مُعضل عمو سام
![](http://mashal.org/media/logo_new.jpg)
سرمقاله گاردین – ارگان حزب کمونیست استرالیا، برگردان: آمادور نویدی
جمهوری دمکراتیک خلق کره از اولین روز بنیانگذاری، حتی برای یک لحظه هم از دخالت خارجی، خرابکاری، حمله، کشتار جمعی، جنگ میکروبی، تهدید هسته ای، محاصره و تحریم اقتصادی فلج کننده آرام نبوده است و از همه اینها در تلاش برهبری آمریکا استفاده شده که این مانع را از سُلطه منطقه ای خود بردارد. اما تمام این تلاشها با شکست روبرو شده اند. بدیهیست، که قدرتهای بزرگ امپریالیستی به منظور جلب افکار عمومی، چنین کشورهای «یاغی» را هدف کمپین بی امان شررات و بهتان قرار دادهاند. جمهوری دمکراتیک خلق کره نه تنها خاری در چشم ابرقدرت رو به زوال امپریالیسم آمریکاست که بدنبال تقویت موقعیت خود در آسیا و پاسیفیکست، بلکه قلمرو کره شمالی، که هممرز با جمهوری خلق چینست، چشم ارتش آمریکا را برای موقعیت پرسنل و سلاحهای هسته ای آمریکا گرفته است. چین تأکید کرده است که «حل اختلافات حقوق بشری باید از طریق گفتوگوی سازنده و همکاری براساس برابری و احترام متقابل باشد». اما این اتفاق نمیافتد مگر آنکه افکار عمومی بر روی آن اصرار ورزد و خواستار آن گردد که آمریکا تجاوزاتش را نسبت به جمهوری دمکراتیک خلق کره و چین متوقف سازد.
مُعضل عمو سام
سرمقاله گاردین – ارگان حزب کمونیست استرالیا
برگردان: آمادور نویدی
مُعضل ابرقدرت
دونالد ترامپ در دسامبر ۲۰۱۶، به رئیس جمهور تایوان، تسای لینگ ون تلفن کرد که درباره نظر کاخ سفید و «روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی نزدیکتری که بین آمریکا و تایوان وجود دارد»، بحث کنند. ترامپ همچنین به تسای تبریک گفت که رئیس جمهور تایوان شده است.
این منعکس کننده تاریخ رویکرد آمریکا نسبت به چین است. پس انقلاب چین در سال ۱۹۴۹، واشنگتن از پسماندههای ناسیونالیست تحت چیان کایشک که به جزیره تایوان فرار کرده بود، و ادعا میکرد که دولت مشروع کل کشور چینست، حمایت نمود.
درحالیکه اکثر کشورهای جهان سرزمین اصلی جمهوری خلق چین را بهرسمیت میشناخت، آمریکا تنها با جمهوری چین در تایوان رابطه داشت. در سال ۱۹۷۹، جیمی کارتر، رئیس جمهور سابق آمریکا بطور رسمی جمهور خلق چین را که صندلی شورای امنیت سازمان ملل را نیز پُر کرده بود، به رسمیت شناخت. با اینحال، کنگره آمریکا پس از آن لایحه رابطه با تایوان را تصویب نمود، که روابط غیررسمی با تایپه را رسمی کرد، در حالیکه اذعان داشت که تنها یک چین وجود دارد و مقامات بلندپایه آمریکا از تماس با رهبران تایوانی خودداری نموده اند.
پس گرفتن هُنگ کُنگ در سل ۱۹۹۷، گام دیگری در مبارزه طولانی خلق چین در آزادی خود از سُلطه امپریالیستی بود. این گامی در اتحاد همه بخشهای چین بود که در دوران استعماری از چین جدا کرده بودند.
تایوان در طول جنگ جهانی دوم توسط ژاپن فتح شده بود، اما به این دلیل که باقیماندگان ارتش ارتجاعی کومینتانگ به تایوان عقب نشینی کرده بودند و مراکز فرماندهی خود را تحت حمایت آمریکا راه انداخته بودند، پس گرفتن آن پیچیده شده بود.
چنین است کسب و کار چرندیات ناتمام غرب وحشی وحشی.
هُنگ کُنگ به دلخواه بریتانیا به چین برگردانده نشد. اگر دولتهای بریتانیا صادقانه استعمار را رها کرده بودند، میتوانستند مدتهای طولانی، از قبل این گام را ا بردارند. اما این سقوط امپراتوری بریتانیا و ظهور چین آزاد شده سوسیالیستی بود که دولتهای بریتانیا را مجبور ساخت که تسلیم روند اجتناب ناپذیر گردند.
با اینحال، بریتانیا و آمریکا به بازی با یک چین ادامه دادند. آنها حتی برای یک لحظه هم هدف سرنگونی سوسیالیسم در چین و تحمیل مجدد نوع استعماری مدرن خود را از یاد نبردهاند.
هُنگ کُنگ در طول اشغال امپریالیستی، همواره توسط حاکمان منصوب شده بریتانیاییها کنترل میشد. هیچ انتخاباتی جهت این یا آن وظیفه دیگر وجود نداشت. چهار سال پس از انقلاب چین، آمریکا جنگ سرد براه انداخت، و از کاربرد چین به عنوان یکی از محبوب ترین ملت واجد شرایط تجارت، و از عضویت چین نه تنها در نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی جلوگیری کرد، بلکه همچنین راه عضویت چین در سازمان ملل را مسدود ساخت.
چین سیاست «یک ملت، دو سیستم » را اتخاذ نموده است: در حالیکه هُنگ گُنگ سیستم سرمایه داری دارد، اما سرزمین اصلی با سیستم سوسالیستی اداره میشود، که تجربه جدیدی برای هر ملتی است.
بخشی از چرخش آمریکا به سوی چین با ژست خالی از «بهرسمیت شناختن» به علت نقش کلیدی چین در رابطه با جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی)، یکی از کشورهای همیشه «یاغی» از نظر واشنگتن است.
جمهوری دمکراتیک خلق کره از اولین روز بنیانگذاری، حتی برای یک لحظه هم از دخالت خارجی، خرابکاری، حمله، کشتار جمعی، جنگ میکروبی، تهدید هسته ای، محاصره و تحریم اقتصادی فلج کننده آرام نبوده است و از همه اینها در تلاش برهبری آمریکا استفاده شده که این مانع را از سُلطه منطقه ای خود بردارد. اما تمام این تلاشها با شکست روبرو شده اند. بدیهیست، که قدرتهای بزرگ امپریالیستی به منظور جلب افکار عمومی، چنین کشورهای «یاغی» را هدف کمپین بی امان شررات و بهتان قرار دادهاند.
جمهوری دمکراتیک خلق کره نه تنها خاری در چشم ابرقدرت رو به زوال امپریالیسم آمریکاست که بدنبال تقویت موقعیت خود در آسیا و پاسیفیکست، بلکه قلمرو کره شمالی، که هممرز با جمهوری خلق چینست، چشم ارتش آمریکا را برای موقعیت پرسنل و سلاحهای هسته ای آمریکا گرفته است. چین تأکید کرده است که «حل اختلافات حقوق بشری باید از طریق گفتوگوی سازنده و همکاری براساس برابری و احترام متقابل باشد». اما این اتفاق نمیافتد مگر آنکه افکار عمومی بر روی آن اصرار ورزد و خواستار آن گردد که آمریکا تجاوزاتش را نسبت به جمهوری دمکراتیک خلق کره و چین متوقف سازد.
برگردانده شده از:
Issue #1773 April 12, 2017
Editorial
The superpower’s dilemma
http://www.cpa.org.au/guardian/2017/1773/03-edit.html