وحدت بقای ماست
یاد آن نای و نیستا ن و نوای من وتو یاد آن وعده و پیما ن و فا ی من و تو یاد آن گلشن زیبا که به آن زیبایی بود مرغان سحر نغمه سرای من و تو یاد آن ساقی و آن شمع ویاران قدیم یاد بزم طرب عشق وهوای من و تو…
بیشتر بخوانیدیاد آن نای و نیستا ن و نوای من وتو یاد آن وعده و پیما ن و فا ی من و تو یاد آن گلشن زیبا که به آن زیبایی بود مرغان سحر نغمه سرای من و تو یاد آن ساقی و آن شمع ویاران قدیم یاد بزم طرب عشق وهوای من و تو…
بیشتر بخوانیداستاد “نەبەز گوران” (به کُردی: نهبهز گۆران) شاعر، نویسنده، مترجم و روزنامهنویس کُرد، است. “نهبهز” به معنی نستوه و شکست ناپذیر است. وی در هفده مارس ۱۹۷۷ میلادی، در شهر کوچک بیاره واقع در منطقهی هورامان اقلیم کردستان دیده به جهان گشود. “هلمت گوران” دیگر شاعر و نویسندهی کُرد، برادر اوست. نهبهز، برای نشریات مختلفی…
بیشتر بخوانیداور دی اور دی د زړه اور دی د عشق زور دی په گوگل کې، چې تاویږي، را تاويږي نه مړ کیږي نه سړیږي نه ودریږي لا گرمیږي لا خوټیږي لا پخیږي هټکرۍ په کې ماتیږي ویلې کیږي سرې لمبې ترې پورته کیږي د پنجرو نه یې مرغان لکه سپرغۍ په هوا کیږي هوااخلئ، هوا…
بیشتر بخوانیدشاعریکه نیم قرن در مهاجرت قرار دارد ولی هنوز دررگهایش خون محبت وطن و هموطن جاریست ؛ پرو فیسور دوکتور ریان ( غایب) که حدود پنجاه سال قبل غرض تحصیلات عالی در بورس تحصیلی که از لیسه عالی استقلال نظر به لیاقت اش برایش داده شده بود عازم کشور فرانسه گردید و تا کنون در…
بیشتر بخوانید«شهناز عرش اکمل» یشه واژه «مدرن» از «مودو» ((modo به مفهوم «جاری/ فعلی» است. بر این اساس، هر آنچه سبک وسیاق روز را از گذشته جدا میکرد، «مدرن» خوانده میشد (نجومیان، ۱۳۸۳: ۱۱) و آن سبکی از رمان نویسی بود که نخستین بار به صورت یک جنبش ادبی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم…
بیشتر بخوانیددکتر “شادان علی احمد” مشهور به “شاده علی” شاعر کُرد است. کتاب “زیوا” مجموعهای از اشعار و نقاشیهای او را در بر دارد که در سال ۲۰۲۲ چاپ و منتشر شده است. ■□■ (۱) گویی دیگر باران هم یاریگر رویاهایمان نیست! زمانیست بسیار که نمیبارد، و هرکس قطرهای آب میبیند، به شادی فریاد برمیآورد: —…
بیشتر بخوانید(۱)وقتی نباشی می شوم همرنگ پاییزامشب بیا یک جرعه می در جاممان ریزمن عاشقم، لبریزم از سودا و حسرتبا بوسه ای حس لطیفم را برانگیز در مزرعه همچون مترسک خشک ماندموقتی نباشی می شوم مانند جالیز روی کاناپه پای شومینه نشستمبرخیز دیگر عشق من، از پشت آن میزمصراعی از بیت غزل در ذهن من ماندتب کرده ام…
بیشتر بخوانیدغرق عشق سحری صبحگاهم چکنم موج توفا نی و بر باد تبا هم چکنم طا قتم تاق شد از جور فراق یاران بازهم درره شان دیده براهم چکنم ازکدا مین غم ازجور جفا شکوه کنم وای دردا که نشد درد شفاهم چکنم دل همی در تپش مهر وفا میسوزد ای دریغا که محکوم جفایم چکنم…
بیشتر بخوانیدرسول پویان جهـان نظاره گر قتل عـام انسان است خـدا به حق به سوگ بشـرگریان است عـصا فـتـاده بـه دسـتان کـیـن جـلادان خدا ز خلقت اشرار بـس پشیمان است ز دیـو و دد بـشده پـر جنگل وحـشـت چراغ مرده و پیر و خرد حیران است ز خیر و شـر بـشـنـیـدیـم قـصۀ بسـیار مگر قـدرت یزدان…
بیشتر بخوانید[فریبا] پیپاش را گوشهی لب گذاشت با طمأنینه… روی تخت نشست. با دست گرد و خاک و تکههای آوار شدهی سقف را پاک کرد. اسباب و اثاثیهی تخریب شدهی خانهاش را ورانداز کرد. آهی کشید و پکی عمیق به پیپ زد. در زلزلهی دیشب، خانههای زیادی خراب شدند. پیپاش را کناری گذاشت و سراسیمه به…
بیشتر بخوانیدنوشته نذير ظفر 12/03/23بلوك ستون بد گمانى نكنيد ، گر ز جهان خسته شدم از دو رنگى و دو قولى خسان خسته شدم گرچه من معتقد ام ؛ اهل خرافات نيم از مسلماني كوته نظران خسته. شدم هفت اقليم هنر مهد تجارت گشته از هنر مندي…
بیشتر بخوانیداستاد “رفیق صابر” (به کُردی: رهفیق سابیر / انگلیسی: Refiq) شاعر کُردزبان، زادهی سال ۱۹۵۰ میلادی در قَلادزی، اقلیم کردستان است. وی از شُعرای صاحب سبک و نوپرداز کُرد است و دارای مدرک لیسانس ادبیات از دانشگاه بغداد و دکترای فلسفه از دانشگاه صوفیا بلغارستان است. در پی مبارزات رهایی بخش ملتش علیه حکومت مرکزی…
بیشتر بخوانیدکشور ما کشور درد و غم است رنج در رنج است و اندوه پی هم است نیست آرامی نه روز و نی به شب آنچه میبنی فغان و ماتم است مردم اش در جستجوی آب و نان راهشان مسدود و پر پیچ و خم است درد مردم یک دم و یک لحظه نیست بلکه تکرار…
بیشتر بخوانیدگرد آوری و ترجمه داکتر فیض الله ایماق عدالت، انصاف و انصاف سیزلیک حقیده مقاللر ضرب المثل هاییکه در باره ی عدالت ، انصاف و بی انصافی گفته شده است خطانینگ یؤلداشی- جزا رفیق خطاکار، جزاست یورسنگ سیاق ییرسن تیاق هرکه به خطا رود بالاخره به سر خواهد خورد یخشیگه تینیم یؤقیامانگه اؤلیم یؤق آدم…
بیشتر بخوانیداگر که عشق و جنون را دگر رقم بزنم به من نگو ز وصالت، که حرف کم بزنم اگرچه قسمت ما شد فراقت ای زیبا در آخرش به خدا، قصه را به هم بزنم تو را رسانده به دستش فلک، عجب دردی و عاقبت ز جفا، خنجری به غم بزنم بیا تو اشک روانم، بیا…
بیشتر بخوانید