چرا جهان در یک «نقطه شکست» منحصر بهفرد قرار دارد؟
گفتوگو با پروفسور مایکل هادسون: برگرفته از مصاحبه با مجله آلمانی تازه تأسیس VIER که در اوت ۲۰۲۲ منتشر خواهد شد. VIER (FOUR)، مخفف رسانه بهعنوان (رکن چهارم) چهارمین قدرت در کنترل و تعادل جامعه.
مترجم: سایت «۱۰ مهر»برگرفته از : وبلاگ Saker ــ ۳ ژوئن ۲۰۲۲ *
شکست جهانی، امروز جهان را بین دو فلسفه اقتصادی متفاوت تقسیم میکند: در غرب، آمریکا/ناتو، سرمایهداری مالی در حال صنعتیزدایی از اقتصاد است و تولید را به رهبری اوراسیا، در درجه اول چین، هند و دیگر کشورهای آسیایی در پیوند با روسیه سوق داده است که عرضهکننده مواد خام و اسلحه است.
این کشورها اساس توسعه سرمایهداری صنعتی هستند که به سوسیالیسم فرامیرویند، یعنی به یک اقتصاد مختلط با سرمایهگذاری زیرساختی قوی دولت برای تأمین آموزش، مراقبتهای بهداشتی، حملونقل و سایر نیازهای اساسی که بهعنوان خدمات عمومی تلقی میشوند و نیازمند خدمات یارانهای یا رایگان برای این کشورها میباشند.
در مقابل، در غرب نئولیبرال، ایالات متحده/ناتو، این زیرساخت اساسی بهعنوان یک انحصار طبیعی سودآور رانتخوار خصوصی شده است.
۱ــ پروفسور هادسون، کتاب جدید شما «سرنوشت تمدن» اکنون منتشر شده است. این کتاب مجموعه سخنرانی در مورد سرمایهداری مالی و جنگ سرد جدید، نمای کلی از دیدگاه ژئوپلیتیک منحصر به فرد شما را ارائه میدهد. شما در مورد یک درگیری ایدئولوژیک و مادی مداوم بین کشورهای مالی و غیرصنعتی شده مانند ایالات متحده علیه اقتصادهای مختلط چین و روسیه صحبت میکنید. این تضاد در مورد چیست و چرا جهان در حال حاضر در یک «نقطه شکست» منحصر بهفرد همانطور که کتاب شما بیان میکند قرار دارد؟
شکست جهانی، امروز جهان را بین دو فلسفه اقتصادی متفاوت تقسیم میکند: در غرب، آمریکا/ناتو، سرمایهداری مالی در حال صنعتیزدایی از اقتصاد است و تولید را به رهبری اوراسیا، در درجه اول چین، هند و دیگر کشورهای آسیایی در پیوند با روسیه سوق داده است که عرضهکننده مواد خام و اسلحه است.
این کشورها اساس توسعه سرمایهداری صنعتی هستند که به سوسیالیسم فرامیرویند، یعنی به یک اقتصاد مختلط با سرمایهگذاری زیرساختی قوی دولت برای تأمین آموزش، مراقبتهای بهداشتی، حملونقل و سایر نیازهای اساسی که بهعنوان خدمات عمومی تلقی میشوند و نیازمند خدمات یارانهای یا رایگان برای این کشورها میباشند.
در مقابل، در غرب نئولیبرال، ایالات متحده/ناتو، این زیرساخت اساسی بهعنوان یک انحصار طبیعی سودآور رانتخوار خصوصی شده است.
نتیجه این است که غرب، آمریکا/ناتو بهعنوان یک اقتصاد پرهزینه باقی میماند که هزینههای مسکن، تحصیل و پزشکی آن بهطور فزایندهای با بدهی تأمین میشود و درآمد شخصی و تجاری کمتری را برای سرمایهگذاری در ابزارهای جدید تولید (تشکیل سرمایه) باقی میگذارد. این یک مشکل وجودی برای سرمایهداری مالی غربی ایجاد میکند: چگونه میتواند استانداردهای زندگی را در مواجهه با صنعتیزدایی، کاهش تورم بدهی و رانتجویی مالی که ۹۹ درصد را فقیر میکند تا یک درصد ثروتمند شوند، حفظ کند؟
اولین هدف ایالات متحده این است که اروپا و ژاپن را از جستجوی آیندهای مرفهتر برای ایجاد روابط نزدیکتر تجاری و سرمایهگذاری با اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای SCO، باز دارد (روشی مفیدتر برای تفکر در مورد گسست جهانی از بریکس). برای حفظ اروپا و ژاپن بهعنوان اقتصادهای اقماری، دیپلماتهای آمریکایی بر ایجاد دیوار تحریمهای اقتصادی جدید در برلین برای جلوگیری از تجارت بین شرق و غرب تأکید دارند.
برای چندین دهه، دیپلماسی ایالات متحده در سیاست داخلی اروپا و ژاپن مداخله کرده و از مقامات حامی سیاست نئولیبرال در دولت حمایت کرده است. این مقامات احساس میکنند که سرنوشت آنها (و همچنین اعتبار سیاسی شخصی آنها) با رهبری ایالات متحده پیوند نزدیکی دارد. در عینحال، سیاستهای ناتو اکنون اساساً به سیاست اروپا تبدیل شده است که از ایالات متحده اداره میشود.
مشکل این است که چگونه جنوب جهانی ــ آمریکای لاتین، آفریقا و بسیاری از کشورهای آسیایی ــ را در مدار ایالات متحده/ناتو نگه دارند. تحریمها علیه روسیه با افزایش شدید قیمت نفت، گاز و مواد غذایی (و همچنین قیمت بسیاری از فلزات) که باید وارد کنند، به تراز تجاری این کشورها آسیب وارد میکند. در همین حال، افزایش نرخ بهره ایالات متحده، پساندازهای مالی و اعتبارات بانکی را به اوراق بهادار دلاری آمریکا میکشاند. این امر نرخ مبادله دلار را افزایش داده و پرداخت خدمات بدهی دلاری آنان را در سررسید امسال برای سازمان همکاری شانگهای و کشورهای جنوب جهانی بسیار دشوارتر کرده است.
این امر این کشورها را مجبور به انتخاب میکند: یا برای پرداخت به طلبکاران خارجی، از انرژی و مواد غذایی صرف نظر کنند ــ در نتیجه منافع مالی بینالمللی را مقدم بر بقای اقتصادی داخلی خود قرار دهند ــ یا اینکه بدهیهای خود را نکول [ناکامی در پرداخت سود یا اصل بدهی (استقراض) در زمان مقرر شده ، نکول یا Default گفته میشود. مترجم] کنند، همانطور که در دهه ۱۹۸۰، مکزیک در سال ۱۹۸۲ اعلام کرد که نمیتواند بدهیهای خود را به دارندگان اوراق قرضه خارجی پرداخت کند.
۲ــ جنگ جاری/عملیات نظامی ویژه در اوکراین را چگونه میبینید؟ کدام پیامدهای اقتصادی را پیشبینی میکنید؟
روسیه شرق اوکراین و سواحل جنوبی آن در دریای سیاه را ایمن کرده است. ناتو از طریق خرابکاری و حملات جدید در حال انجام، بهویژه توسط جنگندههای لهستانی، به «بازی با دم شیر» ادامه خواهد داد.
کشورهای ناتو تسلیحات قدیمی و منسوخ خود را به اوکراین ریختهاند و اکنون باید مبالغ هنگفتی را برای مدرنسازی تجهیزات نظامی خود هزینه کنند. خروج پرداختها به مجتمع نظامی ــ صنعتی ایالات متحده، بر یورو و استرلینگ بریتانیا فشار نزولی وارد میکند ــ که همه اینها بر کسری فزاینده انرژی و غذا نیز میافزاید. بنابراین یورو و استرلینگ بهسمت برابری با دلار آمریکا حرکت میکنند. در حال حاضر یورو تقریباً معادل دلار است (حدود ۱/۰۷ دلار). این بهمعنای افزایش شدید تورم قیمت برای اروپا است.
من اطلاعات متناقضی در مورد تحریمهای جدید میخوانم و میشنوم. برخی از کارشناسان شرق و غرب معتقدند که این امر به اقتصاد ملی فدراسیون روسیه بسیار آسیب میرساند. دیگر کارشناسان بر این باورند که این امر در واقع نتیجه معکوس یا تأثیر بومرنگی عظیمی بر کشورهای غربی خواهد داشت.
سیاست اصلی ایالات متحده مبارزه با چین به امید شکستن مناطق غربی اویغور و تقسیم چین به ایالتهای کوچکتر است. برای انجام این کار، ضروری میبیند که حمایت نظامی و مواد خام روسیه از چین را قطع کند ــ و در زمان مناسب آن را به تعدادی از ایالات کوچکتر (شهرهای بزرگ غربی، شمال سیبری، یک جناح جنوبی و غیره) تقسیم نماید.
تحریمها به این امید وضع شد که شرایط زندگی روسها را چنان ناخوشایند کند که برای تغییر رژیم فشار بیاورند. هدف از حمله ناتو در اوکراین تخلیه نظامی روسیه توسط اجساد اوکراینیها بود که برای جذب تسلیحات روسی، ذخایر مهمات و بمبهای روسیه، آن را صرفاً با گرفتن جان آنان طراحی کرده بود.
درست برعکس آنچه در نظر گرفته شده بود، تأثیر آن افزایش حمایت مردم روسیه از پوتین بوده است. پس از مشاهده آنچه پسران هاروارد با روسیه انجام دادند، زمانی که دیدند و حس کردند که ایالات متحده برای ایجاد یک طبقه دزدسالار بومی که با فروش سهام نفت، نیکل و خدمات عمومی برای «پرداخت هزینه» به غرب سعی در تقویت خصوصیسازی دارد، از آن ناامید شدند، و وقتی دانستند که در این راه از یلتسین حمایت کرد و بعد هم حملات نظامی از گرجستان و چچن را تحریک کرد، ناامیدیها از غرب بیش از پیش فزونی یافت. این اتفاق نظر وجود دارد که در درازمدت، روسیه به جای غرب در حال چرخش به سمت شرق است.
بنابراین، تأثیر تحریمها و مخالفتهای نظامی ایالات متحده با روسیه، تحمیل پرده آهنین سیاسی و اقتصادی در اروپا برای وابستگی به ایالات متحده بوده است، و این در حالی است که روسیه را با جدا کردن از اروپا با چین همراه میکند. در همین حال، هزینه تحریمهای اروپا علیه نفت و غذای روسیه ــ که بهنفع تامینکنندگان گاز LNG آمریکا و صادرکنندگان کشاورزی است ــ تهدیدی برای ایجاد مخالفت بلندمدت اروپا با استراتژی جهانی تکقطبی ایالات متحده میباشد. احتمالاً یک جنبش جدید «امی برو به خانه» (Ami go back home) توسعه مییابد.
اما برای اروپا، آسیب قبلاً وارد شده است، احتمالاً نه روسیه و نه چین مطمئن نیستند که مقامات دولتهای اروپایی بتوانند در برابر رشوه و فشار شخصی که با دخالت ایالات متحده وارد میشود، مقاومت کنند.
اینجا در آلمان دارم به سخنان وزیر اقتصاد جدید، آقای رابرت هابک از حزب سبز گوش میدهم که در مورد فعال کردن «گاز اضطراری» فدرال صحبت میکند و از منابع امارات میخواهد (بهنظر میرسد این «معامله» قبلاً شکست خورده است). ما شاهد پایان نورد استریم ۲ ــ North Stream II و وابستگی شدید برلین و بروکسل به منابع روسیه هستیم. این همه چگونه خلاصه میشود؟
در واقع، مقامات ایالات متحده از آلمان خواستهاند که دست به خودکشی اقتصادی بزند و باعث افسردگی، افزایش قیمتهای مصرفکننده و پایین آمدن استانداردهای زندگی شود. با توجه به پذیرش تحریمهای تجاری و مالی توسط آلمان که مانع از خرید گاز روسیه (ماده خام اکثر کودها) میشود، شرکتهای شیمیایی آلمان شروع به تعطیلی تولید کود خود کردهاند. و شرکتهای خودروسازی آلمانی از تنگناهای عرضه رنج میبرند.
این کمبودهای اقتصادی اروپا یک مزیت بزرگ برای ایالات متحده است که سودهای هنگفتی از نفت گرانتر (که عمدتاً توسط شرکتهای آمریکایی و بهدنبال آن شرکتهای نفتی بریتانیا و فرانسه کنترل میشود) بهدست میآورد. جایگزین کردن مجدد تسلیحاتی که اروپا به اوکراین اهدا کرده است نیز یک موهبت برای مجتمعهای نظامی ــ صنعتی ایالات متحده است که سود آن در حال افزایش است.
اما ایالات متحده این دستاوردهای اقتصادی را به اروپا که بازنده بزرگی بهنظر میرسد، بازیافت نمیکند.
کشورهای عرب تولیدکننده نفت قبلاً درخواستهای آمریکا مبنی بر اینکه هزینه کمتری برای نفت خود دریافت کنند را رد کردهاند. بهنظر میرسد که آنها برندههای خوش شانس حمله ناتو به میدان نبرد نیابتی اوکراین باشند.
بعید بهنظر میرسد که آلمان بتواند بهسادگی نورد استریم ۲ و شرکتهای تابعه گاز پروم را که با آلمان تجارت میکردند، به روسیه بازگرداند. اعتماد شکسته شده است. و روسیه از زمانی که ۳۰۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزی آن را به سرقت بردهاند، از پذیرش پرداختهای بانکهای اروپایی هراس دارد. اروپا دیگر از نظر اقتصادی برای روسیه امن نیست.
سئوال این است که روسیه با چه سرعتی عرضه به تمام اروپا را بهطور کلی متوقف خواهد کرد.
بهنظر میرسد اروپا در حال تبدیل شدن به زائدهای از اقتصاد ایالات متحده است که در واقع بار مالی جنگ سرد ۲ آمریکا را بدون نمایندگی سیاسی در ایالات متحده، به دوش میکشد. راهحل منطقی این است که اروپا از نظر سیاسی به ایالات متحده بپیوندد، دولت خود را کنار بگذارد اما حداقل چند اروپایی را در سنا و مجلس نمایندگان ایالات متحده جا کند.
۳ــ الف: سرمایهداری مالی نئولیبرال کدام نقش را در جنگ کنونی بین روسیه و اوکراین بازی میکند و ب: طبق تحقیقات اخیر شما (جنگ سرد جدید)؟
جنگ ایالات متحده و ناتو در اوکراین اولین نبرد در تلاشی ۲۰ ساله برای منزوی کردن منطقه دلاری غرب از اوراسیا و جنوب جهانی است. سیاستمداران آمریکایی قول میدهند که جنگ اوکراین را بهطور نامحدود ادامه دهند، به این امید که این ممکن است به «افغانستان جدید» روسیه تبدیل شود. اما اکنون بهنظر میرسد که این تاکتیک دارد به افغانستان خود آمریکا تبدیل میشود. این یک جنگ نیابتی است که اثر آن رفع وابستگی اروپا به ایالات متحده بهعنوان یک الیگارشی مشتری با یورو بهعنوان ارز اقماری به دلار است.
دیپلماسی ایالات متحده تلاش کرد روسیه را به سه روش از کار بیاندازد. اول، جداسازی مالی آن با مسدود کردن آن از سیستم تسویه بانک سوئیفت. روسیه با انتقال آرام به سیستم تسویه بانکی چین پاسخ داد.
تاکتیک دوم توقیف سپردههای روسیه در بانکهای ایالات متحده و داراییها در اوراق بهادار مالی ایالات متحده بود. روسیه در واکنش به این اقدام، سرمایهگذاریهای آمریکا و اروپا در روسیه را به قیمتی ارزان خریداری کرد، زیرا غرب آن سرمایهگذاریها را رها کرد.
تاکتیک سوم جلوگیری از تجارت اعضای ناتو با روسیه بود. نتیجه این بود که واردات روسیه از غرب کاهش یافته است، در حالی که صادرات نفت، گاز و مواد غذایی این کشور در حال افزایش است. این امر بهجای آسیب رساندن به روبل، نرخ مبادله روبل را افزایش داده است. و در حالی که تحریمها واردات روسیه از غرب را مسدود میکند، رئیسجمهور پوتین اعلام کرده است که دولت او سرمایهگذاری زیادی برای جایگزینی واردات انجام خواهد داد. اثر آن از دست دادن دایمی بازارهای روسیه برای تأمینکنندگان و صادرکنندگان اروپایی خواهد بود.
در همین حال، تعرفههای ترامپ علیه صادرات اروپا به ایالات متحده همچنان پابرجاست و صنعت اروپا را با فرصتهای تجاری کاهش میدهد. بانک مرکزی اروپا ممکن است به خرید سهام و اوراق قرضه اروپایی برای محافظت از ثروت یک درصد ادامه دهد، اما در صورت لزوم، هزینههای اجتماعی داخلی را کاهش میدهد تا با محدودیت ۳ درصدی کسری بودجه که منطقه یورو بر خود تحمیل کرده است، عمل کند.
بنابراین در میانمدت و بلندمدت، تحریمهای آمریکا/ناتو عمدتاً علیه اروپا است. و اروپاییها حتی نمیدانند که قربانیان اصلی این جنگ اقتصادی جدید ایالات متحده برای تسلط بر انرژی، غذا و بخش مالی هستند.
۴ــ در آلمان پروژه انرژی متوقف شده نورد استریم ۲ هنوز یک موضوع سیاسی بزرگ است. در مقاله آنلاین اخیر خود «دلار یورو را میبلعد» نوشتید: «اکنون واضح است که تشدید جنگ سرد جدید امروز، بیش از یکسال پیش برنامهریزی شده بود. طرح آمریکا برای مسدود کردن نورد استریم ۲ در واقع بخشی از استراتژی آن بود تا اروپای غربی («ناتو») را از دستیابی به رفاه از طریق تجارت و سرمایهگذاری متقابل با چین و روسیه بازدارد». آیا میتوانید این را برای خوانندگان ما توضیح دهید؟ (منبع: https://michael-hudson.com/۲۰۲۲/۰۴/the-dollar-devours-the-euro/)
آنچه شما بهعنوان «بستن نورد استریم ۲» توصیف میکنید، در واقع یک سیاست خرید آمریکایی است. ایالات متحده اروپا را متقاعد کرده است که در بازار ارزانقیمت خرید نکند، بلکه برای گاز خود، به تأمینکنندگان LNG ایالات متحده هفت برابر بیشتر بپردازد، و ۵ میلیارد دلار هم برای توسعه ظرفیت بندری هزینه کند که حتی تا یکسال دیگر هم در دسترس نخواهد بود.
این امر بر اساس دستورات ایالات متحده، برای آلمان و سایر کشورهای اروپایی بهمثابه یک تهدید حکومت داخلی بسیار ناراحتکننده میباشد. اساساً، پارلمانهای ملی اکنون تابع ناتو هستند که سیاستهای آن از واشنگتن اجرا میشود.
همانطور که در بالا ذکر شد، یکی از قیمتهایی که اروپا خواهد پرداخت، کاهش نرخ ارز در برابر دلار آمریکا است. سرمایهگذاران اروپایی احتمالاً پساندازها و سرمایهگذاریهای خود را از اروپا به ایالات متحده منتقل میکنند تا سود سرمایه خود را به حداکثر برسانند و بهسادگی از کاهش قیمت سهام و اوراق قرضه خود که بر حسب دلار ارزشگذاری میشود اجتناب کنند.
۵ــ پروفسور هادسون، بیایید نگاهی به تحولات بیشتر در آلمان بیندازیم. در ماه مه، پارلمان آلمان ــ بوندستاگ ــ لایحه جدیدی را تصویب کرد: قانونگذاران آلمانی سلب مالکیت احتمالی شرکتهای انرژی را تصویب کردند. این میتواند دولت برلین را قادر سازد تا شرکتهای انرژی را در صورتی که امنیت عرضه در خطر است و دیگر نتوانند وظایف خود را انجام دهند، تحت نظارت قرار دهد. به گزارش رویترز، قانون تمدید شده ــ که هنوز باید در مجلس اعلای پارلمان (بوندس رآت) تصویب شود ــ اگر راهحلی در مورد مالکیت پالایشگاه نفت ــ پالایشگاه PCK در (Schwedt/Oder آلمان شرقی) ــ پیدا نشود، میتواند برای اولین بار اعمال گردد. اکثریت آن متعلق به شرکت دولتی روسنفت روسیه است.
بهنظر میرسد اروپا و آمریکا سرمایهگذاریهای روسیه در کشورهای خود را مصادره خواهند کرد و سرمایهگذاری کشورهای ناتو در روسیه را میفروشند (یا روسیه مصادره خواهد کرد). این بهمعنای جدا کردن اقتصاد روسیه از غرب و پیوند نزدیکتر با چین است ــ که بهنظر میرسد اقتصاد بعدی توسط ناتو تحریم شود، زیرا به یک سازمان پیمان شرقی اقیانوس آرام تبدیل میشود که اروپا را در رویارویی در دریای چین درگیر میکند.
من تعجب خواهم کرد اگر روسیه فروش نفت و گاز به اروپا را بدون بازپرداخت آنچه اروپا (و همچنین ایالات متحده) مصادره کرده است، از سر بگیرد. این تقاضا به فشار اروپا بر ایالات متحده کمک میکند تا ۳۰۰ میلیارد دلار ذخایر خارجی را که به چنگ آورده است بازگرداند.
اما حتی پس از چنین بازپرداخت و تسویه غرامت، بعید بهنظر میرسد که تجارت از سر گرفته شود. یک تغییر فاز رخ داده است، یک تغییر در آگاهی در مورد چگونگی تجزیه جهان تحت حملات دیپلماتیک ایالات متحده به متحدان و دشمنان بهطور یکسان.
۶ــ سئوال من این است: در کتاب جدید شما سوسیالیسم موضوع مهمی است. نظر شما در مورد اقدامات «سوسیالیستی» که اکنون توسط یک کشور سرمایهداری مانند آلمان انجام میشود چیست؟ (منبع: https://www.reuters.com/business/energy/german-lawmakers-approve-possible-expropriation-energy-companies-۲۰۲۲-۰۵-۱۲/)
یک قرن پیش، انتظار میرفت «مرحله نهایی» سرمایهداری صنعتی سوسیالیسم باشد. سوسیالیسم انواع مختلفی داشت: سوسیالیسم دولتی، سوسیالیسم مارکسی، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم آنارشیستی، سوسیالیسم آزادیخواه. اما آنچه پس از جنگ جهانی اول رُخ داد، نقطه مقابل سوسیالیسم بود. این سرمایهداری مالی و سرمایهداری مالی نظامیشده بود.
وجه مشترک همه جنبشهای سوسیالیستی، از راست تا چپ طیف سیاسی، افزایش هزینههای دولت برای زیرساختها بوده است. انتقال به سوسیالیسم (در ایالات متحده و آلمان) توسط خود سرمایهداری صنعتی هدایت میشد و بهدنبال به حداقل رساندن هزینههای زندگی (و در نتیجه دستمزد اساسی زندگی) و هزینه انجام تجارت توسط سرمایهگذاری دولت در زیرساختهای اساسی بود که خدمات آن قرار بود بهصورت رایگان یا حداقل با قیمتهای یارانهای ارائه شود.
این هدف از تبدیل شدن خدمات اساسی به فرصتهایی برای رانت انحصاری جلوگیری میکند. نقطه مقابل آن دکترین خصوصی سازی تاچر ــ نئولیبرال بود. دولتها خدمات عمومی را به سرمایهگذاران خصوصی واگذار کردند. شرکتها بهصورت اعتباری خریداری میشدند و بهره و سایر هزینههای مالی را به سود و پرداختها به مدیریت اضافه میکردند. نتیجه تبدیل اروپا و آمریکای نئولیبرال به اقتصادهای پرهزینهای بوده است که قادر به رقابت در قیمت تولید با کشورهایی نیستند که بهجای نئولیبرالیسم مالیشده، سیاستهای سوسیالیستی را دنبال میکنند.
این تضاد در سیستمهای اقتصادی، کلید درک شکاف جهانی جهان امروز است.
۷ــ در حال حاضر بهویژه نفت و گاز روسیه مورد توجه است. مسکو فقط خواستار پرداخت به روبل است و حوزه خریداران خود را با چین، هند یا عربستان سعودی پُر میکند. اما بهنظر میرسد خریداران غربی همچنان میتوانند به یورو یا دلار آمریکا پرداخت کنند. برداشت شما از این جنگ جاری بر سر منابع چیست؟ بهنظر میرسد روبل یک برنده است.
نرخ روبل قطعاً در حال افزایش است. اما در صورتی که اقتصاد آن به دلیل تحریم وارداتی که برای عملکرد صحیح زنجیرهای تأمین آن ضروری است، مختل شود، روسیه را به یک «برنده» تبدیل نمیکند. اگر روسیه بتواند برنامه جایگزینی واردات صنعتی را اجرا کند و زیرساختهای عمومی را برای جایگزینی آنچه که تحت هدایت ایالات متحده توسط پسران هاروارد در دهه ۱۹۹۰ خصوصی شده بود، دوباره ایجاد کند، در نهایت برنده خواهدبود.
۸ــ آیا ما شاهد پایان پترو دلار و ظهور یک معماری جدید مالی در شرق هستیم که با تقویت بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) همراه میباشد؟
دلارهای نفتی همچنان وجود خواهد داشت، اما با توجه به اینکه جهان از ترتیبات تجارت بینالمللی و سرمایهگذاری خود دلارزدایی میکند، انواع بلوکهای حوزه ارز نیز وجود خواهند داشت. لاوروف وزیر امور خارجه در اواخر ماه مه گفت که عربستان سعودی و آرژانتین میخواهند به بریکس بپیوندند. همانطور که پپه اسکوبار اخیرا اشاره کرد، BRICS + ممکن است شامل مرکوسور (بلوک تجاری آمریکای جنوبی ــ MERCOSUR )و جامعه توسعه آفریقای جنوبی (SADC) شود.
این ترتیبات احتمالاً خواستار جایگزینی برای صندوق بینالمللی پول با ساختاری غیرآمریکایی بهمنظور ایجاد اعتبار و فراهم کردن وسیلهای برای ذخایر رسمی ارز خارجی برای کشورهای غیر ناتو خواهد بود. صندوق بینالمللی پول همچنان برای تحمیل ریاضت بر کشورهای اقماری ایالات متحده زنده خواهد ماند و در عینحال به فرار سرمایه از کشورهای جنوب جهانی کمک مالی میکند و حق برداشت ویژه ای SDR برای تأمین مالی هزینههای نظامی آمریکا در خارج ایجاد میکند.
تابستان ۲۰۲۲ میدانی خواهد بود برای آزمایش، زیرا کشورهای جنوب جهانی به دلیل افزایش کسری نفت و مواد غذایی در کنار هزینه بالای مدیریت بدهی خارجی خود به ارز محلی، دچار بحران تراز پرداختها میشوند. صندوق بینالمللی پول میتواند حق برداشتهای ویژه و تازهای به آنها پیشنهاد کند تا به دارندگان اوراق قرضه دلار آمریکا بپردازند و توهم پرداخت بدهی را حفظ کنند. اما کشورهای سازمان همکاری شانگهای میتوانند نفت و غذا ارائه دهند ــ اگر کشورها با انکار بدهیهای دلاری خود به غرب، بازپرداخت اعتبار را تضمین کنند.
این دیپلماسی مالی، نوید ارائه «زمانهای جالب» را میدهد.
۹ــ در مصاحبه اخیر خود با مایکل ولش («بحران تصادفی؟») تحلیل خاصی در مورد رویدادهای جاری در اوکراین/روسیه دارید: «جنگ علیه روسیه نیست. جنگ علیه اوکراین نیست جنگ علیه اروپا و آلمان است». لطفاً در مورد آن توضیح دهید؟ (منبع: https://michael-hudson.com/۲۰۲۲/۰۳/accidental-crisis/)
همانطور که در بالا توضیح دادم، تحریمهای تجاری و مالی ایالات متحده آلمان را به وابستگی به صادرات LNG ایالات متحده و خرید تسلیحات نظامی ایالات متحده وامیدارد تا ناتو را به یک ارگان حاکم بر اروپا تبدیل کند.
نتیجه این است که امیدهای اروپا برای تجارت و سرمایهگذاری متقابل با روسیه را از بین میبرد. و در روابط تجاری و سرمایهگذاری جدید خود با ایالات متحده که بهطور فزایندهای حمایتگرا و ملیگرا میشود، به شریک کوچکتر (بسیار کوچکتر) تبدیل میشود.
۱۰ــ بهنظر میرسد مشکل واقعی برای ایالات متحده این باشد: «تنها راه حفظ رفاه اگر نتوانید آن را در داخل ایجاد کنید، دریافت آن از خارج است.» استراتژی واشنگتن در آنجا چیست؟
کتاب سوپر امپریالیسم من توضیح داده است که چگونه در ۵۰ سال گذشته، از زمانی که ایالات متحده در آگوست ۱۹۷۱ قیمت طلا را حذف کرد، استاندارد اسناد خزانهداری ایالات متحده به ایالات متحده، سفری رایگان با هزینههای خارجی داده است. بانکهای مرکزی خارجی جریان دلاری خود را که ناشی از کسری تراز پرداختهای ایالات متحده است، به وامهایی به خزانهداری ایالات متحده تبدیل کردهاند ــ یعنی برای نگهداری پسانداز خود، اوراق بهادار خزانهداری ایالات متحده را خریداری کردهاند. این روش ایالات متحده را قادر میسازد تا هزینههای نظامی خارجی را برای نزدیک به ۸۰۰ پایگاه نظامی خود در اطراف اوراسیا بدون کاهش ارزش دلار یا مالیات بر شهروندان خود بهعهده بگیرد. هزینه آن را کشورهایی متحمل شدهاند که بانکهای مرکزی آنها وامهای دلاری خود را به خزانهداری ایالات متحده دادهاند.
اما اکنون که در صورت «تهدید» برای دفاع از منافع اقتصادی خود یا اگر سیاستهایشان با سیاستهای دیکته شده توسط دیپلماتهای آمریکایی متفاوت باشد، نگهداشتن سپردههای بانکی به دلار آمریکا یا اوراق بهادار یا سرمایهگذاریهای دولتی برای کشورها ناامن شده است، آمریکا چگونه میتواند به این امر ادامه دهد. سواری رایگان بگیرد؟
در واقع، چگونه میتواند مواد اولیه را از روسیه وارد کند تا بخشهایی از زنجیره تأمین صنعتی و اقتصادی خود را که به دلیل تحریمها در حال ازهم پاشیدن است، پُر کند؟
این چالش سیاست خارجی آمریکاست. قصد دارد بههر طریق ممکن از اروپا مالیات بگیرد و کشورهای دیگر را به اقمار اقتصادی خود تبدیل کند. این استثمار ممکن است به اندازه تصرف ذخایر رسمی ونزوئلا، افغانستان و روسیه توسط آمریکا آشکار نباشد. این احتمال وجود دارد که خودکفایی خارجی برای وادار کردن سایر کشورها به وابستگی اقتصادی به ایالات متحده تضعیف شود تا در صورت تلاش برای ارجح دانستن منافع ملی خود بر منافع آمریکا، ایالات متحده بتواند با ــ خواست دیپلماتهای آمریکا آن کشورها را با تحریمهای مخرب تهدید کند.
۱۱ــ همه اینها چگونه بر تراز پرداختهای اروپای غربی (آلمان / فرانسه / ایتالیا) و در نتیجه نرخ مبادله یورو در برابر دلار تأثیر میگذارد؟ و چرا فکر میکنید اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل شدن به «پاناما، پورتوریکو و لیبریای» جدید است؟
یورو در حال حاضر برای ایالات متحده یک ارز اقماری است. کشورهای عضو آن نمیتوانند برای مقابله با رکود تورمی آتی ناشی از تحریمهای تحت حمایت ایالات متحده و در نتیجه گسست جهانی، کسری بودجه داخلی داشته باشند.
کلید وابستگی نظامی است. این «تقسیم هزینه» برای جنگ سرد ۲ تحت حمایت ایالات متحده است. این تقسیم هزینه همان چیزی است که دیپلماتهای ایالات متحده را به درک این نکته سوق داده است که باید سیاست داخلی اروپا را کنترل کنند تا از اقدام مردم و مشاغل در راستای منافع خود جلوگیری کنند. فشار اقتصادی آنها «آسیب جانبی» به جنگ سرد جدید امروزی است.
۱۲ــ فیلسوفی از سوئیس در اواسط ماه مارس مقالهای انتقادی برای روزنامه سوسیالیستی آلمانی «Neues Deutschland»، بولتن خبری سابق دولت جمهوری دموکراتیک آلمان نوشت. خانم Tove Soiland از چپ بینالمللی از آنان به دلیل رفتارهای فعلی در مورد بحران اوکراین و مدیریت کووید انتقاد کرد. او میگوید که چپ بیش از حد طرفدار دولت/دولت استبدادی است ــ و در نتیجه از روشهای احزاب راست سنتی کپی میکند. آیا شما با این دیدگاه موافقید؟ یا خیلی سخت است؟
چگونه به این سئوال پاسخ میدهید، بهویژه با این تز در کتاب جدیدتان: «راه جایگزین سرمایهداری صنعتی با اقتصاد مختلط است که به سوسیالیسم میانجامد».
(منبع : https://www.nd-aktuell.de/artikel/۱۱۶۲۲۴۷.die-linke-und-corona-ein-postideologischer-totalitarismus.html)
وزارت امور خارجه و سیا بر کنترل احزاب سوسیال دموکرات و کارگر اروپا تمرکز کردهاند و پیشبینی میکنند که تهدید بزرگ برای سرمایهداری مالی متمرکز آمریکا، سوسیالیسم خواهد بود. این شامل احزاب «سبز» نیز میشود، تا جایی که با توجه به ردپای گسترده کربن و آلودگی جنگ نظامی ناتو در اوکراین و رزمایشهای نیروی هوایی و دریایی مربوطه، تظاهر به مخالفت ریاکارانه با گرمایش جهانی نشان داده میشود. نمیتوان همزمان هم طرفدار محیط زیست بود و هم طرفدار جنگ!
این امر احزاب ملیگرای راست را کمتر تحت تأثیر مداخلات سیاسی ایالات متحده قرار داده است. مخالفت با ناتو، مانند فرانسه و مجارستان، از آنجاست.
و در خود ایالات متحده، تنها رأی مخالف کمک ۳۰ میلیارد دلاری جدید به هزینههای نظامی علیه روسیه از طرف جمهوریخواهان بود. کل «کادرهای» «جناح چپ» حزب دموکرات به هزینههای جنگ رأی دادند.
احزاب سوسیال دموکرات اساساً احزاب بورژوایی هستند که حامیان آنها امید دارند تا به طبقه رانتیر بپیوندند، یا حداقل به سرمایهگذاران مینیاتوری سهام و اوراق قرضه تبدیل شوند. نتیجه این است که نئولیبرالیسم توسط تونی بلر در بریتانیا و همتایان او در کشورهای دیگر رهبری شده است. من در کتاب سرنوشت تمدن به این جهتگیری سیاسی میپردازم.
مبلغان آمریکایی دولتهایی را که انحصارات طبیعی را بهعنوان خدمات عمومی حفظ میکنند، «خودکامه» مینامند. «دموکراتیک» بودن به این معنی است که کنترل و فرماندهی این امکانات و سرمایههای ملی را، بدون نظارت و قوانین دستوپاگیر دولتی و عدم پرداخت مالیات بر سرمایه، در اختیار شرکتهای آمریکایی قرار دهند. بنابراین «چپ» و «راست»، «دموکراسی» و «خودکامگی» به واژگان دوگانهگویی جرج اورولی تبدیل شدهاند که توسط الیگارشی آمریکا (که آن را بهعنوان «دموکراسی» تعبیر میکند) حمایت میشود.
۱۳ــ آیا جنگ در اوکراین میتواند نقطه عطفی برای نشان دادن یک نقشه ژئوپلیتیک جدید در جهان باشد؟ یا نظم نوین جهانی نئولیبرال رو به پیش است؟ چگونه آن را میبینید؟
همانطور که در سوال شماره ۱ شما توضیح دادم، جهان به دو بخش تقسیم میشود. این کشمکش صرفاً ملی از سوی غرب علیه شرق نیست، بلکه تضاد نظامهای اقتصادی است: سرمایه داری مالی غارتگر در برابر سوسیالیسم صنعتی با هدف خودکفایی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای.
کشورهای غیرمتعهد در دهه ۱۹۷۰ «بهتنهایی» قادر به انجام آن نبودند، زیرا فاقد حجم حیاتی برای تولید غذا، انرژی و مواد خام خود بودند. اما اکنون که ایالات متحده اقتصاد خود را غیرصنعتی کرده و تولیدات خود را به آسیا واگذار کرده است، این کشورها این گزینه را دارند که از وابستگی به دیپلماسی دلار آمریکا رهایی یابند.
* https://thesaker.is/michael-hudson-interview-with-the-newly-founded-german-magazine-vier/