چپ نماها در ۱۴۰۱
یونس غیاثوند،۱ مرداد، ۱۴۰۱ خورشیدی
از سال ۱۳۷۰ خورشیدی تاکنون، ما شاهد بزرگترین فاجعهء ژئوپلیتیکی قرن ۲۰ ام، که همان تجزیه اتحاد شوروی و نابودی اردوگاه سوسیالیسم بود بوده ایم، از آن دهه تاکنون ناتو و امریکا هیچ مانعی را در برابر خود ندیده و هر روز به یک بهانه به ممالک ضعیف و سرشار از منابع طبیعی حمله ور شده تا اقتصاد ورشکسته خود را سالم نگهدارند؛ در آن بازهء زمانی، بخش قابل توجهی از روشنفکران و سیاسیون چپ گرای ایرانی از تفکرات عدالت طلبانه خود دست کشیدند و بسوی غرب و غربگرایی رفتند.
احزابی همچون توده راه و روشی را از دو الی سه دهه اخیر طی کرده اند که گویا آنها مزدوران رسانه ای امریکا و صهیونسیتها هستند، در ادامه به برخی از تحلیلهای غرب پسند چپ نماها و بخصوص باقی مانده حزب توده می پردازیم.
حزب توده ایران در ابتدا با شعار مقابله با فاشیسم و دگم گرایی وارد میدان مبارزات سیاسی ایران شد و تمام قد از آرمانهای سوسیالیستی و مردم محور حمایت می کرد، تا سال ۱۳۶۲ این حزب تبدیل به یکی از ۳ حزب قدرتمند ایران شده بود، طوری که در دوران پهلوی عناصری در ارتش یافت می شدند که در این حزب فعالیت می کردند و حامی آن بودند.
در سالهای ۶۱ الی ۶۲ عوامل نفوذی مرتبط به انگلستان و امریکا که بخشی از آنها را بقایای ساواک تشکیل می دادند، به بهانه های پوچ این حزب مردمی را منحل ساخته و بسیاری از سران و مهره های کلیدی آن را بازداشت کردند، طوری که این حزب بسیار پرسابقه و کارآمد یک شبه به تاریخ پیوست.
از دهه ۷۰ خورشیدی به این سو، برخی از چپ نماها با یدک کشیدن نام این حزب تاریخی و تمام ملّی، رویکردهایی را برای خود در نظر گرفتند که منجر به پا گذاشتن بر نظریهء امپریالیسم لنین و اصول مارکس، انگلس و استالین شد؛ برای مثال: بعد از آغاز بهار سرشار از فتنه عربی و تهاجم تروریست ها به سوریه، در کنگره ها و گفتگوهای متعددی که بین اعضای این حزب برگزار می شد، آنها اعتقاد بر این داشنتد که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه دیکتاتور، فاسد و ناکارآمد است و باید کنار گذاشته شود.
حزب توده کنونی با این تفکر در پشت پرده و غیرمستقیم درحال حمایت معنوی از جانیانی است که منجر به کشتار جمعیتی در ابعاد چندصد هزار نفری در سوریه شده اند، حمایت آنها یعنی پیام تبریک به داعش و امریکا!
در همان اوایل بهار عربی، حزب توده و سایر چپ گراهای منحرف شده قذافی را همصدا با دولتمردان اوباما متهم به خونخوار بودن و دیوانه بودن برای جهانیان و جهت منحرف سازی اذهان عمومی کردند، انگار که قلب و مغر آنها با امریکا همسو شده بود.
در رابطه با مسئلهء اوکراین، حزب توده و چپنماها رویکردی را پیش گرفته اند که گویا روسها برای خونریزی و کشتار و لذت طلبی خود به اوکراین وارد شده اند، آیا این حمایت راسخ از فاشیستهایی نیست که از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از ۵۰ هزار روس تبار را با شیوه های پزشکی، نظامی و … به قتل رسانده اند؟
در طی مصاحبه هایی که تلویزیون راشا تودی با شهروندان جمهوری خلق دونِتسک داشت، مردم این منطقه در خانه های خود زندگی نمی کنند و بعلّت بمباران های متعدد از سوی فاشیستها که بر روی سطح زمین مناطق شهری فرود می آیند، آنها مجبور گشته اند که در زیرزمین ها و تونل های کثیف و شدیداً آلوده به حیات خود ادامه دهند، مردم این منطقه تحت شرایط وخیم بهداشتی که بر آنها تحمیل شده بود کلیه امور اجنماعی خود را از قبیل استراحت، آموزش و … را در همین پناهگاه های نامناسب به سرانجام می رساندند و هنوز هم این وضع به صورتی نسبی ادامه دارد.
حال باید از چپ نما ها پرسید که آیا شما هنوز به آرمان سیاهکل اعتقاد دارید یا بروکسل(ناتو)؟
نه تنها حزب توده و احزاب منحرف شده از مارکسیسم-لنینیسم، بلکه احزاب غیر چپ زیادی هم گرفتار این مسائل و معضلات گشته اند، یک جامعه برای افزایش عدالت و توسعه مادی خود باید کادرهایی را در عرصهء سیاست و مدیریت تربیت کند و دارا باشد که توانایی مقابله با معضلات احتمالی را داشته باشند.
در یکی از کنگره های گذشتهء حزب تودهء ایران، آنها با این نتیجه نشست سیاسی خود را به پایان رساندند که: ( ما باید خلاقیت خود را در بحث و کنکاش سوسیالیسم افزایش داده و تفکرات قدیمی خود را دور بیاندازیم. ) آیا این مصداق این جمله نیست که بسوی غرب و تفکرات آن برویم؟ این تصمیم آنها امروزه مشاهده شده است.
این احزاب بطور قطع دچار فروپاشی فکری و جمعتی بسیار شدیدتری خواهند شد، چه بخواهند چه نخواهند دنیا بسوی شرق می رود و سرمایه داری و استعمارامریکایی-صهیونیستی دچار رکود و سپس سقوط خواهد شد، ما این حادثه را در سال ۲۰۲۰ مشاهده کردیم، ولی در ابعاد کوچک خود، ماجرا از این قرار بود: در دوران ریاست جمهوری ترامپ تعداد زیادی از مخالفان نظام حاکم بر ایران بطور افراطی در حال طرفداری از ترامپ و تصمیمات او بودند و متقاعباً دولت او نیز به رهبران آنها پول و بودجه تزریق می کرد، ولی بعد از انتخابات ۲۰۲۰ چه شد؟ ترامپ شکست خورد و در پایان کلیه مخالفان ضد ایرانی از جمله سازمان کثیف مجاهدین خلق دچار آسیب های شدیدی گشتند، زیرا دیگر ترامپی نبود که از آنان حمایت کند، مطمئنا چنین سرنوشتی در انتظار چپ نماها خواهد بود.
تنها کلید نجاتی که در انتظار تمامی سیاسیون و تحلیلگران در حوزهء اندیشه نیک است از راه حمایت از جمهوری اسلامی و رهبر آن میگذرد؛ راه براندازی کهنه و نابود گشته و اگر روزی این نظام فروبپاشد، بی شک دشمنان این خاک آن را تجزیه خواهند کرد، زیرا حتی یک ایران چند ده میلیونیو وسیع، ولی بی حاکم هم می تواند پتانسیل مقابله با آنها را در آینده ای نچندان دور داشته باشد، همین نقشه برای کشور های مزدور غرب چون ترکیه، عربستان و پاکستان نیز در نظر گرفته شده است، زیرا غربی ها بیم این را دارند که یک خمینی دیگر اگر در این کشور ها ظهور کند صاحب جمعیتی فراوان و منابع سرشاری جهت انتشار افکار ضد صهیونیستی در ابعاد جهانی خواهد بود.
پانوشت: تشکر فراوان از همکار گرامی که در تهیه این مقالات به بنده کمک کردند.
*******************************
*-منابع:
*-روابط ایران و اسرائیل و تجزیهء ایران