خشم سیلاب
رسول پویان
خانه و باغ و زمین و روستا ویران گشت
خـشـم سیلاب طبیعـت قا تل انـسـان گشت
ثروت ومال وزراعت را بیک دم آب برد
کودک و پیروجوان در ناله و افغان گشت
فقر و بیداد و سـتم بـر حق مـردم کـم نبود
آب هم بر جان مردم خنجر و پیکان گشت
خشکسالی هادل وجان زمین راسوخته بود
بعدِ سوز تشنگی هـای فـزون توفان گشت
کودکان در لای وگل غلتان دیدم هرطرف
چشم مادرهابه سوگ کودکان گریان گشت
خلق مظلومیکه دردل تیغ ظالم خورده بود
در بهـار و لاله زارانی جگـربریان گشت
ظلم ظالم یکطرف جـور طبیعت این چنین
هـردو گـویی قاتـلان مـردم حـیـران گشت
خلق بغلان در عـذاب هردو افتادنـد کنون
تیغ بیداد و ستم ازهر طرف عریان گشت
نه فقط سیلاب و خشکسالی بلا گردیده اند
بر هـمـه مـردم تمام مملکـت زنـدان گشت
دانش و فهم و تخصص را بدور افکنده اند
دورۀ خـشـم و غـرور حـاکــم نـادان گشت
زن درزندان ومردان پشت نانی جان دهند
زخـم امریکا وطالب درد بی درمان گشت
همتِ آزادگی در صبـر و کـوشش پـرورد
در پی هر شام تاریکی سحر خندان گشت
13/5/2024