دوحه محور توطیه های خوش خط و خال برضد مردم افغانستان
نویسنده: مهرالدین مشید
نشست های بین المللی و نبود اراده ی جهانی برای حل دشواری افغانستان
قرار است، دوحه به تاریخ ۳ جون و اول جولای میزبان سومین نشست مشورتی نمایندگان ویژۀ کشورها در امور افغانستان، باشد. هرچند آجندای این نشست به شمول اشتراک طالبان تا کنون نهایی نشده؛ اما قرار است، در این نشست نمایندهگان ویژه ی کشورها به میزبانی منشی عمومی سازمان ملل متحد در مورد ایجاد راهکار برای تعامل جامعه جهانی با طالبان، ادغام افغانستان در ساختار بینالمللی و تعیین نماینده ویژه ی سازمان ملل برای افغانستان، باهم به گفتوگو بپردازند.
دوحه پایتخت قطر به مثابه ی بزرگ ترین مرکز سیاسی در راستای رقابت های منطقه ای و بین المللی اکنون از جایگاه ی ویژه ای در جهان عرب برخوردار است. دوحه به حیث بزرگ ترین مرکز سیاسی در برابر دوبی به مثابه ی بزرگ ترین مرکز تجاری در جهان عرب و کشور های خلیج و شرق میانه نام آشنایی به مردم افغانستان است. دوحه اکنون به حیث مرکز توطیه و محور شرارت به نفرت بار ترین واژه در افکار مردم افغانستان بدل شده که در موجی از توطیه های خوش خط و خال منافع ملی و اقتدار سیاسی این کشور را به قربانی گرفته است. دوحه نزد مردم افغانستان یعنی مرکز دسیسه، ترفند، سازش، خیانت و حتاجنایت. هر زمانیکه نام دوحه در افکار مردم افغانستان تداعی می شود؛ معاهده ی ننگین دوحه میان طالبان و آمریکا به مثابه ی بزرگ ترین توطیه برضد مردم این کشور در افکار آنان خطور می کند که چگونه سرنوشت مردم افغانستان را به گونه ی بیرحمانه ای به بازی گرفت. معاهده ی ننگینی که میان یک گروه ی تروریستی و یک ابرقدرت در غیاب مردم افغانستان به امضا رسید و در حقیقت سرنوشت مردم افغانستان را به یک گروه ی تروریستی به حراج گذاشت.
نام دوحه پس از نخستین گفت و گو های پنهان مقام های امریکایی ها با طالبان در سال ۲۰۰۷ میلادی بر سر زبان ها افتاد. چنانکه شیر محمد عباس استانکزی، معین سیاسی وزارت خارجه طالبان در یک گفتگوی ویژه با تلویزیون خصوصی «طلوع نیوز» افغانستان برای اولین بار افشا کرد که این گروه از سال ۲۰۰۷ میلادی با آمریکا «مذاکرات پنهانی» داشت.
استانکزی گفت که در طول این مدت، او رهبری «مذاکرات پنهانی» طالبان با آمریکا را به عهده داشت و از طرف طالبان با آمریکایی ها چانه زنی می کرد تا آنکه در ۲۹ جوزای ۱۳۹۲ در زمان ریاست جمهوری کرزی دفتر سیاسی طالبان در قطر گشایش یافت. کرزی با وجود تاکید به انتقال این دفتر به داخل افغانستان در آینده، اجازه ی گفت و گچ هیأت شورای عالی صلح
با نماینده گان طالبان را در دفتر قطر داد. رئیس جمهوری آمریکا گشایش دفتر سیاسی طالبان در قطر را گام مهمی به سوی مصالحه میان طالبان و دولت افغانستان خواند اما تأکید کرد که اعضای طالبان باید از القاعده جدا شوند.
به دنبال گشایش دفتر قطر بارک اوباما رییس جمهور امریکا گفت که گشایش این دفتر نخستین گام مهم به سوی مصالحه است و پس از آن نخستین دیدار علنی مقام های آمریکایی با طالبان آغاز شد. مذاکرات صلح میان طالبان و ایالات متحده از سال 2015 میلادی آغاز شد، اما گفتگوها به دلیل مشکلات فراوان از جمله کشتار غیرنظامیان به دست این گروه شبه نظامی، تا به امروز بیثمر بوده و حاصلی در پی نداشته است. در جولای ۲۰۱۸ روزنامه ی وال استریت ژورنال گزارش داد که آلیس ویلز، معاون وزارت خارجهی امریکا در امور آسیای جنوبی و مرکزی، در رأس یک هیأت با نمایندههای کمیتهی سیاسی گروه طالبان در دوحه، پایتخت قطر دیدار کرده است. چند روز پیش از آن روزنامهی نیویارک تایمز نیز گزارش داده بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا به دیپلوماتهای ارشد این کشور دستور داده که زمینهی گفتگوی مستقیم با گروه طالبان را فراهم کنند. در سرطان ۱۳۹۸ گفتگوهای صلح میان نمایندگان ایالات متحده امریکا و طالبان دوباره از سر گرفته شده است. این گفتوگوها پس از آن متوقف شدند که در پی یک حملۀ انتحاری گروۀ طالبان در کابل که جان یک سرباز امریکایی را گرفت، دانلد ترمپ، رییسجمهور امریکا این گفتوگوها را «مرده» اعلام کرد. ترامپ تلاش کرد تا برای موفقیتش در انتخابات سال ۲۰۲۰ در امریکا، به طولانی ترین جنگ تاریخ معاصر این کشور که از ۱۸ سال قبل در افغانستان جریان دارد، نقطه پایان بگذارد؛ اما او موفق نشد و در انتخابات ۲۰۲۰ امریکا بایدن برنده شد.
گفتوگوهای ایالات متحدۀ امریکا و طالبان حدود هژده ماه را در بر گرفت تا آنکه در ۱۰ حوت ۱۳۹۸ برابر به ۲۹ فبروری ۲۰۲۹ دو طرف توافق صلح را امضا کردند. بیرابطه نخواهد بود تا به روند گفت و گو های هژده ماهه ی امریکا با طالبان اشاره شود.زلمی خلیلزاد، فرستادۀ ویژۀ امریکا برای صلح افغانستان که رهبری گروۀ مذاکره کنندۀ امریکا با طالبان را به عهده داشت، نخ ستین دور گفتوگوها با طالبان را در ۱۲ اکتبر سال ۲۰۱۸ میلادی در شهر دوحۀ قطر برگزار کرد. دومین نشست در ۱۶ نوامبر سال ۲۰۱۸ نیز به میزبانی قطر در شهر دوحه برگزار شد؛ نشستیکه پس از آن زلمی خلیلزاد به کابل آمد و در نشستی گفت که طالبان ادامۀ جنگ را راه حل نمیدانند. سومین نشست نمایندهگان امریکا و طالبان، حدود یک ماه پس از نشست دوم، در شهر ابوظبی امارات متحدۀ عربی برگزار شد. این نشست، برای سه روز ادامه داشت و طالبان به هیئتی که از سوی حکومت افغانستان فرستاده بود دیدار نکردند.
در ماه دسمبر سال ۲۰۱۸میلادی، پاکستان ملاعبدالغنی برادر، فرد شماره دو گروۀ طالبان – که امروز توافق صلح با خلیلزاد را امضا کرد – را از زندان آزاد کرد. چهارمین دور گفتوگوهای فرستادۀ ویژۀ امریکا برای صلح افغانستان با نمایندهگان طالبان در ۱۹جنوری سال ۲۰۱۹ میلادی در قطر برگزار شد. و پس از آن، ۲۵ ماه فیبروی ۲۰۱۹ زلمی خلیلزاد برای نخستینبار با ملاعبدالغنی برادر در دوحه دیدار کرد. ششمین دور گفتوگوهای نمایندهگان امریکا نیز دوماه پس از نشست پنجم در دوحه برگزار شد و دو طرف، از پیشرفتها در این نشست سخن زدند. در هفتمین دور گفتوگوها نیز نمایندهگان امریکا و طالبان از بهمیان آمدن توافق روی برخی از مسایل سخن زدند. دور هشتم مذاکرات میان نمایندهگان امریکا و گروۀ طالبان در ماه آگست ۲۰۱۹ برگزار شد و نُه روز ادامه داشت. دور نهم گفتوگوهای امریکا و طالبان در دوحه، برای ده روز ادامه داشت. پس از پایان این نشست، نمایندۀ ویژۀ امریکا برای صلح افغانستان در تویتی نوشت که «ما در آستانۀ یک توافقی هستیم که خشونت را کاهش داده و راه را برای افغانها خواهد گشود.» اما؛ در نُهم ماه نوامبر سال ۲۰۱۹ بود که روند گفتوگوهای صلح امریکا با طالبان در قطر متوقف شد. این گفتوگوها پس از آن متوقف شدند که در پی یک حملۀ انتحاری گروۀ طالبان در کابل که جان یک سرباز امریکایی را گرفت، دانلد ترمپ، رییسجمهور امریکا این گفتوگوها را «مرده» اعلام کرد. پس از متوقف شدن گفتوگوها، حکومت افغانستان تصمیم بر رهایی انس حقانی، رهبر شبکۀ حقانی، عبدالرشید و مالی خان، اعضای شبکۀ حقانی گرفت. این سه تن، در بدل رهایی دو استاد دانشگاۀ امریکایی – افغانستان از بند طالبان، رها شدند.
رییسجمهور غنی در آن زمان گفت: «تصمیم گرفتیم که سه تن از زندانیان طالب را که از کشورهای بیرون در همکاری نزدیک به شرکای بینالمللی دستگیر گردیده و از مدتی به این سو در توقیف خانۀ بگرام زیر نظارت دولت افغانستان بودند بهطور مشروط رها کنند.» دانلد ترمپ، در ماۀ دسامبر ۲۰۱۹ در یک سفر غیرمنتظره به افغانستان آمد و با رییسجمهور غنی دیدار کرد: «طالبان میخواهند معامله کنند! خواهیم دید که آیا آنان این کار را میکنند؟ این باید یک توافق واقعی باشد.»
گفتوگوهای امریکا و طالبان، چند روز پس از این سفر رییسجمهور امریکا به کابل، از سر گرفته شد و در همین دور گفتوگوها آغاز شد. این دور گفتوگوها، بیشتر روی کاهش خشونتها و آغاز مذاکرات میان افغانان متمرکز بودند. سرانجام گفتوگوها به مرحلهیی رسیدند که امریکا و طالبان برای یک دورۀ هفت روزۀ «کاهش خشونتها» در افغانستان به توافق رسیدند. این دوره که از تاریخ (۳حوت) آغاز شد تا ساعت دوازدۀ شب (جمعه، ۹حوت) ادامه داشت. در این دوره، نیروهای امنیتی افغانستان، نیروهای ایتلاف و طالبان تعهد کرده بودند که بر همدیگر حمله نخواهند کرد.
امریکا، پیش از آغاز دورۀ کاهش خشونتها گفت که این دوره به مثابۀ آزمون برای طالبان است که آیا آنان بر جنگجویانش تسلط دارد یا نه. امریکا گفت که امضای توافق صلح منوط به موفقیت این دوره است. طالبان، این آزمون را موفقانه پست سرگذشتاندند و امریکا پس از چاشت (شنبه، ۱۰حوت) ۱۳۹۸ برابر به ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ توافق صلح با طالبان را امضا کرد. این توافقنامه، از سوی زلمی خلیلزاد و ملاعبدالغنی برادر امضا شد. این توافق در غیاب حکومت و مردم افغانستان به امضا رسید و بوسیله ی کشور های چین، روسیه و پاکستان حمایت شد و شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آرا آن را مورد تایید قرار داد. امریکا با امضای این معاهده در واقع فاتحه ی حکومت افغانستان را خواند. امضای این معاهده به گونه ای نقش طالبان را در آینده ی افغانستان به رسمیت شناخت و در نتیجه نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان مورال جنگی شان را در موجی از خودخواهی ها و بی کفایتی های غنی از دست دادند.
طالبان نه تنها به بند های این معاهده وفادار نماندند؛ بلکه پس از امضای این معاهده مفاد این پیمان شامل «خروج تمام نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان»، «تعهد طالبان برای جلوگیری از فعالیت القاعده در مناطق تحت کنترلشان» و «مذاکرات بین طالبان و جمهوری اسلامی افغانستان» بود، همه را نقض کردند. طالبان پس از امضای این معاهده به شهر های افغانستان یورش بردند و شهر های بزرگ را یکی بعد از دیگری تصرف کردند و بالاخره در ۱۵ اگست غنی فرار و ارگ را در نتیجه ی معامله ی پنهان استخباراتی به شبکه ی حقانی سپرد.
ایالات متحده آمریکا پس از خروج نظامی از کابل و تسلط کامل طالبان بر کابل در ماه آگست ۲۰۲۱ تماسهایی با حکمرانان جدید افغانستان داشته، اما گفتگوهای مقام های آمریکایی با طالبان در دوحه در سپتمبر ۲۰۲۱ نخستین مذاکرات حضوری میان دو طرف پس از تحولات اخیر بود. این تماس ها میان نماینده گان امریکا و طالبان ادامه یافت و تا کنون هم ادامه دارد. نشست های نخست و دوم و حالا سوم دوحه در واقع نتیجه ی این گفت و گو ها بود و است.
نخستین نشست دوحه:
نخستین نشست دوحه در ماه امریل ۲۰۲۳ به ابتکار سازمان ملل در شهر دوحه برگزار گردید. سازمان ملل متحد اجندای این نشست را گفتگو درباره مشکلات افغانستان عنوان کرد و به رسمیت شناختن طالبان در آن مطرح بحث نبود. این نشست به گونه ی غیر علنی و بدون حضور رسانهها برگزار شد. هدف این نشست مشوره برای یک ایجاد یک رویکرد واحد برای تعامل با طالبان بود. هرچند از طالبان برای اشتراک در این نشست دعوت به عمل نیامده بود؛ اما این نشست با اعتراض گسترده ی جنبش زنان و نهاد های جامعه مدنی و حقوق بشری روبرو شد. از سوی دیگر، برخی از شخصیتهای سیاسی این نشست را فرصتی برای ارتقای جایگاه سیاسی طالبان و گامی مهم برای رسمیت دادن به حاکمیت این گروه توصیف کردند و از مردم افغانستان در سراسر جهان خواستند تا نسبت به اقدام سازمان ملل اعتراض کنند. سازمان ملل متحد اعلام کرد که به رسمیت شناختن طالبان موضوع بحث در این نشست نیست.
نشست دوم دوحه:
دومین نشست سازمان ملل متحد در دوحه در ۲۶ فبروری ۲۰۲۴ در مورد افغانستان از اختلافات شدید میان قدرتهای منطقهای و کشورهای غربی بر سر نحوه تعامل با طالبان و افغانستان پرده برداشت. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، نمایندگان ویژه ۲۵ کشور و سازمان منطقهای و جهانی در امور افغانستان را برای دو روز در دوحه پایتخت قطر گردهم آورد تا شاید بتوانند کمی از این اختلافات بکاهند. در این نشست برای اولین بار از طالبان و شماری از اعضای جامعه مدنی افغانستان هم دعوت شده بود تا یک اجماع بین همه طرفها بر سر راه حلهای بحران افغانستان بهوجود بیاید. از طالبان بحیث مهمان برای اشتراک در این دعوت شده بود، اما طالبان حضور نیافتند. این نشست تعامل با طالبان را مهم خواند. اگر چه معرفی فرستاده ویژه که قرار بود در نشست دوم دوحه نهایی شود، به بعد موکول شد و این تاخیر در کوتاهمدت به سود طالبان تلقی گردید. از سویی هم غیبت جریانهای مخالف طالبان در نشست دوم برای طالبان یک فرصت بود. این در حالی است که برخی از جبهههای مخالف طالبان به کرات خواستار حضور در نشست دوحه اند؛ صدایی که تا کنون ناشنیده مانده است.
دعوت از طالبان برای اشتراک در این نشست بحیث مهمان مورد استقبال مخالفان سیاسی آنان قرار گرفت. آنان نپذیرفتن دیپلماتهای طالبان از سوی کشورها، عدم دعوت از این گروه در نشستهای بینالمللی، نظارت دقیق بر روند توزیع کمکهای بشردوستانه به قصد جلوگیری از حیفومیل، بها دادن حتا نسبی به نیروهای دموکراتیک غیرطالب، عدم بازگشایی سفارتخانهها در کابل و… از جمله اقداماتی دانستند که اگر انجام شود، میتواند قدری از بلندپروازیهای طالبان بکاهد که البته جهان تا هنوز به ضرورت کاربست ابزارهای فوق نیندیشیده است.
نشست سوم دوحه:
سخنگوی منشی عمومی سازمان ملل اعلام کرده است که سومین نشست مشورتی نمایندگان ویژۀ کشورها در امور افغانستان، به تاریخ ۳۰ جون و اول جولای در دوحه پایتخت قطر به میزبانی منشی عمومی این سازمان، برگزار خواهد شد. نشست سوم دوحه در حالی برگزار میشود که آجندای مشخص آن تا کنون نهایی نشده، اما نمایندهگان ویژه کشورها به میزبانی دبیر کل سازمان ملل متحد در مورد ایجاد راهکار برای تعامل جامعه جهانی با طالبان، ادغام افغانستان در ساختار بینالمللی و تعیین نماینده ویژه سازمان ملل برای افغانستان، گفتوگو کرده بودند، اما تا کنون هیچ کدام آن عملی نشده است.
هرچند طالبان واگذاری کرسی ملل متحد در افغانستان به طالبان، انصراف ملل متحد از تعیین نماینده ویژه برای افغانستان، مشورت با طالبان در مورد مسایل مطرح بحث نشست دوحه، حذف نمایندگان جامعه مدنی و سیاسی افغانستان در این نشست، حذف موضوع آموزش دختران و کار زنان در نشست و مطرح نشدن ایجاد حکومت فراگیر را از پیش شرط های شان برای حضور در این نشست عنوان کرده بودند؛ اما ذاکر جلالی، یکی از مقامهای وزارت خارجه طالبان گفت پس از دریافت دستور کار نشست دوحه «نمایندگان ما در بحثهای اصلی سومین نشست دوحه شرکت میکنند.» این مقام وزارت خارجه طالبان افزود که محورهای اصلی سومین نشست دوحه وضعیت مالی و بانکی، مبارزه با مواد مخدر و معیشت جایگزین برای کشاورزان، توسعه بخش خصوصی و تغییرات اقلیمی خواهد بود.
این در حالی است که شرایط طالبان نه تنها مغایر با اصول حقوق بشری و عدالت اجتماعی است و در مغایرت آشکار با ماده ی یک منشور سازمان ملل، ماده های ۲ و ۲۶ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، ماده ی ۳ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، ماده های ۱ و ۲ اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی، قومی، مذهبی و زبانی، ماده ی ۲۵ کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و قطعنامه ی ۱۳۲۵ شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد؛ بلکه نشاندهنده عدم تمایل طالبان به همکاری سازنده برای حل مشکلات افغانستان میباشد. پذیرفتن این شرایط، باعث مشروعیتبخشی به اقدامات سرکوبگرانه طالبان و نادیده گرفتن حقوق اساسی مردم افغانستان، به ویژه زنان و دختران، خواهد شد.
هرچند جامعه ی بینالمللی همواره تاکید کرده است که اگر حکومت طالبان در پی کسب مشروعیت است، نخست باید به رعایت حقوق بشر به شمول حقوق زنان و اقلیتها احترام گذاشته و به ایجاد حکومت همهشمول تن بدهد؛ اما با تاسف که هنوز جامعه ی بین المللی و سازمان ملل متحد فشار های لازم را بر طالبان وارد نکرده اند. این نشان دهنده ی نبود اراده ی جهانی و منطقه ای برای حل مشکل افغانستان است.
با تاسف باید گفت که با توجه به بررسی نقش و عملکرد سازمان ملل در طول نیم قرن تحولات افغانستان به حیث یک بازیگر بینالمللی و حضور مستقیم آن در طول این مدت، هیچ طرح و ابتکار سازندهای را درباره منازعه سیاسی افغانستان در کارنامه خود نداشته و ندارد. به گونه ی مثال سازمان ملل بصورت کامل در حاشیه ی گفت و گو های صلح قطر قرار داشت. اینکه چرا اکنون سازمان ملل در حال نقشآفرینی در رابطه به موضوع افغانستان است و چگونه این سازمان در نشست اول و دوم دوحه به میزبانی دبیر کل سازمان ملل بدون نتیجه باقی مانده است. در این رابطه پاسخ های گوناگونی وجود دارد؛ اما پاسخ مهم این است که سازمان ملل در طول مأموریتهای خود در افغانستان، نقش ابزاری را در رابطه به سیاستهای هژمونی آمریکا در افغانستان دارد و دلیل ناکامی نشستهای اول و دوم دوحه نیز همین نقش ابزاری بوده است.
با این حال سازمان ملل نقش NGO بین المللی را بحیث گرداننده ی سیاست های امریکا در افغانستان دارد. از همین رو است که دولت آمریکا جایگاه ی خود را در افکار عمومی مردم افغانستان و منطقه از دست داده است. بنابراین واشنگتن در رقابت با کشور های منطقه در تلاش است تا سیاستهای خود در افغانستان را به صورت غیر مستقیم به پیش ببرد. یکی دیگر از دلایل شکست سازمان ملل در پیوند به تحولات افغانستان عدم رهایی این سازمان از نقش و دیپلوماسی دوران جنگ سرد و بی توجهی آن به واقعیت های زمان حاضر است. از سویی هم شکلگیری نظم منطقهای و مطرح شدن نقش و منافع مشترک قدرتهای منطقه در قبال سیطره جویی آمریکا سبب شده تا در هر طرح و ابتکاری در مورد تحولات افغانستان، جایگاه و مطالبات مشروع کشورهای منطقه، در رابطه با سطح مطالبات غرب و آمریکا در نظر گرفته شود.
از اظهارات مقام های منطقه فهمیده می شود که یک محور منطقهای درباره افغانستان در حال شکل گرفتن است. حمایت این محور منطقهای از ابتکار سازمان از یک سو وابسته با منطق و شفافیت سازمان ملل و از سویی هم وابسته با گفتمان کشور های منطقه است که منطبق با گفتمان مشترک کشورهای منطقه باشد. محور منطقه ای بدین باور است که میکانیسم و چشمانداز فعالیت سازمان ملل در رابطه با تعیین نماینده ی ویژه برای افغانستان، در نشست های نخست و دوم دوحه از منطق و شفافیت کاری مشخص، برخوردار نبوده است. تا زمانیکه استقلال رفتاری و منطق دیپلوماسی سازمان ملل در رابطه با تحولات منطقه و افغانستان تثبیت و تقویت نشود، بعید به نظر میرسد که کشورهای منطقه روی انتخاب نماینده ویژه ی سازمان ملل برای افغانستان به توافق برسند.
با این حال دورنمای نشست سوم دوحه تیره و تار و به بن بست رسیده به نظر می رسد. دیده شود که آنتونیو گوترش منشی عمومی سازمان ملل به عنوان میزبان این نشست، چقدر قادر خواهد بود تا برای خروج از بن بست موجود دست به ابتکار بزند و بن بست کنونی را بشکند. با توجه به ناکامی های سازمان ملل در نشست های دوحه نخست و دوحه دوم و عدم تغییر تغییر در مبکانیسم ها و طرزالعمل های این سازمان گفته می توان که نشست سوم هم نتیجه ی ملموسی به بار نخواهد آورد. شگفت آور اینکه نه تنها نشست های دوحه پس از فروپاشی جمهوریت در افغانستان بی نتیجه باقی مانده؛ بلکه نشست ها میان طالبان و امریکایی ها در دوحه نیز بی حاصل و نتایج آنها حتا وحشتناک بوده است. این گفت و گو ها افغانستان را به کام تروریسم فروبرد. پس گفته می توان که دوحه در اصل مرکز توطیه و ترفند برضد مردم افغانستان است که هر از گاهی زیر نام گفت و گو های خوش خط و خال صلح رنج و بلای تازه را بر مردم افغانستان تحمیل می کند. بعید نیست که این بار نشست های بعدی دوحه در موجی از به فریب کشاندن افکار جهانیان به رسمیت شناختن حکومت طالبان را در پی داشته باشد. یاهو 6-24