این نه قدرت طالبان، بلکه ضعف دولت است
نویسنده: پاتریک کاکبورن *
مترجم: سایت «۱۰ مهر»برگرفته از : کانترپانچ، ۱۷ اوت ۲۰۲۱
تریلیونها دلار توسط ایالات متحده در افغانستان هزینه شد، اما سربازان افغان اغلب از کمبود مواد غذایی، مهمات و سوخت رنج میبردند و حتی نمیتوانستند سلاحهای معیوب را جایگزین سازند. این نقایص توسط غربیها به فساد در دولت افغانستان و جامعه نسبت داده میشد، اما مبالغ زیادی از کمکهای آمریکا هرگز از انگشتان چسبنده شرکتهای مشاورهای و امنیتی آمریکا رد نمیشد. این گشادهدستی هر کجا که میرفت، در جیب ۵۴ درصد از افغانانی که زیر خط فقر و با روزی ۱/۹ دلار زندگی میکردند، نمیرفت.
پیروزی طالبان در افغانستان غیرقابل توقف بهنظر میرسد زیرا آنها شهرهای بزرگ استانی مانند قندهار، هرات و غزنی را بدون برخورد با مقاومت مؤثر نیروهای دولتی افغانستان تصرف میکنند. سربازان افغان و نیروهای امنیتی فرار میکنند، تسلیم میشوند یا به طرف مقابل میپیوندند زیرا که مرگ برای یک هدف ازدسترفته فایدهای ندارد.
سرعت موفقیت طالبان جهان را شگفتزده کرده است ــ و شکی وجود ندارد که قصد هم همین بوده است. بین خروج آمریکا و حمله طالبان، «فاصله مناسبی» وجود ندارد، درست همانطور که در ویتنام جنوبی بین خروج نهایی آمریکا در سال ۱۹۷۲ و شکست دولت ویتنام جنوبی توسط ارتش ویتنام شمالی درسال ۱۹۷۵ اتفاق افتاد.
این واقعیت که دو دهه جنگ آمریکا و انگلیس در افغانستان با چنین سرعتی فرومیپاشد، میزان شکست غرب را نشان میدهد و این باور را تقویت میکند که دوران ایالات متحده بهعنوان تنها ابرقدرت جهان رو به پایان است. همانند اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۸۰ که پیامدهای جهانی شکست در افغانستان بسیار فراتر از کشوری است که در آن جنگ جریان داشت. در حقیقت شکست بسیار کاملتر از شکست اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۸۰ است، اما پس از خروج شوروی، برخلاف افتضاح کنونی، دولت کمونیست در کابل چندین سال پابرجا ماند.
ممکن است رئیسجمهور جو بایدن هنگامی که در ۱۴ آوریل خروج کامل آمریکا را اعلام میکرد این انتظار را داشت که دولت کابل در نهایت در جنگ با طالبان شکست بخورد، اما نه به این سرعت و قاطعیت. این رئیسجمهور دونالد ترامپ بود که مراحل پایانی خروج آمریکا از افغانستان را آغاز کرد، اما بایدن باید هزینه سیاسی شکست آمریکا را بپردازد.
ژنرالهای غربی این جرأت را دارند که بگویند عقبنشینی آمریکا بسیار سریع بوده و آنها به زمان بیشتری برای آموزش و آمادهسازی نیروهای مسلح افغانستان نیاز داشتهاند. اما پس از ۲۰ سال و هزینه ۲/۳ تریلیون دلار آمریکا در افغانستان، ادعای کمبود وقت و منابع نظامی، فراری پوچ از مسئولیت است.
کابل، با ۴/۵ میلیون نفر جمعیت، هنوز سقوط نکرده است، اما عدم مقاومت در دیگر نقاط کشور نشان میدهد که این شهر برای مدت طولانی دوام نخواهد آورد. [با فرار رئیسجمهور اشرف غنی در ۱۵ اوت، کابل نیز با همان سرعت سقوط کرد ـ مترجم) توضیح شکست کلی رژیم مورد حمایت غرب در کابل دشوار نیست. شکست طالبان در سال ۲۰۰۱ به همان اندازه که در آن زمان گزارش میشد، تعیینکننده نبود، زیرا نیروهای آنها بهسادگی به خانههای خود به روستاهای خود رفتند یا از مرز پاکستان عبور کردند و در آنجا آنها و رهبری آنها در امنیت بودند.
عامل کلیدی در شکست ایالات متحده و دولت افغانستان، نقش پاکستان است و پیآمد شکست ۲۰ ساله آمریکا در مقابله با مقامات پاکستانی است. البته این قابل درک بود زیرا پاکستان دارای ۲۱۶ میلیون نفر جمعیت، ارتشی قدرتمند، و مرز مشترکی به طول ۱۶۱۶ مایل با افغانستان است. سرویس اطلاعات پاکستان ISI نه تنها از شورشیان حمایت میکرد و میکند، بلکه آنها را از نظر استراتژیک و تاکتیکی هم هدایت میکند. این در حالی بود که طالبان برای اولین بار کابل را در سال ۱۹۹۶ تصرف کردند و احتمالاً هنوز هم صادق است زیرا آنها آماده میشوند تا پایتخت را در روزهای آینده دوباره تصرف کنند [که البته تصرف هم کردند ـ مترجم].
با این حال، پیروزی طالبان بسیار بیشتر و فراتر از داشتن یک حامی خارجی قوی است. فرماندهان آنها میتوانند جنگجویانی را به خدمت بگیرند که با میل در برابر حملات هوایی ویرانگر آمریکا در پشتیبانی از نیروی زمینی ارتش آن کشور که تعداد شان در اوج قدرت تا ۱۰۰هزار سرباز بود، مقاومت و پایداری کنند. نیروهای مسلح افغانستان هرگز چنین هسته مشابهی از رزمندگان را نداشتهاند که تا پای جان در راه آرمان خود بجنگند.
در سفرهای سالهای گذشته به افغانستان، من کمتر تحت تأثیر قدرت طالبان قرار گرفتهام تا ضعف و عدم محبوبیت دولت. دوستان و آشنایان معمولی آنان را بهتر از باند راکتبازان نمیدانند که با حرص و آز کمکهای مالی ایالات متحده یا قراردادهای آبدار ساختوساز را میبلعند.
دولتهای غربی همواره چنین چیزی را انکار کردهاند. وقتی پیتر گالبرایت، یکی از مقامات ارشد سازمان ملل متحد در کابل، گفت که ایالات متحده و متحدانش هیچ شریک محلی معتبری ندارند ــ با اشاره به دولت آن روز افغانستان ــ او فوراً اخراج شد. نابینایی عمدی بود، زیرا دیپلماتهای غربی از پاسگاهها و استحکامات دفاعی ارتش غرب و افغانستان درمناطق روستایی دیدن کردند و مؤدبانه چشم خود را بر پرچمهای طالبان که درروستاهای مجاور بر روی درختان و تیرها به اهتزاز در آمده بود، بستند.
زمانی در کابل، من یک تابلوی اعلانات را در کنار یک پست پلیس دیدم که با حروف بزرگ انگلیسی نوشته شده بود “RING OF STEEL” [تلویزیون مدار بسته ـ کنترل ـ مترجم). اما پست کاملاً خالی بود. من متعجب بودم و از خود میپرسیدم آیا این علامت یک شوخی افغانی نیست!؟ اما نه، این شعار گویای عدم حضور نیروهای امنیتی و عدم توانایی رژیم افغانستان بود.
تریلیونها دلار توسط ایالات متحده در افغانستان هزینه شد، اما سربازان افغان اغلب از کمبود مواد غذایی، مهمات و سوخت رنج میبردند و حتی نمیتوانستند سلاحهای معیوب را جایگزین سازند. این نقایص توسط غربیها به فساد در دولت افغانستان و جامعه نسبت داده میشد، اما مبالغ زیادی از کمکهای آمریکا هرگز از انگشتان چسبنده شرکتهای مشاورهای و امنیتی آمریکا رد نمیشد. این گشادهدستی هر کجا که میرفت، در جیب ۵۴ درصد از افغانانی که زیر خط فقر و با روزی ۱/۹ دلار زندگی میکردند، نمیرفت.
اگرچه من در مورد قدرت ارتش و دولت افغانستان عمیقاً بدبین بودم، اما هنوز از سرعت زیاد ازهم پاشیدگی آن در چند هفته گذشته در شگفتم. ضعیفتر از آنچه که منتقدان آنها تصور میکردند، انفجار نهایی با حمله بهخوبی برنامهریزی شده نظامی طالبان انجام شد که از همان ابتدا بر شمال کشور متمرکز شده بودند. گروههای قومی غالب در اینجا ــ برخلاف طالبان پشتون ــ تاجیکها، ازبکها و هزارهها هستند که قبل از سال ۲۰۰۱ هسته اصلی مقاومت ضد طالبان را تشکیل میدادند.
با حمله به مناطق شمالی، طالبان احتمالاً امیدوارند تا بتوانند از مخالفت آنها با یکدیگر، از ایجاد اتحاد شمال، ائتلاف قدیمی فرماندهان جنگ ضد طالبان که قبل از سال ۲۰۰۱ در شمال شرق افغانستان وجود داشت، جلوگیری کنند.
جنگ در افغانستان اغلب آن چیزی نیست که در ظاهر و در دنیای خارج بهنظر میرسد. بیشتر از اکثر درگیریهای مدنی، رهبران، قبایل، شبهنظامیان، شهرها، روستاها و افراد برای پیوستن به پیروز احتمالی، جبهه عوض میکنند و به طرف مقابل میپیوندند. یک ضربالمثل قدیمی میگوید که افغانها هرگز در جنگ شکست نمیخورند ــ زیرا آنها همیشه قبل از پایان جنگ به برنده میپیوندند. به همین دلیل است که میبینیم طالبان گزارش میدهند که اسماعیل خان، جنگسالار قدرتمند هرات، به آنان پیوسته است، هرچند که دیگر منابع خبر از آن میدهند که او دستگیر شده است.
چنین جابجاییها در وفاداری و تعویض جبهه، توضیحدهندۀ شتاب پیشروی طالبان است. بیست سال پیش، من دیدم که طالبان کابل، قندهار، هرات و غزنی را نیز بدون جنگ رها کردند. اما تثبیت این موفقیتها ممکن است دشوار باشد زیرا طالبان در بسیاری از ایالات، بهخصوص در شهرهایی که فقط با استفاده از خشونت یا تهدید به خشونت قادر به حکومت میباشند، مورد تنفرند و یا کسی آنان را نمیخواهد.
* پاتریک کاکبورن نویسنده کتاب «جنگ در عصر ترامپ» است.