شور و حال عشق
رسول پویان
عشق دردام سیاست مرغ بسمل می شود
پـرپـر احسـاس دل بندِ سـلاسـل می شود
تا ز چنگِ بازی ی صیاد مـرغ دل پـرید
عشوه از بهر فریب دل، مشکل می شود
داغ آتـشـناک دل پاکـیـزه گـردانــد درون
خـدعۀ جادوگـران هـربار باطل می شود
غـمزه و ناز و ادا با سـیرتِ مهـر و وفـا
زینت چشم خماروروی خوشکل می شود
درجنون عشق ومستی میشود دل شادمان
چون دغا بیند ز بدمستان، عاقـل می شود
دل همان رند نظربازاست کزروزنخست
دم بـه دم با ناوک مـژگان مقابل می شود
یکنفس بی شوروحال عشق هرگزدل مباد
آنکه با دل های پاک وساده مایل می شود
غنچه های باغ دل صدبار گر پرپر شوند
عـاقـبـت اصل مـراد دل حـاصل می شود
غوطه دراعماق از گرداب می آرد برون
از دل تـوفـان پیدا طرف سـاحل می شود
عقده و خشم وحسد دل را به آتش میکشد
عشق واخلاص ومحبت بازحائل می شود
بی می عشق ومحبت دل نگردد مست دل
الفت وحلم وصداقت تاکه واصل می شود
با دل پاکیزه خلوت می گزینم بعـد از این
زنـدگی با هـمــدم هـمــدل کامـل می شود
25/11/2025