بهار
آ بهار نو و تا باز توانا بشوم
چو دل غنچه ام و از تو شگوفا بشوم
تیره اوضاع جهان ومن و با بی تپشی
آ که با شور نوی چون دل دریا بشوم
آ که لاله قدح اش پر ز مي ناب نمود
خواهم از جام پیا پی همه غوغا بشوم
ز رخ خوب تو فصل نوی آغاز کنیم
شادی را از تو و ساقی به تمنا بشوم
آ و این گند جهانش به دگر رو بنما
تا که آن روی خوش اش را به تماشا بشوم
گل آزادی و امید شو امروز بیا
تا ز تو مشعله های رهء فردا بشوم
آ که «هفت میوه» و « سبزی چلو» آماده کنیم
با «دف و دریه» یکی رقص سراپا بشوم
قصه های خوش دیروزه ، بهارانه بیار
تا که فکر فرو رفته چو «بودا» بشوم
گهی «گلغندی» به میله روم و گه به «مزار»
گهی «کارتهِ سخی» در کابل زیبا بشوم
گهی «چهل زینهء » قندهار آید به نظر
گهی محوِ رخ پغمان دل آرا بشوم
«باغ بابر» به یکی میلهء نوروزی روم
با سرشک خودم و خاطره یکجا بشوم
بر سر سبزه بساط خوشی را پهن کنیم
من به توصیف تو و آنهمه گلها بشوم
ای بهار از تو من آنقدر غزل انبارم
تا که در جایگهء خوش سخنان جا بشوم
مهرو ولیزاده شانزدهم مارچ ۲۰۲۳