کودتای خزنده صد و ده سال پیش در آمریکا
از زمان وودرو ویلسون در مدت یک قرن، هیچ یک از رؤسایجمهور آمریکا به اندازۀ جو بایدن عروسکی نبوده است
پروفسور والنتین کاتاسانوف
ا. م. شیری
در سالهای ١٩١٠- ١٩١٢ حزب جمهوریخواه ایالات متحدۀ آمریکا ابتدا کنترل مجلس نمایندگان و سپس، مجلس سنا و کاخ سفید را هم از دست داد. وودرو ویلسون، دموکرات به ریاست جمهوری رسید و تا اوایل سال ١٩٢١ در کاخ سفید ماند. این واقعه بسیار شبیه وقایع زمان ما، یعنی زمانی است که دونالد ترامپ جمهوریخواه در سال ٢٠٢٠ جای خود را به جو بایدن دموکرات داد و موقعیت جمهوریخواهان در هر دو مجلس تا حد قابل توجهی تضعیف گردید.
من شباهتهای بین رویدادهای سیاسی ایالات متحده در سالهای ١٩١٠- ١٩١٢ را با رویدادهای پایان دهۀ دوم و آغاز دهۀ سوم قرن بیست و یکم بوضوح میبینم.
شواهد زیادی دال بر این واقعیت وجود دارد که پیروزی وودرو ویلسون با نقض فاحش قانون اساسی، از طریق فریب، رشوه و باجخواهی مسیر شد. پیروزی ویلسون در واقع، نتیجۀ یک کودتا بود و کودتا نیز به منظور اجرای طرح «انقلابی» در پوشش چهرۀ عروسکی «منتخب مردم» سازماندهی شد.
مهمترین نکات این طرح اعم از ایجاد نظام ذخیرۀ فدرال آمریکا (بانک مرکزی آمریکا)، آغاز جنگ جهانی و تقسیم مجدد جهان، تضعیف حاکمیتهای ملی و ایجاد حکومت جهانی در طول ٨ سال ریاست جمهوری ویلسون به طور کامل یا جزئی اجرا شد.
نکات مشخصتر این طرح ناظر بر ایجاد یک امپراتوری یکپارچه آنگلوساکسونی (بریتانیا، ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا، نیوزلند)، تبدیل روسیه تزاری به دولتی کاملاً وابسته به غرب و تأسیس نهاد قدرت فراملی (بعدها جامعه ملل) بودند. این طرح در اعماق انجمن مخفی «میز گرد» در پایان قرن نوزدهم توسط «سلطان الماس» سیسیل رودز که در پشت آن بانکداران لندن سیتی، در درجۀ اول، روچیلدها قرار داشتند، متولد شد.
از زمان وودرو ویلسون در مدت یک قرن، هیچ یک از رؤسای جمهور آمریکا به اندازۀ جو بایدن عروسکی نبوده است. و برخی جزئیات وقایع بیش از یک قرن پیش به ما اجازه میدهد تا ادعا کنیم که ورود ویلسون به کاخ سفید آخرین مرحلۀ کودتا بود.
رهایی آمریکا از زیر سلطۀ سلطنت بریتانیا که در اعلامیه استقلال سال ١٧٧۶ ثبت شد، یک رویداد کلیدی در تاریخ ایالات متحده بود. پادشاه و بانکداران بریتانیا نمیتوانستند با چنین چرخش امور موافق باشند. اتحادیۀ سلطنت و سرمایه بریتانیا وظیفۀ بازگرداندن دنیای جدید به زیر نظارت لندن را تعیین کرد.
نخبگان سیاسی و مالی بریتانیا شبکۀ عوامل خود را در دنیای جدید ایجاد کردند که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام امتداد داشت و نه تنها ایالات آمریکای شمالی، بلکه کانادا را نیز در بر میگرفت. با این حال، همه رؤسای جمهور آمریکا، از جورج واشنگتن تا ویلیام تافت (رئیس جمهور بیست و هفتم)، از حامیان حفظ و تقویت حاکمیت و استقلال آمریکا از بریتانیا بودند. در میان آنها کسانی بودند که شجاعانه در عین به خطر انداختن جان خود با تلاش مأموران انگلیسی برای تضعیف حاکمیت آمریکا مخالفت میکردند. بعنوان مثال، اندرو جکسون، هفتمین رئیس جمهور (از ١٨٢٩ تا ١٨٣٧ در کاخ سفید ماند). او تلاشهای لندنسیتی برای راهاندازی یک بانک مرکزی خصوصی در ایالات متحده با سرمایۀ روچیلدها و سایر بانکداران اروپایی را با شجاعت ناکام گذاشت. تلاشهای زیادی برای حذف فیزیکی این سیاستمدار سرسخت صورت گرفت، اما او به مرگ طبیعی درگذشت. اما آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهور (در سالهای ١٨۶١-١٨۶۵) در کاخ سفید ماند و کشته شد. جنگ داخلی آمریکا در سالهای ١٨۶١-١٨۶۵توسط لندن آغاز گردید. صنعتی شدن در ایالات متحدۀ آمریکا آغاز شد (در ایالات شمالی). اما لندن فقط به عنوان یک مستعمرۀ مواد خام به دنیای جدید نیاز داشت (در آن زمان، پنبه اصلیترین مادۀ خام عرضهشده به دنیای قدیم بود). علاوه بر این، لینکلن تصمیم گرفت اسکناسهای دلاری خزانهداری را انتشار دهد و با این کار، یک تهدید جدی برای انتشار اسکناس توسط بانکهای خصوصی ایجاد کرد. رئیس جمهور شجاع آمریکا موفق شد وقایعی را که در مدت تقریباً نیم قرن موجب تضعیف حاکمیت آمریکا میشد، به تعویق بیاندازد.
وودرو ویلسون، بیست و هشتمین رئیس جمهور، اولین رئیس جمهور دست نشاندۀ مطلق شد. تقریباً ده ماه پس از ورود او به کاخ سفید (۴ مارس سال ١٩١٣)، آمریکا حاکمیت ملی خود را از دست داد. اینترناسیونال مالی بینالمللی موفق شد از طریق کارگزاران خود قانون نظام ذخیرۀ فدرال آمریکا را در کنگره به تصویب برساند. در واقع، این قانون بانک مرکزی آمریکا را به عنوان یک شرکت خصوصی که بانکداران اروپایی میبایست در سرمایۀ آن شرکت کنند، تأسیس کرد (در درجۀ اول، بریتانیاییها و از میان بریتانیاییها در وهلۀ اول، روچیلدها).
بسیاریها در بارۀ این حادثۀ فاجعهبار برای آمریکا نوشتهاند: از جمله، یوستیس مولینز در کتاب «اسرار نظام ذخیرۀ فدرال» (١٩۵٢)؛ رالف اپرسون در کتاب «دست نامرئی. مقدمهای بر نگرش به تاریخ بهعنوان یک توطئه(١٩٨٢)؛آنتونی ساتون در کتاب «توطئۀ ذخیرۀ فدرال» (١٩٩۵)؛ ران پُل در کتاب «پایان دادن به ذخیرۀ فدرال» (٢٠٠٩) و دیگران.
پس از ایجاد ساختار ذخیرۀ فدرال، امکان حرکت به نقطۀ بعدی طرح- آغاز یک جنگ جهانی امکانپذیر شد. این مرحله سریع اتفاق افتاد. رئیس جمهور گوش به فرمان کمکهای سیاسی، اقتصادی و مالی به بریتانیا و متحدان آنتانت ارائه کرد. لندن از اوایل سال ١٩١۴ خواستار شرکت مستقیم آمریکا در عملیات نظامی بود، اما ویلسون به دلیل مقاومت انزواطلبیان موفق نشد. به این سبب، آمریکا فقط از آوریل ١٩١٧ وارد جنگ شد.
دهۀ دوم قرن بیستم با تغییرات اساسی در روبنای سیاسی ایالات متحده همراه شد. اهرمهای قدرت در کشور به دست سهامداران اصلی نظام ذخیرۀ فدرال، یعنی صاحبان پول افتاد. قوای سه گانۀ حاکمیت دولتی نیز مانند رئیس جمهور به ضمیمۀ این حاکمیت تبدیل شدند. بررسی دورۀ حضور ویلسون در کاخ سفید نشان میدهد که او به ندرت به عمق مسائل میپرداخت. در واقع، او چیزی از نظام ذخیرۀ فدرال نمیفهمید. تنها چند سال پس از بازنشستگی ویلسون متوجه شد، که با امضای قانون ذخیرۀ فدرال در ٢۴ دسامبر ١٩١٣ چه خبطی کرده است (رجوع شود به دفترچۀ یادداشتهای روزانۀ او).
جزئیات جدید دیگری در روبنای سیاسی آمریکا پدیدار گشت. در دورۀ رئیس جمهور عروسکی مدیری ظاهر شد که به ساکن کاخ سفید دیکته میکرد که چه باید بگوید، با چه کسی ملاقات کند و چه چیزی را امضا کند. مدیر زمان ویلسون فردی بنام سرهنگ هاوس بود. البته، این یک نام مستعار است. اسم اصلی او ادوارد ماندل هاوس بود که از قضا در ارتش خدمت نکرده بود و درجۀ سرهنگی هم نداشت.
هاوس به نوشتن علاقه داشت. معروفترین اثر ادبی او رمان «آیندهنگری فیلیپ دریو، مدیر: تاریخ فردا، ١٩٢٠- ١٩٣۵» است. این رمان نخستین بار در سال ١٩١٢ چاپ شد (متأسفانه تاکنون به زبان روسی ترجمه نشده است). فیلیپ دریو، شخصیت اصلی رمان، در واقع، خودنگارۀ سرهنگ هاوس است. فیلیپ دریو تعیین میکند که سناتور سلوین رئیس جمهور ایالات متحده خواهد شد (او جای رئیس جمهور راکلند را گرفت که با شروع شورشها از کشور گریخت). خود فیلیپ دریو با کمک جان ثور، «کاهن اعظم امور مالی» دیکتاتور میشود. خودش قانون دیکته میکند، قضاوت میکند و حکم صادر میکند. با وجود مدیر، رئیس جمهور فقط حق دارد «سلطنت کند، نه حکومت».
سرهنگ هاوس تحتالحمایۀ بانکداران بریتانیایی و «اشرافیت سیاه» انگلیس بود که نمایندگان آن در پایان قرن نوزدهم در انجمن مخفی «میز گرد» جمع شده بودند. سرهنگ هاوس رسالت خود را همانطور که در رمان خودنگارۀ او گفته میشود، به خوبی درک کرده بود.
از آن زمان، هر رئیس جمهور آمریکا برای خود «مدیری» مانند فیلیپ دریو (سرهنگ هاوس) داشته است. داگلاس رید (١٨٩۵- ١٩٧۶)، روزنامهنگار و نویسندۀ مشهور انگلیسی در اثر خود به نام «طرح بزرگ قرن بیستم» (١٩٩٧) مینویسد: «در اینجا (در رمان فلیپ دریو، مدیر) ما زایش نهاد مشاوران ضد قانون اساسی را میبینیم که سیاست را به همۀ رؤسای جمهور بعدی دیکته خواهند کرد. در میان همۀ مشاوران، برنارد باروخ، بدنامترین آنها نیز به عنوان یکی از شرکتکنندگان سرسخت در ماجرای رئیس جمهور آینده بود (قهرمان رمان جان ثور، اقتصاددان منظور است). داگلاس رید، در مورد برنارد باروخ، سفتهباز و اشراف مالی، که بعداً به عنوان «مدیر»، جانشین سرهنگ هاوس گردید و به رؤسای جمهور وارن هاردینگ (١٩٢١-١٩٢٣)،کالوین کولیج (١٩٢٣-١٩٢٩)،هربرت هوور (١٩٢٩- ١٩٣٣)، فرانکلین روزولت (١٩٣٣-١٩۴۵) و هاری ترومن (١٩۴۵-١٩۵٣) خدمت کرد، به تفصیل توضیح میدهد.
اگر تشابهات وقایع ١١٠ سال پیش و روزگار معاصر را مورد توجه قرار دهیم، باید اعتراف کنیم، که ورود جو بایدن به کاخ سفید نیز نتیجۀ یک کودتای دولتی بود. و مطمئنا، بایدن نیز «مدیر» خودش، «سرهنگ هاوس» را دارد. اما اسم او را فعلا نمیدانیم.
٢٢ فروردین- حمل ١۴٠١
مأخذ: