بمناسبت سالروز شهادت محسن فخریزاده

ا. م. شیری
محسن فخریزاده محسن فخریزاده فیزیکدان هستهای، رئیس سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، معاون وزیر دفاع جمهوری اسلامی، سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یکی از شخصیتهای اصلی برنامۀ هستهای ایران، پنج سال پیش، عصر روز ۷ آذر ۱۳۹۹ به طرز حیرتآوری ترور شد.
فخریزاده ششمین دانشمند هستهای کشور ما بود که هدف ترور دشمن واقع شد. در ارتباط با ترور این شخصیت علمی میهنمان، وزارت اطلاعات کشور مدعی شد که از زمان و مکان ترور اطلاع داشت و این موضوع را به اطلاعات سپاه پاسداران اطلاع داده بود.
محمود علوی، وزیر اطلاعات در برنامۀ گفتگوی ویژۀ خبری شبکۀ دو صدا و سیما گفت نیروهای تحت امر او از دو ماه پیش از ترور محسن فخریزاده، معاون وزارت دفاع ایران هشدار داده بودند که «دشمن در نقاطی بخصوص در حال جمعآوری اطلاعات است و پنج روز پیش از وقوع ترور گفته بودند که نقشۀ ترور محسن فخریزاده در آن نقطه طرحریزی شده، به گفتۀ آقای علوی «عامل تدارک این ترور از اعضای نیروهای مسلح» بوده، اما وزارت اطلاعات اجازۀ کار امنیتی در حوزۀ این نهاد نظامی را ندارد».
به گزارش ایسنا، «علی ربیعی، سخنگوی دولت نیز در ارتباط تلفنی با برنامۀ «در انتهای الوند» شبکۀ دوم سیما در پاسخ به این پرسش که آیا وزارت اطلاعات به سرنخی در مورد ترور محسن فخریزاده رسیده است، گفت: در این زمینه شورای عالی امنیت ملی قبلا اطلاع رسانی کرده است. وزارت اطلاعات با تلاشهایی که داشت، متوجه تحرکاتی شده بودند و روی منطقه هم تقریبا تسلط پیدا کرده بودند. وزارت اطلاعات کسانی را که وسیله آورده بودند و از تکنولوژیهایی استفاده کرده بودند، شناسایی کرده است».
ترور شهید فخریزاده و تمامی ترورهای قبل و بعد از آن تا ترورهای متعدد در حملات تروریستی ١٢ روزۀ رژیمهای امپریالیستی- صهیونیستی آمریکا و اسرائیل به کشور ما و همۀ اظهارات و بیانات بعضاً متناقض مقامات پیرامون آنها، از این واقعیت بسیار ناهنجار گواهی میدهد که در نهادهای اطلاعاتی- امنیتی حاکمیت جمهوری اسلامی حفرههای بسیار جدی وجود دارد.
نفوذ، تلاش ایجاد حفرههای امنیتی و توطئه یک امر تازه و بدیع نیست. در طول تاریخ همۀ دولتها و حتی دشمنان داخلی با هدف مداخله، کارشکنی، خرابکاری یا ترورهای هدفمند برای نفوذ و ایجاد سوراخها در نهادهای امنیتی دیگری سعی کردهاند و مسلماً چنین تلاشها هرگز پایان نخواهد یافت. اما ابعاد و گستردگی نفوذ در ساختارهای حاکمیتی بعد از انقلاب بهمن در ایران ما واقعاً حیرتانگیز است.
در این رابطه نکتۀ اصلی این است که چنین نفوذ سازمانیافته چگونه اتفاد افتاد. آنچه تاکنون معلوم است، این است که بدنبال تلاشهای سفیر آمریکا، ویلیام سولیوان و ژنرال رابرت هویزر بعد از کنفرانس گوادلوپ، ساواک و ارتش با آیتالله خمینی بیعت کردند. در نتیجه، تمام ساختارهای ساواک منهای ادارۀ کل سوم آن و ارتش، بجز شماری از فرمانده ارشد آن که بعدها اعدام شدند، دستنخورد باقی ماندند. تا جائیکه تیمسار ناصر مقدم، آخرین رئیس کل ساواک «به جهت اینکه فکر میکرد پس از پيروزي انقلاب آسيبی متوجه او نمیشود و اميدوار بود دولت بازرگان شغلی به او واگذار كند، از کشور فرار نکرد. اما روند تحولات چنانكه او انتظار داشت، پيش نرفت و پس از مدتي دستگير و در ٢٢ فروردین ١٣۵٨ اعدام شد».
علاوه بر اینها، نکتۀ قابل تأمل این است، که علیاکبر هاشمی رفسنجانی بعد از دیدار با ژنرال هویزر در روز ٢٢ بهمن، از رادیو و تلویزیون اعلام کرد: «انقلاب تمام شد، بروید به خانههایتان». توضیح اینکه ژنرال هویزر بعد از کنفرانس گوادلوپ تا روز ٢٢ بهمن بطور غیررسمی در ایران حضور داشت. همین وضع، بعدها در جریان کودتای فاشیستی سال ٢٠١۴ در اوکراین، البته، با کمی تفاوت تکرار شد. بدین معنی، که سفارت آمریکا کودتا فاشیستی در اوکراین را سازمان داد و خانم ویکتوریا نولاند، معاون امور اروپا و آوراسیای وزارت خارجۀ آمریکا در میان حامیان کودتا در «میدان» پول و شیرینی توزیع میکرد.
به هر صورت، روند نفوذ و ایجاد حفرههای متعدد در ارگانهای امنیتی و غیر امنیتی کشور در دورۀ حاکمیت جمهوری، پس از آن ابعاد بیسابقه و متفاوت از هر کشور دیگری به خود گرفت که تشکیلات ساواک رژیم شاه بمثابه شعبۀ مشترک سازمان «سیا»، انتلیجت سرویس و موساد بدست ارتشبد حسین فردوست به دستور آیتالله خمینی تجدید سازمان یافت و در «خدمت» نظام جدید قرار گرفت (چکیدۀ کتاب خاطرات دوجلدی حسین فردوست). به این ترتیب، نفوذ در کشور ما خصلت نظاممند، ساختاری و سازمانیافته به خود گرفت. در این باره، بنظر میرسد که بجای صحبت از نفوذ و ایجاد حفره در ارگانهای امنیتی و غیرامنیتی حاکمیت جمهوری اسلامی، میتوان گفت آنها سیاهچاله هولناکی علیه ایران و نیروهای ملی و مترقی کشور چه در داخل حاکمیت و چه در بیرون از آن، در جامعه ایجاد کردند. شدت تحرکات و حملات مخرب «ستون پنجم» بیگانه در طول ١٢روز حملۀ تروریستی آمریکا و سرائیل به میهن ما نیز گواه آشکار این واقعیت ناهنجار است.
بنابراین، لازم به تأکید است که عامل اصلی تصفیههای خونین دهۀ اول انقلاب، قلع و قمع جریانهای سیاسی ملی، مترقی، عدالتخواه، اسیرکشیها و اعدامهای فلهای بیمحاکمه، توابسازیهای قرون وسطایی، ترور و کشتارهای هدفمند و غیره، هم از میان افراد مؤثر دوایر حاکمیتی و هم در درون جامعه، همین جریان نفوذ و وجود سیاه چالههای مخوف وابسته به اجانب بود.
ناگفته نماند که بعد از مرگ آیتالله روحالله خمینی در سال ١٣۶٨ و انتخاب آیتالله سید علی خامنهای بمقام رهبری کشور، فضای خوفناک و تاریک دهۀ ١٣۶٠ تا حدودی و به تدریج به روشنی گرائید، اما هنوز نه در حد قابل قبول!
منشاء و مبنای تمام مشکلات، کمبودها و نواقص اجتماعی- اقتصادی، از دزدی، اختلاس، کوه و جنگلخواری، خشک شدن رودخانهها و دریاچه و تالابها، تخریب محیط زیست، حضور بیش از ۶٠٠٠ «آقازادۀ» میلیاردر در خارج از کشور تا شرایط معیشتی وخیم نزدیک به ٧٠ درصد جمعیت، نارسایی آب و برق که از بدو انقلاب تا امروز در کشور بیداد میکند، همین جریان نفوذ و پیدایش سیاهچالههاست.
قدر مسلم این است که خرابکاری جریان متشکل نفود و دریوزگان آستان غرب، در درون حاکمیت کشور و در جامعه، تنها به موارد فوقالذکر که فقط بطور فهرستوار اشاره شد، خلاصه نمیشود.
میدانیم که اغلب ترورها در میهن ما بدست عوامل اجنبی انجام گرفت. اما دولتهای حاکم هرگز علیه سران دول آمریکا و اسرائیل در مجامع بینالمللی، در محاکم جهانی حداقل برای روشنگری و تبلیغات هم که شده، اقامۀ دعوی و پرداخت غرامت نکردند. این سهلانگاری ناشی از نفوذ را شاید اینگونه توجیه کنند که اسناد محکمهپسند در اختیار ندارند. اما مواردی هست که خودشان با «افتخار» اعلام کردند. مثلاً، بدنبال ترور سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، همین دونالد ترامپ، رئیس جمهور رژیم تروریستی آمریکا رسماً اعلام کرد که «من دستور کشتن (ترور) او را صادر کردم». و یا بعد از حملات تروریستی ١٢ روزۀ آمریکا و اسرائیل به کشور ما، باز هم همین ترامپ گفت که «من مسئول حملۀ اسرائیل به ایران بودم». نمیدانم دولتیان کشور به دنبال چه سند معتبرتر و محکمهپسندتر دیگری هستند تا افامۀ دعوی و ادعای غرامت کنند. در این رابطه، به ضرس قاطع میگفت جریان متشکل نفوذ و گدایان درگاه غرب مانعتراشی میکنند.
یکی دیگر از نمونههای عدم برخورد حتی به عوامل داخلی، مسامحه در برابر عالیجنابانی مانند علی شمخانی با دو معاون جاسوس مورد اعتماد (یکی معدوم، دیگری فراری)، تیم حسن روحانی- جواد ظریف، محسن رفیقدوست و هزاران نفر دیگر است که آخری مدعی است فرماندهی چند ترور را به عهده داشته و در رابطه با حملۀ عراق به ایران میگوید: «ما در عراق هزار مورد انفجار، نه یکی بیشتر، نه یکی کمتر انجام دادیم تا عراق به ایران حمله کرد». آری، به پشتوانۀ گستردگی و قدرت همین نفوذ ساختاری و سازمانیافته است که عوامل در مظان اتهام به خیانت به کشور، بجای سوراخ موش، با وقاحت به خرابکاریهایشان ادامه میدهند و در رسانهها «بلبلزبانی» میکنند.
عدم برخورد قاطع به عوامل بیگانه و ادامۀ روند «انشالله که گربه است»، اگر میهن ما را به باد ندهد، حداقل به زمین سوخته تبدیل خواهد کرد. بنابراین، بر هر میهندوست ایرانی فرض واجب است که ضمن افشای مداوم خیانتها و خرابکاریهای نظاممند جریان متشکل نفوذ و ساجدان آستان غرب امپریالیستی، آن بخش از حاکمیت طرفدار استقلال و آزاد، ترقی و توسعۀ کشور را به مبارزۀ قاطع با آنها فراخواند و خود نیز در این نبرد مقدس فعالانه مشارکت نماید.
یاد محسن فخریزاده و تمام شهدای میهن، بویژه، سرداران علم و فرماندهان نیروهای دفاعی کشور گرامی باد!
مطالب مرتبط:
* درسهای مرحلۀ اول حملۀ فاشیستهای آمریکا و اسرائیل به ایران
* نکات آبی رنگ در متن نیز پیوند به بیرون هستند.
https://wp.me/pQXdS-38e
١٠ آذر-قوس ١۴٠۴