آیا تروریزم ریشه درجهادباوری ندارد ؟
نوشته ی : فروغی
« ثقافت اسلامی در دانشگاه های ما همین اکنون تروریست تربیت میکند … »
« بخش اعظم اعمال تروریستی به وزارت خانه های ارشاد و اوقاف ، تحصیلات عالی ، اطلاعت و فرهنگ ، وزارت معارف و شورای عالی علما برمیگردد . و اکثریت مساجد ما فکر افراطی پخش مینمایند . »
شاید این اظهارات تند وبحث برانگیز آقای منصور نماینده ی مردم در پارلمان افغانستان از روی حسن نیت باشد ؛ که اگر باشد باید به فال نیک گرفته شود ؛ اما این یک شبه روشن اندیشی نباید ما را به بیراهه کشانده ، ردپای خونین افراطیت ، بنیادگرایی و جهادباوری را که مدرسه ی اصلی تروریزم و تروریست پروریست ، از پیش چشمان روشن بین مردم ما گم نماید .
به نظرمن ثقافت اسلامیِ برنامه ریزی شده در موسسات دولتی و مساجد ما ، قبل از همه ریشه در جهاد و جهاد باوریِ هنوزهم مسلط دراجتماع ما دارد ــ باوری که دیگر تاریخ تیر شده است و از نظرسیاسی و تاریخی ، هیچ دردی را مداوا نمیتواند .
بیایید چند یادآوری کوتاه داشته باشیم :
بیاد بیاوریم زمانی را که جهادباورانِ بنیادگرا درمکاتب و مدرسه های ما الفبا را با خشن ترین و ترسناکترین مثالها از واژه ها به کودکان ما یاد میدادند و القا میکردند ؛
بخاطر بیاوریم سالهایی را که قتل هرآموزگار ومأمورِ دولتِ وقت از سوی بنیادگرایان اسلامی روا پنداشته شده ، پوست کندن و حلق آویز کردن آنان قهرمانی اعلام میگردید ؛
و بیاد آوریم آن روزهایی راکه ویران کردن جاده ها ، پلها و پایه های برق ، از جانب افراطیون اسلامی شهامت اسلامی تبلیغ میشد .
آن سالها زیاد دورنیستند . به یقین ، ما همه وازجمله آقای حفیظ منصورکه خود جهاد گر وجهادباورشناخته شده ای هستند ، آن روزهای تلخ و دردناک را بخاطر داریم .
مگراین جهادباوران سنگدل و احزاب و تنظیمهای افراطی اسلامی نبودند که بروی دختران مکاتب تیزاب پاشیده ، همه کارمندان ومأموران مجبورِدولت را بی دین و کافر پنداشته ، قتل شانرا با فجیع ترین شکل مباح اعلام نموده بودند و مخالفان شانرا بیرحمانه از تیغ میکشیدند ؟
مگررهبران آنان ( که حالا اکثرن به مولتی میلیونرها مبدل شده اند ) ، همین اکنون نیز همانند استاد سیاف درمجالس رسمی و در حضور رهبران حکومت با خشونت فریاد نمیزنند که : « کسی که مجاهد را با غیرمجاهد مساوی میداند ، به حکم خدا از دایره ی اسلام خارج هستند . »
و یا اینکه : « کسانیکه میگویند جهاد معیار نیست باید در ایمان خود تجدید نظر نمایند . »
ترویج جهادباوری و دین باوری سیاسی که مایه و پایه ی تروریزم است نه ازامروز بلکه ازسالهای شصت میلادی باساس پلانهای اسلام دشمن غرب ، با ایجاد سازمانها و احزاب سیاسی اسلامی چون اخوان المسلمین ، آغاز یافته است . و درست پس از هجوم ارتش سرخ شوروی در افغانستان ، که بهانه ی خوبی برای ایجاد و تکثیر چونین احزاب و تنظیمهای بنیادگرای اسلامی جهادباور پدیدآمده بود ، دین باوری سیاسی و تروریزم در کشورما نیزبیشترمروج گشته و تا هنوزهم در تار و پود جامعه و ساختارهای سیاسی و اجتماعی ما ریشه دوانیده است .
به باور من تازمانیکه تشکلها و سازمانهای بنیادگرای اسلامی در کشور حرف اول را میزنند ، نه میتوان ترویج تروریزم را از ثقافت اسلامی جدا کرد و نه میتوان روشن نگری دینی را به استقبال نشست .
خوب بیاد بیاوریم دوران پس از حصول استقلال کشوررا ، دوران سلطنت تا سقوط جمهوری داکتر نجیب الله را . در آنزمان که هنوز احزاب و تنظیمهای اسلامی حرف اول را نمیگفتند ، نگاه مردم به دین نگاهی نرم ، مدنی ، روشنگرانه و انساندوستانه بود . نه از سربریدن ، پوست کندن ، معلم و مامور کشتن خبری بود و نه از میخ برسر کوبیدن و سینه بریدن زنان . زنان و مردان درکنارهم مدرسه و دانشگاه میرفتند . باهم کار میکردند و برای آبادی و سربلندی کشور در کنارهم تلاش مینمودند .
فقط زمانی جامعه را ترس و تروریزم فراگرفت که جهادباوری و دین باوری سیاسی در کشور توسط احزاب و تنظیمهای بنیادگرای اسلامی بکمک سازمانهای استخبارات خارجی که همه اهداف اسلام دشمنانه ی شانرا به پیش میبردند ترویج گردید و مردم را با جبر و زور به آنسو کشانیدند .
اما شواهد نشان میدهد که دیگرمجاهدین ، جهاد وجهادباوری ازنظرسیاسی وتاریخی از مود افتاده و به درد جنگهای جدید راهبردی نمیخورند . آنان در برنامه های استخباراتی جهانی به هیزم سوختانده شده میمانند که دیگر باید به دور ریختانده شده به گودال تاریخ سپرده شوند . و درست متکی به همین بی تأثیری و بی کاره گی جهاد و مجاهدین است که ، سازمانهای استخباراتی غربی که زمانی براساس ضرورتهای سیاسی و ایدیولوژیکی شان جهاد و جهادگران را بروی صحنه آورده بودند ، دیگر نیازی به این پدیده ی کهنه و تاریخ تیرشده نداشته ، میخواهند آرام آرام آنانرا به اضمحلال بکشانند . و ازهمینروست که تقریبن تمام رهبران و قوماندانان جهاد بجای تأمین عدالت الهی و حکومتداری خوب ، به زراندوزی و تجمل پرستی آغشته شده ، هرکدام میخواهند در زراندوزی و تجمل پرستی از دیگری سبقت بجویند .
به باورمن اظهارات آقای منصور را میتوان همچنان با احتیاط سرآغاز یک بیداری و روشن نگری نسل نو پنداشت ــ نسلی که میخواهند حساب شان از حساب جنایتکاران ، تروریستان ، غاصبان زمین ، تجمل پرستان و دزدان دارایی های عامه جدا باشد ــ نسلی که درک نموده است دوران جهادباوری رو به پایان است و رهبران و قوماندانان سالخورده ی جهاد دیر یا زود در آتش اختلافات درونی و تجمل پرستی ها یشان خواهند سوخت .