بزرنفاق انگریزی
درو آن با داس روسی
استعمارگران جهان بمنظور غصب سرزمینها ی دیگران وتسلط بر کشورها با حملات مسلحانه وقبل از همه صلاح کشنده ی نفاق تفرقه وخانه جنگی ، گروهای مردم را بجان همدیگرانداخته خوردوخمیر میسازند وبا ترفند بازیهای بزرگ وپروسه ی کوچک سازی آنها را به آسانی میبلعند.
در کشورما دوصد سال قبل این پدیده ننگین بربنیاد توطیه «تفرقه انداز وحکومت کن »تخم نفاق وتعصبات قومی ،سمتی ،زبانی ،جنسیتی مذهبی تا سرحد خانواده گی توسط تیمهای جاسوسی دستگاه استعمارانگریزی واجنتهای مذهبی درسرآسر جغرافیای افغانستان کاشته شد که منجر بدشمنی اقوام قبایل وملیتهای باهم برادر وسایر گروها و ساکنین کشور گردید ه وبا توفانی شدن دسایس نفاق وشقاق آن برادران سدوزایی ومحمد زایی را یکجا با مردم افغانستان در تنورداغ خانه جنگی بخون و آتش نشاندند وهر یکی از مدعیان تاج وتخت را درازاُ واگذاری یکی از ایالات افغانستان به انگلیس آنهم درمسیر کشتار خون وآتش بقدرت میرساندند .به این ترتیب اکثرامیران آندوره تاج وتخت شاهی کشور خود را به قیمت واگذاری یکی دو ولایت به انکلیس خریداری میکردند.
درین بحث تاریخی به سه شکل نفاق در واقع سه بازی بزرگ شیطانی وتعصباتیکه بوسیله ی استعماربخاطراهداف استراتیژیک غاصبانه وانتقام گیری شکستهای خونین وپیهم شان در افغانستان تحمیل گردید بسنده میشود .
ـ تعصبات مذهبی
ـ تعصبات جنسیتی
ـ تعصبات قومی
ـــ ایجاد تعصبات دینی توسط جاسوس مذهبیان انگریزی ،عربی نژاد ،هندی الاصل با سمت وسودادن باورهای مردم ودستکاری اعتقادات وتسلط برسرنوشت ملت وایجاد دولت های دست نشانده ،گروها ومحورهای قدرت درافغانستان بطوریکه هرپادشاه ویا امیری که به اوامر استعماری تن در نمیداد تاپه کفر را به آن نسبت داده با شورشهای نیابتی خلع صلاح وساقط ازقدرت میگردید.
ـــ در رابطه به تعصبات جنسیتی انگلیسها در سه بار جنگ ظالمانه ی خود در افغانستان زخم شمشیر شیرزنان این کشور را در جبهات جنگ که هزاران نفر نظامیان متعرض انگریزی زیر سم ستوران شیر مردان وزنان آزاده افغانستان خورد و خمیرکردیده بود تا هنوز بیاد دارند واز آن میهراسند زیرا شیر زنان دلاور افغانستان در طول تاریخ بدفاع از وطن در تمام جبهات جنگ دوشادوش شیر مردان قهرمان کشور پرچم مبارزه را بدفاع از استقلال وتمامیت ارضی شجاعانه برافراشته وپیروزی را نصیب غازیان افغانستان نموده اند که نمونه مثالهای زیاد آن جنگ کوه آسمایی وسنگر بندی شیر زنان کشورهمچون عروس خانم زهرا که پس از شهادت شوهرش عبدالله جوان در شب عروسی با شمشیرعبدالله قومانده جنگ را بعهده گرفت وانگریز را شکست داد.
همچنان قهرمان دخت افغان ملالی وهمراهانش درجنگ میوند لشکر انگلیس را تارومار ساخت .
که په میوند کشی شهید نشوی
خدای لا لیه بی ننگی ته دی سا تنه
ونمونه دیگر آن قهرمانی شیر زنان مدافع وطن در هرات کابل سمت شمال ننگرهار دربرابر اجیران مذهبی ساخت پشاور در جنگ نیابتی پاکستان با افغانستان بود که در هر دوره سپاه دشمن را سرآسیمه میساختند.
سرانجام عمال ارتجاع وآمپریالیزم در یک صف سیاه بخاطر انتقام از زنان شجاع وبیدار کشوروبمنظور فلج ساختن نیمی از نفوس مملکت «« طرح مخترعان انگریزی اصلاً بهدف سیاسی زنان را زیر نام دین بشکلی محبوس،محکوم، محجوب، محروم ،مکتوم ومظلوم ساختند»»
چنانچه تجاوزات ضد نهضت آزادیخواه امانی که درسال ۱۹۲۹ منجر بسقوط آن دوره گردید وبار دیگر پنجاه سال بعد این وسیله ابزاری را دربرابر جنبش ترقی وآزادی خواهی افغانستان که برای نخستین بار در تاریخ کشور چون خورشید آزادی ترقی وعدالت برافق اندیشه ها وآرزوهای خلق ستمدیده افغانستان طلوع کرده بود با ابرهای سیاه آنرا ناپدید ساخته روز روشن رابر سرمردم تیره وتار نمودند.
ـــ در رابطه با تعصبات قومی زبانی وسمتی باید گفت بگواهی تاریخ برخی از سلاطین افغانستان وابسته بدربار انگلیس مطابق اهداف شوم دشمنان تخم نفاق ملی قومی زبانی سمتی رااز گذشته های دوراستعماری کاشته اند که بعداً بشکل موجی در سر تاسر مملکت گسترش داده شد.
موج اول آن در زمان امیر عبدالرحمن خان جابر .
موج دوم در زمان هاشم جلاد.
موج سوم آن درپنجسال اخیر موجودیت قوای شوروی درافغانستان تا به دوران حکومت های نیابتی قدرتهای ذیدخل درافغانستان.
ـــ در رابطه به موج اول یا سرآغاز تجاوزات استعمارگران انگریزی درافغانستان با دسایس وسیاست (« تفرقه انداز وحکومت کن » با ایجاد اختلافات قومی در زمان امیر عبدالرحمن خان جابر سوقیات انتقال وجابجایی اقوام پشتون درسمت شمال وغرب کشور که منجر به برخورد های خونین قومی،غصب سرزمینها ومنازل مسکونی ،فرار اجباری وتلفات جانی مردم گردید.
ـــ موج دوم روند نکبتبار اپارتاید افغانی در زمان صدارت هاشم جلاد برادر نادر غدار سفاک تاریخ ،کاکای ظاهر شاه به قوماندانی محمد گل مهمند این قصاب قرن بیستم افغانستان ودیگر جلادان با لشکر کشیهای گسترده بوسیله ٰی ژاندرماری های نظامی ،غصب سر زمینهای ساکنین ولایات قندز ،تخار ،سمنگان ،مزار وپروان کاپیسا وسایر ولایات متذکره با زور سرنیزه همانند حملات استعماری با کشتار بیرحمانه مردمان بومی این مناطق ،فراردادن اجباری وکشان کشان هزاران نفر از ساکنین بیگناه شمال کشوربا غل وزنجیر با پای پیاده وتحمیل تلفات در طول راه ورساندن آنها تا به کابل و به بند کشیدن آنهادر زندانهای مخوف دهمزنگ وقلعه کرنیل واعدام جمعی آنها در کشتارگاه های ذات معظم همایونی ذات شاهانه که دوران هجوم چنگیز را بیاد می آورد.
ــــ در رابطه به موج سوم فعالیتهای نمایشی زیر نام وفاق قومی وهمبستگی اجتماعی در واقع نفاق قومی وملی در زمان پنجسال اخیر حضور قوای نظامی شوروی درافغانستان بوسیله روسها برخلاف مشی حزب دولت ورهبری حزبی ودولتی ج د ا جریان داشت.
بهر حال بینیاز از اثبات است که بگواهی حقایق آشکارای آنزمان یعنی درنتیجه تیغ کشیدن حفیظ اله امین بروی حزب ومردم سه صدوشصت وسه جبهه ی جنگ بر ضد حکومت خلقی درافغانستان ایجاد گردیده بود بدین لحاظ «دولت خلقی امین تره کی »هفده بار بصورت کتبی ،شفاهی ،تیلفونی وحتا بامراجعات حضوری از اتحاد شوروی رسماً تقاضای کمک نظامی کرده اند .علی الرغم مخالفت کتبی حضوری وشفاهی زنده یاد ببرک کارمل در رابطه به آمدن قوای شوروی به افغانستان باز هم پای ارتش سرخ به افغانستان کشانیده شد که با آمدن ببرک کارمل از تبعید گاه خارج کشوربداخل وطن دریغا که تفاوت زمانی چندانی نداشت به همین دلیل در جریان رهبریت حزب ودولت تحت زعامت زنده یاد ببرک کارمل در رابطه به مسایل سیاسی اجتماعی با وجود تلاشهای پیگیر صادقانه وخردمندانه ی ببرک کارمل بخاطر تحکیم وحدت ملی وجوشش میهنی اما درعمق قضایا سه روند متضاد اجتماعی سیاسی درکشور جریان داشت .
الف ــ جریان مستدام وبلا وقفه ی سیاست تفرقه ونفاق بوسیله دشمنان تاریخی افغانستان یعنی عمال ارتجاع واستعمار که قبلاً توضیح گردید.
ب ــ جریان انسان محوری وبشر دوستانه از یک طرف زنده یاد ببرک کارمل مطا بق به برنامه عمل واهداف انسانی حزب د خ ا خطوط اساسی وظایف انقلابی دولت ج د ا ،را که درالویت کاری خود قرار داده وبخصوص در بخش سیاسی واجتماعی آغاز کار خود را با رهایی زندانیان ، تشکیل دولت وسیع البنیاد به اشتراک همه اقوام وملیتهای ساکن کشور بشکل متوازن وسیاست « شایستگی کاری » آزادی ،دموکراسی ،جمعامد اعضای حزب دولت ،کارگران ودهقانان ،اهل کسبه در تشکلها ی مسلکی ، نهاد ها اتحادیه ها، شورا ها ،اصناف ،انجمنها ،ایجاد جبهه ی ملی پدر وطن ، تامین حقوق زنان ،حق تحصیل داخل وخارج کشور، مبارزه بر ضد انواع ستم طبقاتی قومی سمتی زبانی جنسیتی ارتجاعی ،استعماری واستثماری ،مذهبی ،تامین وحدت قومی سمتی دینی زبانی و حدت وهمبستگی ملی .
ج ــ «« علاوه بر دو روند متضاد یاد شده »» فعالیتهای نا میمون سیاسی ،اجتماعی قومی وسمتی توسط مهمانان خوانده وناخوانده ی اتحاد شوروی درافغانستان با دوبرخورد متضاد وسیاست های دوگانه که یکی در ظاهرامر مطابق پالیسی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ، دومی درسالهای اخیر حضورنظامی اتحاد شوروی مطابق به منافع وخواستهای خود اتحاد شوروی در حالیکه شعارآنها در آنوقت « دفاع از منافع خلقهای جهان وهمبستگی انترناسیونالیزم پرولتری » را تشکیل میداد برقرار گردیده بود.
اما فرستاده گان شوروی آنوقت بخصوص زمان رهبری گرباچف وپس از آن هیلتسن بر بنیاد منافع خود جریان کمک وپشتیبانی اتحاد شوروی از افغانستان رادر قالب شب وروز تقسیم بندی نموده از طرف روزدرکنار دولت قرار داشتند اما شب هنگام در کنار مخالفین دولت از تفاهم ومعاملات گرفته تا ارسال انواع کمکها تحایف نظامی ، آتش بسهای دروغین وتبادل تعهدات «زمینه سازی رسیدن گروه مخالف دولت» بقدرت سیاسی درافغانستان که این سرمایه گذاریهای شوروی علناً با اصطلاحات تکتیکی حتا با کنار کشیدن بعضی از اعضای هیات رهبری ح د خ ا وگماشتن آنها به مسیر سمتی قومی زبانی که از میان آنهمه بچند نکته آن خلاصه وبسنده میکنیم.
یکم : طوریکه گفته آمدیم کنار آمدن پنهانی مشاورین نظامی با گروه جنگی مخالف دولت که آنگروه زیر نام دفاع ازوطن ودین اسلام ازیکسو با ادعای جنگ وضدیت باروسها خود را قهرمان مینامیدند واز سوی هم همانگروه درغیاب ملت ومردم افغانستان با شورویها روابط متقابل داشتند .
دوم : گماشتن برخی اعضای هیات رهبری حزبی ودولتی به محوریت اقوم داخل حزب دولت ومردم توسط روسها وتشکیل حزب در میان حزب بر ضد حزب که در زمانی زنده یاد ببرک کارمل در یکی از بیاناتش که شخصاً اینجانب درآن جلسه حضور داشتم بایک هوشدار جدی فرموده بودند که «هیچگاه نهال کوچک زیر سایه درخت بزرگ به ثمر نخواهد رسید» ویا همچنان در زمان دیگری فرموده اند که «پاکذاشتن در یک زمان بدوکشتی خود بخود موجب غرق شدن است وبجایی نمیرسند».
سوم : تحمیل کودتای حزبی نظامی بدستور مستقیم گرباچف برعلیه زنده یاد ببرک کارمل وبه قربانی گرفتن داکتر نجیب اله شهید .
چهارم : چراغ سبز نشان دادن روسها در کودتای شهنوازگلب الدین بر ضد دولت داکتر نجیب اله شهید.
پنجم : ((نزدیک ساختن برخی از اعضای هیات رهبری ح د خ ا با رهبران جنگی مخالف دولت با انگیزه ی زبانی ،سمتی وزمینه سازی بخاطر انتقال قدرت به مجاهدین زیر نام مصالحه ملی )) همچنان دعوت گروه رهبری جهادی ساخت پاکستان در سال ۱۳۷۰خورشیدی از طرف مسکو وتایید دولت مجاهدین برهبری جمعیت اسلامی نمونه های بارز چنین تلاشهایی است که از قرنها وسالها قبل روسها ونظامهای پسا شوروی الی اکنون چشم به منافع جیو استراتیژیک شان دوخته اند تا از طریق راه ها ووسایل ممکنه ی سمتی قومی زبانی تاثیرات مذهبی وغیره کاشت تخم نفاق چند صدساله ی انگلیس رادرافغانستان حاصلگیری کنند . حالا دیده میشود که همسایگان چگونه در کشور ما چشم بر منافع خود شان دوخته بزر گذشته های انگریزی را میخواهند باداس روسی ، ایرانی وماشین چینایی درو کنند .
بنا برآن درحال حاضر اگر تمایل روسیه بر ردیکالیزه شدن سمت شمال افغانستان باشد
آنهم در شرایط تحرکات تا میمون قومگرایی «بجای وحدت ملی» این گزینه در کمربند امنیتی آسیای میانه بکار گرفته شود اما ردیکالیزه شدن مناطق چندین دهه قبل توسط ایالات متحده امریکا وانکلیس با ریشه های بنیادین مذهبی طوریکه در بالا مفصلاً توضیح گردید صورت گرفته است چنانچه تحولات سیاسی سال ۱۹۹۲ که موجب سقوط دولت دموکراتیک وقانونی افغانستان گردید وگروه های تند رو کند رو میانه رو مذهبی جایگزین آن گردید بنا بر آن روسیه چکونه خواهد توانست از چکیده های چند دهه قبل گروها ی مختلف در تصور ردیکالیزه شدن ملیتهای گوناگون در شمال کشورباشد اگر چنین چیزی بفرض محال ایجاد شود اولتر از همه درد سر به آسیای میانه وبعداً به روسیه خواهد بود وپروسه خیالی استراتیژی غرب در منطقه تسریع خواهد شد.
بنظر بنده در جوامع انسانی هرگونه برتری جویی قومی وخود محوری برخلاف شریعت ،عدالت ، وانسانیت است زیرا بنده گان خدا همه انسان وزاده ی انسان هستند پس ساکنین یک کشور با هم برادر اند.امید وارم جوشش انسانتباری پیوند های خویشی وخونی تمام اقوام وملیتهای با هم برادر وباهم برابر را با وجوهات فکری خونی وپیوندهای انسانی بیک قوت واحد اجتماعی با وحدت ملی وهمبستگی بزرگ همگانی متحد سازند زیرا مردم افغانستان سرنوشت مشترک دارند شهدای جنگ چهل ساله دریک گورستان مدفون اند مسجد دین ومذهب انسانیت همه با تکیه بر وجوهات مشترک از یک خط ایجادی واساسی نماینده گی میکنند وبیانگر تن واحد ملی میباشند تا وقتیکه خود مردم شریف افغانستان متحد ویکپارچه نشوند هیچ کشوری بداد آنها نخواهد رسید. قدرت دردستان متحد انه مردم است .
بنظر بنده آنچه بمثابه راه حل سیاسی قضایای قومی درافغانستان امید وارکننده بنظر میرسد هما نا مذاکره مفاهمه تبادل نظر قبول فشار ومشکلات بخاطر جلوگیری از تجزیه افغانستان که دشمنان افغانستان همچو افعی برآن دهن بازکرده اند زیرا تجزیه افغانستان همانند بند بند جدا شدن اعضا ی بدن در قالب مذهب ، جنسیت ، سمت ولسان قوم همچون بریدن کیک پارچه پارچه در واقع توته توته شدن هر تبعه افغانستان است که حلاف انسانی افغانی واسلامی میباشد بنا بر ان راه علاج کشور همانا وحدت وهمبستگی ملی قومی زبانی مذهبی سمتی وسایرمسایل وبرخورد عادلانه ومتوازن اجتماعی اقتصادی سیاسی وفرهنگی ضامن بقای افغانستان خواهد بود .
زنده باد افغانستان واحد وغیر قابل تجزیه
باعرض حرمت
عبدالوکیل کوچی.