آیا وقوع جنگ میان آمریکا و چین حتمی است؟
نخست وزیر اسبق استرالیا رمزگشایی میکند:
کدام کشور پیروز چنین جنگ هولناکی خواهند بود؟
دهه پیشِ رو از جهات مختلفی برای بشریت حائز اهمیت و به همان اندازه خطیر است. دههای که با همهگیری مرگبار کووید 19 آغاز شد و با رقابتهای پیدا و پنهان قدرتهای بزرگ در صفحه شطرنج جهانی برای حفظ موقعیت برتر در نظم فعلی جهانی یا کسب جایگاهی جدید در نظم تازه احتمالاً در حال ظهور، پیش رفته است.
در چنین شرایط از پیش وخیمی، این سؤال که آیا یک درگیری تمام عیار میان قدرتهای بزرگ، خصوصاً آمریکا و چین، تصورات بشر از دهه 2020 را از آن چه که هست بهمراتب بدتر و هولناکتر خواهد کرد، اذهان و قلوب متفکران و اندیشمندان عرصه روابط بینالملل را به شدت آزار میدهد.
کتاب «جنگِ قابل اجتناب؛ خطرات یک درگیری فاجعهبار میان ایالاتمتحده و چینِ شی جینپینگ» نوشته کوین راد، نخست وزیر اسبق استرالیا که تلاش میکند به واکاوی و ارائه پاسخهایی مستدل به این سؤالات بپردازد، با ترجمه محمدرضا نوروزپور و توسط انتشارات خبرِ امروز منتشر شده است.
نخست وزیر و وزیر خارجه اسبق استرالیا و سفیر کنونی این کشور در ایالات متحده در این کتاب کوشیده است درک جدید و کاملی از مناسبات راهبردی حاکم بر روابط چین و ایالات متحده ارائه کند. او در این کتاب تشریح میکند که چگونه سؤالات بنیادین زیادی در خصوص نحوه مواجهه با این دهه وجود دارد که اصلیترین آنها مرتبط با احتمال وقوع جنگ میان دو قدرت بزرگ کنونی جهان یعنی چین و ایالات متحده آمریکا است: آیا واقعاً چنین جنگی میان چین و ایالات متحده، در خواهد گرفت؟ چرا کار این دو کشور ممکن است به جنگ منتهی شود؟ چنین منازعه مرگبار و خطرناکی در کدام عوامل تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ریشه دارد؟ آیا رویارویی احتمالی این دو کشور، جنگ جهانی سوم را در پی خواهد داشت؟ آیا طرفین در صورت رویارویی نظامی، از سلاح هستهای استفاده خواهند کرد؟ پیروز چنین جنگ هولناک احتمالی کدامیک خواهند بود؟ سرنوشت سایر کشورهای جهان چه خواهد شد؟ آیا چنین جنگی چیزی از بشریت و جهان باقی خواهد گذاشت؟ آیا چنین جنگی محتوم و اجتنابناپذیر است یا میتوان مانع از آن شد؟ اگر آری چگونه و اگر نه چه خواهد شد؟
کتابِ «جنگ قابل اجتناب؛ خطرات یک درگیری فاجعهبار بین ایالات متحده و چینِ شی جینپینگ» تلاش میکند به این سؤالات پاسخ دهد و درعینحال بینشهایی در مورد تفکر استراتژیک، رقابت مدیریت شده استراتژیک و نحوه تصمیمگیری و تصمیمسازی در خصوص انتخابهای موجود را که میتواند آینده بشریت را به خیر یا شر رقم زند، تشریح میکند.
نویسنده کتاب با اتکا به تجربه عملی خود و دانش عمیقی که از دینامیسم سیاسی چین دارد، دیدگاههایی روشن و فراگیر در مورد این موضوع ارائه کرده است. او در این کتاب به تشریح خطرات فاجعهبار یک مناقشه نظامی بین آمریکا و چین میپردازد و محورهای سیاست خارجی چین و تحولات و اهداف راهبردی این کشور را در دوره ریاست شی جین پینگ بررسی میکند.
کوین راد در مقام نویسنده کتاب، رویکرد بدیعی را برای معنابخشی به موضوعی به بزرگی چین مدرنِ بهسرعت درحالتوسعه، به کار گرفته است. او برای درک سادهتر جهانبینی شی جینپینگ و مسائل مطرح میان دو کشور آنها را در ده دایره منافع متحدالمرکز به تصویر کشیده است. از نظر نویسنده اولویتهای رهبر مرکزی جمهوری خلق چین در این ده دایره متحدالمرکز ترسیم شده است. این ابداع باعث شده تا نویسنده بتواند مسائل پیچیده و بغرنج سیاسی ـ اقتصادی و منازعات پر دامنه میان چین و آمریکا را برای مخاطب خود ساده کند تا درکِ دقیقتر و درعینحال قابلفهمتری از مناسبات این دو غول بزرگ اقتصادی ـ نظامی جهان به دست آورد.
نویسنده در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب نوشته است: « اکثر آمریکاییها، ازجمله نخبگان تحصیلکرده، بهشدت تقلا میکنند تا ماهیت سیاست داخلی و فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی و سیاستی در جمهوری خلق چین را درک کنند. این تلاش و تقلای زیاد با توجه به شکاف زبانی، فرهنگی و فلسفی بین دو کشور قابلدرک است. این امر، بااینهمه منجر به اساسیترین تصور آمریکا از چین میشود – یعنی احساس عمیق تفاوت، رمز و راز و سردرگمی در مورد اینکه چین درباره چیست، به چه چیزی تبدیل میشود، و این برای منافع و ارزشهای آمریکایی و آینده رهبری جهانی ایالاتمتحده چه معنایی میتواند داشته باشد؟»
وی میافزاید: «این شکاف عمیق بیاعتمادی یکشبه ایجاد نشده است بلکه طی سالهای متمادی رشد کرده و توسط طیف وسیعی از برداشتهای سیاسی و استراتژیک افزایش یافته است. در پایتختهای هر دو کشور این باور عمیق وجود دارد که فرمولهای دیپلماتیکی که هر یک از طرفین در مورد دیگری استفاده میکنند دیگر قابلباور و اتکا نیستند. آنها دیگر فقط یک مشت داستان دیپلماتیک، جدا از دنیای واقعیتهای استراتژیک، جایی که واقعیتی کاملاً متفاوت در حال رخ نمودن است، محسوب میشوند. واشنگتن دیگر به «ظهور صلحآمیز» خود خوانده چین اعتقادی ندارد. »
سفیر کنونی استرالیا در ایالات متحده که قبلاً سفیر این کشور در چین نیز بوده است هدف خود از نوشتن کتاب را اینگونه تبیین میکند: «هدف این کتاب ارائه توصیه به هر یک از طرفین در مورد چگونگی غلبه بر دیگری در نوعی تیراندازی نهایی اقتصادی، فنی و نظامی مانند فیلمهای وسترن نیست. در حال حاضر افراد زیادی هستند که این کار را چه بهصورت عمومی و چه خصوصی انجام میدهند و با خوشحالی وارد شیب لغزنده جدایی، مهار، رویارویی و شاید درنهایت، جنگِ غیرقابلتصور میشوند. در عوض، هدف این کتاب ارائه یک نقشه راه مشترک برای کمک به این دو ملت بزرگ برای پیمودن مسیری مشترک بهسوی آینده است – نه از طریق خیالپردازی و نه از طریق سخنرانیهای اخلاقی سختگیرانه در مورد اهمیت صلح، بلکه از طریق یک چارچوب جامع واقعگرایانه که بر اصول پایدار مذاکره دیپلماتیک، راستی آزمایی از طریق اطلاعات، بازدارندگی مؤثر و مهمتر از همه، احترام متقابل لنگر انداخته است.»
او در بخش دیگری از مقدمه خود بر این کتاب آورده است: «استدلال این کتاب این است که بهترین شانس ما برای اجتناب از جنگ، درک بهتر تفکر استراتژیک طرف مقابل و مفهومسازی جهانی است که در آن هم ایالاتمتحده و هم چین قادر به همزیستی رقابتی باشند، حتی اگر در حالت رقابت مستمر که بازدارندگی متقابلاً تقویت شده باشد. جهانی که در آن رهبران سیاسی بهجای متوسل شدن به درگیریهای مسلحانه واقعاً مرگبار، این اختیار را دارند که بر یک مسابقه رقابتی ریاست کنند. »
در بخشی از مقدمه مترجم برای این کتاب نیز آمده است: « نویسنده بهوضوح آنچه را که رهبر چین بهعنوان نگرانیها و فرصتهای چین میشناسد به نمایش میگذارد و تشریح میکند که جاهطلبیهای چین و تغییرات اخیری که در سیاستهای تحت رهبری شی رخ داده، نه به روحیات جنگطلبانه او، بلکه صرفاً به استراتژی و اهداف سیاستی او برای چین مرتبط میشود که قصد دارد جایگاهی در خور قدرت اقتصادی خود در نظم جدید جهانی پیدا کند.»
به گفته هنری کیسینجر این کتاب که در ۱۷ فصل تنظیم شده، یکی از متفکرانهترین آثار در خصوص روابط نوینِ آمریکا و چین محسوب میشود. همچنین منتقدین از هر دو کشور چین و آمریکا این کتاب را به عنوان منبعی پربار برای درک پیچیدگیهای رقابت ژئوپلیتیک بین چین و آمریکا توصیف و تحسین کردهاند.