اسرائیل- ایران
تعادل خطرناک در «لبۀ هرج و مرج»
شانس دولت یهود برای بقاء بلندمدت به حمایت آمریکا بستگی دارد
ولادیمیر پراخواتیلوف (VLADIMIR PROKHVATILOV)
ا. م. شیری
وقوع درگیری نظامی بین اسرائیل و ایران بسیاری از تحلیلگران را وادار کرده است تا شانس دولت یهود برای بقاء بلندمدت را در مقیاس سرنوشت نظامی بسنجند. در شرایط موجود، کشورهای غربی اجازه نخواهند داد که ایران یا دیگر مخالفان اسرائیل شکست نظامی سختی به آن وارد کنند. این کاملا واضح است. اما در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
رویارویی اسرائیل و ایران یکی از حادترین و حل نشدنیترین رویاروییها در خاورمیانه است. چرا ایران، بعنوان یکی از اولین کشورهایی که دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت، امروز دشمن سرسخت دولت یهود است؟ دلیل این امر، بیشک، تلاشهای ناموفق اسرائیل برای متحد کردن خاورمیانه علیه جمهوری اسلامی با کمک برخی از دستگاههای غربی است.
روابط بین دو کشور و نخبگان سیاسی آنها همیشه با خصومت آشکار مشخص نمیشد. ایران بعنوان دومین کشور مسلمان پس از ترکیه، کشور اسرائیل را در ۶ مارس ١٩۵٠ به رسمیت شناخت. ایران یکی از ١١ کشور عضو کمیتۀ ویژۀ سازمان ملل متحد در مورد فلسطین بود که برای تقسیم اراضی بین اسرائیل و فلسطین تصمیم گرفت. برغم این، تهران به این طرح رأی منفی داد و به روشنی درک میکرد که این طرح به رویارویی نظامی بین اعراب فلسطینی و یهودیان منجر خواهد شد. از سال ١٩۴٨ تا ١٩٧٩، درست تا زمان انقلاب اسلامی، دو کشور نه تنها شرکای راهبردی، بلکه متحدان واقعی بودند و در حوزههای نظامی و اقتصادی همکاری میکردند. در آن زمان این کاملا قابل درک بود [این بخش نیاز به تصحیح و تدقیق دارد: ایران به تشکیل اسرائیل در سال ١٩۴٨ رأی منفی داد. دو سال بعد، یعنی در سال ١٩۵٠ برسمیت شناخت. دولت ملی زنده یاد دکتر مصدق آن را لغو کرد. اما دولت ایران بعد از کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ دوباره برسمیت شناخت].
یهودیان از قدیم الایام در خاک ایران زندگی میکردند و هیچ تضاد لاینحلی بین دو قوم شرقی وجود نداشت و حتی برنامهریزی هم نمیشد. یهودیان از زمان کوروش کبیر، پادشاه امپراتوری هخامنشی دائماً در ایران حضور داشتهاند. کوروش با شکست و تصرف بابل، یهودیان را از اسارت بابل آزاد کرد [البته، تمام شواهد حاکی از این است که یهودیان هنوز هم در ایران حضور خیلی قوی دارند، حتی بیشتر از هر کشور دیگر. منتها، بصورت پنهان و پوشیده در نهادهای دولتی].
پس از شروع آزار و اذیت یهودیان در عراق و تجزیۀ فلسطین، پادشاهی ایران از پناهندگان بینالنهرین استقبال کرد. در زمان محمدرضا پهلوی اسرائیل به عنوان میانجی بین ایران و آمریکا عمل میکرد.
از نظر دولت یهود، ایران مانند ترکیه، یک کشور غیرعربی دوست اسرائیل و یک دولت به اصطلاح «پیرامونی» بود.
پس از جنگ شش روزۀ سال ١٩۶٧، عملیات نظامی اسرائیل علیه ائتلاف عربی مصر، سوریه، اردن، عراق و الجزایر، تحریم نفتی بر علیه اسرائیل اعمال شد. ایران تنها کشوری بود که به اسرائیل نفت میرساند، کارمندان سرویس مخفی اسرائیل را آموزش میداد و کالاهای اسرائیلی را بطور گسترده وارد میکرد.
ایران و اسرائیل دو سال قبل از انقلاب اسلامی برای توسعۀ موشکی، کار بر روی پروژۀ «گل» را که میتوانست به کلاهک هستهای مجهز شود، آغاز کردند.
پروژۀ «گل» یک پروژۀ نظامی مشترک بین اسرائیل و ایران برای کپی مشترک موشک آمریکایی با قطعات ساخت اسرائیل بود که میتوانست به کلاهک هستهای مجهز شود. این موشک شامل تجهیزات ناوبری و دستگاه هدایت آمریکایی بود.
ژنرال حسن طوفانیان، معاون وزیر جنگ ایران در ١٨ ژوئیۀ ١٩٧٧، از اسرائیل دیدن کرد و در آنجا با موشه دایان، وزیر امور خارجه و ایزر وایزمن، وزیر دفاع ملاقات کرد. آنها دربارۀ یکسری پروژههای نظامی مشترک اسرائیل و ایران، از جمله، در مورد پروژۀ «گل» گفتگو کردند. هدف این پروژه توسعۀ موشک ضد کشتی گابریل با برد بلندتر و نوع زیردریایی پرتاب آن در آینده بود. همچنین نگرانیهای ایران از تحولات موشکی و هستهای در هند و پاکستان مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در سال ١٩٧٨، ایران ٢٨٠ میلیون دلار نفت به عنوان پیش پرداخت به اسرائیل عرضه کرد. تیمی از متخصصان ایرانی ساخت یک کارخانۀ مونتاژ موشک در نزدیکی سیرجان در جنوب مرکزی ایران و یک مرکز آزمایش موشک در نزدیکی رفسنجان را آغاز کردهاند.
به گفتۀ یک منبع ارشد نظامی اسرائیل، تمام پروژههای دفاعی با ایران تقلبی بوده است. در هر یک از شش پروژۀ مشترک، اسرائیلیها در حالی که از پول ایران برای ساخت نسل جدید تسلیحات و استفاده انحصاری از آنها استفاده میکردند، قصد داشتند ایرانیها را فقط با ارائه نسخههای منسوخ شدۀ سلاحهای مورد نظر فریب دهند.
یاکوف شاپیرو، یکی از مقامات وزارت دفاع و مسئول هماهنگی مذاکرات با ایران از سال ١٩٧۵ تا ١٩٧٨ میگوید: «در ایران با ما مانند پادشاهان رفتار میشد. ما در ابعاد حیرتانگیزی با آنها تجارت میکردیم. بدون ارتباط با ایران، ما پولی برای توسعۀ تسلیحاتی که امروز در خط مقدم دفاع از کشور اسرائیل هستند، نداشتیم».
اما در بهمن ١٣۵٧ محمدرضا پهلوی زیر شعارهای انقلاب اسلامی سرنگون شد و پروژۀ «گل» بسرعت تعطیل گردید. مهندسان و پرسنل نظامی اسرائیلی به وطن خود بازگشتند و نقشههای موشکی را به آنجا ارسال کردند.
تا سال ١٩٧٩، اسرائیل بیش از یک میلیارد دلار برای پروژههای مشترک، از جمله، بهرهبرداری از خط لولۀ نفت ترانس اسرائیل که نفت ایران را به کشورهای اروپایی انتقال میداد، به ایران بدهکار بود.
با این حال، وضعیت سیاسی در منطقه حتی قبل از انقلاب اسلامی، به شدت شروع به تغییر کرد.
با مرگ جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر و دشمن سرسخت اسرائیل و ایران، روابط ایران و مصر به گرمی گرائید. پس از امضای توافقنامۀ ایران و عراق در سال ١٩٧۵، تهران حمایت از جداییطلبان کُرد در کشور همسایه را متوقف کرد. همۀ اینها اهمیت استراتژیک اسرائیل برای ایران را به میزان قابل توجهی کاهش داد.
در عین حال، در خود ایران، روحانیت اسلامی با تکیه بر لایههای وسیع دهقانان، بسیاری از ساکنان شهرها و طبقۀ متوسط نیرو گرفت. رهبران دینی خواستار پایان دادن به روابط با اسرائیل شدند. از این رو، آیتالله روحالله خمینی، رهبر آیندۀ انقلاب اسلامی، در سال ١٩٧١ ابراز تأسف کرد که «اسرائیل در تمام عرصههای زندگی کشور – اقتصادی، نظامی و سیاسی – نفوذ کرده و کشور را به پایگاه نظامی خود تبدیل نموده است». خمینی در بازگشت از تبعید در سال ١٩٧٩، رابطۀ خود را با «مجموعه صهیونیستی» قطع کرد و ساختمان سفارت اسرائیل را در اختیار دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین قرار داد.
علیرغم قطع رسمی روابط، برخی از روابط بین دو کشور در طول دهۀ ١٩٨٠ به دلیل رویارویی ایران و عراق که توسط غرب تحریک شده بود، حفظ شد. اسرائیلیها کمک به ایران را در مرحلهای که آن را «شیطان ضعیفتر» تلقی میکردند، در مبارزه با رژیم صدام حسین ممکن میدانستند. از سال ١٩٨٠ تا ١٩٨٨، در حالی که رویارویی خونین بین عراق و ایران ادامه داشت، اسرائیل تسلیحات (عمدتاً در ازای نفت) و مربیان نظامی برای آموزش نیروهای ایرانی در اختیار ایران قرار داد. علاوه بر این، بطور غیرمستقیم پشتیبانی هوایی به عمل آورد (در جریان عملیات نظامی «اُپرا»، نیروی هوایی اسرائیل راکتور هستهای «اوزیراک» عراق را منهدم کرد). اما تهران هنوز هم این موضوع را تکذیب میکند.
پس از شکست عراق در جنگ خلیج فارس در سال ١٩٩١، دشمنان اصلی کشور آیتالله العظمی [خمینی]، آمریکا، «شیطان بزرگ» و اسرائیل، متحد منطقهای سابق، «شیطان کوچک» نامیده شدند. در دهۀ ١٩٩٠، ایران به دشمن استراتژیک اصلی اسرائیل تبدیل شد.
علیرغم اینکه بنیامین نتانیاهو برای اولین بار ایران را یک تهدید هستهای اعلام کرد، اسلاف او، اسحاق رابین و شیمون پرز فعالانه به ترویج این ایده شروع کردند که جمهوری اسلامی یک خطر جدی برای کل جهان است. اگر چه رابین در سال ١٩٨٧ ایران را «بهترین دوست اسرائیل» نامید، اما یک سال بعد اعلام کرد که تهران توسط «رژیم سیاه و مرگبار» اداره میشود.
در طول دهههای بعدی، دشمنی بین اسرائیل و ایران شدت گرفت، اما هرگز به آستانۀ یک جنگ تمام عیار کشیده نشد.
روابط دو کشور نه تنها بر اساس ایدئولوژی آنها، بلکه بر اساس منافع ژئوپلیتیکی و توازن قوای خاص در منطقۀ خاورمیانه معین میشود.
در واقعیت امر، نه تهران و نه بیتالمقدس غربی قصد ندارند جنگ تمام عیار بین خود راه بیندازند.
رویترز به نقل از یک منبع ناشناس در وزارت خارجۀ ترکیه مینویسد که ایران در مورد گلوله باران قریبالوقوع اراضی اسرائیل به ترکیه اطلاع داد. منبع آژانس رویترز همچنین مدعی است آمریکا به ایران هشدار داده است که پاسخ ایران نباید از «حدود معینی» فراتر برود. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجۀ ایران روز یکشنبه گفت که این کشور سه روز قبل از حملۀ آتی به همسایگان خود اطلاع داده بود.
ایران در شب ٢٣ فروردین حدود ٣٠٠ موشک به اهداف نظامی «دشمن صهیونیستی» شلیک کرد و این دقیقاً در حد توان پدافند هوایی اسرائیل بود. به این دلیل، بیشتر موشکها سرنگون شدند، اما به نظر میرسید برخی از آنها به اهداف خود رسیدهاند و باعث آسیب جزئی شدهاند.
به گزارش نیویورک تایمز، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل پس از گفتگو با جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، از انتقام علیه ایران خودداری کرد.
دو مقام بلندپایۀ اسرائیلی به این نشریه گفتند که برخی از اعضای «کابینۀ جنگ» نتانیاهو خواستار حمله تلافیجویانه شدند، اما بیبی خشمگین پس از گفتگوی تلفنی با بایدن از این ایده صرفنظر کرد. به گزارش وای نت، مقامات اسرائیلی دربارۀ امکان حمله به تأسیسات هستهای ایران در پاسخ به حمله موشکی گفتگو کردند.
به این ترتیب، هیچ یک از طرفین، بدون اینکه از خط یک درگیری نظامی خطرناک منجر به رویارویی در سطح جهانی با چشمانداز تبدیل شدن به جنگ جهانی عبور کند، از لبۀ هرج و مرج عبور نمیکند.
با این حال، شانس بقای اسرائیل در محیط متخاصم کشورهای مسلمان در درازمدت، فقط به حمایت قدرتمند نه تنها آمریکا، بلکه کل غرب جمعی بستگی دارد.
با در نظر گرفتن عدم تعادل جمعیتی فزاینده بین دولت یهود و جهان اسلام در گرداگرد آن (از جمله در قلمرو فلسطین تاریخی)، آمریکا در عین بیرون کشیدن مکرر «ناو هواپیمابر غرق نشدنی» خود از داخل آخرین درگیریها با همسایگانش، هر چه جلوتر میرود، تمایل کمتری برای قرار دادن قدرت نظامی خود در کفۀ ترازوی ژئوپلیتیک نشان میدهد [منظور از «ناو هواپیمابر غرق نشدنی»، اسرائیل است].
مطالب داخل […] از مترجم است
منبع: بنیاد فرهنگ راهبردی
٢ اردیبهشت- ثور ١۴٠٣