دام طلسمات
رسول پویان
صراحی باده نه بل خون دل درکاسه میریزید
و یا قـنّاد سنگچـل جای نقـل خاصه می ریزد
ز بــس بـرهـمزده آرامــش دنـیــــا را ظـالــم
ز امــواج دل انـسـانـیـت تـلــواســه می ریزد
چه تـوفـانی بـه راه افـتاده در پهنای اقیانـوس
که از بیم خطر از چشم ماهی داسه می ریزد
نپنداری که دیو و پیره برزنگی در خواب اند
ز تأثیر فشار از حلق شان خرناسـه می ریزد
به زهرآلوده کردندجنگل وکشت ورزاعت را
که جای آرد کندم خاکه سنگ ازآسه می ریزد
زلال آب حیوان تیره گـون گـردیـده در گـیتی
که ازدریا به ساحل لای ودردوماسه می ریزد
هنر در چنگ دژخیم سیاست می شود معیوب
به جای نور دل از جلوه هایش باسه می ریزد
چـه می جـویی نشان از اژدهاـی آتشین پیکـر
به جای شاه ماران هرطرف چلپاسه می ریزد
مکن با وعـده و پیمان زورمـندان دیگـر باور
که اززیر سرهرکاسه صد نیم کاسه می ریزد
مجـو از عشوۀ وصل مجـازی وحـدت دل هـا
که درروز عمل برجای شادی تاسه می ریزد
گریز از عشق هالیوود و غـمز فیسبوکی آدم
درین دام طلسمات مغزودل خلاصه می ریزد
مگرطالب شده خونریز تر از وحشت چنگیز
که سرهای جوانان را به دون یاسـه می ریزد
وطن در چنگ افراط و ستم هرگز نمی میرد
ز تاریـخ و تمـدن دم بـه دم حماسـه می ریزد
مکـن خامـوش شـمع آرزو را در دل شب هـا
که طرف شعلۀ آن صد هزاران واسه میریزد
30/10/2022