حاکمیت سرمایهداری ایران روش سرکوب مطالبات مردم را ادامه میدهد
شورش وناآرامیهای اخیر درایران که ریشه در وضعیت نابسامان اقتصادی، فقر، وجود فساد نهادینه در ساختار حاکمیت، نابرابری، تبعیضات اجتماعی، رانتخواری، دروغ و ریاکاری و تفکر قرون وسطائی و ارتجاعی مسئولان اداره کشور دارد، امروز فرونشسته است. ولی این پایان اعتراضات نیست، تنها پایان اعتراضات مرحلهای با توجه به توازن نیرو در یک برهه از این مبارزه مستمر است. این تجربه نشان داد که دامنه این مبارزات اعتراضی در حال گسترش بوده، سراسری گشته و رنگ و بوی خشونت به خود میگیرد. این اعتراضات که بیشتر طبقات میانی و مرفه جامعه را در برمیگرفت مورد حمایت طبقه کارگر که دغدغه اصلی آن حجاب اجباری و یا اختیاری نبود قرار نگرفت. این جنبش در عین اینکه همدلی عمومی مردم خاموش را به دنبال داشت ولی حمایت عملی همهگیر را باعث نشد زیرا رهبری آن به دست عناصر مشکوک، خرابکار، بیگانهپرست و ضدایرانی افتاد که با باندهای تروریستی، قمه به دست و چاقوکشِ «جوانان محلات» و خرابکاری اصلاحطلبان ضدایرانی تماس داشتند. در شرایط عادی یک رهبری سنجیده برآمده از یک سازمان سیاسی انقلابی میتوانست این مبارزه مدنی، مطالباتی، عادلانه، محقانه جوانان و به ویژه زنان را با تدبیر و با تکیه به سیاست جلب اکثریت توده مردم، ارتقاء سطح شعارها و خواستها با توجه به نیروی آماده پیکار، دامنه گسترش آن، سطح آگاهی و درجه فداکاری شرکت کنندگان با شعارهای قابل حصول و همگانی به نتایج مقبول برساند. گزینش این نوع مبارزه جنبه آموزشی داشته، اهمیت تشکل، تبلیغات، درک دموکراسی و نیروی همبستگی را تقویت نموده و آیندهنگر است. ولی متاسفانه با دخالت تجزیهطلبان مزدور و گروههای تروریستی و خشونتآفرین این مبارزه مدنی و محق به خشونت کشیده شد و در عرض مدت کوتاهی مطالبه منطقیِ برچیدن گشت ارشاد، پذیرش حجاب اختیاری و مجازات متخلفان به شعارهای براندازانه و زودرس تبدیل گردید و کار این حرکت اعتراضی را به انزوا و شکست کشانید. عاملین این حرکت نه مفهوم مطالبات محقانه را درک میکردند و نه بوئی از مفهوم مبارزه دموکراتیک و اهمیت آن در مبارزه سیاسی برده بودند. شعار انحرافی «زن زندگی آزادی» که شعاری تاریخا وابسته به تجزیهطلبان کُرد سوریه بود- کردهائی که با آمریکا و اسرائیل همدستند-، با مضمون غیرطبقاتی، مفهوم ناروشن و مخدوش سیاسی و با هدف «همه با هم» به منظور سوریهای کردن ایران به یاری رسانههای صهیونیستی- امپریالیستی ارتجاع جهانی به میدان آورده شد که خوشبختانه از جانب مردم ایران رد گردید زیرا مردم به اهمیت امنیت ملی، حفظ تمامیت ارضی، حق حاکمیت ملی و استقلال سیاسی ایران در این چهار دهه پی بردهاند. طبیعی است که این حرکت انحرافی نه تنها به این اصول اساسی که ملاک عِرق ملی است پایبند نبوده بلکه برعکس خفت گماشتگی اسرائیل، اتحادیه اروپا به ویژه آلمان را پذیرفته بودند و برای ممنوعیت سپاه پاسداران دست به دامان جنایتکاران جهانی در اشتراسبورگ گردیدند و در اردوکشیهای پاریس، لندن، برلن و… فعالانه شرکت کردند.
حاکمیت سرمایهداری ایران که از این برآمد مردم غافلگیر شده و به هراس افتاده بود به جای تحلیل واقعبینانه از این رویدادهای و نیل به نتایج منطقی به همان روش زهرچشمگیری، انتقامجوئی، قدرتنمائی و سرکوب متوسل شد و ادامه آن روش را «فاتحانه» در دستور کار خود قرار داده است. در حالی که اگر این روشهایِ چندبار آزموده و ورشکسته داروی درمان درد میبود کار به شورشهای کور متواتر با فاصله زمانی کوتاهتر نمیکشید. روشن است که بخشیهائی از حاکمیت از جناح خودیها که ایران را مِلک طِلق خود تصور کرده و بخش بزرگی از مردم ایران را غریبه و غیرخودی میدانند، مصمم شدهاند تا حقوق شهروندی مردم ایران را محدود کرده و یا لگدمال نمایند تا قدرت اقلیت خودی و «مومن» را تحکیم کنند. منطق آنها نه اداره کشوری 85 میلیونی با سلایق و مطالبات عادلانه اقشار و لایهها و طبقات اجتماعی گوناگون است بلکه فقط تامین حرص و آز مشتی غارتگر تاجر و واسطه مافیائی در قدرت است که به هیچ کس حساب و کتاب پس نداده، با شفافیت در اداره امور کشور مخالف بوده و بدون واهمه و ترس از پیگرد به چپاول ثروت ملی مشغولند تا به موقع خاک ایران را به قصد کانادا ترک کنند. حاکمیت سرمایهداری کنونی ایران اساسا برایش مطرح نیست که عدهای از خودیها دست در جیب مردم و غارت ثروت عمومی که به همه مردم ایران تعلق دارد، خون مردم را در شیشه کرده و سیاستهای نئولیبرالی آمریکائی، خصوصیسازیهای اموال و ثروت عمومی، از بین بردن ارزش پول ملی، دلاری کردن زندگی عمومی، با ایجاد دستگاههائی نظیر اطاق بازرگانی، خود را به جان و اموال مردم تحمیل کردهاند که از حمایت رسانههای گروهی دستنشاندهای نظیر دنیای اقتصاد، شرق، اعتماد و… که ابزار توجیه غارت مردم ایران هستند نیز برخوردارند. حاکمیت سرمایهداری بر ضد این نظام نوین استثماری که اقلیتی را فربه کرده و برایش کاخ و قصر ساخته و راه فرارش به کانادا و غرب را در آتیه فراهم میکند، کوچکترین گامی برنمیدارد. این وضعیت باروت انفجار آتی در ایران است که مسلما زمینه سوءاستفاده مجدد را فراهم میآورد.
مسئله حجاب در ایران ریشه مشکلات جامعه ایران، که بسیار عمیقتر هستند، نیست ولی این اعتراض و مطالبات شهروندی شکلی از بیان خواستهای ریشهای جامعه است که به این صورت متجلی میگردد و فروکش و سکوت کنونی آن تنها یک درونگرائی عمیق برای تدارک قوا به خاطر انفجار مهیبتر بعدی است. اگر تشدید تضادهای جامعه به این درجه از شدت که هست نمیرسید، مسلما مسئلهای به عنوان مخالفت با حجاب اجباری و یا سایر مطالبات مدنی چنین اشکال خشونتآمیزی به خود نمیگرفت و راه مبارزه تودهای و بسیج عمومی را که همدلانه از این مبارزات دفاع میکردند هموار میکرد. مطالبات شهروندی که زمینه حمایت عمومی و مردمی را دارند نمیتواند شتابزده به شعارهای تند و ساختارشکنانه و بدون دورنما توسل جوید که در آن صورت مدیریت این اعتراضات به علت فقدان رهبری سیاسی و سازماندهی مترقی به دست خرابکاران، عوامل دشمن و جاسوسان بیگانه میافتد تا به بهانه رفع حجاب اجباری امنیت ملی، تمامیت ارضی، حق حاکمیت ملی و استقلال سیاسی ایران را آماج تحریکات خود قرار دهند. ما در ناآرامیهای اخیر ایران که به اغتشاش تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» که شعاری تهی از محتوی سیاسی و طبقاتی، مخدوش، فاقد دورنما با ماهیت همه باهم، بر ضد تمامیت ارضی ایران و در همدستی با ارتجاع جهانی و ایرانی خارج از کشور بود روبرو بودیم.
هدف سوریهای کردن ایران، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و نه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی، آنهم به هر قیمت حتی به قیمت ناب آمریکائیِ ایجاد جنگ داخلی و تجزیه ایران، آن چنان آشکار گشت که مردم ایران دست از حمایت این حرکت برداشتند و تنها در خارج از کشور عمال مزدور بیگانگان به بسیج ضدایرانی و کشاندن مبارزه به عرصههای خیانت ملی و همدستی با اجانب دست زدند که هنوز هم ادامه دارد. این جبهه همه با هم ارتجاع امپریالیستی از خواست گمراه کننده «زن زندکی آزادی» نان میخورند و بر ضد تمامیت ارضی ایران، استقلال ایران، حق حاکمیت ملی ایران، که ارزشهای ملی و ایرانی بوده و ربطی به جمهوری میرنده سرمایهداری اسلامی ندارند سوءاستفاده میکنند. تلاش برای تجزیه ایران در کردستان و بلوچستان، تا دالان اتصال شرق جنوبی به غرب شمالی و مدیترانه را در خدمت نظم کنونی آمریکائی جهان، تحت عنوان «برادری کردستان و بلوچستان» قطع کند با شکست مفتضحانه روبرو شد. اعتراضات اخیر به علت فقدان رهبری انقلابی در ایران و خارج به چماق ارتجاع بینالمللی بدل گشت تا به اهداف شوم دیگری که در شرایط کنونی جهان و تغییر نظم حاکم موجود ایران است دست یابند.
شعار «زن زندگی آزادی» نقابی بود در خدمت سیاست تثبیت وضعیت غارتگرانه حاکم جهان تکقطبی کنونی که ایران را به عنوان یکی از اهرمهای برهم زدن این زنجیر اسارت جهانی هدف گرفته بود. تغییر سریع وضع سیاسی ایران به یاری فرقه تروریست رجوی، سلطنتطلبان اسرائیلی، تجزیهطلبان مزدور بیگانه، مافیای رفسنجانی و اپوزیسیون مزدور ایرانی در داخل و خارج از کشور یکی از سیاستهای اساسی امپریالیسم در منطقه است. آنها که به نارضایتی مردم واقفند و به ضعفهای جمهوری سرمایهداری اسلامی و تضادهای درون حاکمیت آگاهی دارند، با پروژههای از قبل آماده مترصدند که هر جنبش اعتراضی، مطالباتی و برحق را به انحراف کشانده در خدمت اهداف شوم خود به کار گیرند. رژیم حاکم بر ایران به این تصور سفیهانه گرفتار آمده که با سرکوب و ارعاب، تحقیر زنان، فشار و ترغیب به جاسوسی آشکار قادر است خواستهای مردم ایران را برای همیشه سرکوب کند. این روش نادرست راه را باز میگذارد تا دست امپریالیسم برای فریبکاری در طغیان بعدی که حتما در فاصله زمانی کوتاهتری در راه است باز بماند.
روشن است تا زمانی که علل این شورشها مرتفع نشوند، امکان بروز شورش و ناآرامیهای تازهای منتفی نیست و در شرایط فقدان رهبریِ انقلابی، خطر انحراف بعدی در بطن این حرکتها نضج میگیرند.
حاکمیت کنونی بیهوده میکوشد این ضعف سیاسی ایدئولوژیک خویش را که در دنیای مدرن کنونی نسبت به حقوق شهروندان اعمال میکند کتمان نماید. تحریم اقتصادی مردم، تحقیر زنان و خانوادهها و ممانعت بیشرمانه از حضورشان در اماکن عمومی که حق شهروندی همه مردم ایران است، محکوم کردن زنان بیحجاب به پرداخت جرایم هنگفت و اعمال نفوذ در آینده استخدامی و یا تحصیلی آنها توهین به همه جامعه ایران است. رژیم کنونی که سرنوشت خویش را به سرنوشت حجاب اجباری پیوند زده است، فقط موجبات خشم و نفرت مردم را فراهم خواهد کرد و از این طریق آب به آسیاب دسیسههای امپریالیسم و صهیونیسم میریزد. زمان به نفع ارتجاع ایران نمیگردد. تجربه نشان میدهد که نسل بعد از انقلاب که تحت تربیت فرهنگی حاکمیت سرمایهداری اسلامی بار آمده تنها با نفرت بیکران نسبت به این رژیم مینگرد و این نفرت در حال افزایش است. حاکمیت کنونی باید از این راه رفته باز گردد و حقوق مدنی مردم را به رسمیت بشناسد. از چاله به چاه فرجی نیست.
حزب ما بر آن است که هر مبارزه مطالباتی، رفاهی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در شرایط کنونی کشور باید مرز روشنی با بیگانگان و تحریمکنندگان میهن ما داشته باشد و تنها متکی بر نیروی لایزال مردم ایران باشد. مبارزه دموکراتیک مردم ایران تنها در ارتباط با مبارزه ضدامپریالیستی در پرتو حقوق قانونی و دستآوردهای انقلاب 1357 قابل دفاع است. تاریخ ایران را نمیشود به عقب بازگرداند.
نقل ازتوفان شماره ۲۷۹ارگان مرکزی حزب کارایران خرداد ماه ۱۴۰۲
وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
توفان درشبکه تلگرام