کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

مهدی صالح

آقای "مهدی صالح" با نام کامل "مهدی صالح مجید" (به…

جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی…

نویسنده: مهرالدین مشید تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم…

                    زبان دری یا فارسی ؟

میرعنایت الله سادات              …

همه چیز است خوانصاف نیست !!!

حقایق وواقعیت های مکتوم لب می کشاید  نصیراحمد«مومند» ۵/۴/۲۰۲۳م افغانها و افغانستان بازهم…

مبانی استقلال از حاکمیت ملی در جغرافیای تعیین شده حقوق…

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و…

نوروز ناشاد زنان و دختران افغانستان و آرزو های برباد…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان در جاده های کابل پرسه می زنند؛…

زما  یو سم تحلیل چې غلط؛ بل غلط تحلیل چې…

نظرمحمد مطمئن لومړی: سم تحلیل چې غلط ثابت شو: جمهوریت لا سقوط…

کابل، بی یار و بی بهار!

دکتر عارف پژمان دگر به دامنِ دارالامان، بهار نشد درین ستمکده،یک سبزه،…

ارمغان بهار

 نوشته نذیر ظفر. 1403 دوم حمل   هر بهار با خود…

چگونه جهت" تعریف خشونت" به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم!

Gewaltenteilung: آرام بختیاری نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ دلیل…

تنش نظامی میان طالبان و پاکستان؛ ادامۀ یک سناریوی استخباراتی

عبدالناصر نورزاد تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان…

بهارِ امید وآرزوها!

مین الله مفکر امینی        2024-19-03! بهار آمــــد به جسم وتن مرده گـان…

از کوچه های پرپیچ و خم  تبعید تا روزنه های…

نویسنده: مهرالدین مشید قسمت چهارم و پایانی شاعری برخاسته از دل تبعید" اما…

سال نو و نو روز عالم افروز

 دکتور فیض الله ایماق نو روز  و  نو  بهار  و  خزانت …

میله‌ی نوروز

یاران خجسته باد رسیده‌ است نوبهار از سبزه کوه سبز شد…

تحریم نوروز ، روسیاهی تاریخی طالبان

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی        در لیست کارنامه های…

طالب چارواکو ته دريم وړانديز

عبدالصمد  ازهر                                                                       د تروو ليموګانو په لړۍ کې:           دا ځلي د اقتصاد…

    شعر عصر و زمان

شعریکه درد مردم و کشور در آن نبوُدحرف از یتیم…

مبارک سال نو

رسول پویان بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد دم افـراطیت…

«
»

خیام – اخلاق، منطق، زیبایی در رباعیات

دکتر بیژن باران

با ارجاع به رباعیات فلسفه خیام از 7 رشته فعلی اخلاق، منطق، زیبایی بررسی شوند. اخلاق اصول اکتسابی از فرهنگ رایج برای تشخیص رفتار نیک و بد یا حق و ناحق است. چگونه باید زندگی کرد؟ بشر برای برآوردن غرایض به محیط ربط یابد. اخلاق از ارزش، کود، نیت، تصمیم، رفتار، خلجان فردی/ روحی، عواقب اجتماعی بزه/ گناه تشکیل شود. 

اخلاق صفات، کودهای شفاهی رایج؛ سامانه ارزشی، معیار، داوری کردار فرد در اجتماع است. آیا اخلاق فردی، اجتماعی، صنفی – آلیاژ سرشت/ ژن شخصیت و مواد آموختنی از محیط  در جمع انسانی، طبقه، خانواده، دین، مدرسه است؟ در فارسی اخلاق مترادف آداب و رسوم، خلق و خو، سلوک و سلیقه است؛ به سست عملی و قوی اعتقادی تقسیم شود. کود دستور یا قاعده کوتاه مانند “کردار نیک” است. نمونه های کود اخلاقی: راستگویی، شجاعت، پیمانداری، عدم تقلب، عدم داوری، اعتماد پذیری، مثل خود انگاشتن دیگران، حرمت مال، احترام به ادیان، امانت، صداقت، سر موضع/ حرف خود ایستادن، شرافت، حقیقت، انصاف، مهربانی، خیرات. 

نمونه کودهای اخلاقی برای کودکان: احترام بزرگتر، خانواده، کمک، سازگاری، عدم آزار، انعطاف، تعامل، ادب. نمونه اخلاق در ایران: مهماننوازی، قناعت، تقلید، خرافات، عبد، حلال، نجس، تعارف، حرام، پشتکار، سعه صدر، پاکدستی. در جامعه مدرن قانون جدا از اخلاق است. اخلاق امری خصوصی بوده؛ نقض آن را، قانون پیگرد نکند. 

اخلاق بر رفتار انسان محاط بوده؛ در لذت گرایی در امور روزانه، تشکیل خانوده، گردهمآیی محفلی، تفریح، شادی، هنر، ورزش تبلور یابد. در اسلام شریعت بر اخلاق انسانی و قانون مدرن محاط است. هر مومن، مرد، سید حق ویژه دارد. شاید اخلاق بمعنی خاص اصول شریعت باشد. ولی شادی و حظ زیبایی منافی انسان گرایی، صلح جویی، عدالت خواهی، خردگرایی نیستند.

خیام از سالوس، ریا، خودپرستی، طمع پرهیز کرد:

هر ناله که رندي به سحرگاه زند./ از طاعت زاهدان سالوس به است.

عمرت تا کي به خودپرستي گذرد./ يا در پي نيستي و هستي گذرد.

کم کن طمع از جهان و میزي خرسند./ از نيک و بد زمانه بگسل پيوند.

سلخ متضاد غره- شاید نام 2 ناحیه، اولی بمعنی سلاخی و چاله بود که 1000 سال پیش در لهجه خراسانی مصطلح بود. چون شاعران جنوب و شرق کشور آن را بکار نبردند. شاید چاله به چاه فارسی امروزی، عمق زیادتر چاله دوم همان مسافت بعید دو نقطه عهد خیام را معنی بدهد. 

چون می گذرد عمر چه شیرین و چه تلخ./ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ.

می نوش که بعد از من و تو ماه بسی./ از سلخ به غره آید از غره به سلخ. 

خشایار هخامنشی سده 5 ق.م. فرمان به حک این سطور به زبانهای پارسی، ایلامی، بابلی در کتیبه دریاچه وان ترکیه به خط میخی داد: اهورامزدا که بزرگترین خدایان است، که این زمین را آفرید و آن آسمان را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید. او الهیات مزدایی را تکرار کرد: زمین، مردم، آسمان آفریده شده اند. خیام بی توجه به این الهیات، انسان را به شادی دعوت کند: گر يک نفست ز زندگاني گذرد./ مگذار که جز به شادماني گذرد. 

خیام هدف زندگی را شادی دانست. خوشباشی در رباعیات به آوازی رسا در جهان تبدیل شد. خیام برعکس خشایار شادی را در خود مردم بیند؛ نه آفریده ورای مردم. همانست که جفرسون در 1776 اعلامیه استقلال آمریکا “یافتن شادی” نامید. در غرب سده 21 وقت خوش، تفریحات، شوق/ هابی برای اکثریت جامعه در جهان رواج دارد. فردوسی هدف زندگی را نام نیک و خیام راه نجات را عقل و علم دانستند. 

در عرفان، تصوف، عبودیت- بیکاری به وردخوانی و احساس گناه منتهی شود. خستگی، بیحالی، افسردگی، دلسردی، لختی، اسف جوانی را- می تسکین داده؛ غم عقوبت فردا را با “خوش باشی” امروز از یاد برد: 

روزی که گذشت هیچ از او یاد مکن/ فردا که نیامده است فریاد مکن.
بر نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن.

لذت گرایی عقلانی با خوشباشی اپیکور و برچسب بی قیدی اخلاقی برابر گرفته شد. البته مشرب خوشباشی شاهان در استبداد مطلقه شرق آشور، ایران، هند از هزاره 1ق.م. ریشه داشت. لذا خیام بوضوح خوشباشی بینهایت حاکمان و شاهان را تجربه کرد. بومیان 5 قاره آفریقا، آسیا، استرالیا، آمریکا، اروپا با نمونه آمازونهای برزیل خوشباشی را در زندگی بکار بردند. تنها در یونان 2500 سال پیش نام گرفته؛ در ادبیات غرب نقل قول و بمثابه منبع تقلید برای مصر، چین، هند، ایران تعمیم داده شد. 

در حالی که رابطه بین این مراکز تمدن در مورد خوشباشی نبوده؛ زیرا شادی هیجان مشترک همه انسانها ست. در سده 4 ق.م. با ضدیت با نظرات افلاطون اپیکوریسم یونان برای ترویج خوشباشی و حظ حواس بود. در نهایت به ریاضت Stoicism رسید. شادی یا خوشباشی هدف خیام بود. نجم الدین رازی صوفی سده 13م و صاحب مرصاد العباد در جنگ با مغول کشته شد. این عارف خیام را بی اخلاق خواند. باید اخلاق صوفی بمعنی خاص تلخیص شود.

خوشباشی خیام برای اقشار دیگر بمعنی آمیزش خانوادگی، عروسی، جشن ها، میهمانی، سیاحت است. او با سفرهای طولانی، خُلق ایرادگیر، زیباپرستی- شاید چون رازی و بر عکس فردوسی، خانواده نداشت. زندگی خیام با سفرها، اوقات خوش، رویدادهای اجتماعی تصویر شد.  

بازی ذهنی مانند شطرنج، رایانه ای مانند تتراس، جسمی مانند قایم موشک و الک دولک- میراث تکامل در طبیعت برای انسان اند. بازی تناسب اندام، شناخت، برونگرایی را تقویت کند. مهارتهای بقا و تولید مثل را توسعه دهد. در مدرسه باید آموخته شود- هم برای تفریح هم برای بهبود مهارتهای شکار، زوجگیری، فرار از دشمن، سرشاخ شدن با رقیب. خیام بازی ذهنی با “اهل دل” و جسمی در هوای آزاد را آمرانه برای تفریح تجویز کرد: 

برخیز و بیا بتا برای دل ما!/ حل کن به جمال خویشتن مشکل ما! 

فصل گل و طرف جویبار و لب کشت./ با یک دو سه اهل و لعبتی حور سرشت.

خوشباشی خیام الگوی گذران ِ زندگانی ی حافظ ست؛ و گرنه، بسا که کاراشان به خودکشی، همچون هدایت، ‌کشد. در این مصرعها، غم، شیدایی، سودازدگی بمثابه عوارض بیماریهای روانی افسردگی، اضطراب، بیگانگی آیند. این اختلالات علل ژنتیک داشته که شاید از نارسایایی سروتونین serotonin مغزی سرچشمه گیرند. خوشی، احساس مثبت، لذت ناشی از ترشح 4هورمون دوپآمین، سروتونین، اکسیتوسین، اندورفین مغز اند که با سامانه پاداش در مرکز مغز ربط دارند.

حدود 10 % از مردم دارای این گونه اختلالات مغزی هستند. افراد با حساسیت شدید خود از این گروه ژنی، بیشتر به هنر و ایده آلیسم روی آورند. گاهی با ترسهای مزمن و حاد، افسردگی، اضطراب، شیدایی، خلجانهای روحی آثار موحش و بدبین آفرینند. گوگول، ادگار الن پو، هدایت از این عوارض رنج بردند.
اي دل چو زمانه می‌کند غمناکت./ ناگه برود ز تن روان پاکت.
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را. /حالی خوش کن تو اين دل شيدا را.
می نوش بمهتاب اي ماه که ماه/ بسيار بتابد و نيابد ما را.
امروز ترا دسترس فردا نيست./ وانديشه فردات بجز سودا نيست.
ضايع مکن اين دم ار دلت شيدا نيست./ کاين باقی عمر را بها پيدا نيست.
زان کوزه‌ي می که نيست در وي ضرري./ پر کن قدحي بخور بمن ده دگري.

زندگی با غم، حسرت، لختی آجین است. رودكي قصیده ای برای فرد در غم را با این مطلع آغازد: اي آن كه غمگيني و سـزاواري/ وندر نهان سرشك همي باري. خیام  رهایی از تنهایی و غم را با شادی و حضور دوستان می خور تجویز کند:

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟ / وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه؟
پرکن قدح باده که معلومم نیست / کاین دم که فرو برم برآرم یا نه؟

فلسفه ثنوی مانوی آسایش و رنج را رازی 100 سال پیش از خیام پروراند. سپس خیام آن را این جهانی کرده؛ خوشباشی را تجویز کرد: “دوزخ شرری ز رنج بیهوده ی ماست.” او خرافات نقلی را از فلسفه اخلاق زدود. برای ش لذت، فراغت از رنج است. رنج خروج از حالت طبیعی است: “فردوس دمی ز وقت آسوده ماست.” ادامه این فلسفه در اصالت وجود سده 20 کامو و سارتر در ادبیات تاویل شد. 

اگزیستانسیالیزم سده 20 اصالت وجود بر ذات در حیات انسان را در ادبیات و فلسفه ارایه داد. در این مکتب، نبود نیروی آسمانی بمعنای آزادی تام انسان؛ در نتیجه مسئولیت مطلق او ست. این وظیفه انسانها ست در آفریدن منش ethos مسئولیت فردی. این مسئولیت بیرون از نظام اعتقادات گروهی است. در این مشرب، هستن فرد، تنها راهی ست که از وضع عبث absurd انسانیت با ملال، مرگ، محتومیت فردی فراتر رود. 

فروید با تاثیر از گزاره های نیتچه برخی از نظرات خود را در مورد علایق حیات تدوین کرد. سارتر بطور منظم این نظرات را مردود دانست. آثار فلسفی کرکگارد و نیتچه و ادبی داستایوسکی و کافکا، بعدا با آثار سارتر، دوبوار، کامو- به پیدایش و پیشبرد مکتب اصالت وجود کمک کردند. دهر، زمان ابدی است. ادراک خردمندان اثری در ساختار و گردش افلاک، کون و فساد ستارگان، مدار سیارات ندارد. در این سامانه خوش باشی گناه نبوده؛ بلکه مفری برای عبث است.

اتیک/ اخلاق صنفی پشتکار، امین بودن، صداقت است. در عصر مدرن اتیک کودهای هر صنف تدوین شوند. در روند سوگند، عضو ملزم به رعایت آنها ست. نمونه جواز برای حق انجام وظیفه: اخلاق صنفی وکلا، مهندسان، پزشگان. نقض اصول اخلاق صنفی به دادگاه جنحه یا جنایی کشیده شود. اثبات تخطی و قصور کودها در محکمه به لغو جواز منجر شود. 

خیام اخلاق صنفی را از اخلاق انسانی تفکیک کرد. نظامی عروضی 1092-1164م زاده سمرقند، با تبحر در شعر عروض، در 1156 چهار مقاله را در 4 صنف دبیری، شعر، نجوم، طب با نثری دلپذیر و اغلاط فراوان نوشت، ص 100 دکتر معین 1333 تهران. این تاریخ نگار 20 ساله از جلسه خیام 64 ساله در 1112م نام برد: ”در بازار برده‌ فروشان بلخ، در سرای امیر بو سعد جره،.. خیام و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده بودند. من بدان خدمت رسیدم.“ ویکی پیدیا

ملاقات 38 سال پس از کار این 2 منجم در تدوین تقویم جلالی 1074م در رصدخانۀ اصفهان بود. این نمونه خصلت والای دوستی ممتد خیام بود. چند سال پس از مرگ خیام گور گل افشان او را دید. او نظامی گنجوی 1141-1209م را هم در پیری خود دید.

بیهقی 995-1077 م، زاده سبزوار/ نیشابور، وفات در غزنین. او در 30 جلد که 6 جلد آن مانده، تاریخ 43 سال دوره غزنویان را حاوی داستان حسنک وزیر نوشت. اندیشمندان و مورخین خیام همعصر سلجوقیان، چون نظامی عروضی، شهرورزی، عماد الدین، زمخشری، بیهقی و ابن اثیر او را نه شاعر بلکه فیلسوف، حجه الحق، امام، سیدالحکما نامیدند. 

بیهقی و چند شارح خیام نوشتند: “خیام در تصنیف و تعلیم بخل ورزد.” شاید آثار کم بجا مانده بخاطر شخصیت گزیده گو، کم گو، فارغ از دنیا بودن است. این موجزگویی در رباعیات سعه صدر بوده؛ سعدی نیز موجزگویی، بیان سهل و ممتنع، اصول اخلاق خیام را بکار برد. لذا بسیاری ابیات سعدی قواعد اخلاق فارسی را سازند: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز./ مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.

منطق اصول استدلال از معرف به حجت در اندیشیدن درست، کاربرد روش درست، ارزیابی نتیجه درست است. درست یعنی نتیجه بر واقعیات ممکن و محتمل منطبق است. هر انسانی با سلامت دماغی در زندگی خود منطق بکار برد. در سده 21 منطق 3 نوع سنتی با چند قاعده، دوگرا/ باینری در کامپیوتر، ابری محتمل/ فازی تقسیم شده. فارابی منطق/میزان را در راس علوم جای داد؛ یعنی منطق مشمول بر تمام علوم است. ساده ترین نمونه منطق اثبات قضایای هندسی با صعرا-کبرا یا پیشفرضها، اثبات، نتیجه گیری در دبیرستان است. درست اندیشیدن دو بخش است: درست تعریف کردن و درست استدلال کردن. نمونه: اگر آ < ب، ب< ث؛ پس آ < ث است. 

قضایای درست تعریف کردن را معّرف و مسائل درست استدلال کردن را حجت نامند. پس موضوع منطق از معلومات معّرف، کاربرد حجت به مجهولات تصوری و تصدیقی راهنما شده تا برای فرد هویدا شوند. به سخن دیگر، اگر تعریف ها و استدلال صحیح باشند، استنتاج درست خواهد بود. نمونه فکر درست: دیدن معرف های ابر تیره، پراش نور خورشید، حرکت باد منجر به حجت رگبار شود.

زندگی خیام بیانگر روال شناخت وابسته به نهادهای گرانبها مانند دانشگاه، رصدخانه، آزمایشگاه علمی است. فیزیک و نجوم علم مشاهده اند. ریاضیات علم تجرید است. هر 3 منطبق بر منطق اند. خیام تکامل مادی جهان را با مطالعه، غور و مشاهده بدرستی دریافت. روش علمی او، با تلفیق ریاضیات دقیق، آزمایشات نجومی، منطق او را مجهز به توان پیش بینی هم کرد. نمونه: پیش بینی ریشه های متعدد در معادلات درجه 3م. 

منطق مترادف استدلال، برهان، دلیل هم بکار رود. منطق 4 نوع استنتاج، استقراء، گمانه/ برداشت استعاری و سنجشی دارد. در استدلال صغرا، کبرا چیده؛ آنگاه نتیجه گیری شود. منطق در نحو زبان، ریاضیات، رایانه بکار رود. تناقض/ پارادوکس هم 2  نتیجه مخالف از فرضیات مشترک است. خیام منشاء مهربان را که خیر محض است، همه جا با نقل قول، پرسش، طنز با تناقض عذاب و رحمت ذکر کرد.

گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود./ هرگز من از این خبر هراسم نفزود.

جایی که تویی عذاب نبود آنجا./ و آنجا که تو نیستی کجا خواهی بود.

اصول منطق بقرار زیرند: اگر.. پس، و، یا، نه، فقط و فقط اند. خیام مکرر قاعده “و “گاهی “قاعده یا، نه، اگر.. پس، فقط و فقط” را بکار برد. نمونه قاعده “و”: پيش از من و تو ليل و نهاري بوده است. نمونه قاعده “اگر از روح جدا شوی، پس فنا شوی”: درياب که از روح جدا خواهی رفت/ در پرده اسرار فنا خواهی رفت.

کاربرد قاعده اگر.. پس منطق: اگر عالم قدیم و بی زمان آغاز باشد، پس آفریدگار نداشته؛ عالم خودش آفریدگار نامیده شود. مولوی از زبان دهریون در توافق با آنها نوشت: “گفت این عالم قدیم و بی کی (بر وزن نی موسیقی) است./ نیستش بانی و یا بانی وی (عالم) است.”

زیبایی شناسی esthetics بررسی ارزشهای حسی، محرکه ها/ هیجانات، داوریها، سلایق هنری را شامل شود. اصول 12 گانه زیر را دارد: سلسله مراتب، تمرکز، تباین/ تقابل، تنش/ چیرگی، توازن/ تناسب، ریتم/ تقارن، عمق، جریان، مقیاس، حرکت/ توسعه، وحدت، همآهنگی. در بررسی رباعیات محتوای 12 گانه زیباشناسی را می توان نمونه برداری کرد. مثلا نشان داد یکی از عوامل زیبایی شناسی خیام ایجاز در شکل رباعی، بدلیل نبود فرصت و کوتاهی عمر در تمتع زیبایی، است. او زیبایی را در گذران و روند زایش-میرش توصیف کند. برای او رنگها، رایحه ها، صداهای دلنشین، لحظات فررار، زیبایی طبیعت، آسودگی خیال و تن  همه مطبوع ند: 

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده./ بلبل ز جمال گل طربناک شده.

نقد نظری هنر، فرهنگ، طبیعت شاخه ای در فلسفه است که در باره دریافت، ادراک، تبیین جهان غور کند. اثر هنری تعریف شود. عناصر تحلیل و تجربه هنری کدامند؟ در داوری کار هنری دلایلی ارایه شوند. این دلایل کلی بوده؛ پس بستگی به اصولی مانند 12گانه فوق دارند. باید تبیین شوند. نقد آن بر اصول علمی هم از روانشناسی، جامعه شناسی، زیست شناسی قرار دارد. تندیس ونوس یونانی 3 هزار ساله و شعر فردوسی هزار ساله در سده 21 هم ارزشمندند. 

ساختار تجربه، سلیقه، حظ، معیار هنری، ارزش ذاتی هنری و ثبات آن در تاریخ چیست؟ نقش عواطف تراژدی، غم، کمدی در هنر چیست؟ زیبایی شناسی شعر، موسیقی، نقاشی، نثر، مجسمه، معماری، نمایش، رقص، سینما، عکس کدامند؟ آیا کارکرد هنر اخلاقی است؟ نقش دین، دولت، قیمت در هنر چیست؟ خیام زیبایی را در مفید بودن برای انسان توصیف کرد. برای او رنگ، رایحه، صدای دلنشین، زیبایی طبیعت، آسودگی خیال و تن  همه مطبوع ند. لذا حظ زیبایی- چه در طبیعت چه در هنر- برای خیام مهم است: در سايه گل نشين که بسيار اين گل/ در خاک فرو ريزد و با خاک شده.

برای آفریننده هنری، علمی، کاردستی، عمل ورزشی، شعر با خلق اثر، درجات ارضای ذهنی دارد. آفرینش احساس سامان دادن به فکرهای درهم، نظم دادن به آشوب، خلق یک قلم در کمال، مبارزه با ظلم و تاریکی است. ون گوگ، نیتچه، الن پو تا دم مرگ به آفرینش پرداختند. پس ارضای خاطر هنرمند موتور اصلی خلاقیت است. 

حتی در هنرمند متعهد هم ارضای خاطرش در همدردی، کمک، کاهش رنج دیگران، عدالت او را تا دم مرگ برد. نمونه: لورکا، خارا در شیلی، گلسرخی. نخبه ای که جهانی نباشد؛ در هجرت پس از مدتی پیشه عوض کند. نمونه: بیضایی و مخملباف فیلمساز در خارج، استادان دانشگاهی در فرار مغزها به غرب، شاعر بیدل دهلوی 1644-1720 م در هند.


زیبایی با حواس 5 گانه پوستی، بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و هیجانات 6گانه شادی، غم، شگفتی، کنجکاوی، نفرت، ترس درونی و ارزشگذاری شوند. خیام لذت از آنها را هدف زندگی داند. معیارهای او جهانشمولند: زیبایی گل، موسیقی بلبل و جویبار، رنگ آمیزی فصول، جوانی، خرد، دانش انسان، گذران لحظه غروب آفتاب، کار انسان در بازار برای تبدیل مصالح به ابزار، کار طبیعت در باغ برای تبدیل گل به میوه و دانه. 

منابع. ‏2021‏/09‏/20
تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تا اواسط قرن 5 هجری، ذ. صفا، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۶. 

جورج سارتون، تاریخ علم، ترجمه احمد آرام، تهران، ۱۳۳۶. 

تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، 1336 

 فردوسی، خیام، اخوان ثالث با این زبان توسی مادری شعر جهانی آفریدند. یک لفظ با 5 معنی:

moborom = mibaram 

moborom = man beram 

moborom = barandeh misham 

moborom = miboram 

moborom = moo bur hastam