دولت پدیده عقلی – تحلیل موردی حمله پاکستان در ولایت پکتیکا

دولت پدیده قوم و یا دینی مطلق نیست. و دین…

هر شکستی ما را شکست و هیچ شکستی شکست ما…

نویسنده: مهرالدین مشید با تاسف که تنها ما نسل شکست خورده…

نوروز نبودت

- بیژن باران چه کنم با این همه گل و…

عرفان در مغز

دکتر بیژن باران     لامارک 200 سال پیش گفت: به پذیرش…

نماد های تاریخی- ملی و نقش آن در حفظ هویت…

نور محمد غفوری اشیاء، تصاویر، نشان‌ها، مفاهیم، یا شخصیت‌هایی که نمایانگر…

در دنیای دیجیتالی امروز، انسان‌ها به مراتب آسیب پذیرتر شده…

دیوارها موش دارند و موش‌ها گوش! این مثل یا زبانزد عام…

خالق تروریستهای اسلامی؛ الله است یا امریکا؟

افشاگری جسورانه از ژرفای حقیقت سلیمان کبیر نوری بخش نخست  درین جا می…

چگونه این بار حقانی ها روی آنتن رسانه ها قرار…

نویسنده: مهرالدین مشید از یک خلیفه ی انتحاری تا "امید تغییر"…

شب یلدا 

شب یلدا شبی شور و سرور است  شب تجلیل از مدت…

سجده ی عشق!

امین الله مفکر امینی      2024-21-12! بیا کــــه دل ز تنهایــی به کفیدن…

فلسفه کانت؛ تئوری انقلاب فرانسه شد

Immanuel Kant (1724-1804) آرام بختیاری  نیاز انسان عقلگرا به فلسفه انتقادی. کانت (1804-1724.م)،…

حال: زمانست یا هستی؟

بیت: غم فردا، کز غصه دیروز ریزد به هجوم انرژی، کشف زمان…

درختی سرشار از روح حماسی  و جلوه های معبودایی

نویسنده: مهرالدین مشید تک "درخت توت" و دغدغه های شکوهمند خاطره…

کهن میلاد خورشید 

رسول پویان  شـب یلـدا بـه دور صندلی بـسـیار زیبا بود  نشـاط و…

مبانی میتودیک طرح و تدوین اساسنامهٔ سازمانهای مدنی

نور محمد غفوری شاید همه خوانندگان محترم روش تحریر و طُرق…

انحصار طلبی ملا هبت الله، کشته شدن حقانی و سرنوشت…

نویسنده: مهرالدین مشید ختلاف های درونی طالبان و کش و قوس…

ریحان می شود

قاضی پشتون باسل حرف  نیکو مرکسان را  قوت  جان میشود قوت جسم…

کهن جنگ تمدن 

رسول پویان  نفـس در سـینۀ فـردا گـره افتاده بازش کن  بـرای خــاطــر…

ترجمه‌ی شعرهایی از بانو روژ حلبچه‌ای

هر گاه که باران،  آسمان چشمانم را در بر می‌گیرد. آن، تکه…

سلام محمد

استاد "سلام محمد" (به کُردی: سەلام موحەمەد) شاعر کُرد، زاده‌ی…

«
»

ګفت و شنود با داکتر مسعوده قاضی وزیری

ګفت و شنود با محترمه داکتر مسعوده قاضی وزیری چهره شناخته شده ای علم و ادب، شاعر توانا و نویسنده ورزیده

مصاحبه کننده: انجنیر عبدالقادرمسعود

داکتر مسعوده قاضی وزیری شخصیت فرهیخته، ګرانمایه، مهربان و صمیمی، نویسنده ورزیده و پرکار با اندیشه های روشنګرانه و میهن دوستانه، شاعر نازک اندیش و شرین کلام شعر و ادب زبان دری-فارسی است.او توانسته است با قلم، دانش، فهم و ذکاوت خویش به وسیله آثار و اشعار ناب خود مشعل پر جلال شعر و ادب را فروزان نګهدارد. محترمه مسعوده قاضی وزیری در دیار غربت و مهاجرت  و دوری از وطن با کار ها و فعالیت های مفید و پر ثمر در آثار پر بها و اشعار زیبای خود افکار و اندیشه های  سالم، احساسات و عواطف انسانی خود را به طور آګاهانه، با احساس مسوولیت پاک وطنی و ملی که دارد درمورد وطنش، رنج و مصیبت های که امروز هموطنان ما دامنګیر آنست اظهار نموده است.

محترم نورالدین همسنګر نویسنده برجسته، سخنور آګاه، ادیب و شاعر مبتکر و شرین کلام در یکی از نوشته های خود در مورد شخصیت ادبی، سیاسی و اجتماعی داکتر مسعوده قاضی وزیری چنان میفرماید:

((…. داکتر مسعوده قاضی وزیری یکی از بانوان پرکار و سخت کوش با حضور  فعال و گسترده  در فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و غلبه بر دشواری های سنگین و نفسگیر زندگی توانسته است راه خود را بسوی دستیابی به آرزو های بزرگ انسانی باز نماید.

از آنجاییکه  فشار های گونه گون اجتماعی برخاسته  از جامعه ی سنتی و مرد محور بر طبع لطیف و روان حساس زنان رنجدیده کشور ما اثر ژرف و ناگوار گذاشته است، میتوان آنرا در رویکرد های حساسی و عاطفی زنان شاعر از جمله  در سروده های بانو وزیری  نیز به وضاحت مشاهده نمود.

یکی از مشخصه های بارز شعر او تبلور و بیان درد های توان سوز ناشی از مهاجرت، تنهایی و آواره گی و دوری از وطن است که در سخنان بسیاری  از شاعران ما سایه افگنده است. 

ازسوی دیگر درون مایه سروده های بانو وزیری مملو از تخیل عالی، مهربانی، آزادگی و گاهی هم بیم و امید های فراوانی است که شعرش را از دیگران متمایز می سازد.

درهمه داشته های  وی  بیان واقعیت های ملموس زندگی  در قالب سروده های دلنشین با تازه گی های لازم جا گرفته است. 

وقتی میگوید:

تو در من آتشی هستی فراموشت نخواهم کرد 

به گلدانم گلی هستی فراموشت نخواهم کرد 

و یا در سروده نیمایی:

گاه در اوج تمنای خیال

بر رخ خاطره ها

روی تو را میبینم 

چه دلگیرم کرد گردش ثانیه ها 

غربت خفته درین قافیه ها. 

و یا هم 

ای آسمان زیبا ،امشب دلم گرفته 

از های و هوی دنیا، امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته 

خون دل شکسته بر دیدگان نشسته 

باید شود هویدا امشب دلم گرفته. 

سکوی پروازش در هنر شعر پر پهنا و چشمه سار پر زلال سروده های دلکش  او درکام علاقمندانش گورا باد.))

 واقعن خدمات فراوان و روشنګرانه، مفید و مثمر داکتر مسعود قاضی وزیری در غنامندی و شګوفایی شعر، ادب و فرهنګ کشور ما قابل تمجید و ستایش است.

محترم دستګیر نایل نویسنده ګرانمایه، شاعر مستعد، مرد سخن و ادب و داستان نویس ورزیده در یکی از نوشته های خود در مورد شخصیت علمی و ادبی داکتر مسعود قاضی وزیری چنان میفرماید:

((…ډاکتر مسعوده قاضی وزیری، دختر قاضی عبدالرزاق و در یک خانواده ی روشنفکر دینی بدنیا امده است.تعلیمات ابتدایی و لیسه را در لیسه رابعه بلخی و دارالمعلمین سید جمال الدین به پایان رسانیده و تحصیلات عالی خود را در کشور های پاکستان ، هندوستان و ناروی در رشته ی ( روابط بین الملل ) ختم کرده است.به زبان های پشتو، فارسی، انگلیسی و نارویژی تسلط کامل دارد.     

 بانو وزیری، زن چند بعدی است.در نیم رخی، از فعالان نستوه و دایم الفعال فرهنگی، سیاسی و از مدافعان جدی حقوق زن در حلقات سیاسی فرهنگی کشور ما است.

و در نیم رخ دیگر، بانو وزیری شاعر و نویسنده ی متعهد هم است.شعر های بانو وزیری حاوی پیام های عاشقانه و حماسی و اخلاقی است.گزینه ای از سروده هایش زیر عنوان ( لاله ء سیاه) اقبال چاپ یافته اما به نسبت گرفتاری ها بقیه ئ نوشته ها و سروده هایش تا هنوز به زیور چاپ آراسته نشده است. بانو وزیری بیشتر در قالب های اوزان عروضی مانند غزل شعر می سراید و گاه هم به اوزان نیمایی طبع آزمایی کرده است. غزل های بانو وزیری از متانت، پختگی و صناعات بدیعی برخوردار است.ترکیب ها و استعاره های نو و بدیع در آثارش به فراوانی خوانده می شود.به این دو نمونه از اشعار او در وزن عروضی و نیمایی می بینیم که با چه پختگی و روانی احساس درونی خود را به تصویر کشیده است:

_ تو در من آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد                                                                                             به گلدانم گلی هستی فراموشت نخواهم کرد                                                                                                مرا جان تا بجان باشد ، به عشقت کوهِ سنگینم                                                                                                تو ای شهزاده ی عشقم ، سیه پوشت نخواهم کرد

این هم نمونه ای از شعر آزاد نیمایی او:

_ گاه در اوج تمنای خیال                                                                                                                          بر رخ خاطره ها،

روی تو را می بینم

و چه دلگیرم کرد ، گردش ثانیه ها

غربت خفته در این قافیه ها ،

سایه هایی که جدا افتادند

اشک هایی که  در ان حسرت سرد ؛

ساده جان می دادند….  

برای بانو وزیری پیروزی های بیشتر آرزو می کنم.))

به خاطری معرفی و شناخت بیشتر و بهتر محترمه داکتر مسعوده قاضی وزیری توجه شما عزیزان، دوستان و علاقمندان علم، شعر و ادب را به این ګفت و شنود جلب مینمایم.

محترمه داکتر قاضی وزیری سلام های مرا بپذیرید،اجازه دهید پرسشهای خود را آغاز نمایم.

محترم انجنیر عبدالقادرمسعود نخست از همه درود و سلام خود را خدمت شما دوست عزیز و بزرګوار  و همه دوستان و علاقمندان تقدیم میدارم. از شما سپاسګزارم، بفرمایید من در خدمتم.  

مسعود: محترمه داکتر مسعوده قاضی وزیری نظر به شناختی که از شما دارم، شما در دنیای علم، ادب، شعر و شاعری  به حیث ادیب آگاه، شاعر  با استعداد و ورزید معرفی هستید. بگذار یک بار دیگر هموطنان ما در داخل و خارج از سرزمین باستانی و مدنیت پرورما با شخصیت علمی، ادبی و هنری شما بیشتر آشنا شوند.

پس مهربانی نموده در مورد زندگی علمی، هنری، ادبی، فرهنگی و شخصی خود به طور مختصر معلومات ارایه نماید.

مسعوده وزیری: مسعوده قاضی ، فرزند عبدالرزاق قاضی در یک خانواده ی متدین و روشنفکر دیده به جهان کشوده ام. تحصیلات ابتدایی و عالی را در لیسه ی رابعه بلخی و عالی را در دارالمعلمین سید جمال الدین افغانی به پایان رسانیده ام.پس از فراغت به حیث اموزگار و اندکی بعد مدیر لیسه ی عالی ابوالقاسم فردوسی شدم.در کنار خدمات تعلیمی و اموزشی برای نسل جوان کشور ، در صف جنبش ازادی بخش زنان برای تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی و بویژه حقوق زنان بمبارزه اغاز کردم. در سال های پسین که جنگ های تنظیمی در افغانستان اغاز شد، خانه ی ما هدف راکت های دشمن قرار گرفت و با خانواده ام به پاکستان مهاجر شدم. در شرایط دشوار مهاجرت هم آرام و بی تفاوت نه نشسته به غرض کمک به مهاجران افغان وظایف متعددی را به دوش گرفتم.

مسعود: محترمه مسعوده قاضی وزیری! شما که برای اولین بار به ژانر های علمی و ادبی دسترسی پیدا کردید، چگونه متوجه استعداد خود شدید و به هنر شعر و شاعری روی آوردید، مشوق شما کی بود، و کدام انگیزه باعث شد که به شعر گفتن آغاز نمودید؟ 

مسعوده وزیری: استعداد ها در شرایط خاص و در زمینه های خاص بطور خودی ظهور می کنند.و پرورش می یابند.استعداد کسبی نیست، ذاتی ، درونی و در فطرت ادمی نهفته است.انگیزه ء شعر گفتن هم یک احساس درونی و با در نظر داشت شرایط و تاثیر پذیر از اوضاع اجتماعی و زنده گی روزانه ی آدمی است.استعداد شعر سرودن در همه انسان ها نیست و از راه کسب علم و کمالات بدست نمی اید، بلکه فطری و ذاتی است.بسیار آدم های تحصیلکرده و اکادمیک هم نتوانسته اند به زور کلمات و دانستن قاعده های زبان، شعر بسرایند.برخی افراد نیمه سواد و بیسواد هم توانسته اند شعر بگویند بدون انکه تحصیل علم شعر را کرده باشند.( بانو سمنبوی هراتی) یک زن بیسواد بود شعر هایش را دیگران در کتابچه اش می نوشتند.صوفی عشقری هم تحصیلات مدرسه ای داشت و اما شعر های بلندی سروده است.علامه صلاح الدین سلجوقی بیدل شناس مشهور، بسیار کوشید شعر بسراید اما توفیق نیافت.

مسعود: نظریه پردازان ادبی، شاعران و منتقدان، تعریف‌های گوناگون و بی ‌شماری از «شعر» ارایه داده ‌اند. شما چطور شعر را تعریف مینماید و به نظر شما شعر خوب چیست؟ و شاعر خوب کیست؟

مسعوده وزیری: شعر، تعریف مشخصی ندارد.در تعریف شعر دید گاههای متفاوت وجود دارد.بره اند شعر، احساس دل است و انچه از دل بر خیزد، لاجرم بر دل نشیند.ملک الشعراء بهار گفته است ( شعر ان باشد که خیزد بر دل و جوشد به لب // باز بر دل ها نشیند هر کجا گوشی شنفت ) برخی هم گویند که شعر بیان درد ها و حقایق بیرونی اند توسط احساس درونی و با کلمات موزون گفته میشود.بشرط انکه تصاویر شاعرانه داشته باشد و پیامی را القا کند.« شکسپیر» شاعر انگلیسی گفته است : ( شعر بدون پیام، به سیب سرخی میماند که درونش را کرم خورده باشد) یعنی شعر انست که از خود پیامی داشته باشد.این سخن در تمام هنر ها مصداق دارد.قدما، در شعر عناصر خیال، قافیه و وزن را الزامی میدانند. (نظامی عروضی سمرقندی ) در کتاب چهار مقاله می گوید که شعر عبارت از سخن موزون، ُمقفی و ُمخِیل است » یعنی عناصر خیال و وزن و قافیه از ارکان مهم شعر است.سخن دوکتور زیار هم دقیق است که زبان در شعر یک عنصر هم است.همه می دانند که ادبیات و از جمله شعر، یک هنر زبانی است.که بوسیله ی زبان بیان می شود.پس زبان هم یک از ارکان مهم شعر است.

مسعود: شما با استناد سخنان  نویسندګان بزرگ،  در شعر الهام، خیالات، احساسات و تصاویر عاطفی را چگونه ارزیابی مینماید؟ به نظر شما سرایدن و نوشتن شعر الهام است و یا ریاضت و تجربه انسانی؟

مسعوده وزیری: در شعر سرودن،« الهام» نقش اساسی را دارد.الهام مانند وحی در شعر است همانطور که « وحی» به پیامبران است الهام هم مایه ی اصلی شاعر است.پس از الهام، عناصر خیال( تشبیه، استعاره، تمثیل ،کنایه و مانند این ها) نقش مهم را دارند.بدون رعاین این عناصر، شعر نیست، بلکه یک نثر است.این تصاویر خیال است که شعر را غنا می بخشد و بکمال می رساند.لذا شعر، هم حاصل الهام است و هم حاصل تجربه های انسان است.

مسعود: شما در سرودن شعر مناظر و تصویر سازی را چگونه ارزیابی مینماید؟  تفاوت میان تصویر و مناظر ذهنی و عینی در چه است؟

مسعوده وزیری: شعر، یعنی بیان احساس با تصاویر شاعرانه و خیال انگیز. بدون این عناصر، شعر معنا پیدا نمی کند. 

مسعود: خانم مسعوده وزیری! درمورد غزل که از کهن ترین و شور انگیز ترین قالبهای زبان دری- پارسی است چگونه می اندیشید؟  تفاوت میان غزل سنتی و غزل تصویری در چه است؟

مسعوده وزیری: غزل، یکی از ژانر های مهم و زیبای شعر است.برای همین است که حتا شاعران قصیده سرا و مثنوی سرایان بزرگی چون ناصر خسرو  و مولانا هم غزل سروده اند.دیوان کبیر شمس مولانا از گنجینه های بزرگ غزل در ادب فارسی است که هم عرفانی و هم فلسفی وهم عاشقانه است. غزل ها همه اش پر از تصاویر هنری و شاعرانه اند میان غزل سنتی و غزل امروز جز از موتیف های امروزی و دیروزی و صور خیال شاعر دیگر فرقی ندارند.تفاوت شعر امروز با شعر کلاسیک از لحاظ محتوی فقط در اوزان است.شعر کلاسیک تابع اوزان عروضی است.اما شعر امروز از قید اوزان عروضی ازاد است.دلیل اش این است که شاعر نوگرا می خواهد خود را از قید اوزان ازاد کند و هر انچه دلش می خواهد بگوید.تصاویر هنری شعر کلاسیک با تصاویر امروز در جاهایی فرق دارد. چون پدیده های امروزی فرق دارند.و تغییر کرده اند.وقتی فروغ فرخزاد در مصرعی میگوید: ( در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی است ) اگر می گفت به اندازه ی یک هکتار زمین است و یا ده متر مربع است، سخن، شاعرانه با صور خیال نمی شد.مگر تنهایی را میتوان اندازه کرد؟ مگر شاعر لایتناهی بودن را به « تنهایی» تشبیه کرده است.

مسعود: محترمه مسعوده وزیری! تفاوت میان شعر سپید، نو، آزاد و کلاسیک را چگونه ارزیابی مینماید؟ مهربانی نموده در مورد پیدایش و ظهور این اشعار معلومات ارایه نماید.

مسعوده وزیری: شعر سپید یا نو را « نیما یوسیج» شاعر ایرانی بنیاد گذاشت.نیما هم از شعر های ازاد اروپایی ها مانند فرانسوی و انگلیسی و … اموخت و به ایران تعمیم بخشید.من، هم شعر در اوزان عروضی و کلاسیک سروده ام.

مسعود: مرحوم کاظم شیدا شاعر زبان پشتو میفرماید

مضمون د شعر لکه پیکر وي +  رنګین الفاظ یې رخت او زیور وي 

ورته ضرور دي دا دواړه څیزه +  پیکر که هر څومره دلربا تر وي

 خانم مسعوده وزیری!  شما در شعر و شاعری محتوا، پیام، مضمون، عشق، محبت و زیبایی را چگونه ارزیابی مینماید؟

مسعوده وزیری: شعر همیشه با زیبایی، عشق، احساس و عاطفه همراه بوده است. عشق در هر بُعد ان چه میهنی باشد و چه عشق حقیقی و خانواده گی و فرزندان و دیگران.شعر در قالب لفظ، بیانگر معنا است. بقول بیدل :                                     بدون لفظ محال است جلوه ی معنی //  همان به کسوت اسما ببین مسما را                                                       شکل بیرونی شعر، لفظ است و شکل درونی ان معنی.تا لفظ ظاهر نشود، معنی جلوه گر نمی شود.  

مسعود: به نظر شما تفاوت شعر با نثر در چه چیزی است؟  در بیداری و روشنگری ذهنیت مردم، شعر نقش و رول اثر گزار دارد  و یا نثر ؟ آيا شما هم آثار منثور دارید و اگر دارید آنرا معرفی نماید.

مسعوده وزیری: تفاوت شعر با نثر، مشخص است.شعر با الهام، احساس، عاطفه و صور خیال سرو کار دارد.و نثر، سخن اشکار است در قید الفاظ. شعر در بیداری ذهن ها، و احساسات شنونده و توده ها تاثیر شگرفی دارد.تجربه نشان داده است که تاثیر شعر بر شعور و اگاهی و عواطف مردم تا چه حد اثر گذار بوده است.وقتی در اجتماع مردم، تظاهرات و گرد همایی ها شعری دلنشین و تحریک کننده خوانده شود می بینیم که بیشتر از بیانیه ها وسخنرانی های اتشین اثر می گذارد

مسعود: محترمه مسعوده وزیری! درمورد سبک و مکتبهای ادبي چگونه می اندیشید؟ هر شاعر از یک سبک و مکتب خاص ادبی پیــروی میکنـــد شما در انتخاب اشعار تان از کدام سبک و مکتب ادبی استفاده مینماید؟

مسعوده وزیری: در باره ی سبک های ادبی نظر دادن بگمانم فکر باطل و بی معنی است. سبک ادبی عبارت است از روش، طرز بیان و سلیقه ها و موتیف ها و مفاهیم خاص یک دسته از شاعران که مشخصات خودش را دارد.مثلا در سبک خراسانی بیان احساسات میهن دوستی، ازادی خواهی و رزم جویانه و مفاهیمی از این دست کار گرفته می شود.شاهنامه فردوسی نمونه ی کامل این سبک است.در سبک عراقی بیشتر مفاهیم فلسفی، عرفانی، اخلاقی و تربیتی بیان میشود و از کار برد این مفاهیم فهمیده میشود که شعر در سبک عراقی سروده شده است. اثار مولانا،سنایی ،حافظ وسعدی نمونه های انست.

مسعود: به نظر شما سمبول در زبان، ادب و شعر چه تعریف دارد، تفاوت میان سمبول های اشعار کلاسیک و معاصر در چه است؟

مسعوده وزیری: سیمبول، در شعر یک نماد است، یک نوع بیان پیچیده و تامل پذیر است که از طریق قرینه ها فهم معنی می شود. مثلا ( لاله) در شعر اقبال لاهوری سیمبول ازادی و ازاده گی است ( ابله، ) در شعر بیدل، نماد رنج و سختی کشیدن ها است و ( آیینه) نماد یا سیمبول دل است ، سیمبول تجلی نور خداست که در دل انسان جلوه گر میشود.همچنان نماد خود بینی، غرور و تکبر است.( ای ایینه منزلت مبارک باشد // کن جلوه مقابلت، مبارک باشد // امد زسفر کسی که دل با او بود // بیدل دلت اکنون مبارک باشد ) داستان « پاد شاه و کنیزک» در مثنوی معنوی،شاه و کنیز دو سیمبول از «روح» و « نفس» آدمی است.که در واقع « نقد حال» ما انسان ها را بیان کرده است.

مسعود: شما در مورد پیوند شعر و فلسفه و شاعران فلسفی چګونه می اندیشید؟ مهربانی نموده از شاعران مشهور زبانهای پشتو و دری- پارسی و اشعار برګزیده ای شان درین عرصه نام ببرید.

مسعوده وزیری: فلسفه با شعر رابطه ی گسست نا پذیری دارد.در شعر بسیاری از شاعران سایه روشن هایی از فلسفه را می توان دید.اشعار مولانا و ناصر خسرو و سنایی و رحمان بابا و خوشحال خان ختک نمونه های ان را میتوان دید.

مسعود: به نظر شما تعریف اسطوره  در ادب و شعر چیست؟  تفاوت میان اسطوره و سمبول را چگونه ارزیابی مینماید؟ مهربانی نموده از آثار ادیبان و شاعران مشهور و معروف زبانهای پشتو و دری- پارسی درین عرصه نام ببرید.

مسعوده وزیری: اسطوره، قصه ها و روایات کهن و قهرمانی های شخصیت ها عینی و یا ذهنی در میان مردم است. که بتاریخ پیوسته اما در ذهن ها باقی مانده اند.اسطوره ی  « سیزیف» در قصه های کهن یو نانی ها و « خشم آشیل» اسطوره ی (توفان نوح) در ادیان ابراهیمی و اسطوره ی ( رستم) در شاهنامه فردوسی از اساطیر مهم تاریخ اند.هر قوم و ملتی در طول تاریخ حیات برای زنده نگهداشتن هویت خود اسطوره سازی می کنند.یکی اسطوره ی مبارزات ازادی بخش می شود و دیگری اسطوره ی فرهنگ و هنر .در افغانستان قرن بیستم و بیست و یکم نیز مردم و هر قوم اسطوره هایی برای خود ساخته اند.حال انکه این اسطوره ها برای مردم و قوم دیگر اسطوره شناخته نشده است.مثال هایش بسیار روشن است و نیازی به نام بردن ندارد.               

مسعود: در ادبیات پشتو و دری – پارسی اشعار حماسی و اشعار تراژدی را چگونه ارزیابی مینماید،  به نظر شما کدام شعرا درین قسمت زیاتر درخشیده اند؟ لطف نموده  نمونه از کلام آنها را بنویسد.

مسعوده وزیری: مهم ترین اشعار حماسی را در شاهنامه ی فردوسی می توان خواند.شاهنامه تراژدی های فراوانی هم دارد که در زبان ها همیشه جاری است.کشتن( سیاوش) بدست افراسیاب و (سهراب) بدست رستم یکی از ان تراژدی ها اند. 

 مسعود: امیرخسرو دهلوی شعر را به عروس تشبیه کرده و نغمه را زیور آن دانسته است. آنها میفرمایند: 

 نظم را حاصل عروسی دان و نغمه زیورش

نیست بی عیب اگرعروس خوب بی زیور بود

شما در مورد رابطه میان شعر و موسیقی و تاثیر آنها بالای یکدیگر چگونه می اندیشید.

مسعوده وزیری: امیر خسرو درست گفته است که شعر « عروس» سخن و زبان است.زیرا زیبایی هر زبان در شعر ان زبانست.

مسعود: اشعار تصوفی و عرفانی را چګونه ارزیابی مینماید؟ مهربانی نموده نمونه های از اشعار تصوفی و عرفانی  شاعران مشهور و معروف زبان های پشتو و دری را با ما شریک سازید.   

مسعوده وزیری: اشعار عرفانی و تصوفی حاصل شرایط ان زمان است.عرفان، پل وصلی است میان اهل فقه و حدیث و مکتب و دانش ان زمان عرفان کوشید تا مدرسه و مدرنیته را باهم اشتی بدهد و راه رسیدن به حقیقت را اسان بسازد.مانند مذهب سختگیر و تعبدی نباشد.زیرا فقه و حدیث با دانش همان عصر در تقابل بودند.این پل اشتی پذیری و همدیگر پذیری را عرفان بنیاد گذاشت.تا انسان ها مسالمت و در صلح و اشتی زنده گی کنند.اثار سنایی و مولوی و حافظ  و رحمان بابا و پیر روشان ،نمونه ی کامل این مدعا است.

مسعود: تعدادی از پژوهشگران برین عقیده اند که حضرت ابوالمعانی بیدل در شناخت عرفان و معنویت از جمله  ادیبان و شاعرانی است که با آثاری مفید و توانای خود نقش برازنده ومثمری به جا گذاشته است. شما درین  مورد چگونه می اندیشید؟

مسعوده وزیری: میرزا عبدالقادر بیدل، از شاعران و عارفان طراز اول شعر و ادب زبان فارسی است. بیدل در سبک هندی، خود صاحب یک مکتب است که صد ها شاعر پس از بیدل از مکتب او پیروی کرده اند.( صور خیال) در شعر بیدل ، از جمله مفهوم ( ابهام) نسبت به هر شاعر فارسی زبان برازنده تر و پیچیده تر است. به همین سبب است که بسیاری ها بیدل را شاعر مشکل پسند دانسته اند. خود بیدل نیز اشعار خود را بلند مرتبت تر از دیگران گفته و درک معنی شعر او را « سهلِ ممتنع» خوانده اند.بیدل گوید:                                                                                                    _ ز فرق تا قدم افسون حیرتی، بیدل //  کسی چه شرح دهد معنی مگوی تو را                                                     _ اگر ز ملک عدم تا وجود، فهم گماری //  به جز کلام تو بیدل، دگر کلام نباشد

مسعود: مهربانی نموده از کارکرد های علمی، ادبی، هنری، سیاسی و اجتماعی تان و از تقدیر نامه هایتان که از جانب ارگانهان معتبر و خدمتگزاران علم، ادب و فرهنگ بدست آورده اید نام ببرید؟

مسعوده وزیری: فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی من :                                                                                          در شرایط مهاجرت هم من بیکار نه نشستم و به کار های خدما تی و اجتماعی زیادی مصروف شدم.

  -کارمند منیجر موسسه ی دبلیو اف پی ( پروگرام جهانی مواد غذایی پاکستان ) بودم.  

                                  -دفتر ( انجیو) بنام پروگرام تعلیمی و تربیتی برای زنان مهاجر افغان ایجاد کردم

-ایجاد پروژه ء بوریا بافی برای زنان در ولایت خوست.                                                                            

-ایجاد پروژه ء توزیع تخم های اصلاح شده در ولایات بغلان و جلال اباد.

-توزیع کمک های خیریه از طریق نهاد خدمت گذاران کابل که ریاست زنان انرا بدوش داشتم.

-ایجاد شبکه های نشراتی رادیو برای اولین بار به زبان های دری و پشتو در شهر ( اسلو) پایتخت ناروی زیر پوشش نشراتی در کشور های سکندناوی و دهها نهاد خیریه و کمک رسانی دیگر.که در این مختصر نمی گنجد.

  -در سال 1397 کاندید مستقل حزب متحد ملی افغانستان و مردم ولایت کابل در دوره ء 17 شورای ملی بودم که در اثر تقلب های گسترده حکومت به پار لمان راه یافته نتوانستم.

-در سال 2015 به حیث مشاور حقوق بشر وزارت داخله ایفای وظیفه کردم.                                                

-به مدت دهسال کارمند دیپلوماتیک اتحادیه ی اروپا و منحیث مسوول تیم نظارتی در کشور های اسیای میانه کار کردم. در کنار خدمات ، تحصیلات خود را نیز در جریان مهاجرت در کشور های پاکستان، هندوستان و ناروی در رشته ی ( اصول روابط بین الملل) تا سطح دوکتورا به پایان رسانیدم.به زبان های پشتو، دری، اردو وانگلیسی و نارویژی تسلط کامل دارم. افزود بر این وظایف و خدمات یاد شده، با قلم و اندیشه و فرهنگ هم سرو کار داشتم.شعر های حماسی  اجتماعی و عاشقانهء فراوانی سروده ام.که تعداد ان به بیش از هزار قطعه می رسد.اما بدلیل دشواری هایی که فرا راهم بود نتوانستم انها را به زیور چاپ بیارایم.تنها یک دفتر شعرم بنام ( لاله ء سیاه ) با تیراژ یک هزار نسخه اقبال چاپ یافته است.این هم چند نمونه از اشعارم خدمت تان تقدیم می کنم:                                                  + تو در من آتشی هستی که، خاموشت نخواهم کرد //  به گلدانم گلی هستی، فراموشت نخواهم کرد

مرا جان تا به تن باشد، به عشقت کوهِ سنگینم  //  تو ای شهزاده ی عشقم، سیه پوشت نخواهم  کرد

چنان رشکی به دل دارم که هر جنبنده ی اطراف // به جز خود هیچ موجودی را، هما غوشت نخواهم کرد

++ شعری هم در اوزان نیمایی ( آزاد)                                                                                                  

گاه در اوج تمنای خیال  //   بر رُخ خاطره ها، روی تو را می بینم                                                                  و چه دلگیرم کرد //    گردشِ ثانیه ها  //  غربت خفته در این قافیه ها                                                               سایه هایی که جدا افتادند //    اشک هایی که در ان حسرتِ سرد                                                                       ساده، جان می دادند. //   کاش دنیای تو را می دیدم  //  مگر انجا که تویی // با همان کلبه ی درویشی مان فرقش چیست ؟    //  کاش چشمان تو را  // تا ببینیم  تو چه دیدی و گذشتی از عشق //  کاش دنیای تو را می دیدم !

غزلی هم در اوزان عروضی ( کلاسیک)                                                                                                   ای اسمان زیبا، امشب دلم گرفته  //  از های و هوی دنیا، امشب دلم گرفته                                                         یک سینه غرقِ مستی، دارد هوای باران //  از این خرابِ رسوا، امشب دلم گرفته                                                 امشب خیال دارم، تا صبح گریه کردن //  شرمنده ام خدایا! امشب دلم گرفته                                                       خونِ دلِ شکسته، بر دیده گان نشسته  //  باید شود هویدا، امشب دلم گرفته                                                         ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو  //  ُپر کن بجانِ مولا ، امشب دلم گرفته                                                        گفتی خیال بس کن، فرامیشت، متین است //  فردا به چشم، اما؛ امشب دلم گرفته

طی سال های اخیر کتاب دیگری زیر عنوان ( اصول روابط بیت الدول) دارم که آماده ی چاپ است.متاهل هستم سه دختر و یک پسر دارم که پسرم افسر ارتش ناروی است دو دخترم دکتر اند و یکی ان هنوز محصل است.

مسعود: محترمه مسعوده وزیری! در باره تعهد، رسالت و مسؤولیت در ادبیات و هنر های گوناگون چگونه می اندیشید؟  شما منحیث چهره سیاسی، علمی، ادبي و فرهنگی  تعهد، رسالت و مسووُلیت یک هنرمند، ادیب، شاعر و نویسنده را در دنیای علم، ادب و هنر چگونه ارزیابی مینماید؟

مسعوده وزیری: یکی از وظایف مبرم شاعر، سیاست مدار و نویسنده و فعال سیاسی متعهد بودن به مردم و کشور خود است.شاعر بدون رسالتمندی، شاعر نیست، یک ناظم و مداح است.و مرا فقر، رنج و ستم های فراوانی که نظام های حاکم در جامعه ی ما روا داشته اند، به عرصه ی سیاست کشانیده است.تا برای تحقق ازادی، عدالت اجتماعی و تامین حق شهروندی مبارزه کنم.راه نجات مردم خود از این نا هنجاری ها ، رنج ها و بیعدالتی ها را در اتحاد و همبستگی مردم و دفاع جانانه از حق مشروع انها می دانم.بدون مبارزه و همبستگی ملیونی مردم راه نجاتی وجود ندارد .بیدل میگوید: از فلک بی ناله، کامِ دل نمی آید بیرون //  شهد خواهی اتشی زن، خانه ء زنبور را  .

مسعود: خانم مسعوده وزیری! در اوضاع و احوالی که کشور در آتش جنگ و تروریسم میسوزد و در حالی که  تقابل باورها و اندیشه ها و نفاقهای قومی  و زبانی و مذهبی – که قربانیان زیادی گرفته است – بیداد میکند،  پیام تان به حیث یک شخصیت با احساس، وطندوست، سیاسی، علمی و ادبی  به هم میهنان ما و به خصوص به سیاسیون، نویسندگان، ادیبان، شاعران و علاقمندان و دوستداران علم، ادب و  فرهنگ چه است؟

مسعوده وزیری: دوست گرامی آقای مسعود!

گرچه محتوی پرسش شما یک بحث کلان است! 

درحد توان کوشش میکنم چند سطری به طور خلاصه بنویسم. 

– اوضاع واحوال هر کشوری از لحاظ ژئو پولوتیک در شرایط مختلف ودر زمان مختلف با در نظر داشت سنت‌های جامعه ،فرهنگ ،ومذهب، سیاست ،اقتصاد وسنت گرائی فرق می‌کند. 

اما در کشور عزیز ما افغانستان از سال های متمادی خاصتآ در پنج دهه اخیر روشنفکران واهل فرهنگ وسیاسیون گرایش های چپ افراطی و راست افراطی در پهلو ی هم و در هم بودن با جنبش های ملی و دموکراتیک تا ساختار یک جمهوری دموکراتیک تلاش کردند.که همیشه در طوفان سیلاب های گل آلود مذهبی به کمک کشور های همسایه با موجودیت فقر، و بی سوادی که یک اصل جرم و جنایت است. برای منافع کشور های شان با استفاده از دو اصل فوق ‌الذکر جامعه مذهبی و سنت گرا ما را از لحاظ تبعیضات طبقاتی، جنسیتی، و مذهبی به جزایر و فرقه های سیاسی و با استفاده از دین و مذهب علاوه بر اینکه تجزیه درونی ملیت های با هم برادر نمودند تا بتوانند از این فرمول در حفظ منافع کشور های خود بر کشور ما سلطه ء استبداد و استعمار را محکم نمایند. 

در کشور در نخست بر فرهنگ ما و بعد بر اقتصاد ما حمله کردند و آهسته، آهسته طی بیشتر از نیم قرن غلامان حلق به گوش را با استفاده از سلاح برنده دین و مذهب (از شروع حکومت شاه امان الله غازی ) سرمایه گذاری نمودند از ایشان در طیف سیاست رهبران سیاسی ساختند. و بعد از مسلح کردن آنها ایشان را بنام جهاد به مفهموم اینکه اسلام در خطر است و افغانستان یک جامعه ( کفری ) است در گرایش های مذهبی و ملیتی از یک بی سواد در دسته های مذهبی و ملیتی رهبر ساخته و در برابر ملت بیچاره و بخشی سیاسیون و فرهنگیان و جنبش های ملی و دموکراتیک بنام جهاد خون ریختند و برای تحکیم قدرت های شان از هیچ نوع ظلم و استبداد تا تجاوز بر زنان و کودکان و حریم کشور ما دریغ نکردند. 

اما در موضع خودم که شما مرا منحیث یک شاعر ،نویسنده، ادیب، و سیاستمدار قلمداد کرده اید. بزرگ منشی نموده اید از شما سپاسگذارم چه من تا هنوز من خود را در آن جای مقدس عالمانه، فرهنگی و سیاسی نمیبینم  براینکه راه دور و درازی در بیش رو برای انجام بسا وظایف و رسالت تاریخی در پیش رو دارم. 

موضع من در قبال کشورم در مبارزات من در محوطه مکتب سیاسی ام در یک خط صرا ط ا لمستقیم  و سائر سازمان های اجتماعی و جامعه مدنی کاملآ روشن بوده که هدفم خدمت به خلق زحمت کش و رنجدیده افغانستان است. 

– و پیام من برای ملت رنجدیده افغانستان و هم برای فرهنگیان سیاسیون روشنفکران و جامعه مدنی با حفظ حرمت  این است،که جز اتحاد و همبستگی این نهاد ها و تربیه ای نسل جوان از راه آموزش و پرورش تا سرحد انفرادی برای به پیروزی رسانیدن حاکمیت قانون و مردم سالاری علیه یک اجتماع بی قانون راه دگری وجود ندارد . ما رژیم های فرمایشی و برونی و غلامان را طی تاریخ کشور تجربه کرده و آزموده ایم. 

که آزموده را آزمودن خطا و جفا و خیانت است. چونه دود و آتش با آب سرد خاموش می‌شود مردم زخمی و وطن سرفراز را دگر نباید بگذاریم  با افتخاراتش بمیرد و به زباله دان تاریخ سپرده شود، این اتحاد و همبستگی است که مارا به منزل مقصود میرساند. این وظیفه و رسالت همه فرهنگیان، سیاسیون ،و روشنفکران و جامعه مدنی است که با سلاح قلم برای آگاهی دهی قشر جوان روشنفکر سرمایه گذاری و خدمت نمائيم.  

مهمتر از همه این رسالت تاریخی همه ای ما خاصتآ روشنفکران  که در خارج از کشور که زیر آتش خون پاره و تحت سلطه یک اجتماع بی قانون نیستند، و از هرگونه آزادی های سمعی و بصری و تظاهرات تا دموکراسی های فردی، اجتماعی و حقوقی برخوردار و در اختیار دارند استفاده کرد. 

– راه معرفت و پرورش من در نخست  فامیلم استادان و بعد آن مکتب سیاسی ام بوده که که در آن پرورش و آموزش دیده و تا هم اکنون افتخار آنرا دارم. 

در بالاتر از توان خود با پای ایستاده به خود چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور که آنرا کافی نمیدانم از لحاظ مادی و معنوی در خدمت مردم خود بوده ام.

با حرمت  فراوان: انجنیر عبدالقادر مسعود