روزای خونین؛ میان نامه های زندان و تئوری انقلاب
Rosa Luemburg (1871- 1919)
آرام بختیاری
فدایی سوسیالیسم؛ 14 کتاب خانم روزا- لوکزمبورگ.
خانم روزا- لوکزمبورگ(1919-1871 میلادی)،کمونیست آلمانی، لهستانی یهودی تبار، سیاستمدار، تئوریسین مارکسیست، مبارز میدانی جنبش کارگری، مبلغ و ژورنالیست سوسیالیسم، رهبر جنبش بین المللی کارگران، پایه گذار حزب کمونیست در آلمان و لهستان، و رهبر تئوریک چپ آلمان، در سال 1919 میلادی، همراه رفیقش کارل لیبکنشت، از طرف گروه نظامیان راستگرای ضد انقلاب ربوده شد و بقتل رسید. وی پیس از آن بارها دستگیر و به زندان افتاده بود. او منتقد و مخالف جریانات فکری سیاسی: رویزیونیسم، اپورتونیسم، و سنتریسم و مرکزگرایی در درون جنبش کم.نیستی و مبارزات کارگری آلمان، لهستان، و بین المللی بود. روزا مخالف و منتقد تفسیر غلط از مارکسیسم و عملگرایی تئوری ستیز التقاطی جریانات غیرمارکسیستی بود. او منتقد مارکسیسم جزمی یا ارتدکس لنین، رویزیونیسم برنشتاین، و اپورتونیسم کائوتسکی نیز بود. وی مدافع سرسخت مارکسیسم انقلابی در عصر امپریالیسم و خواهان انقلاب سوسیالیستی و مانع ورود جریانات نظری و منحرف مانند رویزیونیسم و اپورتونیسم به دورن جنبش کارگری و اندیشه مارکسیسم بود.
روزا رویزیونیسم را اندیشه ای مکانیکی و غیردیالکتیکی میدانست. او بعنوان یکی از رهبران انترناسیونال دوم وارد بحث و جدل نظری با کائوتسکی و سنتریسم لنین گردید و خود را مدافع ماتریالیسم و خصوصیات طبقاتی فلسفه مارکسیستی و افشاء کننده نگاه تاریخی، مکانیکی، ایده آلیستی طرفداران برنشتاین بود. وی میگفت بدون دفاع از دیالکتیک در مقابل رویزیونیسم و ضرورت تئوری انقلابی سیستماتیک، یک جنبش انقلابی کارگری غیرممکن است. او در کنار کارل لیبکنشت پایه گذار سازمان اسپارتاکوس بود که نطفه اصلی تشکیل حزب کمونیست آلمان در سال 1918 میلادی گردید. روزا به امکان و ضرورت انقلاب سوسیالیستی در زمان خود باور داشت. مهمترین نبوغ و توانایی وی نقد اقتصاد سیاسی کاپیتالیستی بود گرچه او در سخنوری و ژورنالیسم نیز بسیار درخشان و ورزیده بود. نقد و بحث های وی با لنین موجب شد که سالها مجریان استالینیسم مانع معرفی کافی وی در جنبش کمونیستی شوند، گرچه فمنیست ها و لیبرالهای دانشگاهی غرب از نیمه دوم قرن گذشته به نقش مهم نظری و عملی او پی بردند.
نبوغ تئوریک لوکزمبورگ را میتوان در نوشتارها و گفتارهای او در زمینه های: اقتصاد سیاسی، جنگ کاپیتالیسم، امپریالیسم، جنبش کارگری، انقلاب، جریانات اپورتونیستی، و انحرافات چپ، بخوبی مشاهده نمود. او حداقل 20 سال علیه جریانات عملی و نظری غیرمارکسیستی در آلمان مبارزه نمود و به دفاع از تاکتیک و استراتژی بلشویکی و لنینیستی در مبارزه انقلابی پرداخت. وی مانند لنین موجب تحول مارکسیسم و واقعیت دادن به وظایف تاریخی و جهانی پرولتاریا شد. او همچون لنین دارای مواضع طبقاتی پرولتری و انترناسیونالیسم کارگری در تئوری و در عمل بود و میگفت تمام اتحادیه های کارگری و سوسیال دمکراسی آلمان تا پیش از او متکی به تئوری رفرم و اصلاحات بودند و نه امیدوار و مبلغ انقلاب. روزا و لیبکنشت سعی کردند از طریق سازمان اسپارتاکوس خود به بازسازی جنبش چپ بپردازند. وی خلاف مارکس مدعی بود که غیر از 2 طبقه سرمایه دار و کارگر، اقشار و گروههای دیگری هستند که حامی و وابسته به سرمایه داران میباشند. او با تکیه بر نظریه ” اعتصاب سراسری غیرمنتظره” خود، و در مخالفت با تئوری “سنتریسم و کادرهای پولادین حرفه ای حزبی” لنین، میگفت دیکتاتوری پرولتاریا و هژمونی حاکم حزبی باید زیر کنترل کمیته ها و شوراهای مردمی، خلقی، و توده ای باشند و نه زیر امر مرکزیت کادرهای حزبی!
روزا در مقابل نظریه “کادرها و انقلابیون حرفه ای؛ تحت اتوریته سنتریسم” لنینیستی، تئوری اعتصاب سراسری و شرکت غیرمنتظره تودهها در پروسه انقلاب را پیشنهاد میکرد. او نظریه کاپیتالیسم را در رابطه با تئوری انقلاب خود مطرح کرد و میگفت رفرم اجتماعی و فعالیت پارلمانی میتوانند موجب افزایش آگاهی طبقاتی شوند ولی باعث انقلاب و گذر از کاپیتالیسم بسوی سوسیالیسم نمیشوند. در نظر وی دمکراسی سیاسی یعنی شرایط ممکن برای انجام مبارزه طبقاتی، و آزادی همیشه یعنی آزادی دیگران و دگراندیشان؛ چون دمکراسی به معنی حقوق سیاسی زهوار دررفته، و ضعیف نیست. لوکزمبورگ بعد از مارکس و انگلس بیشترین مبارزه را در جنبش کارگری آلمان علیه جریان اپورتونیسم نمود. این کوشش وی را مخالفین اش در حزب سوسیال دمکرات آنزمان به حالت تحقیر “لوکزمبورگ گرایی” نامیدند. روزا یک عقلگرای شیفته ریاضیات بود و نه یک سوسیالیست احساسی خرده بورژوا. او گاهی منتقد و مخالف نظرات لنین، وطراح تئوری اقتصاد سیاسی کاپیتالیسم بود و همچون مارکس بحران و ورشکستگی اقتصادی، سیاسی، و انسانی سرمایه داری در آینده را پیش بینی کرده بود. وقوع جنگ جهانی اول محصول این آینده نگری بود.
لوکزمبورگ خواهان دمکراسی سوسیالیستی از طریق مدیریت سیاسی پرولتاریا بود. او از طریق تحققیق درباره امپریالیسم و سرمایه داری جهانی وقوع هر دو جنگ جهانی در اروپا را احتمال میداد.
وی در مقابل مدل حزب آوانگارد لنینی برای انجام انقلاب، مدافع تئوری اعنصاب سراسری و تضاهرات مداوم؛ ولی ناگهانی و غیرمنظره بود. لوکزمبورگ استفاده از تجربیات مبارزات و اعتصابات روسیه در پیش از انقلاب اکتبر را برای اروپا مخصوصن در آلمان نیز توصیه میکرد. وی خواهان دفاع از مارکسیسم در مقابل رویزیونیسم برنشتاین بود. مبارزه او با ذهنگرایی سازمانی و مرکز گرایی کائوتسکی و نقد وی از سال 1910 میلادی از جمله بهترین نقدهای مارکسیستی در آغاز قرن 20 هستند. نظریه “اعتصاب سراسری سیاسی” روزا راه سومی بود میان: رویزیونیسم و مارکسیسم اصیل یا” ارتدکس” .
از جمله آثار مشهور لوکزمبورگ 12-16 کتاب هستند؛ از جمله: انقلاب یا رفرم اجتماعی؟، تمرکز سرمایه یا توضیح اقتصادی امپریالیسم، بحران سوسیال دمکراسی، مقدمه ای بر اقتصاد سیاسی، نامه های زندان، نامه هایی به دوستان و رفقا، با شوق دیدار و آغوشی باز، میلیشیا و میلیتاریسم، پیرامون هنر و ادبیات، انقلاب روسیه، “اعتصاب سراسری، حزب، اتحادیه های کارگری”، سیاست صلح قلعه های جنگی، نامه های اسپارتاکوس، 3 جلد یادداشتهای سیاسی، 5 جلدمجموعه نامه ها، و مجموعه آثار 5 جلدی.
شاهکار او را کتاب “تمرکز سرمایه”؛ پیرامون اقتصاد سیاسی میدانند که در سال 1913 منتشر شد. پایاننامه دانشگاهی اش “تحولات صنعتی لهستان” در سال 1898 میلادی به پایان رسید. کتاب “رفرم اجتماعی یا انقلاب؟” را در سال 1899 پیرامون موضوع رویزیونیسم نوشت که شامل 7 مقاله علیه تفکر برنشتاین بود. در کتاب “اعتصاب، حزب، اتحادیه کارگران” میگوید سلاح طبقه کارگر غیر از مبارزات پارلمانی، نبرد خارج از پارلمان نیز است. روزا از سال 1918 میلادی در کنار لیبکنشت ناشر و مقاله نویس مجله “پرچم سرخ” بود. او در مقابل کتاب ” یک گام به پیش، دو گام به پس” لنین، کتاب “سازماندهی سوسیال دمکراسی روسیه” را در سال 1904 نوشت. لوکزمبورگ اگرچه در کتاب”انقلاب روسیه”، انقلاب اکتبر و مبارزات بلشویکها را تایید میکند ولی از جزئیات و نبود آزادی بیان در آن انتقاد میکند. در کتاب “حزب و اعتصابات سراسری” پیام وی به سندیکاها و اتحادیه های کارگری گرد آوری شده اند.
روزا لوکزمبورگ در خانواده ای مرفه یهودی لهستانی تبار، فرهنگی و لیبرال، بدنیا آمده بود و به سبب بیماری فلج اطفال دارای یک پای کوتاه تر از پای دیگر بود. او تحت تاثیر مادرش با ادبیات جهان آشنا شد. او از سن 16 سالگی با محافل انقلابی سوسیالیست آشنا شد، بارها دستگیر و تحت تعقیب پلیس شاهنشاهی لهستان قرار گرفت . به این سبب مجبور فرار به کشورهای سوئیس و آلمان شد. او از کودکی 2 زبانه؛ لهستانی و آلمانی تربیت شده بود. بعد از تحصیل تا مدرک دکترا در سوئیس، به آلمان رفت و در سن 27 سالگی شهروند این کشور گردید. او در سال 1906 در کشور فنلاند با لنین دیدار و همکاری نمود؛ گرچه لنین بدجنس! گفته بود روزا فقط نیمی از دیالکتیک مارکس را بکار میبرد. روزا در جنگ جهانی اول نقش مهمی در اتحاد چپ آلمان داشت. در کشور سوئیس به تحصیل اقتصاد سیاسی، علوم سیاسی، ریاصیات، و ععلوم تجربی پرداخته بود. روزا در زندان برلین نه تنها به پرورش گل و نوشتن نامه های بیشمار احساسی و عاشقانه پرداخت؛ بلکه آثاری تئوریک در زمینه: سیاست، انقلاب، مارکسیسم ، لنینیسم و غیره نوشت. حال باید پرسید در 100 سال اخیر چند کتاب و مقاله از خانم روزا لوکزمبورگ در ایران مخوف به فارسی ترجمه شده است! ؟