نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

ګوند، ائتلاف او خوځښت

نور محمد غفوری  په ټولنیزو فعالیتونو کې د ګډون وسیلې   د سیاسي…

از روزی می‌ترسم 

از روزی می‌ترسم  که سرم را بر روی سینه‌ات بگذارم و تپش…

چرا نجیب بارور را شماتت و تقبیح نماییم ؟

                 نوشته ی : اسماعیل فروغی           به…

کهن افسانه ها

رسول پویان برآمد آفـتاب از مشـرق دل در سحـرگاهان شب یلـدای تار…

«
»

آیا امروز دگر گونی یی احساس می کنید؟

یادداشت!
من و دوستان زیادی این مقاله ها را در سال های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ و بعد از آن  زیاد نوشته ایم که از من به نام وام گرفته شده ی (جواد) در تار نما های محترم آریایی و خاوران و مشعل و اصالت و چندین تای دیگری نشر می شدند.‌ در مروری به بای گانی های سایت وزین آریایی دو تا از آن ها را مرور کردم. دیدم به رژیم آقای کرزی دعا گویی مانده بود. آن ها را به گونه ی نمونه خدمت شما تقدیم می کنم.         آیا امروز پسا پانزده سال کدام دگر گونی یی                                 احساس می کنید؟
                                                                          محمدعثمان نجیب

طلوع ترور شد

چهره ها عريان مي شوند

ترور دولتي كشنده و خطر آفرين تر از تروريزم است

آن يكي در لباس دوست مي كشدت و اين ديگر با خط روشن دشمني

هياهوي دموكراسي، آزادي بيان، مطبوعات، آزادي عقيده و ابراز رأي پس از گذشت آن همه ظلم بيداد و جنگ آفريني، انسان ستيزي دوران وحشت و بيدادگري هاي نظام ها،‌تنظيم ها گروه ها، باند ها و همه ها پس از سقوط آخرين سنگر هاي طالبان پر طنطنه تر از هر گاهي در كشور برپا شد و با شرين زباني هاي آقاي كرزي و هم ركابان او ظهور دنياي جديد را در زنده گي ملت ما ارمغان داد و طنين افگند و ملت بيچاره كه تشنه ي محبت انسانيت، فضاي آزاد گفتار و كردار و كار كرد بود مشتاقانه آن را به استقبال نشست.

اما ملت نه دانست كه از خوش باوري او سياسيون تازه وارد استفاده ي سؤ مي نمايند تا به رسيدن در اهداف شان مؤفق باشند.

آقاي كرزي هم با يك اعطاي خدا داد راهي كرسي تخيلات اش كه به حقيقت پيوسته بود مي شد با آموزش از دستگاه هايي كه او را به اين منصب منصوب كرده اند از آغاز با خيال فريفتن قلوب ملت و انسان هاي سرزمين اش كه ملت بسيار ساده و مسلمان است شعار هاي كاذبي را زير نام آزادي، دموكراسي، آزادي بيان، عقيده و ساير آزادي هاي پذيرفته شده ي ملي و بين المللي در چوكات قوانين عنوان كرد. كرزي خوب و خوب تر از هر متعهد ديگري كه به كشور هاي خارجي وابسته بودند درخشيد، تا اينكه به اهداف اش نايل شد.

و حالا است كه ديگر از نظر آقاي كرزي، تيم خاص او و حاميان خارجي اش شعار هايي چون آزادي، آزادي بيان، آزادي عقيده، جلوگيري از تعرض بر حريم شخص، مصئونيت، عدالت و قانونيت كه سه تاي آخر آن مرادف با شعار هاي حفيظ الله امين سفاك ارزش شان را از دست داده اند و لازم است خشونت جاي آن ها را بگيرد، استبداد كه ديروز از ناگريزي در چنگال سياسيون قيد و زنداني بود آزاد گردد، ترور شخصيت، ترور عقيده، ترور بيان و آزادي بيان جاگزين شعار هاي روز هاي نخستين تشريف آوري جناب شان شود. زيرا دوران حكومت هاي مؤقت و انتقالي گذشت و حالا سيطره ي جابرانه دايمي شد و نام اش حكومت انتخابي گذاشته شد. الزاماً هم بايد آن همه مواردي كه اسباب زايش چنين سيادت و سيطره شدند زايد شوند و نفي گردند.

ما به خوبي درك مي كنيم كه طرز تفكر، روش، كردار، گفتار و عمل آقاي كرزي پس از تكيه بر كرسي رياست جمهوري، نه آني است كه ديروز بود. آن چهره ي صميمي ظاهري، آن تظاهر عاطفي و آن گريه هاي تصنعي بهانه هاي كاذبي بودند كه در عقب شان عامل بزرگ استبداد و خشونت را پنهان كرده بودند و در آن زمان رويكرد به آن چهره ها را افشا مي كرد.

آقاي كرزي آهسته آهسته و آرام آرام پس از اخذ رأي اعتماد و گذشتاندن انتخابات نيمه قلابي ( ‌نيمه به خاطري مي گويم كه نصف ملت بيچاره واقعاً و با اشتياق به آقاي كرزي رأي دادند و نيمه را خود اش، با تقلب دست و پا كرد.) به كراهيت و استبداد حكومت اش برگشت كه حالا همه را مي بينيم. هيهات اگر چنين سلطاني را بر سلطنت برگزينند كه هيچ نمي داند و هيچ نمي بيند. ظلم در اداره، ارتشأ، فساد، هتك حرمت شخصيت انسان، برخورد غير انساني اكثريت نيرو هاي امنيتي با ملت، بي تفاوتي نسبت به تجاوزات بر حريم اشخاص و مردم، كتك زدن ها سؤ استفاده ي مقام هاي دولتي از وظايف و صلاحيت هاي شان همه و همه و يا ده ها همچو اين موارد و حتا در برخي موارد موضع گيري خشن و جانبدارانه ي محسوس كرزي نسبت به اين رويداد ها و خموشي معنا دار آن نسبت عملكرد هاي اراكين كابينه يا دولت اش ثابت مي سازد كه او ديگر آن دموكرات مدعي نيست، او ديگر آن آزاد انديش گوينده و سراينده ي آزادي نيست، او ديگر به ديكتاتوري مبدل شده كه حالا از زجر انسان وطن اش حظ مي برد. عرصه هاي سياسي را به جاي اش مي گذاريم كه حتا نتوانست ايجاد يك جبهه را تحمل كند و با مخالفت علني همه مؤسسين آن را جواسيس خواند و هم غير مستقيم اعلام كرد كه او از طريق امنيت ملي آن نهاد جديدالتشكيل را تحت نظر دارد. 

(يك سوال از شما آقاي كرزي! اگر اين جبهه را خارجي ها تمويل مي كنند يا اسباب ايجاد آن را فراهم كرده اند شما كي هستيد توسط كدام نيروي داخلي و با پشتيباني كدام منبع آمديد خارجي يا داخلي؟

آيا باديگار هاي شما مدت طولاني خارجي هاي نبودند كه بزرگان شان شما را به قدرت رسانيدند و حالا حمايت تان مي كنند؟).

آقاي كرزي در عرصه ي اجتماعي و خبر رساني رسانه يي يا آزادي مطبوعات عملاً مخالفت خبرستيز دارند و اگر اظهار نه كنند سكوت شان معناي عدم رضايت شان از آزادي هايي است كه در ابتدا نا آگاهانه و شايد هم عوام فريبانه و عده سپرده بودند. حالا بيشترين ضربان شان متوجه ژورناليزم و ژورناليست ها است. قانون رسانه ها در معرض تجديد نظر قرار  مي گيرد بدون نظر آراي ژورناليستان، ژورناليست داخلي به گروگان بودن مي رود شهيد مي شود، ژورناليست هتك حرمت مي شود، بر مؤسسه ي ژورناليستي حمله صورت مي گيرد، شخصيت ژورناليست كه از همين تبليغات او آقاي كرزي به چنين شهرت رسيده (اي كاش نه مي رسيد) ترور مي شود، وزير اطلاعات فرهنگ و جوانان به تلويزيون ملي حمله كند گويي منطقه يي را از كشت كوكنار پاك مي كند، از دفتر رئيس جمهور دستور صادر مي شود كه كارمندان دولتي نه بايد با رسانه ها عليه دولت صحبت نمايند در غير آن خطر تهديد بر كناري از وظايف متوجه شان است. اين ظاهر قضيه است شايد در باطن چنين كارمند بيچاره راهي منجلاب و زندان گردد، اما آقاي كرزي در سكوت است. دادستان كل اين ديوانه ي شهرت و آوازه بهترين شخصيت هاي فرهنگي را به خاطر بر آورده شدن خواست هاي شيطاني اش توهين مي كند ( نمونه اش سيلي زدن مردم و كيبل زدن آن ها در شاهراه كابل ننگرهار كه قبلاً نوشته ام است) و به نظر آقاي كرزي ترور كدام معنا را دارد؟

تنها قتل را ترور مي نامد؟ اگر نه مي داند من مي گويم ترور در انواع مختلف عرض وجود مي نمايد.

ترور دولتي كشنده و خطر آفرين از تروريزم است آن يكي در لباس دوست مي كشدت و اين ديگر با خط روشن دشمني كه از دومي گله يي هم نيست.

انبوه مشكلات در كشور است ملكيت دولت غصب مي شود، ملكيت ملت غصب مي شود، مصئونيت مردم تضمين نيست و ترور مي شود كه دادستان كل بايد به آن رسيده گي كند ولي او با سؤ استفاده از مقام صلاحيت اش به خاطر آن كه گفتار اش به زعم خود اش درست نشر نشده است امر هجوم به يك مؤسسه ي فرهنگي و نشراتي ملكي، مستقل و آزاد را مي دهد و گماشته گان او چنان شب خون مي زنند كه گويي دشمنان ديرينه ي با دار شان را دستگير مي نمايند باري هم گفته بودم كه آيا اين حوزه ي دهم مسوؤليت ديگري هم دارد؟ و يا تنها به او امر دادستان كل گوش مي دهد و به تعميل آن اگر قانوني باشد يا غير قانوني عمل مي كند؟ قوانين عسكري در كشور حكم مي كند كه امر غير قانوني آمر مستقيم قابل تعميل نيست. دادستان كه امر مستقيم آمر حوزه ي دهم نيست و گيريم اگر باشد آيا دادستان حكم محكمه را به حوزه داده بود كه بر مبناي آن حوزه، نماينده هاي وزارت داخله، لوي حارنوال محكمه وغيره مجوز تعرض بر حريم يك تلويزيون آزاد و ترورشخصيت كارمندان آن را مي يافت؟ و آقاي كرزي با آن قانون اساسي كه تعهد به عملي كردن آن و سوگند به حمايت از آن ياد كرده است تا همين لحظه كه من اين نگاشته ها را مي نويسم (10 شب سه شنبه 28/1/1386) حتا يادي و تأسفي هم نه كرد. شايد اين دستور از او و هم ركابان او است كه بايد ملت، آزادي، آزادي بيان و عقيده توسط شخص عقده مند و احساساتي يي چون ثابت مورد استبداد قرار گيرند و آقاي كرزي چي بيلانسي دارد از حضور چند سال عبثي كه در صحنه ي سياسي كشور داشت و حالا به شخصيت استبدادي تبديل شده است؟ او حتا از وزير داخله ي ناكار اش نه پرسيد كه آقاي ضرار چرا؟ پوليس شما مخصوصاً و هميشه حوزه دهم امنيتي شما در شهر كابل حادثه مي آفريند و از قوانين عدول مي كند. هر چند من بار ها در مورد آقاي ثابت و ضرار احمد و بي كفايتي هاي شان  نگاشته هايي داشته ام و مثل من ده ها و صد ها هموطن ديگر همچو انتقادات را داشتند و دارند اما چي سود؟ كه گوش شنوا نيست.

آقاي كرزي! دادستان كل شما مانند شعار هاي شما پيام هاي كاذبانه يي دارد من دقيق آگاهي دارم كه او كاملاً در برخورد به قضايا و متهمين برخورد چند گانه دارد مثلاً آقاي گيلاني نماينده مردم در پارلمان تمام زمين هاي ملكيت دولت در ولسوالي چپرهار ننگرهار و اطراف آن به طور غير قانوني بالاي مردم به فروش رسانيد و نام اش را شهرك گيلاني ناميد و پول هاي آن را شخصي به نام امير جان جمع آوري مي كرد وقتي او توسط همين دادستان شما بندي شد با مراجعه ي آقاي گيلاني و رعايت احكام وطنداري!!! امير جان از حبس رها و به پاكستان فراري شد اما پول هاي مردم فريب خورده و بيچاره فعلاً در جيب آقاي گيلاني است چرا از دادستان تان نه پرسيديد كه چرا او از آقاي گيلاني موجب جرم اش را نه پرسيد. بيائيد و مردانه اقرار كنيد كه راهي راه استبداد، خشونت، گروپ گرايي، قوم گرايي و تسلط حاكميت جابرانه هستيد.

در خانه اگر كس است يك نكته بس است

مگر به شما كتاب هايي از اين نكته ها گفته شده كه بسنده نبوده نمي دانم گوش هاي شما را كدام نكته ها مصروف ساخته كه جز به منفي گرايي و بي تفاوتي نسبت به ملت و مردم كاري را از پيش نمي بريد.

آقاي كرزی!

آيا ما شهروندان افغانستان آزاد و مستقل هستيم

يا اهدافي در پوليگون و قتلگاه مستعمراتی

ستمگران؟

جواد

شكي نيست كه آقاي كرزي كنون در چهار راه بي برگشتي قرار دارد.

زيرا او چنان در پنجه هاي قوي هيولاي وحشي صفت ستمگران قرار گرفته است كه نه پري به پرواز دارد و نه پيامي براي رهايي.

هر چند يك چنين حالتي را كه آقاي كرزي دارد امر غير قابل انتظار هم نميتواند باشد زيرا معمولاً ايادي بيگانه مخصوصاً‌ در آستاني كه توأم با يك هدف و حيله ي خاص نزد بيگانه گان (ستمگر) در صحنه و ميدان قدرت سياسي و نظامي ظهور مينمايد ديگر او را ياراي با خود بودن و تصميم گرفتن مستقل نيست.

حوادث و واقعاتي كه وقوع آن ها سبب شد تا آقاي كرزي با چنين اوجي رهسپار گردد بي گمان بسته گي كامل با پلان هاي خصمانه يي دارد كه فراتر از مرز هاي كشور، پي ريزي شده و مهره هاي برگزيده شده جهت تطبيق اين اهداف پس از يك سلسله توافقات پشت پرده و تعهدات سپرده شده ي متقابلاً مفيد بين (ستمگران و مهره هاي شان) مؤظف مي شوند.

افغانستان كه در گرما گرم رخداد هاي 9 و 11 سپتامبر در محراق توجه قرار گرفته بود بزرگترين شانس هاي به دست آوردن امتيازات را دارا بود متأسفانه نسبت نبود رهبري سالم، خرد سياسي و آراسته گي حضور در صحنه ي سياسي جهان نتوانست آن را به نفع ملت و مردم استفاده كند.

وقتي ناكاري نظام آقاي كرزي در تمام عرصه ها آشكار مي شود ديگر (ستمگران) اصلاً وقعي به اين امر هم نمي گذارند تا بدانند يا اخلاقاً (چيزي كه نزد ستمگران وجود ندارد) نبايد مبادرت به چنين كاري كنند. پس عجولانه و شتابزده چنان بدون درك موقعيت موقف خود و سراشيبي كه ميتواند آنها را به پرتگاه نيستي بكشاند خود را مالكان كامل يك سرزمين مستقل و آزاد مي پندارند و به عملكرد هاي شان منحيث باورمندان داراي حق كامل افتخار مينمايند. حالا آنچه بيشتر مردم را انديشمند ساخته و دچار سرگيچه گي نموده اقدامات كامل تروريستي مشابه تروريزم و خشن تراز تروريزم، القاعده و طالبان توسط نيرو هاي ناتو و ائتلاف است كه گاه و نا گاه و زماني هم بي رحمانه و با شرارت ملت را به رگبار گلوله مي بندند.

از تروريزم القاعده و طالبان انتظاري بيش از كشتار ملت ما نيست ولي آنهايي كه در نقاب (دوستان بين المللي!!؟) عرض وجود كرده و جز به عرصه ي نظامي گري به ديگر موارد زنده گي اجتماعي اقتصادي، سياسي، فرهنگي، نوسازي و بازسازي اصلاً فكري نمي كنند. و در عرصه ي نظامي گري هم فقط براي بقاي خود منحيث يك قرار دادي بي رحم عمل مينمايند هر يك از صاحبان قدرت و عظمت كه در افغانستان مي آيند يا بيرون از كشور قرار دارند فقط افزايش نيروي نظامي را در بيانات، كنفرانس ها و صحبت هاي شان وعده مي دهند و عمل مي كنند. شايد آنها افغانستان را مانند سايرين كه در گذشته ها فكر كرده بودند رزمگاه جنگجويان و پوليگون تمرينات پرسونل و آزمايشگاه خوبي براي سلاح هاي توليدي شان يافته اند و مي پندارند كه ملك بي پرسان را يافته اند و بايد از آن سود ببرند.

روزي ساعتي و خبري نيست كه شهادت ملت بيچاره ي افغانستان در اين يا آن گوشه يي از كشور توسط نيرو هاي حافظ منافع خود شان در خاك افغانها ارمغان شوم و نا ميمون ندهد يا نداشته باشد.

اراكين دولتي در افغانستان حالا دارند ديگر به وامانده هاي بي ابتكاري مبدل شده اند كه فقط مثل مردم عادي و بيچاره ي افغان ناظر صحنه و در برخي حالات منتظر سرنوشت خود هم هستند. نه دادستاني كه حقوق ملت را بازپرس كند، نه قضاوتي كه قضات آن جانب ملت را بگيرند و نه رهبري يي كه عطش مردم دوستي را در دل داشته باشد. آقاي ثابت به عنوان اقدامات نمايشي هر روز يكي دو تن را روانه ي زندان مي سازد ولي در سطح ملي فكري به كله اش نيست و احساسي كه اصلاً ندارد. از بيگانه گان و ستمگران چه شكوه نمائيم كه آقاي دادستان كل (ثابت) خود در شاهراه هاي بزرگ مردم را به گناه راه بندان كه قطار تشريفاتي او بگذرد مورد ضرب و شتم قرار مي دهد. هر چند او هم در كاسه يي نان خورده كه به دست (ستمگران) پخت و پز شده است و آقاي ثابت همقطاران او با جبوني و سر افگنده گي نان دست اين آشپزان را خورده اند اما حداقل منحيث يك انسان بايد احساسي داشته باشند و آقاي كرزي حتا نپرسيد كه در ماهيپر چي گذشت و لوي حارنوال با مردم چي كرد؟ و چرا كرد؟ به هر حال بر ميگرديم به اصل قضيه كه درين روز ها آقايون نظامي گر و نيرو هاي (ستمگران) پا فراتر از حد شان گذاشته و با اجراي اعمال خشن و كشتار بي رحم مردم ما به اصطلاح افغان ها (درد گوش را از شقيقه) مي كشند. اقدام نظامي هاي بي رحم خارجي درين روز ها به حدي رو به وخامت و خشونت گرائيده است كه افتضاح مرگباري را در سرنوشت سياسي و نظامي آنها رقم خواهد زد. ولي تا آن زمان چرا و چقدر ملت ما توسط اين اژده هاي خون و كشتار به كام مرگ فرستاده خواهند شد و زخم خواهند برداشت و يا هم ملك شان ويران خواهد گرديد؟ 

آقاي كرزي!

حوادث مرگبار طي چند روز اخير به خصوص تاريخ 13 حوت 1385 در ولايت ننگرهار و پس از انجام حملة انتحاري عليه اين نيرو هاي فاسد (احتمال ثبوت بود و نبود حمله ي انتحاري هم زير سوال است) بيرحمانه مرمي ها را به روي مردم ما شليك و آن ها را مانند گندم درو كردند.

چه فرقي است بين دوستان شما كه به اصطلاح مدافعان حقوق بشر اند و باند هاي جنايتكاري كه علناً عليه مردم، قرار دارند؟‌ شما فقط در هر حادثه پيغام تسليت و تأثر صادر مي كنيد فراتر چي مي كنيد؟ جواب تان چي است؟ آيا ما شهروندان افغانستان آزاد و مسقتل هستيم يا اهدافي در پوليگون وقتلگاه مستعمراتي ستمگران؟

شما شنيديد كه پس ازين حادثه در ننگرهار ،سپس در ولسوالي نجراب به اثر بمباردمان طيارات دوستان شما پنج خانم، سه طفل و يك مو سفيد از يك فاميل كه جمعاً (9) نفر مي شوند به شهادت رسيدند آيا آنها هم تروريست و عضو القاعده بودند يا مظلوم هاي بي خبر از خود كه توسط نيرو هاي (ستمگران) با پرتاب بمب هاي سنگين وزن شهيد شدند.

حالا باز هم پيامي صادر مي كنيد؟ چه عوام فريبي كه تا چه وقت ادامه خواهد يافت حقوق بشر با آنهايي كه مرتكب چنين جنايات مي شدند چه خواهد كرد؟ و يا همان قضاوت قبلي است كه صلاحيت محكمه ي آنها نزد كسي نيست. آقاي كرزي بيائيد ارقامي را توجه فرمائيد تا بدانيد كه در ملك تان چي مي گذرد؟ اگر گوش هاي تان درد ملت را توانايي شنوايي ندارد و آن را از ناچاري با سرب مذاب آخته ايد حداقل با چشمان بينايي تان، با عقل رساي تان آن را از نظر بگذرانيد و تصميم بگيريد: 

یک مکتب درولسوالی کامدیش ولایت نورستان به آتش کشیده شد.

یک مکتب که جدیدا” درولسوالی کامدیش ولایت نورستان اعمارگردیده بود اخیرا” ازسوی اشخاص ناشناس به آتش کشیده شد.دفترمطبوعاتی وزارت امورداخله خبرداد، این مکتب که درقریه میردیش مربوط ولسوالی کامدیش نورستان جدیدا” اعمارگردیده بود ،توسط مخالفین آتش زده شد مگر مردم محل آتش را خاموش نمودند ومکتب را ازسوختن نجات دادند با آنهم به مکتب قسما” خساره وارد شده است.

از اثر یک انفجار در شهر قندهار شش نفر هلاک و چهار نفر دیگر مجروح گردید. از اثر انفجار یک مقدار باروت در شهر قندهار شش نفر هلاک و چهار نفر مجروح گردیده است.به اساس معلومات دفتر مطبوعاتی وزارت امور داخله!  باروت متذ کره که در منزل محمد  دکاندار حوزه چهارم امنیتی شهر قندهار قرار داشته انفجار نمود که از اثر انفجار آن شش نفر از خانواده موصوف بشمول خودش هلاک و چهار نفر دیگر مجروح  شده است.علت انفجار تاکنون معلوم نشده است.

قواي ناتو سه تن از اهالي را کشت

وی او ای : در ادامۀ جنگ ناتو با شورشيان طالب در جنوب افغانستان قواي ناتو سه نفر ملکي را کشته است.

يک سخنگوي ناتو بروز سه شنبه طي يک بيانيۀ کتبي گفت بروز دوشنبه در جريان تبادلات آتش توپخانه با تندروان طالب دو نفر ملکي کشته و چهار تن ديگر زخمي شدند.  بيانيه مشعر است که انحراف مرمي توپ در ولسوالي گرم سير ولايت هلمند شايد علت اين تلفات باشد.

در يک واقعۀ جداگانه، ديروز عساکر ائتلاف بر يک موتر شخصي که در نزديک شهر قندهار بسرعت بسوي موضع آنها پيشروي ميکرد، آتش گشوده، رانندۀ افغان آنرا کشتند.  

تلفات انفجار بمب در شهر فراه

10 اسفند 1385مقامات امنيتی در افغانستان می گويند در اثر انفجار يک بمب در شهر غربی فراه، دو نفر کشته و نزديک به پنجاه تن ديگر زخمی شده اند. 

زمری بشری، سخنگوی وزارت داخله (کشور) افغانستان گفت که اين حمله در نزديک يک مکتب صورت گرفته است. 

او گفت: “گزارشها حاکيست که در اين انفجار دو نفر کشته و چهل و هشت تن ديگر زخمی شده اند که دو نفر از زخمی ها ماموران پليس و متباقی همه غيرنظاميان هستند.” 

کشتار غیرنظامیان افغان توسط نیروهای آمریکایی

بر اساس گزارشهای رسیده از افغانستان، شانزده غيرنظامی افغان در اثر تیراندازی واکنشی سربازان آمریکایی کشته شده اند.

اين افراد زمانی کشته شدند که کاروان خودروهای نيروهای آمریکایی در مسیر یک جاده منتهی به مرز پاکستان در شرق افغانستان، هدف حمله انتحاری قرار گرفتند و سربازان آمریکايی به اطراف خود تیراندازی کردند.

کشتار غیرنظامیان در اثر این تیراندازی، مردم محلی را خشمگین کرد و هزاران تن در اعتراض به این حادثه دست به تظاهرات زدند.

ارتش آمریکا می گوید یک اتوبوس حامل مواد منفجره، با رسیدن به کاروان نیروهای ائتلاف منفجر شد و یک تن از سربازان را زخمی کرد.

گفته شده که کاروان نیروهای آمریکایی سپس از چند نقطه هدف حمله قرار گرفت و سربازان برای دفاع از گشتی های خود به تبادل آتش پرداختند.

هزاران نفر در اعتراض به آنچه تیراندازی نظامیان آمریکایی به سوی غیرنظامیان خوانده شده، دست به تظاهرات زدند.

اقاي كرزي اين لست كه حالا مي خوانيد نتيجه ي عملكرد (ستمگران )در خاك ما است كه به تازه گي در رسانه ها به خصوص اسو شتيدپرس (AP) نشر شده است.

مهم ترين رويداد هاييكه در جريان آن

افراد غير نظامي توسط نيروهاي امريكايي

به شهادت رسيده اند

1-                    2002/1 July  در ولايت ارزگان، در جريان يك عروسي 48 نفر كشته شدند.

2-                    2003/9 April  در جريان بمباردمان در نزديكي  سرحد پاكستان 11 غير نظامي افغان كشته شدند. 

3-                    2003/6 Dec در جريان بمباردمان  نهٌ طفل در ولايت غزني شهيد گرديدند.

4-                    2004/17 Jan در ولايت ارزگان ده غير نظامي در بمباردمان هوائي كشته شدند 

5-                    2005/2  July در شرق افغانستان 17 غير نظامي بشمول زن، طفل، پير و جوان بمباردمان هوائي كشته شدند .

6-                    2005/30  April  سه غير نظامي شهيد گرديدند.

7-                    2006/15 April  هفت غيرنظامي در كنر شهيد گرديدند.

8-                    2006/21 may در قريه غزني در جنوب كشور 14 غير نظامي كشته شدند.

9-                    2006/10 July در ترينكوت 4 غيرنظامي در اثر حملة  زميني كشته شدند. 

10-                در جنوب كشور 13 غيرنظامي در قريه آشوغو در اثر بمباردمان كشته شدند. 

11-                2006/26 October  بين 30 الي 80 غير نظامي در منطقه پنجوائي كشته شدند.

12-                2007/27 Feb در قندهار يك نفر توسط فيرشان كشته شد.

13-                2007/4 march  10 كشته و 35 زخمي در منطقه يي بين تورخم و جلال. آباد

14-                2007/5 march   9 نفر در كاپيسا پنج زن، سه طفل يك مرد پير .  

اينها فقط مواردي اند كه خون بار ترين آنها تنها در چند روز اول برج حوت 1385 رخ داده و حقايق ديگر هم كتمان است كه هنوز يا به دست رسانه ها نرسيده، انكار شده و يا هم در پرده ي ابهام گذاشته شده است از خسارات و ويراني ها كه بگذريم چي مقايسه يي داريد با دوستان و دشمنان تان؟

ارقام تلفات توسط حملات انتحاري كه دوستان شما نتوانسته اند يا نخواسته اند جلو آن را بگيرند بمراتب بيشتر از آنچه است كه در رسانه ها به نشر رسيده و يا هم در اختيار شان قرار گرفته است.