با یک سیلی چند روی افگار میشود
بغاوت در برابر قانون, اضافه خواهی و زورگویی چپاولگران قدرت سیاسی خطرات جبران ناپذیر در تمامیت ارضی کشور خواهد داشت
دکتور اکبرهمت فاریابی
با این نوشته کوتاه خود قصد ندارم که خدا ناخواسته به قوم شریف افغان بی احترامی بکنم, چونکه همه اقوام افغانستان گل های رنگارنگ همان قالین هستند که ما روی آن میگردیم و مجبور هستیم که با پذیرش هویت همدیگر زندگی باهمی داشته باشیم و همچنان درحالیکه بهترین دوستان من از دوره های مختلف تحصیلی از قوم افغان هستند که امروز هر کدام ایشان به مناصب مختلف اعم از وزیر, معین و سفرآی مملکت قرار گرفته اند و دوستی ما هیچگاهی خدشه دار نشده است. اما مخاطب سخنان من آن عده حلقات فاشیستی اند که سرکوبی و اضمحلال اقوام غیرافغان را به مشی سیاسی خود تبدیل نموده اند که خلق عادی قوم افغان را نیز در بیش از یک قرن اخیر به گروگان گرفته اند و بدترین مجازات سیاست فاشیستی قشر به اصطلاح پیشرو خود را تجربه میکنند. اگر یک لحظه وضعیت اجتماعی خلق عادی قوم حاکم را با خلق عادی اقوام محکوم مقایسه کنیم, مدعای ما روشن میگردد. این حلقات دولتمدار فاشیستی در طول تاریخ نه برای اقوام دیگر خدمتی را انجام دادند و نه هم قوم خود را از لجنزار بدبختی بیرون کشیدند. ولی کاریکه اینها انجام دادند اینست که در بیرون نوکری و غلامی دیگران را کردند و در داخل کوشیدند تا اقوام غیر خودی را سرکوب و از صحنه سیاسی و فرهنگی و حتی از صحنه اجتماعی برانند. در نتیجه همه این استبداد ها بالآخره آتشی خانمانسوز مشتعل گردید که اینک در طول سی و هشت سال تام خشک و تر میسوزد. ولی تشنه گان برتری طلبی هنوز در پی تحقق آرمانهای فاشیستی خود بوده و با خواسته های غیر قانونی و غیر مشروع خود آتش جنگ و خصومت را در بین قوم افغان و اقوام غیر افغان مشتعلتر میسازند.
گذشته از آنکه مفهوم تاریخی و فرهنگی کلمه “افغان” به مانند روز روشن است که برای قوم پشتون اطلاق میگردد, شخصیت های متفاوت فکری قوم افغان نیز اکیدآ تآکید میدارند که: افغان=پشتون است اما از جانب دیگر میخواهند که همین کلمه (پشتون=افغان) بالای اقوام غیرافغان هم قبولانده شود !!!
به فکر بنده این پلان فاشیسم از سال های 2005 و 2006 زمانیکه پایه های خود را بعداز سقوط و رسوائی طالبان مستحکمتر دریافتند, به یک پروژه تبدیل شد و هرازگاهی این مطلب برای کنترول و بازجوئی نبض جامعه غیرافغان مطرح گردید. همان بود که یکسال قبل یعنی در سال 2014 میلادی مسئله جدی شده و مظاهرات, اعتراضات و اعتصابات ولایت های غیرافغان نشین را فرا گرفت و اکثریت وکلای اولوسی جرگه و مشرانو جرگه نیز مخالفت خود را برعلیه تحمیل نام قوم افغان بالای غیر افغانها ابراز کردند. بالآخره در ماه جوزای سال ۱۳۹۲ مجلس نمایندگان افغانستان قانون ثبت احوال نفوس را تصویب کرد که براساس آن نام قوم و ملیت افراد در این شناسنامهها درج نمی شود و به جای آن، مشخصات افراد به شمول قومیت آنها، همراه با عکس چشم و انگشتنگاری، در مرکز اطلاعات وزارت داخله (کشور) ثبت شود. رئیس جمهور این فیصله پارلمان را توشیح کرد و وزارت عدلیه آنرا در جریده رسمی به نشر رسانید. زمانیکه یک طرح از جانب قوه مقننه یعنی پارلمان به اکثریت آرای مجلس تصویب میگردد و از جانب رئیس جمهور توشیح و از طرف وزارت عدلیه در جریده رسمی نشر میشود پس این طرح به قانون مبدل میگردد. برای تعدیل ویا لغو مفادات مصوبه لازم است که دوباره پارلمان با اکثریت آرآ تعدیل را تصویب نماید, رئیس جمهور او را توشیح کند و وزارت عدلیه آنرا در جریده رسمی مملکت منتشر سازد. اما مظاهرات چند صد نفریکه تحت تحریکات پاکستان و فرمایش حزب افغان نازی = افغان ملت و سازماندهی چندی از چهره های شناخته شده و بدنام به فاشیسم در کابل صورت گرفت و صحنه هاییکه ازین تمرد به نمایش گذاشته شد, بغاوت بیش در برابر قانون مملکت گفته نمیتوانیم. در برابر این بغاوت از طرف حزب شناخته شده و افراد مشخص باییست برخورد قانونی صورت گیرد.
عناصر ماجراجو و تمامیت خواه نیات ناپاک خود را در قبال اقوام غیرافغان در بستر سو برداشت های خودساخته و خصومتگرانه بیان میدارد و میگوید: (ما اسلامیت و افغانیت میخواهیم و هر کسیکه از افغانیت خجالت داشته باشد و نفرت داشته باشد باید این ملک را ترک کند وبه ازبیکستان, تاجیکستان و .. برود) !!! من نمیگویم که درین خطه جغرافیائی کیها تاریخ بیش از پنجهزار ساله دارند اما اینگونه بیانات حداقل گستاخانه است. جبر تاریخ همین را حکم میکند که قوم افغان و اقوام غیر افغان مجبور به همزیستی مشترک درین سرزمین شدند تا زمانیکه کارد استبداد داخل استخوان شود !!! مگر با متمسک شدن به این گپ که (من از نام افغان خجالت میکشم ویا نفرت دارم!!!) این یک گپ کوچگی است وشما میخواهید نیت اصلی خود را با این گپ سرپوش بگذارید. هیچ کسی در سطح عاقل و بالغ این گپ را نزده و نخواهد زد. چونکه هر قومی از اقوام افغانستان محترم و معتبر است و وابستگان هر قوم به هویت خود افتخار میکند. من اگر اوغان بودم به همان اندازه افتخار میکردم که حالا به فرهنگ و قومیت خود افتخار میکنم. مگر از اصل مطلب و اصل خواسته اقوام غیر افغان که (اظهر من الشمس) است, طفره میروید و آن اینست که میگوئیم: نام قومیت خود را برای دیگران تحمیل نکنید والسلام
همگی شما مدعیان برتری طلبی با سیستم روسیه و دیگر کشور های تازه به استقلال رسیده آشنائی دارید. آیا یک شهروند قوم تاتار روسیه, روس گفته میشود !!! آیا یک شهروند تاجیک ازبیکستانی ازبیک نامیده میشود !!! آیا یک روس کشور قزاقستان قزاق گفته میشود !!! معلوم است که نی
پس شما چرا این استبداد را میخواهید بالای دیگران تحمیل کنید ؟؟؟
برای پیشگیری از گسستن زنجیر استبداد افراطیون تمامیت خواه همیشه, اقوام غیر افغان را به تجزیه طلبی متهم نموده است اما واقعیت امر نشان میدهد که ظلم و استبداد میتواند باعث تجزیه افغانستان گردد که عامل آن همانا انحصار طلبان, اضافه خواهان و برتری طلبان خواهد بود.
در آخر میخواهم خاطرنشان سازم که تعويض زورگویانه هويت اتنيكي اقوام به مفهوم شرط ايجاد «ملت» نبوده بلكه ميتواند سرآغاز یک جهش استقلال طلبی از مستبدین تاریخ باشد. بنآ نبايد مردم را وادار نمود تا تجزیه را به عنوان آخرين علاج براي دفاع از هويت خود برگزینند.
بگذارید تا تمام اقوام افغانستان اعم از افغان و غیرافغان با حقوق و وجایب برابر و مشترک زیست با همی داشته باشند.
و من الله التوفیق
07-09-2015
یادداشت: دوستانیکه علاقمند جهات تاریخی و حقوقی این بحث هستند, میتوانند در لینک ذیل مقاله بنده از سال 2007 را مطالعه فرمایند
http://kabulpress.org/my/spip.php?article42290