آواز دل
این سرودم ناله ء غمدارها ست
زخم ناسور بسی افگارها ست
ناله ام از قاتل و خونخوارها ست
شکوه ام از خاین وبی عار ها ست
این نه شعر، از درد ما انبارهاست
گر نیاید از گلو بیرون سخن
آهِ آتش زای آن سوزد بدن
ما اسیر آن اجیران گشته ایم
حبس اندر کشور مان گشته ایم
طعمه ي درنده هر آن گشته ایم
تیره روزیم و شبستان گشته ایم
خود بحال خویش حیران گشته ایم
ما نه دیگر ملتِ آزاده ایم
خورد گشتیم و ز پا افتاده ایم
اختیار ما به دست دشمن است
دشمنم پنجاب ،آن اهریمن است
آنکه بهروحشیان روح و تن است
راه ما مسدود از آن رهزن است
غایب آنجا مرد دشمن افگن است
شد عدویم مالک ویرانه ام
وای بر ما و بر آن کاشانه ام
مهرو ولیزاده نوامبر ۲۰۲۱