حلقۀ بزرگ آوراسیا
یوری اریسوف (YURI BORISOV)
ا. م. شیری
روسیه مجموعۀ کاملی از روابط در آوراسیا را پیگیرانه ایجاد میکند تا به این «ناحیۀ حیاتی» [هارتلند] وزن و اهمیت غالب در امور جهانی بدهد.
سرگئی لاوروف و محسن الزیندانی شیعه، وزرای خارجۀ روسیه و یمن در ٢٧ اوت سال جاری در مسکو دیدار و گفتگو کردند.
رئیس دیپلماسی روسیه گفت: «من معتقدم که تجربۀ فراوان شما در زمینۀ دیپلماسی و سیاست بینالملل به غلبه بر مشکلات کنونی و تقویت موقعیت بینالمللی کشور شما در راستای منافع مردم یمن کمک خواهد کرد». وی در مورد تبادل نظر آتی افزود: «در مورد وضعیت منطقۀ شما و تلاشها برای غلبه بر بحران کنونی جمهوری یمن، احیای یکپارچگی کشور و فراهم کردن شرایط قابل اعتماد برای توسعۀ آن در راستای منافع کشور و مردم یمن نه تنها باید ادامه یابد، بلکه باید دو- سه برابر هم شود».
واضح است که مسکو باید دلایل بسیار جدی برای چنین نزدیکی داشته باشد. زیرا، ما در مورد برقراری روابط با دولت آن بخش از یمن صحبت میکنیم که برخلاف دولت حوثی در شمال این کشور تقسیم شده، هنوز نقش مهمی در مبارزۀ جهانی علیه هژمونیسم غربی ایفا نمیکند.
شاید انگیزۀ فدراسیون روسیه در این مورد واقعاً محدود به کمک به غلبه بر شکاف داخلی یمن و بازگشت آن به وضعیت یک کشور واحد باشد که به طور عینی علاقهمند به پیشرفت جهان چند قطبی است.
با این حال، به نظر میرسد این نسخه از تنها نسخه فاصله دارد و همه چیز را توضیح نمیدهد. به ویژه با توجه به این واقعیت که یمن امروزی به چندین واحد سرزمینی با ثبات تقسیم شده که چشمانداز اتحاد آنها یک سؤال بسیار بزرگ است. بعید نیست که هدف فدراسیون روسیه در این سناریو بیشتر عملگرایانه باشد، و آن نه بر اساس اتحاد مجدد فرضی کشور، بلکه کاملاً برعکس، بر وضعیت موجود استوار است.
ثبات وضع موجود تنها با این واقعیت مورد تأکید قرار میگیرد که شمال و جنوب یمن، در طرح کلی کنونی خود، بسیار یادآور جغرافیای این کشور در زمان اتحاد شوروی، در زمانی است که شمال یمن، درست مانند اکنون، در خارج از مدار نفوذ اتحاد شوروی قرار داشت. اما در دهۀ ١٩٨٠، یمن جنوبی در واقع پایگاه اصلی نفوذ شوروی در مسیرهای حمل و نقل استراتژیک اقیانوس هند بود. جزیرۀ سقطرای یمن جنوبی زمانی به عنوان پایگاه اصلی شوروی در این منطقه از سیاره بود.
در جمهوری دموکراتیک خلق یمن به پایتختی عدن، هیچ پایگاه شوروی یا نقطۀ پشتیبانی لجستیکی نیروی دریایی به طور رسمی وجود نداشت، اما آنها فعال بودند و کاملاً عمل میکردند. در سال ١٩۶٩ با اتحاد جماهیر شوروی قراردادی مبنی بر استفاده از تأسیسات بندری یمن جنوبی برای استراحت و تأمین مجدد کشتیهای شوروی فعال در اقیانوس هند منعقد شد. و تعداد بازدیدهای کشتیهای جنگی و کشتیهای کمکی نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی سال به سال افزایش مییافت. بطوریکه تنها از نوامبر ١٩٧۶ تا دسامبر ١٩٧٩، ١٢٣ کشتی شوروی از عدن بازدید کردند. از ژانویۀ ١٩٨٠، هواپیماهای ضد زیردریایی ایل-٣٨ نیروی دریایی به طور دائم در عدن مستقر شدند. پس از ساخت یک فرودگاه نظامی در العند، آنها «محل استقرار» خود را تغییر دادند و تا انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ١٩٩١ در آنجا ماندند. ناوگان شوروی همچنین از خلیجهای مناسب مجمعالجزایر سقطرای یمن در «ورودی» خلیج عدن از اقیانوس هند برای لنگر انداختن استفاده میکرد.
فراموش نشود که حضور نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان فقط به یمن جنوبی محدود نبود. اتحاد شوروی در زمانهای مختلف در سومالی (بربره)، در اتیوپی (در جزیره نوکرا)، در سیشل (بندر ویکتوریا) پایگاههای نظامی و نقاط تدارکاتی داشت. در سال ١٩٨٢، از ٨ تا ١٢ مه، کشتی بزرگ ضد زیردریایی واسیلی چاپاییف از بندر ویکتوریا در سیشل بازدید کرد.
در حال حاضر، تمام این پایگاهها از بین رفته و نیروی دریایی روسیه با مشکلات جدی برای بازگشت به این منطقۀ آبی بدون نقاط پشتیبانی ساحلی قابل اعتماد مواجه است.
اما برگردیم به وضعیت یمن. در شرایط امروزی، شمال یمن کاملاً توسط حوثیهای طرفدار ایران کنترل میشود و در اینجا روسیه به وضوح در نقش چرخ سوم قرار دارد (اگرچه این تشکل دوست فدراسیون روسیه است). شرق این سرزمین در اختیار ائتلاف سعودی است که بعید است آن را به کسی واگذار کند. آنچه باقی میماند همان یمن جنوبی است که روسیه با آن پیوندهای تاریخی دیرینه دارد.
نشست مشورتی با حضور ٣٣٠ نمایندۀ احزاب، جنبشها، اتحادیههای کارگری، سازمانهای جامعه مدنی، رهبران ملی و معنوی یمن جنوبی در ٩ مه ٢٠٢٣ در عدن برگزار شد. احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی یمن جنوبی برای ایجاد یک کشور مستقل فدرال در جنوب یمن منشور ملی امضا کردند. در سند گفته میشود: «پیمان ملی، احیای دولت جمهوری دموکراتیک خلق یمن را که در استانهای جنوب یمن وجود داشت، پیشبینی میکند. زیرا، مشکل مردم جنوب یک مسئلۀ سرزمینی و جمعیتی است که در نتیجۀ فروپاشی پروژۀ وحدت یمن و اشغال جنوب توسط جمهوری یمن به وجود آمد. ایالت جنوبی به عنوان یک کشور فدرال دموکراتیک مدنی عرب، مسلمان و مستقل تشکیل خواهد شد».
در عین حال، موضوع از سرگیری حضور استراتژیک و به ویژه نیروی دریایی روسیه در پایگاه سابق این کشور در اقیانوس هند روز به روز اولویت مییابد. به ویژه با توجه به توسعۀ فرآیندهای ژئوپلیتیکی در فضای آوراسیا، که مخصوصاً با نیاز فوری به ایجاد یک حلقۀ انرژی آوراسیایی محصور به نفع همۀ کشورهای این منطقۀ وسیع، معروف به «ناحیۀ حیاتی» (هارتلند) مشخص میشود».
در حال حاضر یکی از آنها در سیبری و خاور دور شکل گرفته که ارتباطات انرژی قوی بین فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین رو به برقرار شدن است. و جهت یک قوس دیگر در جانب غربی آوراسیا هم اکنون به طور فعال در دست مطالعه است.
نباید از نظر دور داشت که این موضوع، به ویژه، موضوع سفر رسمی اخیر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به آذربایجان بود. آذربایجان با هدف ارتقای منافع خود، سیاست سنجیدهای را خارج از تأثیر آمریکا یا نفوذ ترکیه دنبال میکند و از این طریق، همانطور که مشخص است، به نتایج عملی قابل توجهی دست یافته است.
این از نظر روسیه که همواره به عزت و استقلال شرکای خود ارج مینهد، یک معیار اصلی حقیقت و تضمین روابط متقابل سودمند است. علاوه بر این، زمین برای توسعۀ آنها، در این مورد، بسیار حاصلخیز است. آذربایجان یک کشور سرشار از نفت و گاز است و روسیه و چین برنامههای بزرگی برای ایجاد یک حلقۀ بزرگ انرژی آوراسیا، کاملا مستقل از خودسریهای افسار گسیختۀ غرب دارند.
منطقۀ خزر دقیقاً هم به دلیل منافع متقابل و هم به دلیل طبیعت این حلقۀ بسته که از شرق بواسطۀ خطوط لولۀ گاز روسیه به چین آغاز شده، با یک مسیر غربی – از روسیه از طریق آذربایجان و ایران تا دریاهای گرم متصل میشود.
و این هم خبری که این چشمانداز را تأئید میکند:
کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی ایران [در روسیه] با بیان اینکه در پایان سال ٢٠٢٣ فدراسیون روسیه رتبۀ اول سرمایه گذاری خارجی در ایران را به خود اختصاص داد، گفت: «ما علاقۀ زیادی به همکاری با فدراسیون روسیه داریم. ما آمادۀ انتقال گاز روسیه از طریق خاک ایران هستیم».
گازپروم و شرکت ملی گاز ایران در ماه ژوئن، یک تفاهمنامۀ راهبردی در مورد تأمین گاز امضا کردند. در همین ماه، جواد اوجی، وزیر نفت ایران اعلام کرد که بر اساس این توافق، کشور ما در نظر دارد روزانه تا ٣٠٠ میلیون متر مکعب گاز از خط لولۀ روسیه دریافت کند. حجم عرضۀ سالانه میتواند به ١٠٩.۵ میلیارد متر مکعب در سال برسد.
درک این واقعیت دشوار نیست که وجود پایدار حلقۀ انرژی بزرگ آوراسیا و همچنین کل «ناحیۀ حیاتی» [هارتلند] آوراسیا با به اصطلاح «ریملند» [قوس اطراف هارتلند] که توسط غرب در حومۀ ساحلی آوراسیا دقیقا به منظور انزوای حداکثری آن از بقیۀ جهان شکل گرفته، مخالف است.
تداوم سلطۀ غرب در آبهای اقیانوسی مجاور آوراسیا بیشک عامل بیثباتی و بینظمی این اَبَر منطقۀ کلیدی کرۀ زمین است. آخرین مدلهای ژئوپلیتیک آنگلوساکسون، مانند مشارکت آمریکا- انگلیس- استرالیا (AUCUS) در منطقۀ هند-اقیانوسیه و غیره که مستقیماً با هدف ایجاد شکاف و مخالفت با بازیگران برجستۀ آوراسیا انجام میشوند، دقیقاً در خدمت این هدف هستند.
به همین دلیل است که ورود قدرتهای اصلی «هارتلند» به پهنههای دریایی اطراف این اَبَرقاره و لنگرگاه مستحکم در آبهای اطراف آوراسیا، دقیقاً مهمترین هدف راهبردی است. آیندۀ این سرزمینِ واقعاً قلب سیارۀ ما تا حد زیادی به دستاوردهای آن بستگی دارد.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
مطلب مرتبط: جهان ما چگونه بود و چه شد
٩ شهریور- سنبله ١۴٠٣