طامات تا به چند و خرافات تا به کی
نویسنده: شادروان سترجنرال محمدنبی عظیمی
از تایپ و تدوین دیجیتال : رفیق قاسم آسمایی
دربارۀ نشر دیجیتال اثر و سخنی چند در مورد سترجنرال محمدنبی عظیمی
یکی از عقل می لافد، دیگر طامات می بافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم.
(حافظ)
جای بسی مسرت است که از اثر سعی و تلاش خستهگیناپذیر دوست فرزانه و گرانمایۀ ما جناب محمدقاسم آسمایی و انتشارات راه پرچم اثر دیگری از جمله آثار گرانبهای شادروان سترجنرال محمدنبی عظیمی به شکل دیجیتال تدوین و از طریق شبکه جهانی انترنت و انتشارات راه پرچم به دسترس دوستداران تاریخ و فرهنگ کشور به گونه گسترده و مجانی گذاشته میشود. زحمات رفقای راه پرچم را همه دوستداران کتاب به دیده قدر مینگرند و همواره ستایش میکنند.
«طامات تا به چند و خرافات تا به کی»، نام اثری است که شادروان سترجنرال محمدنبی عظیمی به جواب رساله “دشنههای سرخ” نوشته محترم فقیر محمد ودان پرداخته است و همچنان نگاهی پیرامون “مقدمه بر کودتای ثور و پیآمدهای آن” از آقای محترم کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی نیز داشته و آن را مورد بررسی قرار داده است. هردو نقد برای نخستین بار در ماهنامه آزادی در دنمارک به نشر رسیده و سپس توسط مرکز نشراتی فضل در یک جلد چاپ و به دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
آنچه عظیمی را واداشته است تا عرض حالی کند از یکطرف تداعی این شعر جاودان حضرت سعدی بود که:
چو کاری بیفضولی من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
و از طرف دیگر قلبش بخاطر آن پژوهندهگان جوانی میطپید که تشنگان و به عطش نشستگان صحرای حق و حقیقت اند و به چشمه سار ذلال حقیقت نمیتوانند دسترسی پیدا کنند. وی حین نگاشتن به این باور بود که تاریخ، همان فرد مذکر مزوری است که رحمی نمیشناسد و با کژاندیشان و طامات بافان میانه ندارد و از طرف دیگر در برسی خود که سخت تنگ و فشرده است، همانطوری که گفته آمد، سعی نموده است که عقل نفیس بر نفس خسیس غالب آید و راز دوستان برون نیفتد و بخاطر … پوستین نسوزد. و حقا که وی با زبان سچه و پاک و به نمایش گذاشتن فرهنگ والای ادبی و منطق قوی، و همچنان استدلال محکم مبتنی بر واقعیتها و اسناد، به این مسایل بسیار با اهمیت تاریخی، ماهرانه و صادقانه پرداخته است.
خواننده میتواند با مروری به این رساله با اهمیت، پاسخ به پرسشهای جانسوزی را که برای مسخ تاریخ و گمراه ساختن افکار و اذهان مردم، به ویژه جوانان تبلیغ شده و می شود را به درستی دریابد.
سخنی چند در مورد سترجنرال محمدنبی عظیمی:
عظیمی را از سالهای نوجوانی و جوانی میشناختم و به استعداد بزرگ ادبی وی باور داشتم؛ ولی نمیدانستم که وی با آن رویاهای شاعرانه و عشق به ادبیات، روزی یک افسر و نظامی برجسته میگردد. آن جوان شاعر پیشه با زحمت فراوان، تمام مدارج تحصیلی و آموزشی تا سطح دکتورا و ارکانحربی از معتبرترین دانشگاه نظامی اتحاد شوروی و برنامههای عالی و اختصاصی مدیریت نظامی جنرال ستاف را موفقانه به انجام رساند و در این راستا به پیروزیهای بزرگی نایل آمد. وی با پشت کار و دسپلین قوی و آگاهانه به یک افسر نمونه مبدل گردید. از نخستین ماموریتها تا بلندترین مقامها که به همت و تواناییهای شخصی خود به آن رسیده بود، اثر عمیقی بر جریان های تاریخی ـــــ نظامی و تحولات سیاسی کشور بجا گذاشت. همان افسر بلند قامت، منزه و مهذب از نخستین ماموریتها، وظیفه افسری در قطعه انظباط شهری تا فرماندهی فرقه چهارده غزنی، فرقه هفده هرات، فرماندهی زون غرب، معاونیت اول وزارت دفاع و فرمانده عمومی گارنیزن کابل درخشید و بیشتر درخشید و عضویت کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغنستان را نیز بدست آورد.
نبی عظیمی در کودتای بیست و ششم سرطان و برپایی نخستین جمهوریت به زعامت محمد داوود نقش بسیار برجسته بازی کرد و در تحکیم نظام بر پایه اندیشههای ترقیخواهانه و وطندوستانه آن بر بنیاد برنامه «خطاب به مردم» از جان مایه گذاشت. تغییر مسیر پذیرفته شده از جانب رهبری و متمرکز شدن قدرت بار دیگر به دست خانواده و کنار زدن عناصر ترقی خواه، وی را از نظام دور ساخت و به جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیوست.
نبی عظیمی در قیام ثور به گفته خودش هیچکاره بود و نقشی نداشت و از دفتر اوپراسیون قوماندانی قوای مرکز رویدادها را نظاره میکرد. به زودی پس از قیام ثور و تشنج در رهبری حزب دموکراتیک خلق، بنابر توطئههای حفیظالله امین و ایجاد فضای رعب و وهشت در کشور به حاشیه رانده شد.
جنرال نبی عظیمی پس از تحول ششم جدی به تدریج مدارج ترقی و تعالی را پیمود و به یک افسر بزرگ نظامی و شخصیت بسیار اثرگذار حزبی و سیاسی مبدل گردید. کارنامه های پرافتخار وی در این برهه از تاریخ کشور بسیار برجسته بوده و به گونه گسترده در رسانههای ملی، بینالمللی و شبکههای اجتماعی بازتاب یافته است. در این مختصر ضرورت نیست تا به این همه کارنامه ها پرداخته شود.
جا دارد تا به گونه بسیار فشرده نقش بسیار اثر گذار وی را در چند رویداد تاریخی کشور برجسته سازم.
نخست: در میدانهای جنگ با نیروهای مسلح مخالف رژیم که از حمایت، تسلیح، تجهیز، تمویل و پشتیبانی لوژستیکی کشورهای غربی در راس ایالات متحده امریکا، کشورهای اروپایی و کشورهای وابسته به آنها، و از همه مهمتر دو کشور همسایه پاکستان و ایران که برای آنها اضافه بر آنچه گفته شد، پناهگاههای امن، تأمین کرده بودند، فعالانه سهم داشت.
جنرال نبی عظیمی در تمام جبهههای جنگ به گونه مستقیم و یا غیرمستقیم قومانده و رهبری جنگ را به عهده داشت و با سرسپرده گی و همیاری افسران نامدار و سربازان دلیر به پیروزی های بزرگی نایل گردید. یکی از پرافتخارترین آنها جنگ جلال آباد است که در آن نقش مستقیم اردو و استخبارات پاکستان بسیار برجسته بود و آنها برای باداران شان وعده داده بودند که در ظرف چند روز به پیروزی میرسند و کابل را فتح میکنند. آنها به همت و قهرمانی افسران و سربازان وطن دوست اردو به شکست بزرگ و تلفات بسیار سنگین مواجه شدند که مایه شرمسای و سرافگندی رهبران سیاسی و نظامی آنها گردید.
دوم: در توطئههای داخلی و شکست فجیع کودتای شهنواز تنی به همراهی حزب اسلامی گلبدین حکمتیار که در آن از حمایت قوای هوایی کشور نیز برخوردار بودند. شکست افتضاح امیز این کودتای ننگین و این نورچشمیهای دشمنان وطن به مثابه لکه سیاه ننگ برای آنها و افتخار بزرگ برای افسران و سربازان دلیر و وطندوست کشور ثبت تاریخ گردیده است. نقش جنرال عظیمی در سازماندهی، مدیرت و رهبری قوتها بر علیه کودتاچیان، انکار ناپذیر است. تحلیلگران نظامی ــــ سیاسی نهادهای پژوهشی بینالمللی نیز در ارتباط به این قهرمانیها، مطالب زیادی نگاشته اند که به نشر رسیده و مایه سر افرازی است.
سوم: خنثی و ناکام ساختن توطئه پاکستان توسط حزب اسلامی در آستانه سقوط حاکمیت که با همکاری و همیاری بخشی از نیروهای دولتی به ویژه در ارگان های پولیس سازمان یافته بود و ساختمانهای کلیدی دولتی به شمول وزارت امور داخله، مقر کمیته مرکزی حزب و شماری از قرارگاه های پلیس را اشغال کرده بودند. در برابر تشویش مردم و جهان از قتل عام ناشی از همچو کودتاها، باری حکمتیار با صراحت بیان داشته بود که تلفات سنگین نخواهد بود، صرف برای پاک سازی شهر کابل تا سی هزار نفر به گمان وی از “کمونیستان” کارمندان دولت و روشنفکران “سکولار” کشته خواهند شد. حکمتیار و آمرانش میخواستند با استفاده از نسخه قتل عام مردم در کودتای اندونیزیا، آن برنامه را در کابل عملی سازند. به همت افسران دلیر و وطندوست کشور به شمول جنرال نبی عظیمی و با درایت سیاسی و سوق و اداره قوتهای در دست داشته، جلوی این قتل عام گرفته شد. فیصله حزب و دولت در ارتباط به انتقال مسالمت آمیز قدرت به ممثل دولت اسلامی به گونه رسمی و با اشتراک معاون رییس جمهور، رییس ولسی جرگه، قاضیالقضات و شخصیتهای بلندپایه دولتی و حزبی در تالار وزارت خارجه به عمل آمد. با دریغ، بنابر مداخله های خارجیها، نبود دید استراتژیک، ناپختگی، وابستهگی، غلیان و غلبه احساسات بر عقل، تعصب و تکبر در بخشی از رهبران وفرماندهان جهادی، و همچنان پخش شایعهها و تبلیغات خصمانه از جانب حزب اسلامی و دیگر گروه ها، فضای همکاری و همدیگر پذیری بوجود آمده میان نیروهای دولتی و برخی از مجاهدان که در اکثر ولایت ها بوجود آمده بود، برهم خورد و جای آن را بیاعتمادی و خصومت پُر کرد. در چنین فضایی و در نتیجه آنچه گفته آمد، آتش جنگ داخلی برافروخته شد و هست و بود مردم را در شهر کابل و دیگر شهرها برباد داد و در نتیجه صدها هزار نفر کشته، زخمی و آواره گردیدند که عواقب بسیار بد ناشی از آن تا امروز همچنان به گونه یی ادامه دارد.
سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان و دور شدن از عرصه نظامی و زندهگی در غربت، و نظاره گر بودن حوادث خونبار کشور و مشاهدۀ آن همه بربادیهای که دامن مادر وطن را گرفته بود، این سترجنرال سرافراز ما را بار دیگر به اصل اش که همانا عرصه فرهنگ و ادبیات بود برگشتاند. آن استعداد بزرگ ادبی که در وی وجود داشت، سربلند کرد، شگفت و شگوفان گردید. با سخت کوشی و تلاش خستگیناپذیر و با جمع آوری اسناد و مدارک فراوان از منابع داخلی و خارجی و همچنان برخوردار از حافظه بسیار نیرومند خویش کتاب بی همتای «اردو و سیاست ـ در سه دهه اخیر افغانستان» را در دو جلد نگاشت و در غربت به نشر رسانید. وی در نوشتن این کتاب به بنیادهای اصیل تاریخ نویسی پابند ماند. چنانچه در پیشگفتار کتابش آمده است: «می گویند، دروغ گویی، شایعه پردازی و افسانه سرایی هنگامی در تاریخ جاگزین واقعیت و حقیقت میگردد که کسانی که در کوران حوادث و وقایع سهم داشته اند، لب فروبندند و نظر به علل و عواملی سکوت را ترجیح دهند. از زمانی که جمهوری افغانستان سقوط کرد و اردوی نیرومند آن مضمحل گردید، سالیان درازی میگذرد. در طول این سالها به گونه عبثی سکوت کرده و به این باور بودم که روزی قلم بدست وارستهیی حقایق آن «سقوط بزرگ و این اضمحلال کبیر» را از زبان شاهدان عینی بیرون بکشد و راز های سربسته و نهفته را که مردم ما تشنه ء فهمیدن و دانستن ان هستند، افشاء و برملا سازد. کتاب های زیادی بدستم رسید اما آن عطش، انتظار و آرزو هرگز بر آورده نشد؛ زیرا که عده یی حوادث نظامی و سیاسی سه دهه اخیر کشور را فقط از یک زاویه و یک طرز دید نگاه کرده و به تحلیل گرفته بودند؛ از زاویه بغض، کینه و دشمنی با کمونیستها و روسها… بعضیها منافع شخصی، خانوادهگی، گروهی، سمتی، لسانی و تنظیمی خویش را ارجحیت داده و از همان چند سطر اول، سخن شان بارگران تعصب را بر دوش میکشد و به دل نمینشیند. نویسندگان بی خیالی هم بدون هیچگونه ترس، قصه های “سرچوک” کابل را شاخ پنجه داده اند و تاریخ نوشته اند که خواه نا خواه در پیشانی آثار شان چلیپا گذاشته اند. در این اواخر نوشتن خاطرات مُد شده است، بعضیها با چشمان بسته می نویسند و بعضیها با وجدان خفته دروغهای شاخدار میگویند و از کاه کوه میسازند، به امید آنکه «مجاهدین سابق» از آنها راضی گردند و یا «طالبان امروز» از آنها خشنود. این عده از مداحی باکی ندارند و از دشنام پراگنی خوفی نه، مایهء خجلت و شرمساری «قلم» و «آدم ها» میگردند. ولی بدون تردید به آثاری نیز برخورده ام که اگر چه انگشت شمار و اندک اند ولی سرشار از راستگویی و حقیقتجویی.
من، معتقدم که نوشتن تاریخ کار سادهیی نیست و دانش و حرفهء مشکلی است و هر کس نمیتواند تاریخ بنویسد و مورخ گردد، زیرا که تاریخ نباید بر مبنای شایعات و آوازههای کوچه و بازار تحریر گردد. مورخ باید با صدر وسیع، وجدان بیدار و ضمیر تهی از ریا و تذویر به نقل حوادث بپردازد. او باید انگشتان پاکیزه، بیطرفی کامل و بیتعلقی ناب و راستین داشته باشد. تاریخ نویس امروز با مورخ دیروز که وقایع و حوادث را از ترس شاهان، امرا و سرداران جنگی وارونه جلوه میداد، فرق دارد. او باید با شهامت، جرئت و بصیرت بنویسد و با ارائه اسناد و دلایل معتبر و غیر قابل انکار به مردم پیشکش نماید.»
جنرال نبی عظیمی کتاب «اردو و سیاست در سه دهه» اخیر خود را با شهامت، جرئت و بصیرت نوشت و با ارایه اسناد و دلایل معتبر و غیر قابل انکار به مردم پیشکش کرد. این کتاب مستطاب در یک فضای بسیار تاریک و مملو از بزرگنمایی و دروغهای شاخدار نگاشته شده که در میان علاقمندان کتاب غوغا برپا کرد. دوستان و بیشترینه دشمنان کتاب، هر کدام به نحوی غوغای بزرگی را بر علیه این کتاب برپا کردند. شماری به اصطلاح چیزفهمان حتی نمی پذیرفتند که این کتاب را عظیمی نوشته باشد! شاید این کتاب بیشترین تبصره و نقد در تاریخ نشر کتاب در افغانستان را در بر داشته بوده باشد. عظیمی با حوصله مندی، متانت و تعقل، با زبان سچه و مودبانه پاسخ هر یک را نوشت و آن همه انتقادها و پاسخ به آنها را به صفت یک کتاب مستقل زیر عنوان «مناظره ها محاضره ها در پیرامون اردو و سیاست» به نشر رسانید و صادقانه تمام دیدگاههای مخالفان خود را در آن بازتاب داده است.
نبی عظیمی در سالهای غربت و مهجوری از وطن، آثار ارزشمند و در خور تأملی دیگری در عرصههای سیاسی، تحلیلی و ادبی به نگارش در آورده است. در میان آثار وی در کنار دهها مقاله پژوهشی ادبی، سیاسی و نظامی سه رومان زیر عنوان های «سایههای هول»، «واهمههای زمینی»، «لعبتکان فلک» و کتاب های دیگری زیر عنوانهای «روزهای دشوار»، «من و آن مرد موقر»، «یادواره هایی از جنگ جلال آباد»، «فرار» و «درست نویسی واژهها املایی در زبان فارسی ـ دری» را به نشر رسانید.
رومانهای وی ماجراهای تلخ و دردناک رویاروییهای ناخواسته لایههای درونی یک جامعه سنتی را در داخل و خارج از کشور به نمایش میگذارد که بازگو کننده قصههای سقوط ارزشها و انحطاط اخلاقی یک جامعه است؛ حکایت از فوران عقدهها و خشونتهای فروخفته در یک جامعه زیر ستم مینماید، و برشی از یک برهه تاریخ معاصر کشور ماست که دو سه نسلی از آن شاهدان زنده این حوادث بوده اند. وی در محافل و حلقه های روشنفکری کشور و برون مرزی به مثابه نویسنده پُرکار و ادیب فرزانه مورد توجه زیاد قرار گرفت. آثار وی دست به دست گشت و با شور و شوق فراوان به خوانش گرفته شد. به این وسیله وی از خود یک چهره بسیار متمایز دیگری به نمایش گذاشت.
حالا به همین سلسله، اثر دیگری از سترجنرال نبی عظیمی به نام «طامات تا به چند و خرافات تا به کی» به دسترس خواننده گان عزیز گذاشته میشود که بخش دیگری از خرافهگوییها و مسخ تاریخ را برملا میسازد و برای شناخت واقعیت های داغ یک برهه بسیار با اهمیت تاریخی در افغانستان خواننده را یاری میرساند. و به گفته حافظ:
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند؟
دستگیر صادقی