جهانبینی مادیگرا در ایران

دکتر بیژن باران
در ایران فلسفه در الهیات، شعر، عرفان تنیده؛ نه در علم. آیینها الهیات، دیوانسالاری، ایلخانی، سلوک، کردار، عرفان، تصوف را در هم آمیزند. همه اینها بجز علم در مقابل مدرنیزم اند. در ایران 2 جهانبینی مادی با تاثیر کم و دینی/ ایده ای با تاثیر زیاد بر فرهنگ اند. آنها در کتب، شعر، قالی، معماری، اقلام عتیق، آداب و رسوم تبلور یافته اند.
این باورها عناصر مادی در شهر، کار، علم و ایده ای در باورهای متافیزیک، دخل و خرج معابد/ اوقاف، تشکیلات حوزوی دارند. غیر از آثار متنی ایرانی و انیرانی، نبود خط باعث شد فلسفه در شعر تعبیه شود. کاربرد نشانه شناسی قالی، ساختارزدایی شعر به استعاره در شباهت 2 چیز و مجاز در جزء و کل، ارزیابی اقلام باستان فلسفه ایران را رمز گشایند.
در حفاری اخگرهای جهانبینی مادی از کوه الهیات و عرفان ایرانی، آثار و اسلوب غرب کمک ارزنده اند. فلسفه با شناخت و کاربرد عقل بررسی ذات بنیانی دانش، واقعیت، هستی، انسان در 7 رشته شناخت/ معرفت شناسي، اخلاق، منطق، متافیزیک، فلسفه سیاسی، کیهان شناسی، زیبا شناسی است.
با حمله اعراب زبان عربی عاملی در ادغام استبداد شرقی، جبر زروانی، الهیات “جبار و مکار” شد که تا سده 21 در خاورمیانه اثر گذارد. عرفان واکنش مفعولانه و گریز از جامعه در استبداد شد. کتاب عرفان محمود فلکی گامی ارزنده در نورافکنی به فرهنگ و جهانبینی دیوانسالاری استبداد شرقی 3 هزارساله ایران و مصر است. هر دو با چند انقلاب در عصر مدرن به دمکراسی نرسیدند. عرب به زبان آشوری یعنی غرب میانرودان در هزاره 1ق.م.
جهانبینی یک سامانه نظریات، تصورات، اندیشه ها، عقاید درباره کلی ترین مسائل طبیعت، جامعه، فرد، زندگی، گیتی، پدیده ها ست که اعتقاد، فلسفه، موضع، ایده الوژی را ساخته؛ تا جهان، رویدادها، دیگران را تحلیل، تفسیر، سود-زیان یابی کند. نیز روش تحلیل، نقد، نتیجه گیری را تعیین کند. رابطه با فکر، زبان، فرهنگ داشته؛ در رشته شناخت فلسفه است. با دگرهراسی/ پارانویا مخدوش شده؛ در گروه یا فرد در تئوری توطئه پدیدار شود.
جهانبینی 2 اردوی بزرگ در پیدایش هستی دارد: مادیگرا یعنی نخست ماده بود؛ ایده آلیزم یعنی ایده/ فرمان پیش از ماده بود. در پیدایش کیهان تقدم ماده بر فکر و در تاریخ جامعه بر فرد- بنا بر ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخى است. دیالکتیک در طبیعت و جامعه 4 اصل دارد: تغییر، تاثیر متقابل، تضاد درونی/ بیرونی، تبدیل کمیت به کیفیت. پیدایش حیات روی زمین در چند بیلیون سال پیش، نخست ساختار مولکول پیچیده پروتین پدید آمد. سپس کارکرد آر ان ای حیات با متابولیسم، تکثیر، تغذیه – تک یاخته پیدا شد. ماده را انسان، جانور، گیاه، با حواس ادراک کنند.
مادیگرایی در علم، ایده گرایی در دین کاربرد دارند. آیا می توان از ایده آلیزم به ماده گرایی گذار کرد؟ آیا جهان بيني در طول عمر ثابت، تأثير گذار بر فرد، تأثيرپذير از محیط و تغییرات است؟ چه عواملی این گذار را تسریع کنند؟ این گذار برای رقابت با غرب، رفاه و شادی مردم، نوآوری ضروری است.
هر جهانبینی سامانه محاط بر فرد، گروه، طبقه است. دهقانی متکی بر خرافات، عبودیت، قیومیت؛ خانی متکی بر اقتدار، احترام، استبداد؛ بورژوایی متکی بر سود، بهره کشی، علم؛ کارگری متکی بر مساوات، عدالت، اتحادیه ها ست. آمیزش قدرت و ثروت، فساد اصلاح ناپذیر آورد. برای حافظ، فساد در جبر زروانی اصلاح نشود: نيست اميد صلاحي ز فساد اي حافظ. /چونكه تقدير چنين است، چه تدبير كنم؟
يك جهانبینی مطلوب بين احساس غريزي، ارزیابی امکانات، توانها، احتمالات، عقل، منطق تعادل بسازد. رابطه جهانبینی رهبر مطلقه با قانون، دولت، مردم چیست؟ استبداد شرقی، دادخواهی ایرانی مانند قوم یهود، را به ناجی معهود سوشیانت، مسایا/ مسیح، مهدی رساند. فرهنگ انسان گرا، ادامه دهندۀ آرمان عدالت ست. ولی طلب یگانگی، بیگانگی با واقعیت و توهمات ماوراء الطبیعه را دامن زد.
جهانبینی براي يك فرد، مانند فرهنگ با 2 جزء پویا و ایستا براي يك ملت است. عوامل اثرگذار بر فرهنگ از خارج، افراد مبتکر، تغییر جامعه باشند. فرهنگ ایرانی تقدیری، خرافاتی، عاطفی، شیونی، گذشته گرا، نیاپرست، کینه توز است. جهانبینی در برنامه و منشور گروه، محفل، سندیکا، نهاد مدنی، حزب، سازمان سیاسی تلویحی یا تصریحی آید. از چارچوب ذهنی فرد از جهان، جامعه، خود، در موضعگیری، تصمیم، رفتار او ظاهر شود.
فرد یا گروه با جهانبینی، پیشداوری، سوگرایی- رو در روی یک تصمیم آنی با داده ها، منطق، اوضاع ویژه- باید موضع سریع گیرد. لذا جهانبینی پاسخ سریع به پرسش است. با تمرین پاسخ خودکار شود. لذا با دینخویان مجرب در پلمیک پاسخها مانند ردیف گلوله به طرف مخالف پرتاب شوند. ولی مقایسه مع الفارق بین عمل دین معابد و جنگها و عمل دانش شهرسازی و جنگها چند هزار سال بجا مانده است. حرکت عقیده در فضازمان دنبال شده تا رابطه، گسترش، عمل داوری شوند.
جهانبینی نقلی یا اسطوره ای به یک زبان ویژه چون عبری از منبع غیبی، دینی، اعتقادی، وحی، توهم را گاهی مستقیم در ذهن نبی یا فرشته میانجی نقل قول کند. زیرا ایده آلیسم در فارسی آرمانگرا، دلخواه، ایده آل، خواست غایی نیز معنی دهد. البته مادیگرا هم مترادف پولکی و مال دوست؛ نیز ماتریالیست، دهری، مرتد، قرمطی است.
جهانبینی در خانواده، دروس دینی، دبستان تا دانشگاه، کتب، رسانه ها، فیلم، رسوم اجتماعی، آداب معاشرت- در فرهنگ در گذشته تدوین شود. مدلهایی چون زرتشت، مانی، حسین، علی، تختی، رضاخان، شعبان بیمخ، دکتر مصدق- تبلیغ شوند. سپس در پرورش کودک تا بزرگسالی در فرد تعبیه شوند. در بزرگسالی جهانبینی در فرد خودکار بوده؛ در تجارب فردی، گفتگو با دیگران، تفسیر رویدادها، اخبار رسانه ها، مطالعات، سلیقه، اوضاع، منافع با استدلال و داده های روی میز توام شود.
هر جهانبینی عناصر زیر را دارد: الگوي جهان مادی/ فرمانی، باورها، تعصب، نفع فردی، مزایای گروهی، پبآمد آنی، نتایج آتی، برد/ هزینه، آرمان /دورنمای آتی حزب، توهمات، وعده ها، امیال، تخیلات، ایده الوژی، قدرت، شهرت، با شناخت و کاربرد عقل/ منطق، برنامه رسیدن به هدف، ارزیابی نتایج، تبيين پديدهها، در یک لایه های جامعه انجام شوند.
نیز مشتمل است بر: دکترین/ مشی ها، اساطیر، نمادها در یک جنبش، نهاد، طبقه، گروه اجتماعی است. تا توضیح دهد چگونه نظام اجتماعی خاص در جامعه با یک برنامه سیاسی، فرهنگی کار کند. بلوك سازنده مانند ارزشها، خطوط راهنما، مفاهيم، الگوها، نظريههاي موجود نیز در آن گنجند. جهانبینی، ایده الوژی، فلسفه، چارهجویی، خلاقیت، روبنا، روش، رویکرد، راهبرد، نگرش، دیدگاه، فرهنگ با دستآورد آتی- رابطه دارند.
جهانبینی تابع وجدان، سوگرایی/ بایس شخصی یا گروهی، پیشداوری است که در موضعگیری، سوگیری، ارزش گذاری گروهی آشکار شود. رهبری حصول اهداف را جمعبندی، خصلتنمایی، ارزیابی کرده؛ بیلان سود و زیان تاکتیکها را بدهد. آیا آن را از پیآمد، کارکرد، حصول اهداف، پیروزی- شکست یک سازمان سیاسی می توان تقطیر کرد؟ انتخابات احزاب پیروزی سیاسی را اندازه گیرد. چرا در سده 20 ایران با 2 انقلاب و شجاعت مردم با ضعف جهانبینی مدرنیزم به دمکراسی چند حزبی مانند ترکیه نرسید؟
در تاریخ جهانبینی مادی را دین نابود و لعنت کرد. غزالی ایده آلیست سده 11م، دهریون را تکفیر کرد که منکر صانع اند. دانشمندی چون رازی، شاعری چون فردوسی را در گورستان عمومی دینمردان جواز تدفین ندادند. درست مانند سده 21 که برخی شهیدان را در گورستان عمومی دولت جواز دفن ندهد.
محافل روشنفکری، مخفی، در رمز، راز، توطئه، توهم، شجاعت، ایثار، جدا از خانواده- واحد خلق، بخاطر اختناق سیاسی شکل گرفتند. نمونه: مجاهدین سده 21 با رهبر در غیبت کبرا. ولی جهانبینی اسطوره ای با تخیل، توهم، بی اعنتا به واقعیت، نبود دانش تاریخی، صنعت، قانون، اقتصاد بر محافل انقلابی حاکم بود. بسیاری روشنفکران چون بازرگان، شایگان، نراقی، طبری- بدون تحلیلی از مرحله انقلاب، ظهور بنیانگرایان شیعی، خرافات جامعه از پیآمدهای انقلاب بهمن 57 بیخبر بودند.
ارنست کاسیرر، فیلسوف آلمانی، کتاب “فلسفهی صورتهای سمبلیک: اندیشهی اسطورهای” نشان داد: چون اندیشهی اسطورهای یا عرفانی فاقد ابزارهای تحلیلی و انتقادی است، همه چیز را در هالهای از تقدس و رمز و راز گذارد، ولی رمز و رازی وجود ندارد.” محمود فلکی.
با جهانبینی ایده آلیست فهم مطالب جدید ممکن نیست. نمونه: نصر، فردید، رجبی، کیانوری. ویلهلم فون هومبولت 1767-1835 قواعد منطق اندیشه، دستور زبان را در تفسیر رویدادها فرموله کرد: “قواعد زبان، قواعد اندیشه را عیان کند. جهانبینی فرد با نظامِ زبان متعین شود.” پس اندیشهی فرد، فرهنگ یک قوم جدا از زبان آن قوم نیست.
نوع واژگان، ساختار دستوری، ترتیب فکر در یک گفتمان، هر زبان در شکلگیری اندیشه فرد و فرهنگ قوم نقش سرراست دارند. “زبان عضوِ آموزشیِ اندیشه است.” یعنی زبان از یکسو اندامی است جهت کمک به بیان اندیشه؛ اما از سوی دیگر اندامی است که با آن، اندیشه، آموزش دیده و تربیت شود، همانگونه که زبان هم از اندیشه شکل گیرد. مهندس بازرگان در کتاب ذره بی انتها حرکت اجتماعی، ظهور انبیا، متافیزیک را با اصول ترمودینامیک آمیخت. همانجا.
هومبولت در پیوندِ ذهن و زبان نوشت: “یک ملت از فُرمِ ذهن آشکار در زبانی معین تشخیص داده شود. در هر زبان یک جهانبینی ویژه وجود دارد. تفاوت زبانها با هم، تفاوت آواها و نشانههای زبانی نیست. این تفاوت از گوناگونیِ جهانبینیها سرچشمه گیرد.” ادراکِ چیزها به زبانی بستگی دارد که اندیشه و فرهنگش از آن شکل گرفته اند.
البته از زبانهای دقیق و نوین آلمانی، ایتالیایی، انگلیسی جهانبینی فاشیزم و استعمار بیرون آمدند. تازه فاشیزم آلمان بضد یهودیان آلمانی زبان و استعمار انگلیس بضد ایرلندیهای همزبان بودند. آیا برای فتح خاور آسیا مرحله امپریالیزم تولید سرمایه داری یا خشونت در زبان ژاپنی دخیل بود؟
یعنی یک زبان جدا از شرایط زیست و حکومت بر گویشوران ش در جامعهای معین نمیتواند معنا بیابد. زیرا زبان، زمانی میتواند رسا یا گویا باشد که طرفین گفتوشنود پیشدادههای زبانی را زیسته باشند؛ با فرهنگ، تاریخ، درون ساختِ آن زبان همبسته باشند؛ زیرا این زیست و همبستگی تنها در پیوند با اندیشه یا فرهنگ آن را شکل دهند. درون ساخت زبان شاید احساس گوینده باشد که بیان را می تواند ملتهب کند.
زبان مدرن اروپا و زبان قومی پیشامدرن، 2 جهانبینی جدید و اسطوره ای اند. یعنی پویایی صنعتی شدن اروپا روی زبانهایش اثر گذاشته؛ ایستایی شرق زبانش را منجمد کرد. البته پویش و ایستایی در آمریکا از دید سیاسی و اجتماعی ایالتهای دریایی و مرکزی در مواضع سقط جنین، حمل اسلحه، مهاجران، دگرباشان، گرمایش زمین- بخوبی در انتخابات دیده شوند. پس انقلاب صنعتی زبانهای اروپایی را به روز کرده؛ البته در روسیه، چین، حوزه خلیج فارس استبداد مانا ست.
فرد با آموختن زبان بیگانه، بهویژه تسلط به زبانهای اروپایی، به درک درستتری از مفاهیم زبان مادری رسد. هم دستور زبان در چینش واژه ها، زنجیره جملات در ترابری فکر، کاربرد نوع واژگان، برآمده یا متأثر از زیستبومِ گویشوران آن است که اندیشه و رفتار فرهنگی آنها را تعین بخشد. این رفتار فرهنگی در نوع جهانبینی و تفسیر رویدادها، از جمله تفسیر یا تحلیل یک متن در زبان بیگانه هم مؤثر است. توجه شود قانون جزیی از فرهنگ است. در جهان سوم ضعف قانون با نارسایی زبان پیشا صنعتی ربط دارد.
درکِ فرهنگ غربی و زبان بومی را می توان تعمیم داد. بسیاری از مهاجران آسیا و آفریقا با وجود سالها زیست در غرب، همچنان با پیشدادههای زبان و فرهنگ بومیِ خود، مسائل و مناسبات مدرن در غرب را فهمند. در بسیاری موارد از درک، تحلیل، تفسیرِ درست از پدیدههای مدرن و دگرگونه در غرب ناتواناند. حتا در برابر پدیدهها یا مناسبات مدرن مقاومت کنند. همانجا.
در این راستا حتا رفتار اجتماعی آنها نیز همچنان متأثر از تربیت و فرهنگِ زادبومی است. در مواردی، برخی، به خشونت گرایند. قتلهای ناموسی پدر و برادر نسبت به دختر کرد در سوئد. البته مهاجرانی که جهانبینی مدرن در غرب را بجای دید اسطوره ای خود گذارند؛ در زبان غربی به پیشرفتهای زیاد نایل شوند: نمونه: فیروز نادری در ناسا، کامران وفا در فیزیک، آذر نفیسی در ادبیات.
فهم متن غربی با فرهنگ یک بومی رابطه داشته؛ گاهی فهم خلاف متن شود. در رابطه با زبان در متن ترجمه و جهانبینی/ درک نادرست از متن بیگانه، یداله موقن به درک آشفته و وارونهی داریوش شایگان از فلسفهی ارنست کاسیرر، فیلسوف آلمانی، پرداخته؛ نشان داد: شایگان چگونه از کتاب “فلسفهی صورتهای سمبلیک: اندیشهی اسطورهای” برداشتی بهکلی وارونه کرد.
کاسیرر در این کتاب نشان داد: “چون اندیشهی اسطورهای/ عرفانی فاقد ابزارهای تحلیلی و انتقادی است، همه چیز را در هاله تقدس، رمز، راز قرار دهد. ولی رمز و رازی وجود ندارد.” محمود فلکی. این عدم شک و اننقاد در آثار عرفانی منجر به پیدایش ادبیات حجیم جدا از واقعیت شد که تخیل با سراب منفعلانه قاطی شد. ادبیات عرفان التقاطی لذت رئالیزم جادویی کافکا و مارکز را هم ندارند.
اما برداشت شایگان از این کتاب گونهای است که انگار متن کاسیرر “در هالهای از تقدس” قرار داشته؛ “در فضای قدسی سیر و سلوک” کند. به همین علت و علتهای دیگر موقن نوشت که “ما به خاطر ساختارِ اسطورهای تفکرمان از متون فلسفی استنباط های غلطی کنیم.” نیز “تفکر در فرهنگ ما هنوز شکل منطقی و سیستماتیک پیدا نکرده است.” ی. موقن، ص ۲۲۴. برداشت مدقن در باره شایگان در باره شریعتی و رجوی هم صانب است.
“فیلسوفِ آلمانی، هَمَن 1730-1788گفت: “توانایی اندیشه بر زبان متکی است.” پس خواندن شعر و نثر کمک به گسترش فکر و بیان فرد کند. یک چوپان فکر و بیان محدود داشته چون مطالعه نکند. یک روشنفکر فکر وسیع و بیان غنی دارد چون مطالعه کند. هردر1744-1803 در مقاله “دربارهی سرچشمهی زبان” رابطه زبان و اندیشه را “حلقوی” خواند: “انسان بدون زبان، بیخرد است و بدون خرد، بیزبان.”
زبان و فرهنگ عوامل مرتبط به هم، پایدار، در رابطه علّی متقابل اند. زبان در ادراکات حسی گوناگون صدا، نور، هیجان، حرکت چندین نوع است: کلامی که محمود فلکی بخوبی و کامل بیان کرد. ولی بتهوفن یا موزار تفکر صدایی و بیان موسیقیایی داشتند. وانگوک فکر رنگین با بیان نقاشی داشت. شکیرا رقص را در بیان فکر حرکتی موزون و گیرا -بنا بر حامیان و منقدان رقص- انجام دهد. در علم هم آینشتاین یا پلانک فکر ریاضی/ اعداد و سمبولها را با فرمولهای قوانین کیهان بیان داشتند.
مارلون براندو در فیلمهای جوانیش شورش بیدلیل، اتوبوسی بنام هوس، بارانداز- هیجان را به کلام با لحن، حرکات تن و سر بیان کرد. خلاصه: ارتباط تنها کلامی نبوده؛ بلکه شکلهای حسی دیگر هم داشته که ناشی از فکرهای گوناگون است. تازه در هوش مصنوعی ارتباط دیجیتال در روبات و آوتار با هم و با انسان را هم باید افزود. روبات کار عضلانی انسان را انجام داده؛ آوتار شبیه فرد دیجیتال در چند جا حضور دارد. ارتباط 35% کلامی و 65% غیرکلامی است. لذا در گذشته تجارت حضوری انجام شد.
چرا برخی روش علمی و جهانبینی مادی داشته؛ برخی نقطه مقابل؟ غیر از آموزش باید گفت علل دیگر هم دخیل اند: وارثت ژنتیک، مدارات عصبی، روحیات با ریزش هرمونهای مغز، الگوی فکری، شخصیت، زیستبوم. در قدیم، فردوسی در “درختی که تلخ است وی را سرشت” و سعدی در “تربیت نااهل را چون گردگان بر گنبد است” سرشت را بر محیط ارجح دانستند.
گاهی جهانبینی در ایده الوژی/ آرمانخواهی، مکتب فلسفی با 2 کارکرد عمده مثبت گرایی/ منفیگرایی، موافق/ مخالف سوگرایی در مواضع، عقاید، تصمیمم فرد تبلور یابد. افراد با ایده الوژی مشترک، کلام سیاسی، تجربه اجتماعی- یک تحلیل اطلاعات نو را به تکه های شناختی شبیه تقسیم کنند. جهانبینی، ایده الوژی، عادت- راه های ساده تر، میانبر، سریع در تصمیمگیری اند.
در عصر مدرن جهانبینی مادیگرا و نقلی در گرایش سیاسی چپ و راست، لیبرال و محافظه کار، مدرن و متدین تبلور یابند. نتیجه آزمایشات روی مغز: محافظه کاران آمیگدال/ بادامک مغز مرکزی گنده تر برای گنجایش بیشتر در نفرت دارند. لیبرالها غشاء حلقوی قدامی / پیشین بزرگتر برای تشخیص اغلاط و حل تنقضات دارند.
مادیگرایی در هند به چاروکا از سده 6 ق.م. بر گردد. در ایران مادیگرایی در کشاورزی، شهرسازی، هنر قالی، سبک زندگی رواقی تبلور یافت. در رواقی زیر سایه فرد غیبی، تقوا بهترین گزینه است که درویشی را ترویج کند. رگه هایی از آن را در ادیان باستان مهرگرایی، زرتشت، زروان تا قرون وسطا- فردوسی، رازی، خیام، حافظ می توان یافت. مادیگرایی از سده 20 به سکولاریسم/ جدایی دین از دولت، گیر به اقتدارگرایی، مدرنیزم حقوق بشر، بضد خداباوری تبلور یافت.
مادیگرایی با علوم طبیعی با 4 اصل تغییر، تاثیر، تضاد، تبدیل؛ بر چند قاعده منطق؛ 3 اصل حرکت نیوتن، علیت، 2 قانون ترمودینامیک، بقای ماده، ژنتیک مندل، نجوم کپلر تحکیم شد. سپس با صفات موج، احتمالات، عدم ایقان، در هم تنیدگی، برهمنهی، کوانتوم کامپیوتر، بیسیم به مدل استاندارد در جدول 17 ریز ذره فرمیون و بوزون با 3 نیرو، نبود گرانش، ماده تاریک و انرژی تاریک، فنآوریهای مصرفی رسید. در سده 21 تصحیح ژنوم، شناخت ماده و انرژی تاریک، سفر به کرات نزدیک فرا رسند.
ماده از فرمیون با گرانش است که با نور برهم کنش کند. ماده را ذرات با هسته و الکترون، موج انرژی، فضا سازند. علم در سده 20 روشن کرد: کیهان 5% ماده مریی، 27% ماده تاریک، 68% انرژی تاریک دارد. ریز ذره ها بی جرم مانند فوتون و جرمدار مانند الکترون اند. ذره بیجرم با انرژی بیرونی به جرمدار تبدیل شود.
ایده آلیزم/ ایده گرایی در متافیزیک با فرآیند مغزی مکاشفه، توهم، شبه- منطق جمله بندی شود. ایده فرآیند مغزی یا شبکه عصب است که با تخیل، خلاقیت، حافظه، زبان، دیگر کارکردها، اختلالات شخصیتی، روحی، فکری بیان شود. در سده 20 با رسانه های گروهی ایده آلیزم در تئوری توطئه رواج یافت؛ در سده 21 نیز با ادیان، عرفان بکار رود. در تئوری توطئه هراس از دولت و علم، شایعه، قصه گویی، تقلیلگرایی، نااطلاعات، دستچین داده ها بهم بافته شوند.
ایده گرایی پیدایش هستی/ کیهان را بنا به فرمان غیبی در آفرینش داند. در 3 هزار سال پیش قصه خلقت در میانرودان را نوشت. نبی برای ارشاد پیروان، آخرت برای جزا، بدون آزمایشگاه، بی نیاز از عناصر طبیعی خیالبافی کرده؛ جنگها و کشتار مخالفان را مسئول است. در حوزه، مدارس دینی، صومعه، سمیناری دینی، حلقه های مخفی- تدریس شود.
ایده گرایی از زمان نئوندرتالها 50 هزار سال پیش با تدفین مرده، باور به آخرت، زنده بودن روح ضبط شد. روح در تمدنها با اساطیر، ادیان، عرفان در آمیخت. نمونه ساده آن در سفر آفرینش تورات آمده: گیتی را از هیچ در 6 روز آفرید. روز هفتم استراحت کرد؛ یعنی انرژی ش کاهش یافت. بنا بر آفرینش، اصل ادیان ابراهیمی، در باغ عدن میانرودان آدم، حوا، حیوانات ساخته شدند. حوا از دنده چپ آدم، ژن مشترک این دو را خواهر و برادر کند. مار این 2 را فریب داد. گناه وارد جهان شد. بر سرزمین مقدس هبوط کردند. نسل بشر به یک زن و شوهر واحد نرسد. زیرا انسانها رنگ پوست، مو، عنبیه متفاوت دارند.
به علاوه، دیرینگی حیات بر زمین چند میلیارد سال است. هاوکینگ در 10پرسش 10 پاسخ نوشت: اما اسقف آشر نوشت: آفرینش 6 هزار سال است. بنا بر تقویم قمری عبری 5783 سال در 2023 از آفرینش گذشت. خدا با فرمان لفظی «باش» آفرید. چون شاه فرمان به انجام داد. شنونده، زبان، صوت درخلاء کی، کدام، چگونه بود؟ لحظه بیداری کی بود؟ مواد و انرژی انجام از کجا آمدند؟ مفروضات الهیون اینهایند: خدا هست. مادیت جهان و انسان را از فکرش بدون مصالح ساختمانی، انرژی، فضا آفرید. آخرت برای جزای مومنان را وعده داد. منشور بکن-نکن به پیامبران و انسان داد.
راه شیری در مهبانگ در 13.8 میلیارد سال پیش پدید آمد. بنا به عهد عتیق، جهان 6000 سال قدمت دارد. بین این 2 تاریخ و قبل از مهبانگ، خالق چکار کرد؟ پیدایش کیهان/ منظومه شمسی پیش از انسان/ شناخت روی داد. در حالیکه آفرینش به زبان عبری پیش از پیدایش جهان و فضا، آن را روایت کند.
انسان کنونی از انسان-نماهای گذشته تکامل یافت. هاوکینگ در پیدایش کیهان گفت: انسانها از مجموعه ای از ذرات بنیادی اند که توانسته به درک قوانین حاکم بر جهان برسند. او نوشت: پیدایش کیهان 3 چیز نیاز دارد: ماده، انرژی، فضا. آینشتاین فرمول/ دیسول تبدیل جرم به انرژی را یافت. پس پیدایش کیهان فقط به انرژی و فضا نیاز دارد. علم پرسشهایی را پاسخ دهد که قبلا در حوزه دین بودند. علم ابزار معلوم کردن نامعلومات است. دانش کیهان، جامعه، فرد، فرهنگ- رشته های دانشگاهی فراوان دارد. در علوم انسانی زبان، آداب، دین، مقولات روبنایی دیگر را در بر دارد.
دانش مشتق از علم، نامطمئنی ها را کاهش دهد. دانش سیاسی احزاب در تکامل جامعه باعث کاهش نامطمئنی در آینده شود. این دانش ابعاد داخلی، خارجی، مالی، اقتصادی، سیاسی، قانونی، انتظاراتی از مردم و جهان دارد. اقتدارگرایی ذات مخفیگری، محفلی، باند بازی دارد. محافل چه تاریخی چه جغرافیایی وجه اشتراک دارند. در جغرافیای محفلی نیازی به تقلید از الگوی 2000 کیلومتر در غرب ندارد. در زد و خورد 2 جناح کومله در ژوییه 2023 استالینیزم حاکم نبوده؛ ذات اعضای محفل/ باند درگیری خونین ایجاد کرد.
جریان یک رود در لرستان تقلید از ولگا نیست؛ ذات رود در همه جا روان است. چرا در سازمان چریکی “عشق خلق” به طرد خانواده یا واحد خلق انجامد؟ این انزوا جهانشمول است. از توپامارو اوراگوئه آمریکا تا بریکاد سرخ ایتالیا- همه مخفی، منزوی، در پیگرد پلیس بودند.
دین برای رستگاری مومنان از طریق اوقاف، اعانه فردی برای اقساط وام خرید خانه آخرت است. مومنان اصول و فروغ دین را انجام داده؛ تا رستگاری در وعده پس از مرگ نصیب شان شود. این نسیه و نقد را شاعران شکاک به سخره گرفتند. عافیت نيروانا در آیین بودایي و هندو، رستگاری اخروی مومنان در 3 دین ابراهیمی، بردن جایزه کلان نقد در بخت آزمایی- وعده داده شدند. این وعده ها پیروان را عادتی، عافیت طلب، دینخو کنند.
آیا مرگ ترس آور است؟ اگر مغز با دانش فیزیک، کیهان، زیست، فرگشت حیات، شیمی، ماتریالیسم مطلق جهان -نبود هرگونه دوگانگی در جهان، وجود انسانها، جانوران پرورش یافته باشد؛ دستگاه حقیقت یاب قشر جلوپیشانی که توهمات را از حقایق منفک کند، سالم باشد. او خواهد دانست که مرگ پایان همه چیز است که او را آرام بخشید.
استبداد مطلقه ایده الوژی عوامفریبانه سایه خدا، ماموریت مقدس، ناجی کارگران جهان را، لعاب تبلیغ، ماله کشی تملق،توهم پیشوا کند. فاشیزم پیشوای مطلقه هیتلر لعاب حزب نازی با شرایط صافی استصوابی خود حزب و استبداد مطلقه استالین لعاب سوسیالیزم بدون نهادهای شواریی داشتند. امارت طالبان و داعش، ولایت فقیه لعاب اسلامی بر خود دارند.
در حالیکه حکومتها مجری منویات رهبر مطلقه اند. هیچ نهاد جهانی نتواند این لعاب اسلامی را با اصول دینی راست آزمایی کند. لذا ادعای رهبر در سطح کلام توخالی مانده؛ قابل رساتآزمایی در تناقضات ادعا و عمل نیستند. این لعاب پس از مرگ ملا عمر، بن لادن، البغدادی، خمینی رقیقتر شد.
این نظامهای تبعیض سده 21 هر نهاد ذیصلاح و فقیه کافی در تصدیق خود را اکیدا نجس، مرتد، مزدور نامند. آپارتاید جنسی هر نوع اصلاح و اعتراض را سرکوب کند. جبار/ تایرنت صالح پاسخهای سریع به امور کنونی داشته؛ درازمدت چارهجویی نتواند کند. دیکتاتوری فرانکو، پینوشه، شاه، مارکوس تداوم نداشته؛ ولی دمکراسی در هند و اسراییل از 1948 تا کنون، تداوم داردند؛ گرچه همراه با موج راستگرای جهانی.
در تاریخ یک رهبر صفات خوب و بد دارد. مانند رضا شاه با مدیریت مدرن آمرانه و حرص مال. ولی میریت آمرانه تداوم نداشته؛ منجر به براندازی شود. نمونه: انقلاب بهمن 57 ایران، بهار عربی 2011. فرد تولید مثل کند. مانند پدر و مادر مریم میرزاخانی. او ثروت کلان داشته باشد که کارهای خیریه کند. مانند بیل گیتز. نام نیک داشته باشد. مانند ساعی در ایجاد جنگل در تهران، پزشگ شوایتزر در آفریقا، مادر تریزا در امور خیریه هند.
فرد پیشوا شرارت هم دارد. مانند هیتلر. لذا باید مدارات چک و بالانس برای تضمین عقل سلیم رهبر در جهت منافع ملی برقرار باشند. مدارات اینهایند: تفکیک 3 قوه مجریه، مقننه، قضاییه مستقل، رسانه های آزاد، انتخابات، آزادی نهادهای سیاسی، صنفی، جنسیتی، دینی، قومی، لاییک.
اثر فرد بر جامعه سوای تولید مثل، با ابعاد قدرت، ثروت، شخصیت، فرصت اجتماعی وسعت یابد. وقتی یک شخصیت در مسند قدرت، صاحب ثروت، خالق ابداعات باشد، کاری تاریخی کند. پلخانوف کتاب نقش شخصیت در تاریخ، تاثیر متقابل/ دیالکتیکی جامعه و شخصیت را در جهت پویش تاریخ بررسی کرد. در بستر اجتماعی و شخصیت مساعد، فرد قلدر شود.
شخصیتی که پویش پیشرو تاریخ و نیاز جامعه را به درستی و به موقع درک کرده؛ در مسیر پویش نیاز جامعه رود. پس شخصیت هایی پیدا شوند که در نیاز تاریخی جنبش انقلابی یا حرکت توده ای به رهبری رسند. نقش این رهبر در پویش تاریخ بسوی پیشرفت- مانا است. نمونه: جفرسون، مارکس، لینکلن، مائو، هوشی مین، چه گوارا، آلنده، گاندی، مصدق، لوتر کینگ، مندلا.
منابع. 2023/08/18 http://www.ijem.org.ir/
هاوکینگ، پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ، نشر 2018 ترجمه ایرج فرزاد.
ژرژ پولیتسر 2007 اصول مقدماتی فلسفه، ترجمه جهانگیر افکاری.
یداله موقن، از پیش- مدرنیسم تا پست-مدرنیسم: تهران، نیلوفر، ۱۳۹۰.
“، آیا مدرنیته همان روشنگری است؟ Jul 27, 2021 https://www.youtube.com/watch?v=LFbf29_t2oU
محمود فلکی http://avaetabid.com/?p=4512&fbclid=IwAR2bZTnvoXfbSCGLFS-Dxoq8krhWT3KfS-xapgw8fAnXlWBL6dlP2RHOkCc
“، نقش بازدارندۀ عرفان در رشد اندیشه در ایران، انتشارات فروغ -کلن، ۲۰۲۳