و رجوع نمی شود. دولت تنها سعی می کند که این تضادها را به نفع سرمایه مدیریت کرده، ایدئولوژیهای مورد نیاز برای حفظ هژمونی سرمایه را تبلیغ کند و غیره. از این حیث، دولت خود جزئی از رابطۀ سرمایه است.  در بحران سرمایه داری در ایران، دولت راجع به چند و چون سیاستهای پولی خود به هر نحو که تصمیمگیری نماید، باز تضادهایی وجود خواهد داشت. دولت اگر پول بین المللی را بر پول ملی اولویت دهد و سعی داشته باشد سیاستهای به اصطلاح توسعۀ صادرات را بر صدر بنشاند، با تخریب بخشی از سرمایه های کوچک و متوسط که نمی توانند هزینه های واردت کالاهای مورد نیاز خود برای تولید را تقبل کنند، روبرو می شود. پس، افزایش نرخ ارز مشکلاتی را برای سرمایه به همراه خواهد داشت. همچنین اگر پول ملی را بر پول بین المللی اولویت دهد و سعی کند با افزایش پول ملی، ابزار تولید وارداتی را با قیمت ارزان تر در اختیار سرمایه داران قرار دهد، باز توانایی بسیاری از سرمایه ها برای رقابت در بازار جهانی از دست می رود. دولت سرمایه داری به دلیل محدودیتهای ذاتی این شیوۀ تولید همواره مجبور است در مخمصۀ به غایت مضحکی دست به گزینش و نسخه پیچی بزند، نسخه پیچی هایی که تفاوتی ندارد که به نمایندگی کدامین نامزد انتخاباتی، خاتمی، احمدی نژاد، روحانی، رئیسی یا امروز مسعود پزشکیان یا قالیباف باشد. این نسخه پیچی های اقتصادی- سیاسی به رغم تفاوتهای آشکارشان با هم، بر استاندارد بودن خود و حقیقی بودن ابدی شان تاکید می کنند و هر بار نیز این شکست حتمی است که در گوشه یی به انتظارشان نشسته است.  اینکه کدامین نامزد انتخابات ریاست جمهوری برندۀ بازی گردد هیچ تفاوتی ندارد. گذشته از اینکه همه بازیگران و تئوریسین های جمهوری اسلامی جنایتکاراند، حتی اگر در هیات مرگ نباشد و سنگین تر از قلم برای جمهوری اسلامی بلند نکرده باشند یا اگر مثلا به عوض پزشکیان، قالیباف یا حتی جنایتکارترین چهرۀ سیاسی جمهوری اسلامی، رئیس جمهور می شد. عربده کشیها و لفاظی های رهبران، اعضاء و تبلیغات، پوستر و فیلمِ عناصر ریز و درشت و (فیک) گروههای سیاسی دربارۀ پزشکیان یا یادآوری جنایتهای قالیباف و الخ در حالیکه  تصور می کنند تخم دو زرده می گذارند و در حال روشنگری هستند هیچ تفاوتی در ماهیت این موضوع ندارد.   

ما قبلا در تحریراتی توضیح دادیم که هژمونیزه کردن گفتمانهای مختلف بوسیلۀ جمهوری اسلامی در بین عظمای گروههای خارج از کشوری در اشکال گوناگون، عضوگیری جمهوری اسلامی از گروه جاهلانی است که مدام بر طبل نامتعارف بودن سرمایه داری در ایران کوبیدند. ولی، خود عملا مجذوب پویایی و متعارف شدن آن شدند. ما قبلا در نوشتارهایی و کتابهایی توضیح دادیم که سرمایه به عنوان رابطۀ اجتماعی به میانجی گفتمانهای بورژوایی است که خود را بازتولید می کند. اما، در بحرانها همزمان با اختلال در روند بازتولید سرمایه، گفتمان های مسلط نیز با اختلال مواجه می شوند و دیگر به راحتی نمی توانند آحاد جامعه به ویژه برای ما کارگران مولد را مجاب کنند که پیگیری خط مشی و سیاستهای تصریح شده در این گفتمان ها به رفاه و آینده ای روشن برای آنان منجر خواهد شد. مسلما، بخشی از بورژوازی انگشت اتهام را به سوی بخشی دیگر می گیرد تا شیوۀ تولید سرمایه داری از مظان اتهام دور بماند. بدین ترتیب، امروز با پدیدۀ خواهران و برادران متخاصم روبروییم که در سیستم سرمایه داری در ایران حتی در مناظره های انتخاباتی به گونه ای عمل می کنند که ما نام این مکانیزم را سیستم تخریبگر سازنده می گذاریم به این معنا که از خواهران و برادران متخاصم خود بازیگران جدید برای تسلط گفتمانهای بورژوایی جدید درست می کند که نفش مدافعان و رهبران شعار زن، زندگی و آزادی و مخالفت با اعدام را هم بازی می کنند که بطور واقعی نه خواستار از بین بردن حکم اعدامند و نه زندگی، نه آزادی و نه زنان و دختران فاقد قدرت سیاسی– اقتصادی. این برادران و خواهران همانهایی هستند که از سوی گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوازی، به عنوان نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی در هرزنامۀ مشترک معرفی شدند، همان قوۀ قهریه و امنیۀ سرمایه داری اند که سلطۀ استبدادی و یکپارچه را در خود نهفته دارد، مهمی که حضرات درازگوش هرزنامه نویس مایلند آن را به انزوا بکشند و به همین دلیل تضاد کار و سرمایه به رهبریت پرولتاریای سازمان یافته را تا تضاد مردم با حکومت فرو کاسته اند تا از درون آن نیروهای اپوزیسیونی کشف کنند که قادر به لغو اعدام و تحقق خواستهای بورژوایی نیست. 

سرمایه داری جمهوری اسلامی ترمیمِ درک مسلط جرخورده را به چندین روش انجام میدهد

یک: سرکوب بازتاب سلطۀ بورژوازی که واکنش خرده بورژوازی و بورژوازی به عنوان مثال هرزنامۀ گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوازی فاقد تحلیل طبقاتی از دولت و تمرکز بر تضاد کار و سرمایه با سرهم بندی کردن الفاظی عامیانه و امی وار قصد در استتار آن دارد تا از درون سلطۀ بورژوزای جمهوری اسلامی، انواع و اقسام نیروهای اپوزیسیون درست کند

دوم: ارائه تعریف خود از بحران به عنوان مثال انتخابات و سیرک نامزدهای انتخاباتی

سوم: مهندسی افکار عمومی، گفتمان سازیهای جدید در اردوگاه خودی – اردوگاه سرمایه ارتجاعی، بورژوایی– نو اندیش مذهبی، لیبرالیستی و آزادیخواهانه، شوراها و تشکلهای کارگری صوری، مدنی

 هر سه راه را برای ترمیم و بازسازی درک مسلط بر جامعه، ترمیمِ امور و خط مشی هایی که نوید خروج از بحران را میدادند و با حمله به اوباشان حکومتی به سخره گرفته شدند، هموار میکند. دامنۀ گفتمان سازیِ سرمایه داری جمهوری اسلامی به اندازۀ دامنۀ سفته بازی، بورس بازی، در تقابل با  بحرانهایی که شیوۀ تولید و مبادله شان را پریشان میکند به هیچ وجه راه خود را بسان قانون کور طبیعت به شیوۀ سرکوب و قهری ویرانگر هموار نمی سازد. بلکه، بسیار پیچیده و موذیانه است. مهندسی افکار عمومی و تبعیت گروههای ساکن خارج از کشور از اخبار جمهوری اسلامی بخشی از هژمونیزه کردن گفتمانهای وزارت اطلاعات در بین آنهاست. سرمایه داری در غیاب مداخلۀ پرولتاریای ساختاریافته مثل کمیتۀ ما می تواند روایت مناسب با منطق خود را گزینش کرده و با استفاده از این روایت، عبور به مرحلۀ نوینی از انباشت سرمایه را رقم زند. به همین دلیل است که گاه می بینیم که بخش بزرگی از بورژوازی از کارتل ها و هلدینگ های بزرگ اقتصاد ایران، رفرمیست، جمهوریخواه و انواع سرلشکرها و گنده لاتهای سپاه پاسداران تا زشت کلام ها و استادهای دانشگاه و لابی هایی در خارج از کشور در لباس استاد دانشگاه و تاریخ شناس مثل مازیار بهروز و اتابکی، فوتبالیست و سلبریتی ها، سلطنت طلبان تا توده ایها، خدمتگذاران سابق و برادران اکثریتی از کار افتاده و بی دست و پایشان در خارج از کشور و بقیه اراذل و اوباش و رسانه های امپریالیستی و انترنشنال با خط سپاه،  حتی  چپ با پیشوند و میان بند و پسوند کارگر و حزب و بسیاری دیگر، سیاهی لشکر منافع سرمایه داری در ایران پشت سر روحانی یا موسوی، نرگس محمدی و تقی رحمانی، صدیقه وسقمی، شیرین عبادی و بقیه در هزارتوی پوزیسیون سازی وزارت اطلاعات، رژه می روند. این نشان می دهد که روایتها و سیاست تصریح شدۀ بازیگر جدید با الزامات و ضروریات رابطه سرمایه همخوانی دارد. زمانی مارکس در نظریه ارزش اضافی گفت که سرمایه داران شبیه برادران متخاصمی هستند که غنائم حاصل از کار دیگران را بین خود تقسیم می کنند. این توصیف روشن رقابت بازیگرانی ست که مناصب دولتی را در جمهوری اسلامی– اشغال می کنند یا خواهان اشغال آنند. بازیگران جدید در انتخابات در رقابت با یکدیگر و به میانجی گفتمانهای بورژوایی سعی می کنند با هژمونیزه کردن گفتمان خود رهبری فکری، سیاسی، اخلاقی و اقتصادی جامعه و مناسبات سرمایه داری را در دست گرفته و با توجه به کفایت گفتمان خود یعنی تناسب آن با اقتضائات و ضروریات انباشت کل سرمایه اجتماعی، رهبری  مراحل مختلف سرمایه داری را به دست آورده و پویایی مورد نظر برای شیوۀ تولید سرمایه داری در ساحت سیاسی را نیز تسهیل و حاصل گردد. زیراکه، بازیگر تفکر و گفتمانی در سیستم سرمایه داری باید عنان امور را به دست گیرد که برای پیاده سازی ضروریات انباشت از معیارهای لازم برخوردار باشد. هرزه نامۀ شهسوران پنبه ای با توضیحات اجمالی که در بخش اول و این بخش دادیم به تقویت سیاست نیرنگ و فریبکاری جمهوری اسلامی و اغتنام فرصت جهت تحکیم سنگرهای ارتجاعی – سرمایه داری- مدد به بازتولید فرایند انباشت تولید در عرصۀ حرافی بدنبال جایگاهی در جبهۀ مزبورند. هرزنامۀ مشترک واکنش، روایت و تفسیر بحران به نفع سرمایه داری، مداحی و طبل و دهل پشت همین ضرورت سرمایه داری جمهوری اسلامی در بحران متکی به اصلاح طلبان و سایر نیروهایی که اپوزیسیون درون حکومتی نامیدند سیمای مضحکتری به واکنش و تفسیر و روایت  بحران از ذهنیت بورژوازی و خرده بورژوازی آنطرف مرز به ما می دهد.

 حضرات خرده بورژوایی که در خارج از کشور با همگرایی و وحدت و ائتلاف و تلفیق منافع طبقاتی دنبال کلاغ می روند، نهایتاً کارشان به خرابه ها می افتد.

هیچ اثری در هرزنامۀ مشترک گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی که انقلاب و سرنگونی، دموکراسی در تضاد با منافع طبقۀ کارگر، مردم و طبقۀ کارگر، مفاهیم و کارکرد مفاهیم را با هم تلفیق کردند تا به نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی برسند از بیان تناقضات ساختاری متعددی که در سرمایه داری جمهوری اسلامی وجود دارد، نیست. 

کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس، تناقضات را به روابط اجتماعی در شیوۀ تولید سرمایه داری به نحوی که بین منافع نیروهای اجتماعی یعنی پرولتاریا و سرمایه دار، تعارض ساختاری وجود دارد، توسعۀ تولید سرمایه داری را نه تنها تضاد ساختاری بین کار و سرمایه را محو نمی کند. بلکه، آن را تقویت و تکامل میدهد،. منطق کلی سیستم سرمایه داری که گرایشهای توسعه یی متضادی در تولید و تصاحب ارزش اضافی در دست افراد هر چه محدودتری تمرکز می یابد، ایجاد می کند و تضاد بین الزامات بازتولید کلی سرمایۀ اجتماعی و منطق عمل سرمایه های منفرد به عنوان مثال فشار رقابتی که باعث میشود تا سرمایه های منفرد به شیوه های نوآورانۀ تولید و افزایش سهم سرمایۀ ثابت و ماشین آلات در تولید جهت کسب سود اضافی و فوق العاده روی آورند و این امر کاهش نرخ میانگین سود و بحران مازاد انباشت را به دنبال خواهد داشت یا سرمایه های منفرد ممکن است با استثمار بیش از حد طبقۀ کارگر شرایط تضعیف فیزیکی این طبقه را در حالی بوجود آورد که رابطه سرمایه برای تولید ارزش و ارزش اضافی به وجود یک طبقۀ کارگر توانمند نیاز دارد. 

در هرزنامۀ مشترک شهسوران پنبه ای، گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی علیرغم اینکه چهرۀ خود را به حزب، کمونیسم، سوسیالیسم، کارگر بزک کرده اند هیچ اثری از تناقضاتی که در سطور فوق توضیح دادیم نمی بینید. به همین دلیل روشن علاوه بر دلایلی که در بخش اول توضیح دادیم، واکنش خرده بورژوازی و بورژوازی به بحران در ارائۀ جمهوری اسلامی از بحران برای احیای فرایند بازتولید انباشت سرمایه و کل سرمایۀ اجتماعی به کشف نیروهایی نائل می آیند که آنان را اپوزیسیون درون حکومتی می نامند. معلوم نیست این مضحکه را کجای تاریخ گروهها و سازمانهای خارج کشوری می خواهند بچپانند که به بهانۀ آه و ناله و واکنش برای اعدامها و زندانیانی که خود جمهوری اسلامی رسانه ای می کند و با استتار سلطۀ بورژوازی که در سرکوب و اعدامها در حقیقت بستر تعامل و گفتگو را با سلطۀ بورژوازی یکپارچه که زذیلانه ( اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی) می نامند را باز می کنند.گروه علیزاده و فراکسیون چهار نفره از راه خرده بورژوازی که هیچ بادی به بیرقشان نخورده و نمی خورد بطوریکه گروه گروه از همان اقلیم راهی کشورهای سوئد و المانند، در معضل معنابخشی به بحران سرمایه داری غرق شده و برای  گفتمانهای وزارت اطلاعات به همین منظور مشترکاً فضا سازی می کنند. 

آنچه ذهنیت بورژوایی و خرده بورژوایی از درک و فهم آن محروم است این است که مشکلات در رابطۀ سرمایه خلق می شوند و در غیاب مداخلۀ موثر تشکیلات انقلابی مانند کمیتۀ ما با بازوی پرولتری خود یعنی کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن که مستقیما دست در تولید دارد و تا کنون به صلاحدید بنیانگذاران تنها ساماندهی چند اعتصاب در نفت، گاز و پتروشیمی را از قبل اعلام کرده و موفق شده است و فعالیتهای زیرزمینی در میادین نفتی، می تواند روایت مناسب با منطق خود را گزینش کرده و با استفاده از این روایت که عظمای خارج کشوری در این روایت ها مانند هرزنامۀ مشترک شهسوران پنبه ای گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی با چند دسته و گروه و جناحی کردن، تقسیم بندی حکومت بر اساس قوۀ قهریه و نه بر اساس شکل سرمایه دارانه و مبنای طبقاتی، چشم پوشی از سلطۀ بورژوازی که در قوۀ قهریه نهفته است و سرانجام پوست سگ بر سر هرزنامۀ مشترک کشیدن و بخشی از دولت سرمایه داری و همان قوۀ قهریه و سلطۀ بورژوایی را اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون خطاب کردن، عبور به مرحلۀ نوینی از انباشت سرمایه را رقم زند. در حال حاضر، بخش بزرگی از بورژوازی و خرده بورژوازی در قدرت و خارج از ایران تا کارتل های و هلدینگ های بزرگ اقتصاد ایران و سرلشکرها همه و همه همانطور که پشت رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و آن مرده رفته یا برده و روایتش بودند، پشت مسعود پزشکیان نیز قرار گرفتند . این نشان دهندۀ این موضوع ست که روایت جدید و سیاستهای تصریح شده در آن با الزامات و ضروریات رابطۀ سرمایه همخوانی دارد. 

اگر وظیفۀ مانند هرزنامۀ مشترک شهسوران پنبه ای گروه علیزاده و فراکسیونی از راه خرده بورژوازی این است که از روی ذهنیت علیل برای دولت سرمایه داری یکپارچه از راه دور فضاسازی کنند، اگر وظیفۀ میلتون فریدمن ها در ایران این است که با بهره برداری از بحران، سیاستهایی در جهت احیاء و تحکیم رابطۀ سرمایه اتخاذ کنند و به پاسداری و تقویت سرمایه داری برخیزند و با تخریب نیروهای مولده بیشتر از دوران قبلی و برخی آزادیهای سیاسی بورژوایی مسیر را برای بارتولید فرایند انباشت سرمایه، باز کنند. وظیفۀ ما که خود را در دو سازوبرگ سامان دادیم، جدال مادی و نظری [ جریده هفتگی سپیده دم در نفت و سخنرانیهای زیرزمینی – خانگی – دیداری با اردوی کارمان در پروژهها و دو جریدۀ دیگر ] و مداخلۀ ایجابی سازمان یافته و نه صرفاً اعتصاب و مداخلۀ سلبی، برای تبدیل صحنۀ محاکمۀ بازیگران و سیاست گذاران که در هرزنامۀ شهسوران پنبه ای تا حد سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی به گفتمان بازتولید فرایند سرمایه پهلو داده، به صحنۀ محاکمۀ کلیت سرمایه داری و تمامیت رابطه سرمایه در ایران است.  وظیفه ای که در بند بند مرامنامۀ صد صفحه ای و ترازنامۀ شش ماهۀ دوم (…) سال موجودیت کمیته مارکسیست ارتدوکس در هزار و سیصد صفحه دستاور نشستهایی زیرزمینی-در سراسر مرداد ماه شهر به شهر، مکان به مکان، استان به استان بطور جداگانه با کادرها، پراتسیست و استراتژیستهای تعلیم دیده و کارآزموده مان، حلقه های متشکل از عریف و نقیبها، به روشنی ابلاغ شده است.